اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
راجع به کافر 2 چیز ما را گیر انداخته است که
اجماع داریم نجس است و ما بخواهیم به این اجماع عمل کنیم، 2 چیز مانع ماست، یکی
اینکه از زمان پیغمبر اکرم تا زمان ائمه طاهریم همه، حشر کامل با یهود و نصارا
داشتند و در خانه ائمه طاهرین کنیزها بلکه
زنها زیاد بودند که یکی روایت حضرت رضا (س) اگر انسان در تاریخ برود میبیند که
ائمه طاهرین خدمه از یهود و نصارا داشتند، قدری بالاتر برو، اینها خدمه بی دین
داشتند یا زمان پیغمبر، پیغمبر اکرم با یهودیها و نصرانیها حسابی رفت و آمد داشت،
میگفتم حرف مشهور است که بزغاله را بریان کرد، کتفش را برای پیغمبر اکرم آورد و
پیغمبر اکرم هم خوردند، مسموم شدند و همان سبب شد که شهید شوند. آدم در تاریخ و
روایات برود، از این چیزها زیاد میبیند که حشر مسلمانان با یهود و نصرانی است حشر
ائمه طاهرین (ع) با یهودیها، با نصرانیها، با خدمه ای که در بیوت اینها بودند.
مثلاً راجع به عقد، راجع به نکاح خب روایات فراوانی داریم که زن یهودی و نصرانی را
میشود گرفت، حالا لااقل میشود صیغه کرد اما در این روایات هیچ کجا نداریم که اگر
عرق کرد بدنش نجس است. در حالیکه زنش مسلماً علاوه بر عرقش با هم معاشرت دارند چیز
میخورند، هیچ در روایات نیامده و این روایات نکاح اهل کتاب یک بابی است که 10 -8
روایت است همین آیهای که دیروز خواندیم صراحت دارد در اینکه زن یهودی و نصرانی را
میتوانید بگیرید، حالا یا عقد دائم یا لااقل صیغه این یک مطلب است که ما را گیر
انداخته از یک طرف اجماع هست که اینها نجساند و مخالف کم هست، از طرف دیگر میبینیم
این حشر اهل بیت (ع) با یهودیها، با نصرانیها را و انسان میماند، وقتی هم در
کتابها برویم، در باب طهارت کتاب خوب زیاد داریم، مرحوم شیخ انصاری کتاب طهارت
دارد، مرحوم حاج آقای خوئی طهارت دارند و شاید 20 شرح بر عروه نوشته شده و میبینیم
همینطور که یکی گفته دیگری هم گفته و مسئله تمام شده ما 2 دسته روایت داریم و این
2 دسته روایت با هم معارضند وقتی معارض شدند آن روایاتی که میگویند پاک است باید
طرح کرد برای اینکه اعراض اصحاب رویش است و تمام میشود، یک چیز دیگری هم که ما در
آن لنگ هستیم آیه شریفه است آیه شریفه میگوید" طعامکم حل لکم و طعامکم حل
لهم" یعنی با هم مراوده داشته باشید طوری نیست، از آنها زن بگیرید، رفت و شد
داشته باشید، غذایشان را بخورید، آنها از شما بخورند و این آیه را ما چکار میتوانیم
بکنیم؟
مثلاً 2 وجه برای این آیه گفتند، یکی گفتند
معنایش یعنی نخود و لوبیا، حبوبات، این حل لکم یعنی حبوبات، خب سوال میشود حبوبات
یعنی چه؟ از یهودی میتوانی گندم بگیری و گندم هم پاک است، گندم میتوانی به او
بدهد، گندم پاک است، این یعنی چه؟
به قول مرحوم آقای بجنوردی که از مرحوم حاج
آقا رضا گرفتند میگوید برای اینکه آنوقتها خیال میکردند تحریم اقتصادی نیست با
هم رفت و آمد داشته باشید، گندم از هم بخرید و هم گندم بفروشید آیه این را میخواهد
بگوید در حالیکه قبلاً نه حریم اقتصادی بوده نه توهم حصری بوده و اصلاً نمیشود
این حرف را بزنید که تا اواخر عمر پیغمبر، دستور داده بودند با اینها رفت و آمد
نکنید از آنها چیزی نخرید و به آنها چیزی نفروشید، اما حالا اواخر عمر فرمودند از
آنها چیز بخرید و چیز بفروشید. اگر انسان بخواهد بگوید باید بعکس بگوید، که
آنوقتها تحریم اقتصادی نبوده، حالا در اواخر چون حکومت پیدا شد، تحریم اقتصادی
پیدا شده که از آنها چیزی نخرید، این خوب است اما تحریم اقتصادی تا آخر عمر بوده،
آخر عمر گفته که دیگر تحریم اقتصادی نیست.
قرآن شریف روی یک چیز پافشاری دارد، اگر
بخواهند آقا بالا سر شوند، "لایتخذ المومنون الکافرین اولیاء" اینها
نباید باشد هیچوقت در صدر اسلام نبوده اما اینکه مبایعه، معاشقه و مواکله باشد،
اینها همیشه بوده لذا آنکه نمیشود رکون الی الظالم است مثل حالا، همه مسلمانان
غیر از ایران، البته در جمهوری اسلامی و من یادم است که قبل این جمهوری اسلامی
بدتر از همه ممالک اسلامی از نظر خود فروختگی ایران بود روزی 6 میلیون بشکه نفت به
آمریکا میداد که آمریکا بگوید تو نوکر منی. الان هم همینطور است، مخصوصاً این
عربستان 6 میلیون بشکه نفت میدهد که بوش این عبدالله را به نوکری قبول کند، این
را اسلام میگوید نباید باشد، همه ممالک اسلامی الان تصمیمهایشان را آقای بوش میگیرد،
آقای حداد عادل که به اصفهان آمده بودند، جملهای گفتند که خیلی شیرین بود، میگفت
رفته بودم پاکستان با رئیس مجلس خصوصی بودیم که حرفی به من زد، گفت من در جنگ و
جهاد سالهای اول نظام میخواستم مصالحه بدهم و جنگ را موقوف کنم، خدمت حضرت امام
آمدم و به حضرت امام گفتم که این جنگ و جهاد چه فایده ای دارد؟ اصلاً این جمهوری
اسلامی چه نتیجهای دارد؟ حضرت امام گوش دادند تا من حرفهایم را بزنم، با یک تسلط
بر اعصاب سرشان را بالا کردند و گفتند این جمهوری اسلامی این است که تصمیماتش در
تهران گرفته میشود نه در اروپا، این شخص گفته بود من مات شدم که چه میگوید یعنی
آقای پاکستانی تصمیمات تو در آمریکا گرفته میشود، تصمیمات من در تهران گرفته میشود،
اگر برای جمهوری اسلامی هیچ چیز نباشد جز همین بس است. تصمیمات در تهران گرفته میشود،
اما دنیای اسلام چه؟" لاتتخذو بطانتاً من دونکم" بعد قرآن میگوید چرا
"و دووخبالا قد بدت البغضا من افواههم و ما تخفی صدور هم اکبر "آنها میخواهند
اسلام نباشد، گاهی هم به زبان جاری میکنند پس بطانه یوخدور، مسلمان نباید آقا
بالا سر داشته باشد، رکون الی الظالم موقوف است و اما حالا ما تجارت خارجی داشته
باشیم، خب داشته باشیم، باید داشته باشیم، سرمایهگذاری خارجی داشته باشیم، باید
داشته باشیم آنها داشتند زمان ائمه طاهرین رفت و آمد حسابی بود، زمان پیغمبر اکرم
، آن 10 ساله حسابی کار اقتصادی داشتند،یهودیها و نصرانیها، چون آنها فدک و خیبر
را داشتند، مسلمانان گندم را از آنها تهیه میکردند اما آقا بالا سرنه. رسیده بود
به آنجا که زمان پیغمبراکرم، یهودی وقتی که سوار بر الاغ بود و مسلمانی را میدید
پائین میآمد، تعظیمی به مسلمان میکرد سلام میکرد، مسلمان که رد میشد، سوار میشد
و میرفت همان قاعده جزیه. لذا این در زمان صدر اسلام حسابی رفت و آمد بوده، حسابی
در خانه هم میرفتند و مینشستند و غذا میخوردند و آنکه نبود و قرآن میگوید
نباید باشد آقا بالا سر و ولی است، اما دوستش اشکال ندارد اگر احتمال خطر ندهد.
در همین اصفهان آنوقت بودند، حالا هم هستند،
در همین بازار یهودیها بودند، گبرها بودند، حالا هم هستند، تجارت داشتند، اشکال
ندارد حسابی رفت و آمد داشتند، حسابی پیغمبر اکرم وامیرالمؤمنین از اینها جو اما
نسیه میگرفتند، اما چون اسلام میگوید نسیه منهای پشتوانه ، نه. برای اینکه این حرفهای
نامربوط که الان درست شده برای همین است که ورشکستگی ها درست شده که نسیه بدون
پشتوانه است، و حرام بدون پشتوانه است لذا امیرالمؤمنین زره خود را گرو میگذاشت،
اینها حسابی با هم رفت و آمد داشتند بله بطانه مال مسلمانان بود که اینهم زمین
خورد، درزمان هارون الرشید بطانه مال ایرانیها بود، برویم در بنی امیه و بنی عباس
هم رفت و آمد بود هم بطانه، برویم در صدر اسلام رفت و آمد بود بدون بطانه، بطانه
مال مسلمانان بود، آقایی مال مسلمانان بود، مخصوصاٌ بعد از آنکه آیه جزیه آمد. ولی
حالا مسلمانان توطئه داشتند و یهودیها بر علیه اسلام توطئه کردند که آن حرف دیگری
است، وقتی توطئه داشتند پیغمبر اکرم هم سرشان را میبرید و زیر خاک میکرد ولی تا
توطئه نداشتند از آنها خرما میخریدند، این خرماها را کجا میخریدند؟ در همین
مدینه این خرماها را از یهودیها می خریدند دیگر.
لذا اولاً طعام بمعنای حبوبات ما نداریم، ما
یوکل است اگر هم گندم را طعام میگویند به اعتبار ما یقول است به اعتبار اینکه
گندم را آرد میکردند و آرد را خمیر میکنند و میپزند و میخورند به اعتبار ما
یطعم و یطعمون الطعام علی حبه، به آن اعتبار گندم را طعام میگویند، و الا گندم
حبوبات است، این حب است نه طعام، طعام یعنی ما یوکل لذا ما بخواهیم طعام را بمعنای حبوبات معنا کنیم نه قاعده تابع
این معنا را دارد، نه عرف تابع این معنا را دارد، نه وجهی برایش پیدا میکنیم، فقط
مرحوم حاج آقا رضا همدانی 2 روایت پیدا کرده که مرحوم آقای حکیم هم در مستمسک
آوردند، مرحوم آقای خوئی، آقای بجنوردی اینجا آوردند. که این آیه شریفه طعامکم
یعنی حبوبات در حالیکه این 2 روایت در صدر نیست که بگوید با اینها مواکله داشته
باشید غیر لحوم، برای اینکه آنجا بسم الله نمیگویند جز ذبیحه اهل کتاب. لذا
اینطور میگوید حبوباتشان نه گندم، ما یوکل یعنی نانشان، میوههایشان و همه
خوراکیهایشان حلال است اما لحومشان حرام است چرا حرام است؟ چون بسم الله نمیگویند،
لذا این 2 روایت هم در صدد اینست، نمیخواهد بگوید طعام بمعنا حبوبات طعام یعنی ما
یوکل، لذا همین روایت را هم که میخواهیم بخوانیم میگوید ما یوکل اگر حبوبات باشد
بخورید، اگر فواکه باشد بخورید، یک چیز باقی میماند، لحوم. آن را نه، تذکیه نشده
یعنی اگر تذکیه شده باشد، آنهم طوری نیست لذا مشهور میان فقها این است که اگر
ببینید یهودی بسم الله گفت و چهار رگ را برید پاک است حالا بگوئید نجس است، اما نجاستش
برای این نیست که یهودی دست زده، نجاستش برای این است که مذکی نشده ،وقتی مذکی
نشده اگر مسلمان هم عمداً بسم الله نگوید نمیشود از مسلمان هم آن گوشت را بخوری
روایت را بخوانم ببینید روی عرض من عالی است، روایت مرحوم صاحب وسایل، روایت 46 از
باب 27 از ابواب تحریم ذبایح اهل کتاب، تیتر هم که زده روی ذبایح رفته و روی حرمت
طعام نرفته، لذا میگوید که ذبایح اهل کتاب حرام است ،چرا حرام است؟ برای اینکه
بسم الله نگفتند، لذا مرحوم صاحب وسایل همینطور تیتر میزنند. روایت 1 از باب 26
از همین ابواب، این روایتی که میخواهم بخوانم، روایت 46 از باب 27 است، آن روایت
1 از باب 26 است، اما مضمون یکی است علی ابن ابراهیم فی تفسیره- روایت صحیح السند
است- عن الصادق (ع) فی قوله تعالی و طعام الذین اوتو الکتاب حل لکن قال: عنی
بطعامهم الحبوب و الفواکه غیر الذبایح یعنی طعام در اینجا ما یوکل است یعنی نانشان
را بخورید، عدس پختند بخورید، هر چه که غیر گوشتی است را بخورید ،میوههایشان را
هم بخورید اما لحومشان را نخورید بعد خود امام (ع) میفرماید" غیر الذبایح
التی یذبحون فانهم لایذکرون السم الله علیه" چون بسم الله نمیگویند لذا
معنایش این است که اگر بسم الله بگویند آنرا هم میگویند بخورید و چون بسم الله
نمیگویند، این میته است و تذکیه نشده نخورید . بعد میفرماید که ثم قال والله ما
استحلوا ذبائحکم فکیف تستحلون ذبائحهم. مسلمان اگر بسم الله نگوید ذبیحهاش نجس
است، چه رسد به یهودی، بر میگردد به اینکه در موالکه ، در مباشره، در معاشره سه
قسم چیز هست، یکی مربوط به حبوبات است. یکی مربوط به فواکه است. یکی مربوط به لحوم
است. دیگر بیش از این 3 چیز نداریم، حضرت فرمودند آنکه مربوط به حبوبات است
بخورید، گندم را که نمیگوید بخورید، یعنی گندم را نان میکنند، شما نانش را
بخورید، فواکه را هم بخورید اما لحوم را نخورید، برای اینکه تذکیه نشده است ،اما
اگر تذکیه شده باشد آنرا هم بخورید، لذا این روایت اصلاً هیچ ربطی به بحث ندارد که
مرحوم حاج آقا رضا میفرمایند حل لهم یعنی حبوبات میگوئیم یعنی گندم یا نانی که
از گندم درست میشود؟ ما یوکل؟ در مایوکل گندم را که نمیآورند به کسی بدهند تا
بخورد، آنکه میآورند نان را میآورند، یهودی نان را پخته و میآورد، بخورید، میوه
را شسته میآورد، بخورید گوشت را میآورد نخورید چرا؟ برای اینکه بسم الله نگفته،
در روایات دیگر میگوید اگر بسم الله بگوید باز هم بخورید. آیه شریفه مربوط به این
است نه اینکه بخواهد بگوید گندم، گندم حل لکم که ندارد، نان است که حل لکم یا
لایحل لکم و به گندم هم که طعام میگویند به اعتبار ما یقول است به اعتبار نانش
است، و یطعمون الطعام علی حبه ، حضرت زهرا جو را آسیاب کردند، آنرا پختند و بعد از
پختن به فقرا دادند.
بنابراین، این 2 روایت هم مربوط به اینست که
از ذبایح اهل کتاب اگر بسم الله نگویند و ذبحشان شرعی نباشد، از آنها نخورید،
مقدمه اینکه از همه چیز که مربوط به یهود و نصرانی است بخورید و از ذبایحشان نه،
آنهم بخاطر عدم تذکیه، یعنی اگر تذکیه کنند طوری نیست لذا نمیدانیم چه بکنیم
مثلاً بگوئیم این آیه از متشابهات است ،حالا اینطور هم نیست که کسی نگفته باشد،
مرحوم آقای حکین ظاهراً گرفته شده از مرحوم حاج آقا رضا و حاج آقا رضا هم مثل ما
در مسئله مانده بودند هر فقیهی در مسئله میماند و نمیداند چه بکند، ایشان از
مرحوم شیخ مفید در نهایه نقل میکنند که اینها گفتند سوئر یهود و نصارا پاک است،
اینجاها گفتند یهودی و نصرانی نجس است، وقتی در سوئر رفتند که روایت را دیروز
خواندیم، گفت که از این کوزه (یهودی) آب میخورد من هم بخورم یا نه، وضو بگیرم یا
نه؟ فرمودند بگیر. مرحوم شیخ در نهایه (میگوید) لذا مرحوم حاج آقا رضا میفرماین
برای اینکه نهایه کتاب روایت است ،کتاب فتوا نیست ،میگوئیم علی کل حال گفته،
روایت که نقل نکرده، روایت را نقل کرده بعد هم گفته سوئر یهود و نصارا پاک است
،اینطور هم نیست که اجماع آنطوری در کار باشد، نه مثل شیخ مفید گفته، مثل شیخ طوسی
در جاهای دیگر گفتند اصلاً دو مسائل، در فروعات اختلاف است اما اینجاها همه آنها
ادعای اجماع میکنند، اینجا که میرسند آیا پاک است یا نجس، میگویند نجس است
اجماعاً اما وقتی در فروعات میرویم می بینیم در مسئله اختلاف است ، هم میان قدماء
هم میان متأخرین و نمیدانیم چه بکنیم. بله کسی بگوید اجماع است، و فضولی موقوف،
این آیه هم از متشابهات است روایتها هم حمل بر تقیه میشد، ولی یکی را نمیتوان
حمل بر تقیه کرد.
مرحوم محقق همدانی (رض) حرفی دارند که حرف
خوب است اما به ضرر خودشان است ایشان میفرمایند که در آن زمان معاشرت نکردن با
یهود و نصارا حرج بوده و این روایات جواز از باب حرج است پس آن روایات نجاست به
حال خود باقی میشود آیه شریفه ما جعلکم الله لکم الحرج و قاعده حرج میآیند و
یهود و نصارا را پاک میکند این مرحوم حاج آقا رضا از مثل این حرفها و مشکلات فرار
کردند به قاعده حرج، خب میگوئیم این قاعده حرج را مرحوم حاج آقارضا خودشان یادمان
دادند، گاهی حرج نوعی است، شارع مقدس حکم جعل میکند و مناط حکم حرج است مثل خون
جروح که که نجس است اما شارع مقدس میبیند اگر بگوید نجس است حرج برای مردم میشود،
وقتی حرج شد میگوید با این خون نماز دارد. حتی کسی هم که میتواند حمام برود برای
این چه؟ بار هم نماز دارد یعنی حکم طهارت آمده روی موضوع و مناط آن حرج است، این
حکم برای همه هست مثل اینکه در باب طهارت و نجاست همین را بگوئیم که مناط طهارت و
نجاستب رای میکروب است ، اما بالاخره مناط که مورد فتوای فقیه نیست، اگر کسی این
حرف را در روایات مجوزه بزند خب بر میگردد به اینکه ما میگوئیم بعنوان اولی،
مرحوم حاج آقارضا میگویند بعنوان ثانوی یهود و نصارا پاکند، میخواهد برای من حرج
باشد میخواهد نباشد، میخواهد در آن زمان باشد، میخواهد همین حالا باشد لذا این
علیه مرحوم حاج آقارضا میشود اگر هم مراد حرج شخصی باشدکه اصلا قاعده حرج و ضرر همه حرج شخصی اند نه نوعی
اصلاٌ قاعده حرج مربوط به افراد است از همین جهت هم بعضی اوقات برای خانومش حرج
است اما برای خودش حرج نیست، آن خانم اجتناب کند، گاهی هم بعکس، حرج شخصی، لازم
نیست.
اگر این باشد حرف مرحوم حاج آقارضا درست نمیشود
و به این بر میگردد که اگر مسلمانی با یهودی حرج دارد قاعده حرج میگوید میتوانی
با او معاشرت کنی، اگر حرج ندارد چه آن زمان چه این زمان نمیتوانی آن اصلاً دیگر
مربوط به بحث ما نمیشود و آنکه مرحوم حضرت امام میگویند موضوع را میگویند نه
حکم را، حکم که حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حراهه حرام الی یوم القیامه،
گاهی موضوع فرق میکند و حکم میرود، این غیر از زمان و مکان که 2 عنصر تعیین
کنندهاند، مثل اینکه فروش خون حرام بوده و در روایات هم داریم برای اینکه مفید
نبودند ،الان خون خیلی مفید است، و از آن موضوع بیرون رفته، لذا فروش خون مانعی
ندارد، این زیاد میشود که تغییر موضوع تغییر حکم کنداما بحث ما حکم است ،بحث ما
موضوع نیست، لذا فرمایش مرحوم حاج آقارضا را هم نمیشود درست کرد.
دیگر بالاخره مثل اینکه مجبوریم بگوئیم اجماع
هست، اما بدانید که این اجماع هم سرش خیلی در مخاطره است، اجماع هست، حرفهای تو
هیچ پس یهود ، نصارا و مطلق کفار نجس اند، نمیدانم میشود گفت یا نه.
حالا بحث شنبه ما اولاد کافر، خود کافر که
نجس است، بچهاش چه؟ مشهور گفتند بچهاش هم نجس است، بچهاش که اصلاً صاحب عقیده
نیست بچه یکی دو ساله چرا نجس است؟ 4- 5 تا دلیل آوردند که بچه کافر هم نجس است،
برای شنبه انشاءالله.
وصلی الله علی محمد و آل محمد