اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
قبل از آنکه وارد بحث شوم یکی از فضلای جلسه
درس میفرمایند که این انما المشرکون نجس مختص به مشرکین است و تو گفتی اهل کتاب
را نمیگیرد، برای اینکه قرآن مشرک را با اهل کتاب جدا، جدا حساب کرده، این فاضل
میفرمایند که در بعضی از آیات هم همین است که کافرین را با مشرکین پهلوی هم
گذاشته است، آیهای که آوردند اینست، "ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب و
للمشرکین ان ینزل علیکم خیرا من ربکم" که یهودی و نصرانی و اهل کتاب همچنین
مشرکین بت پرست، اینها دوست ندارند که خیری به شما برسد و شما پیروز در جنگ شوید،
نه یهودیها میخواهند شما پیروز شوید و نه مشرکین، مشرکین که در خط مقدم جبهه
هستند، یهودیها هم که در پشت خط مقدم جبههاند، اینها هیچکدام نمیخواهند که شما
راحت باشید، شما آسوده باشید لذا اگر مشرک، کافر را میگرفت یا کافر مشرک را میگرفت،
دیگر اینجا و للمشرکین معنا ندارد، باید بگوئید که" ما یود الذین کفروا من
اهل الکتاب ان ینزل علیکم خیراً من ربکم" یا اینکه بفرماید" ما یود
الذین کفروا من المشرکین ان ینزل علیکم خیرا من ربکم" اما 2 تا را با هم
آورده، یکی ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب، یکی هم و علی المشرکین ان ینزل
علیکم خیراً من ربکم، تشکر از آقا میکنم که این تأیید را برای من آوردند.
بحث ما این بود که یک دسته روایت داریم که میگوید
اهل کتاب نجساند، گفتم بیش از 10 -8 روایت است، 2 تا از آن روایات را هم خواندم.
یک دسته از روایات هم داریم که اهل کتاب
پاکند، اینهم 10 -8 روایت است، هر دو دسته از روایات در سر حد تواترند و 2 تا از
آن روایات هم که میگوید یهودیها نصرانیها و مجوسها پاکند و حتی در ائمه طاهرین
زیاد هم بوده که این کنیز را که از بلاد کفر میآوردند اینها خرید و فروش میشد و
اینها در خانه ائمه طاهرین (ع) بودند
منجمله حضرت رضا (ع)، که میگوید به حضرت رضا گفتم آقا این کنیز که نصرانی است و
در خانه شماست این اگر جنب شود اجتناب نمیکند آخر هم دستشوئی برود اجتناب نمیکند،
از این جهت نجس است، حضرت فرمودند طوری نیست برای اینکه دستهایش را میشوید،
دستهایش را که بشوید پاک میشود.
2 روایت هم
خواندیم. 2 روایت اینطرف میگفت اینها
نجسند، 2 روایت هم آنطرف میگفت اینها پاکند، نظیر این 2 روایت بیش از 10 روایت
نظیر آن 2 روایت هم بیش از 10 روایت (است) لذا 10 -8 روایت اینطرف است که نجس است
و 10 -8 روایت هم آنطرف است که پاک است. خب حالا چه باید کرد؟ قاعده حمل ظاهر بر
نص میگوید اینها پاکند اما خوب است از اینها اجتناب کنی برای اینکه مراعات طهارت
و نجاست نمیکنند، اینها گوشت خوک میخورند، شراب میخورند و نجاست و این حرفها را
قبول ندارند لذا اسمش را میگذارند حمل ظاهر بر نص آنهایی که میگویند معاشرت نکن
از ظرفشان نخور، این را حمل بر تنزل میکنیم اما آن روایت که میگوید پاک است خب
نص است یکی از آقایان نوشته بودند این " لابأس" نص نیست میخواهد، حکم
تکلیفی را بگوید. حالا بگوئید حکم تکلیفی میگوید تو تکلیف نداری از اینها اجتناب
کنی یعنی چه؟ یعنی پاکند دیگر اما اگر نجس بودند میشد بگوئی لابأس؟ خب نص در
اینست که پاک است و الا اگر نجس باشد معنا ندارد که بگوید در معاشرت با این لابأس
اینها که تکلیفی نیست، وضعی هست اما حالا یکی از آقایان در درس نوشته بود که لابأس
تکلیف است نه وضع، اگر تکلیف است نه وضع، این از همان جاهایی است که شیخ انصاری میگویند
وضع را از تکلیف انتزاع میکنیم. میفرماید معاشرت با اینها غذا خوردن با اینها
اشکال ندارد یعنی پاکند، نمیشود که بگوئید اشکال ندارد اما نجساند پاک است لذا
اشکال ندارد، اما بگوئیم نجس است اما اشکالی ندارد، نمیشود ، خب معلوم است که نص
در اینست که اینها پاکند.
این حرف دیروز، شاهد بر این جمع من هم 10- 8
روایت که در حد تواترند در حقیقت روایاتی که مرحوم صاحب وسایل در 2 باب نقل میکنند،
اینها همه شان در حد تواترند و 3 قسماند؛ یک قسمت میگوید پاک است، یک قسمت میگوید
نجساند یک قسمت هم شاهد جمع است و از آن روایات شاهد جمع من یک روایت نوشتم،
روایت را بخوانم ببینید که شاهد جمع هست یا نه؟
روایت 4 از باب 54 از ابواب اطعمه محرمه جلد
16 وسایل: صحیحه اسماعیل ابن جابر، قال : قلت لابی عبدالله(ع) ما تقول فی طعام اهل
الکتاب، فقال الاتأکله ثم سکت هنیئه ثم قال لا تأکله، ثم سکت هنیئه ثم قال لاتأکله
و لا تترکه تقول انه حرام ولکن تترکه تنزها عنه ان فی آنیتهم و الخمر و لحم
الخنزیر من سوال کردم که اهل کتاب چطورند؟ حضرت فرمودند از ظرفشان نخور، بعد من
باز هم سوال کردم دوباره گفتند از ظرفشان نخور، دفعه سوم گفتند من که میگویم
نخور، نه اینکه حرام باشدنه، برای اینکه در ظرفهایشان شراب میخورند، غذای خوک در
آن میخورند، که ممکن است این ظرفها را نشسته باشند لذا میگویم نخور، اما قاعده
کل شیء طاهر حتی تعلم میگوید طوری نیست نص در اینست که اینها را اگر میگوئیم نجس
هستند بخاطر نجاست عرضیشان هست نه اینکه ذاتاً نجس باشند لا تأکله و لاتترکه
کنقول انه حرام ولکن تترکه تنزها عنه ان فی آنیتهم الخمر و لحم الخنزیر لذا اینکه
3-2 مرتبه گفتم نخور، برای اینست و الا ذاتاً اینها پاکند اینهم شاهد جمع است که
آن 10 - 8 روایت ظهور در نجاست دارند،
این 10 - 8 روایت نص در طهارت است، حمل ظاهر بر نص میگوید اینها پاکند اما تنزها
از اینها اجتناب کن. این روایتی هم که خواندم شاهد بر جمعی که عرض کردم دیگر این
روایت نص بر عرض من است ،نص در اینکه آن روایاتی که میگوید اجتناب کن برای اینست
که اینها نجاست عرضی دارند، برای اینکه ممکن است خمر و خنزیر و امثال اینها در
زندگیشان باشد و آن ظرف خنزیری باشد ،کل شی طاهر میگوید پاک است اما"
الاحتیاط حسن فی کل حال"خب اینها بافتنی است. کل شی طاهر اینطور است که این
عارضی در میان همه مردم هست اگر به راستی آدم دقت کند 95 درصد مردم نجساند، حالا
میشود گفت نجساند؟ همین طلبهها را من دیدم که خیلیهایشان در نجاست لاابالی
هستند هم خودشان هم زن و بچههایشان، معمولاً مردم در طهارت و نجاست لاابالی هستند
اما به قول آن مرد بزرگ این نجاستها را با کل شی طاهر حتی تعلم به خورد ما میدهند
برای اینکه در مضیقه واقع نشویم، همینطور چه کسی میتواند بگوید من میتوانم غذای
حلال بخورم، کجاست؟" مجالده السیف اهون من طلب الحلال" لذا سهم امام را
هم که به ما میدهند اگر به وظیفه عمل نکنیم معلوم است حرام است، اگر به وظیفه عمل
کنیم اینها 90 درصد کسب و کارشان طوری است که اگر دقت بکنی حرام است اما کل شی لک
حلال حتی تعلم میگوید فکرش را نکن، اینجا هم همین است دیگر، این یهودیها
نصرانیها، لاابالی اند، شراب میخورند، خوک میخورند، حالا الان این ظرف را نمیدانم
پاک است، پاک نیست، کل شی طاهر حتی تعلم میگوید پاک است لذا آن روایات نجاست که
میگوید لاتأکله از باب احتیاط است به قول حضرت فرمودند تنزها عنه ، ان فی آنیتهم
الخمر و لحم الخنزیر، خب اینها همه بافتنیهای ماست، اجماع را چه کنیم؟ ما تویش
گیریم دیگر ، اجماع را بگیریم همه میگویند اینها نجساند، این بافتنیهای من را
بگیریم، همه میگویند پاک است. اینها که میگویم بافتنیهای من هم نیست، آنها
بافتند، من یاد گرفتم برای شما هم میبافم و الا این حرفهای من، حمل ظاهر بر نص ،
چیزی است که مرحوم شیخ طوسی در عده دارند، تا رسیده و مرحوم شیخ انصاری، اینهمه
داد و فریاد رویش در باب تعارض دارند، مرحوم آخوند هم در کفایه، مابقی هم هر کدام
درس خارج اصول خواندند و همه اساتید گفتند آنجا که جمع دلالی باشد تعارض در کار
نیست، آنوقت جمع دلالی را که میخواهند معنا کنند، میگویند حمل عام بر خاص و حمل
مطلق بر مقید و حمل ظاهر بر اظهیر و حمل ظاهر بر نص و میگویند حمل ظاهر بر نص،
اهمیتش از همه حملها بالاتر است، حتی از حمل مطلق بر مقید یا عام بر خاص. لذا
انسان در آن میماند، حالا آن مجمعین چه کردند؟
بعضی از بزرگان که مرحوم آقای بجنوردی هم از
ایشان نقل میکنند، گفتند خب این کاری ندارد، روایاتی که میگویند پاک است، آن در
خمر نمیآید برای اینکه آنها میگفتند خمر نجس است، اما اینها همه میگویند همه
کفار پاکند، اصلاً سنیها میگویند ما انسان نجس نداریم میگویند این 20 -10 روایت
را حمل بر تقیه کن، کار تمام میشود. لذا آن روایات نجاسات به حال خود باقی میماند،
میشود گفت؟ اشکال اول اینست که تا حمل ظاهر بر نص است، تعارضی نیست تا نوبت به
حمل بر تقیه برسد. و اینجا گفتیم جمع دلالی است مرحوم شیخ انصاری و من تبع شیخ
انصاری اول که وارد تعارض میشوند میگویند تعارض آنجاست که بین دلیلین نشود جمع
بکنی و الا اگر وفق العرف عن یجمع بین الروایتین لیس فیه تعارض، مثل کجا؟ حمل عام
بر خاص حمل مطلق بر مقید، حمل ظاهر بر اظهر، حمل ظاهر به نص، لذا ما اگر بخواهیم
روایات را حملش بکنیم بر تقیه، باید این قانون را بشکنیم. علامه مجلسی (رض) میگویند
اینها در اصول که میرسند یک چیز میگویند، وقتی در فقه میآیند یادشان میرود یک
چیز دیگر میگویند، حالا ما یادمان برود خوب است، بگوئیم حمل ظاهر بر نص در اینجا
یوحذور ، بلکه روایات را حمل بر تقیه کنیم. خب این یک مسئله که اگر بخواهیم حمل بر
تقیه کنیم، اینهایی که در اصول گفتیم را باید کنار بگذاریم . یک حرف دیگر هم هست و
اینکه نوبت به تقیه نمیرسد اگر تعارض باشد، اول باید روی شهرت صحبت کنیم برای
اینکه مرجح اول شهرت است، میگوید 2 روایت با هم متعارضند چه بکنم؟ و مرجح
اول" خذ بمشتهربین اصحابک" میگوید هر دو مشهورند مثل اینجا که از نظر
روایت هر دو مشهورند چه کنم؟ میگوید کدام موافق کتاب است آنرا بگیر، میگوید هر
دو موافق کتابند، یا هر دو مخالف کتابند چه کنم؟ میگوید که حمل بر تقیه کن، نوبت
سوم آنوقت نوبت چهارم میگوید تقیه نیست یا موافق با تقیه است چه کنم؟ آنوقت مشهور
میگویند تخییر، میگوید فاذن فتخیر، بعضی هم گفتند که خارجی حتی تلقی امامک، نوبت
چهارم یا تخییر یا طرح هر دو روایت لذا ما اینجا بخواهیم حمل بر تقیه کنیم باید
باز هم میانبر بزنیم شهر ت را راها کنیم و کتاب را هم رها کنیم. لذا این حرف که
حمل بر تقیه کن نمیشود. اینجا حرف است که این خذ بمشتهر بین اصحابک را چه کنیم
اگر مراد شهرت روایی باشد که همه میگویند که مراد از خذ بمشتهربین اصحابک شهرت
روایی است لذا میگوید دع شاذ النادر یک طرف یک روایت است، یک طرف 10 روایت است یک
طرف 4 روایت است یک طرف یک روایت است، این شهرت روایی آن شهرت را بگیر این را رها
کن، اینجا نیست. اینجا بعددی که میگوید نجس است، به همان عدد میگوید پاک است.
لذا شهرت روایی نیست من میگویم که شهرت فتوایی را هم میگیرد تبعاً لاستاد
بزرگوارم حضرت امام (رض) که میگویند خذ بمشتهربین اصحابک شهرت فتوایی را هم میگیرد
میگویند معنا ندارد اصحاب به روایاتی عمل نکرده باشند و تو بخواهی روایات معارضی
که اصحاب به آنها عمل نکردند را بگیری. برای اینکه فیه کل الریب به قول ایشان. خب
شهرت فتوایی را میگیریم لذا یک طرف 10 روایت است، یک طرف دیگر هم 10 روایت است
شهرت فتوایی آنجاست که میگوید نجس است خب این شهرت فتوایی است دیگر، لذا اسمش را
اعراض اصحاب میگذاریم. لذا این شهرت فتوایی اینطوری است که میگویند نجس است،
حالا مرحوم کاشف الغطاء میگفتند این یک شعار است.
مرحوم صاحب جواهر نه شعار که همه یهودیها میدانند
بلکه بدیهی در مذهب ماست که اینها نجساند که اعراض اصحاب روی عمل آمده، مثل همان
حجیت خبر واحد است که اول میگویند که اجماع داریم از فقها بعد مرحوم آخوند میگویند
نگو اجماع از فقها داریم بگو اجماع از مسلمانان داریم، سیره از مسلمانان بعد میگویند
مسلمانان هم نگو، بگو سیره عملی داریم در حجیت خبر واحدف آن سیره عملی است که ردع
نشده که خبر واحد حجت است. که اینجا همینطور باید بگوئیم که قول کاشف الغطاء یک
مذهب است، مذهب شیعه میگوید یهودی نجس است، خود یهودی میداند که ما او را نجس میدانیم
بنابراین این آن روایاتی که میگوید نجس است آن روایات را میگیریم و آن روایاتی
که میگوید پاک است آنها را طرح میکنیم بنا به قاعده خذ بمشتهر بین اصحابک، خب
همین بر میگردد به اینکه در مسئله اجماع داریم و نمیدانیم چه کنیم همه حرفها
بالاخره به این بر میگردد و از نظر قاعده پروری، نصرانی و مجوسی پاکند از نظر
اجماع عملی نه روایی، اگر ما باشیم در اصول آیا این اجماع حجت است ؟ نه. الا اینکه
کسی بگوید این روایات به حد تواتر نزد اصحاب است اجماع اینطوری، اجماع فتوایی،
البته آقایان نمیگویند، حضرت امام و من و امثال من عرض میکنیم که شهرت فتوایی
هست و این شهرت فتوایی اعراض اصحاب از روایاتی است که میگویند پاک است، کلما زاد
فی صحته، زاد فی سقمه 1000 تا روایت باشد، بدتراز اینست که 5 تا روایت باشد چون
نزد اصحاب این روایات در مرئا و منظرشان بوده و عمل نکردند.
این خلاصه حرف است و مثل همان باب خمر است
دیگر از نظر اصول فقه و روشهایی هودی، نصرانی و مجوسی پاکند، بلکه به قول بعضی از
بزرگان ما انسان نجس نداریم، همه پاکند برای اینکه دلیل بر نجاست نداریم این قاعده
است از اینطرف گیر میکنیم، میبینیم فقها فرمودند همه آنها نجساند، مخصوصاً غیر
کتابی. دیروز گفتم که اینها کافرند و در کفرشان حرفی نداریم 3 آیه خواندم، شاید
20-10 آیه دیگر هست که اینها نه از این نظر که بت پرستند، از این نظر که" ان
الله هو المسیح ابن مریم" ، خب 3 آیه پشت سر هم در سوره مائده است"
ویقول الذین کفروا ان الله هو المسیح ابن مریم" ، یا "و الذین کفروا
قالوا ان الله ثالث ثلاثه" ، در اینها که حرفی نداریم خب مسلم کافرند، مسلم
جهنم میروند، مسلم است، اما آیا این مشرکند یا نه؟ گفتیم نه. ولو اینکه الان که
میخواهد سر گوسفند را ببرد، ما میگوئیم بسم الله، او میگوید بسم المسیح، از این
حرفها هم دارند دیگر .
خب تا اینجا مثل همان باب خمر بود، یک چیز
اینجاست که در آن حسابی ماندیم و اینست که آیه شریفه میگوید اینها پاکند این را
چه کنیم؟ برای اینکه میگوید "طعامهم حل الکم و طعامکم حل لهم" این را
چه کنیم؟ لذا معاشرت با اینها را نمیشود حمل بر تقیه کرد، اعراض اصحاب و امثال
اینها را هم نمیشود گفت، هیچ، آیه را ببینید: الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین
اوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم و المحسنات من الذین اوتوالکتاب من قبلکم اذا
آتیتمو هن اجورهن محسنین غیر مصافحین ولو متخذی اخدان" امروز حکمی میخواهم
بگوئیم، آن حکم چیست؟" احل لکم الطیبات" خب اینکه معلوم است برای چه میخواهید
بگوئید؟ اینکه "و طعام الذین اوتوالکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم" با هم
معاشرت کنید، تو نان او را بخور، او نان تو را بخورد، تو غذای او را بخور، او غذای
تو را بخورد، با هم رفت و شد کنید و در معاشرت ها ، در غذا خوردنها و همچنین در
نکاح اما زن مسلمان زن او نشود برای اینکه خراب در میآید، یهودی تحویل جامعه میدهد
اما زن یهودی را بگیر، ازدواج برای شما حلال است، خب مسلم پیش اصحاب هم هست و بردش
روی صیغه اما آیه شریفه که صیغه ندارد، نکاح زنهای یهودی و نصرانی طوری نیست،
غذاهایشان هم طوری نیست، حالا این آیه را چه بکنیم، نه میشود حمل بر تقیه کرد، نه
میشود بگوئیم اعراض اصحاب رویش است و آیه میگوید پاک است. شما از غذای آنها
بخورید تا آنها از غذای شما بخورند و در ازدواج شما زنهای آنها را بگیرید ولی آنها
حق ندارند زنان شما را بگیرند. آیه حسابی دلالت دارد و مولای درزش نمیرود بعضی ها
گفتند مراد از طعام یعنی گندم ، گندم که خوردنی نیست، طعام یعنی یوکل به،"
یطعمون الطعام علی حبه "یعنی نان به اینها داد تا بخورند نه گندم، گندم را که
نمیشود خورد. بله یک حرف هست، تخصیص میخورد و آن اینست که ظواهر اهل کتاب اگر
بسم الله نگویند – اگر بسم الله بگویند طوری نیست- اینها حرام است و به این بر میگردد
که حبوبات و فواکه و غذاها همه منهای لحوم حلال است اما لحوم چه؟ اینها چون بسم
الله نمیگویند حرام است که ربطی به بحث ما ندارد و بعضیها میگویند طعام یعنی
گندم. گندمهای آنها برای شما حلال است و گندمهای شما هم برای آنها حلال است. میوههای
شما برای آنها و میوههای آنها برای شما حلالند. نمیشود این را (فقط) گفت لذا در
الیوم اختلاف عجیبی در تفاسیر هست، یکی میگوید یعنی روز عید غدیر، یکی میگوید
یعنی عید قربان، اینها که منظور نیست الیوم یعنی الان که میگویم میخواهم حکم وضع
کنم، یک مضیقه هایی بوده و میخواهم آن مضیقه ها را بر دارم و بالاخره میخواهم
بگویم که مباشره، موالکه ، مناکحه با یهود و نصرانی طوری نیست.
حالا روی این مطالعه کنید تا فردا هم صحبت
کنیم ببینید چیز تازهای میتوانید پیدا کنید. اینها که بعضی ها میگویند من هم در
تفسیرها دیدم، شما از تفاسیر چیز در بیاورید که به راستی بشود درستش کرد و الا آیه
شریفه مثل نص در اینست که یهود و نصرانی پاک است ،حالا اگر چیز تازه پیدا کردید که
اینها نجساند انشاءالله برای فردا.
وصلی الله علی محمد و آل محمد