جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: آیا کفالت مکروه است؟
    موضوع درس: خارج فقه
    شماره درس: 2
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۹/۱

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهواقولی

    دیروز عرض کردم مسئله اولی که در باب کفالت است این است که مشهور در میان اصحاب من جمله صاحب جواهر فرموده اند کفالت کراهت دارد کسی کفیل کسی بشود این مکروه است بعد هم دلیل آورده اند اینکه کفالت موجب ندامت است، موجب خسارت است و چون چنین است بنابراین مکروه است.

    بعضی هم مثل صاحب جواهر مضمون روایت را هم آورده اینکه «هلکت القرون الماضیه» و از مسئله تقریبا سرسری گذشته اند و اما اصل مسئله در متون فقهیه و در فقه ما هم یک چیز مشهوری شده است و دیروز عرض کردم که این مسئله سرتاپا اشکال دارد برای اینکه ما بگوییم که کفالت مطلقا موجب خسارت است، نه، این طور نیست اگر هم موجب خسارت باشد بعضی اوقات رجحان دارد خیلی بالا خدمت به خلق خدا، آن هم مثلا خدمت به رفیقش خدمت به خویشش لذا ما مطلقا بگوییم که کفالت موجب خسارت است این درست نیست اگر هم موب خسارت باشد خب هر خسارتی که نمی شود موجب ندامت شود لذا در وقتی که وارد بشویم می بینیم که کفالت مواردش تفاوت میکند بعضی اوقات که کم هم هست موجب خسارت است موجب ندامت است اما غالب جاها موجب خسارت نیست موجب ندامت نیست اگر هم خسارت باشد ندامت باشد اشکال ندارد بکله رجحان دارد. این یک حرف است.

    یک حرف هم همین کم در باب کفالت است در باب ضمانت هم هست خب ضمانت هم گاهی موجب خسارت است گاهی موجب ندامت است ضمانت هم خیلی جاها رجحان دارد خدمت به خلق خداست خدمت به خویشان است بلکه بعضی اوقات واجب هم می شود حالا کار به وجوب عرضی اش نداشته باشیم او خلی و طبعه خدمت به خلق خداست و رجحان دارد اگر ندامت است مال هر دو است اگر رجحان استمال هر دو است و مسدله را ما ببریم فقط در باب کفالت اینمعنا ندارد این مسئله را ما باید ر مطلق حقوق بگوییم (حقوق ضمان آور حالا یا ضمانت باشد یا کفالت باشد یا چیز دیگر.) بعضی اوقات انسان مثلا خانه اش را رهن می دهد و پولش را دیگری می گیرد خب این بعضی اوقات موجب ندامت است، خسارت است خانه اش از بین می رود یا باید از خانه برود بیرون. بعضی اوقات هم خوب است بعضی اوقات هم واجب است. مطلق حقوق این جوری است که گاهی ندامت دراد گاهی ندارد. گاهی رجحان دارد گاهی ندارد. این هم مطلب دوم.

    مطلب سوم اصلا این کراهتی که این آقایان گفته اند این هم معنا ندارد این یک امر ارشادی است و کراهت اصطلاحی که از عبارات فهمیده می شود این هم درست نیست یک امر ارشادی است، نه اقل ثوابا، ان مواردش تفاوت میکند عقل ما هم گاهی می گوید مرجوح است، گاهی می گوید راجح است، گاهی می گوید تساوی الطرفین است و بالاخره عقل ماست که این کراهت ارشادی را، کراهت عقلی را درست می کند. این اشکال سوم.

    اشکال چهارم که به این قوم است و مهمتر از این سه تا اشکال است این هلکت القرون الماضیه یعنی چه؟

    این اشکال چهارم دیگر اشکال خیلی بالایی است حالا مثلا یک دفعه روایتی که دلالت بکند که حالا می خوانیم وبگویید روایت را نمی دانیم معنایش چیست روایت مجمل است روایت مطرود است. مخالف عقل است خب این حرفها تا حالا برسیم ببینیم چه باید بگوییم؟ ولی فعلا حرف این است که فقهاء تمسک به روایت کرده اند مثل صاحب جواهر، مثل علامه مثل شهید، شهیدین، مثل محقق ثانی، مثل محقق اول اینها تمسک کرده اند و گفته اند که کفالت مکروه است. چرا؟ «هلکت القرون الماضیه» و این یعنی چه؟

    آن وقت اشکال پنجمی که جلو می آید این است که روایت ما یک قضیه نقل میکد که این قضیه نه با عقل جور می آید نه با شرع و اینکه یک قوم گناه کاری بودند که ملت خیر خواهی بودند آن ملت گناه کار از گناهشان می ترسیدند پیش آنا گفتند تکه ما ضامن گناه شما می شویم و آن طابفه اول را خدا آمرزید و آن طابفه دوم را خدا عذاب کرد. حالا این بعنی چه؟ حالا بشود این را هم درستش بکنیم، نکنیم، رد کنیم، نکنیم، هلکت القرون الماضیه یعنی چه؟ یعنی این کفالت موجب هلاکت قرون ماضیه آن هم نه یکی، دوتا، ده تا، بیست تا ...

    این پنج شش تا ایراد به این مسئله اول ما در باب کفالت هست. ظاهرا هیچ کدام از اینها را نمی شود جواب داد و حق مسئله این است که مسئله اول را در باب کفالت حذفش بکنیم و همین طور که مسئله را تا حال متعرض نشده اند فقهاء نه در باب بیع، نه در باب رهن، نه در باب ضمان، که این مسایل ماست نه در باب حواله تبرعی خب این مسئله را اصلا متعرض نشده اند انیجا هم مسئله را باید اصلا متعرض نشوند.

    بله اگر از ایشان بپرسند بگویند که وضع کفالت چه جوری است باید بگویند که مثل شمانت است گاهی رجحان دارد گاهی مرجوح است، گاهی لازم است. واجب است، موارد فرق می کند و این مصادیق گاهی تساوی الطرفین است، گاهی مرجوح است گاهی رجحان دارد، گاهی آن رجحانش به حد وچوب می رسد و همه جا چنین است من جمله کفالت. اگر از فقیهی سوال بکنند باید این جور جواب بدهد بنابراین بهتر اینکه اصلا مسئله را اینجا متعرض نشوند حالا همکه معترض شده اند این چهار پنج تا اشکال به آها وارد است ظاهرا جواب همندارد. هذا کله راجع به مسئله اول.

    بنا شد که امروز این روایت را بخوانیم ببینیم که آیا می شود یک محملی برای این روایت درست بکنیم اگر آن روایتی را که مضمونش را الان خواندم اگر درستش بکنیم دیگر مابقی روایات، روایات خوبی است و عرض مرا هم روایات می فرمایند و آن این است که مطلق حققو مکروه است که انسان درگیرش بشود موجب دردسر می شود آن وقت بگوییم این ارشاد است تابع ما یرشد الیه است اینکه امام صادق(ع) سوال میکنند که چرا مکه نرفتی می گوید کفالت گیرم انداخت دردسر شد برای من. حضرت فرمودند خب چرا کفالت کردی توکه مکه ات را می خواستی روی آن بگذاری چرا کفالت کردی؟ این یک جای بخصوص بوده که اگر کفالت نمی کرده طوری نبوده و موجب نرفتن مکه اش هم شده حضرت فرمودند خب عقلت می گفت دیگر. حالا لازم نبود تو کفیل بشوی یک کسی دیگر کفیل می شد وتوهم مکه ات را می رفتی. اینها قابل حل است یعنی می شود روایت را این جوری معنا کرد ولی روایت اول دیگر ظاهرا قابل حل نیست و نمی شود معنا کنیم روایت را بخوانیم ببینیم می توانید شما معنا کنید؟

    روایتها صحیح السند است الا آن دو تا روایت آخر که مربوط به بحث ما نیست روایتها صحیح السند است. ظاهر الدلاله است اما ملتزم شدن به مضمون ممکن است کار مشکلی است.

    روایت 1، باب 7:[1]

    «محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان جمیعا عن ابن ابی عمیر عن حفص بن البختری» روایت صحیح السند است و سندش هم خیلی بالا است.

    «قال: ابطات عن الحج» من زمین گیر شدم، حج نتوانستم بروم «فقال لی ابوعبدالله (ع) ما ابطابک عن الحج» چه نگذاشت مکه بروی؟ «فقلت جعلت فداک تکفلت برجل فخفربی» من کفیل یک کسی شدم این کفالت زمین گیر کرد مرا نگذاشت من مکه بروم «فقال مالک و الکفالات» ترا به کفالات چه؟ این یعنی چه؟ ترا به کفالات چه یعنی ضامن کسی نشو؟ این جور فقهاء فهمیده اند یعنی کفیل کسی نشو. این کفالات یک معنای عامی دارد یعنی راجع به حقوق خودت را توی دردسر نینداز. حالا این «مالک و الکفالات» راجع به حقوق خودت را توی دردسر نینداز یعنی خانه ات را برای کسی رهن نگذار خانه ات را برای کسی نفروش، ضامن کسی نشو، کفیل کسی نشو، «مالک والکفالات» تا اینجا هم تاویل بکنیم و بگوییم «مالک و الکفالات» آقا تو واجب الحج بودی برای چه کفیل شدی تا مانع برای مکه ات باشد؟ این جوری معنا کنیم خب این هم می شود یعنی آن جاهایی که یک امر راحجی توی کار باشد یا یک امر واجبی توی کار باشد انسان بخواهد درگیر حق الناس بشود نه مثلا زن و بچه اش توی خانه نشسته اند حالا می بیند یک کسی را می خواهند زندان ببرند خانه اش را بفروشد واین را نجاتش بدهد خب این را عقل می گوید نه، زن و بچه ات را بی خانه کنی برای اینکه کسی را نجات بدهی؟ یا اینکه خانه اش را رهن بگذارد در حالی که خب این خانه زن و بچه در آن نشسته اند احتمال این هست که این خانه ناگهان آن صاحب رهن بیاید و ضبط کند.

    همچنین ضمان، ضامن می شود خانه اش را، خانه اش را به عنوان ضمان می دهد یا اینکه کفیل، به قول ایشان واجب الحج است حالا چون این حج برایش واجب است این حج را نمی رود برای اینکه دردسر کفالت برایش پیش می آید تا اینا بگوییم موردی است و الا فرمایش ایشان که می گویند که «مالک و الکفالات» مطلق می گیرند که اگر مطلق بخواهیم بگیریم خب نمی شود درستش کرد «مالک و الکفالات» تو را به دردسر انداختن در حق الناس تو را به اینها چه؟ خب باید جواب بدهیم که اصلا مسلمان آن است که به دردسر بیفتد برای اینکه دیگران نجات پیدا بکنند تا اینجاها خوب است تا اینجاها موردی درست بکنیم و اما بخواهیم کلی درست بکنیم با اسلام جور نمی آید «مالک و الکفالات» نه بابا ما اصلا خلق شده ایم برای خدمت کردن به خلق خدا و بنابراین عقل ماست که می گوید «مالک و الکفالات» بله بعضی اوقات هم می گویند «مالک و الکفالات» ببینیم عقل ما کجاها کار می کند هر کجا کار کرد کفیل بشویم هر کجا هم گفت کفیل نشو، کفیل نشو لذا روایت تا اینجا کار کرد کفیل بشویم هر کا هم گفت کفیل نشو، کفیل نشود لذا روایت تا اینجا تاویل بکنیم و تاویل موردی درستش بکنیم حالا بعدش را چه کار کنیم «اما علمت انها اهلکت القرون الاولی» آیا نمی دانی اینکه امم سابقه هلاک شدند؟ خب هلاک شدند به واسطه چه؟ حالا ندارند خب معلوم است به خاطر قبل و بعدش یعنی به واسطه کفالات امم ماضیه هلاک شدند به واسطه کفالات. کدام امم ماضیه هلاک شدند به واسطه کفالات؟ آن وقت یک مورد را امام صادق(ع) نشان می دهند «ثم قال ان قوما اذنبوا ذنوبا کثیره فاشفقوا منها و خافوا خوفا شدیدا» یک ملت گناه کار اما از گناهشان ترسیدند خب اگر از گناهانشان ترسیدند که همان توبه است اصلا معنای توبه یعنی ترس از گناه یعنی پشیمانی از گذشته و این ملتی که گناه کرده اند «و خافوا خوفا شدیدا و اشفق من الذنوب» خب این ملت، ملت گناه کار نبود دیگر گناه هرچه بزرگ، گناه هر چه فراوان اگر این حالت خوف برایش پیدا شد دیگر «التائب من الذنب کمن لا ذنب له»[2] حالا که این شد «فجاء آخرون» مثلا آن ده پهلوی اینها آمدند «فقالوا ذنوبکم علینا» گناه شما بر گردن ما خب این عوامانه اش هم هست و زیاد است که به یک کسی می گویند گناه کن بر گردن من یا به یک کسی می گویند آقا نترس گناهت برگردن من این عوامانه اش در میان عوام هست اما این ریشه اسلامی ندارد برای اینکه «و لا تزروازره وزر اخری»[3] خب معنایش این است که خب معنا ندارد یک کسی بگوید گناه تو گردن من، گناه نکرده بخواهد بگوید گناه بکن گردن من این یکی از گناهان بسیار بزرگ است نمی شود اگر هم گناه کرده باشد بخواهد بگوید که بهشتش را تو برو و جهنمش را من خب این هم نمی شود لذا اصلا این جله در اسلام نیست «ولاتزروازره وزر اخری» اصلا یک معنای عقلی است که در روز قیامت «یود المجرم لو یفتدی جمیعا ثم ینجیه کلا»[4] که این معنای کلا یعنی محال، محال است دنیا جمع بشود برای گناه کسی و جهنمش را بخواهد می گویند نه «ولاتزروازره وزر اخری» لذا از نظر عقل از نظر اسلام عزیز از نظر دین اصلا معنا ندارد «فجاء آخرون فقالوا ذنوبکم علینا» «فانزل الله عزوجل علیهم العذاب» چرا؟ «ثم قال الله تبارک و تعالی خافونی و اجتراتم علی» پروردگار عالم به توسط پیامبرانش گفت تو ملت رستگاری چون تو ترسیدی، توملت هم عذاب چونکه جری بر گناه یا واداشتی مردم جرأت برگناه کردند آن وقت بگوییم که این اصلا مربوط به این حرفها نیست مربوط به این است اگر یک کسی، کسی را جرأت بدهد به گناه کردن خود این گناه دارد نه اینکه گناه او به گردن این می آید نه خود این گناه دارد چنانچه اگر کسی از گناه بترسد خود این ثواب دارد خود این توبه است خب این درست در می آید هم عقلا درست در می آید هم از نظر اسلام درست در می آید اما مربوط به آن صدر مسئله نیم شود برای اینکه اصل قضیه درست نیست اصل قضیه غلط است اصل مسئله غلط است آنکه درست است «خافونی و اجتراتم علی» است این خوب است و آن این است که اگر یک ملتی از گناهش برتسد رستگار می شود برای اینکه همان توبه است اگر یک ملتی هم چنانچه الان خیلی هست که مردم را ترغیب به گناه می کنند خب مردم را ترغیب به گناه کردن خب این گناهش بزرگ است مثلا یک آخوند روی منبر مرتب بگوید که هرکاری ه می خواهید بکنید خدا می آمرزد بعضی ها هستند مثلا همین چند روز قبل دیم که یک مقاله نوشته همین تشکل هایی که تازه پیدا شده و در اینجا اعتراض کرده به روحانیت که روحانیت نتوانسته دین را به مردم عرضه دارد چرا؟ گفته برای اینکه جوانها را نباید از جهنم بترسانیم و آخوندها چون مردم را می ترسانند پس دین را نتواسته اند عرضه بدارند ترغیب کنید تحریض کنید مردم را به گناه تا اینکه مردم استقبال کنند و دین اسلام را بپذیرند خب این گناهش بزرگ است اما این مربوط به کفالت و مربوط به صدر مسئله و اینها اصلا نیست آنکه درست است «خافونی و اجتراتم علی» است و آنکه درست نیست اینکه یک کسی بگوید گناه تو گردن من. از همه اینها که بگذریم این را رها بکن هر وقت که می خواهی من او را می آورم و اما کفالت به این معنا در باب ضمان این انتقال ذمه الی ذمه ایت که سابقا صحبت کردیم مثلا من ضامن شما می شود می گویم این آقا یک میلیون بدهکار است من می دهم به این می گویند شمان که انتقال ذمه الی ذمه غیر مشغوله اما در باب کفالت این معنایش نیست که بگوییم این آقا آدم کشته بجایش مرا بکشید خب این نمی شود با یانکه حتی بگویید اینکه بدهکار است من کفیل می شوم بدهکاریش را میدهم این هم نمی شود معنای مفالت از نظر فقهی این است که می گوییم آقا این آقا زندانی است رهایش کنید هر وقت خواستید من او را می آورم او را و اما اینکه من کفبل او هستم در دینش انتقال ذمه الی ذمه این کفالت نیست اصلا انتقال در باب کفالت نیست یک تعهد بالنفس است تعهد بالنفس معنایشاین است که این آقا را می خواهند زندانش کنند یک کسی می آید می گوید این را زندانش نکنید هر وقتی که بخواهید من او را حاضرش می کنم مثلا مثل اینکه پرونده اش را می خواهند بررسی کنند الان نمی شود باید زندانش کنند فرار نکند یک کسی می آید می گوید که من کفیلش می شوم یعنی هر وقت بخواهید حاضرش میکنم نه اینکه گناهش گردن من لذا این روایت شریف اصلا از باب کفالت هم نیست آنها تقریبا یک کفالتی است که در سالام نداریم در میان عقلاء اصلا نداریم یک حرف عوامانه است. اصلا غلط است نیست در اسلام این جور چیزی در میان عقلاء نیست معنای عرف عوامانه است یعنی عقلاء باب کفالت را یان می دانند که می گویند آقا این آقا را که می خواهید زندانیش کنید زندانش نکنید هر وقت میخواهید من حاضرش می کنم این را می گویند کفالت و اما اینکه این آقا قاتل است قتلش به گردن من یا به یک کسی می گوید برو او را بکش گناهش گردن من یا قتلش گردن من خب این معنای عوامانه است عقلاء ندارند این جور کفالتی را چنانچه شارع مقدس هم ندارد این جور کفالتی را این خلاصه حرف است در این روایت. ظاهرا روایت از نظر سند خوب است از نظر دلالت همخوب است محتوایش را نمی توانیم بپذیریم.

    اما حالا آنکه انسان را گیر می اندازد اینجاست محتوای روایت را فقهاء نیمتوانند بپذیرند اما در وقتی که رسیدند به مسئله گفتند که کفالت مکروه است چرا؟ «هلکت القرون الماضیه» گفتم حضرت مضمون را قبول کردند لذا گفتند کفالت مکروه است چرا؟ آنها کفالت کردند درست کردند اما بد کاری کردند شما از این کارها نکنید خب این فرمایش حضرت است و این فرمایش حرضرت با فقه ما جور نیم آید خب حالا که با فقه ما جور نمی آید، روایت را طردش می کنیم طوری نیست روایت را طردش می کنیم مانعی ندارد بعضی از روایات را می گیریم بعضی را تاویل می کنیم بعضی را طرد می کنیم اینها خب خوب است اما حرف در این است که فقهاء عمل به این روایت کرده اند چه جورمی شود حرف فقهاء را درست کرد این را باید جواب بدهیم ظاهرا جواب ندارد.

    روایت 2، باب7:[5]

    «محمد بن علی بن الحسین قال، قال الصادق(ع)»:

    روایت صحیح السند است برای اینکه از جازمات مرحوم صدوق است و جازمات مرحوم صدوق در من لا یحضر صحیح است. «قال الکفاله خساره غرامه ندامه» کفالت هم خسارت دارد، هم غرامت دارد، هم ندامت دارد بگوییم که این روایت ارشاد است تابع ما یرشد الیه است و یک امر عقلی است کفالت بعضی اوقات خسارت دارد، بعضی اوقات غرامت دارد، بعضی اوقات ندامت دارد چنانچه بعضی اوقات هم واجب است بعضی اوقات هم رجحان دارد تا ببینیم مصادیقش کجاست؟ ببینیم مصادیقش کجاست؟ و عقل ما روی مصادیقش چه جور حکم می کند خوب است روایت اما اینکه کراهت اصطلاحی نمی شود بعدش هم فقهاء به طور کلی تمسک به این روایت کرده اند حتی حضرت امام«رضوان الله تعالی علیه» در تحریر فرموده اند که کفالت مکروه است «لقومه (ع) موجب للندامه و الغرامه و الخساره» همچنین دیگران معمولا مشهور در میان فقهاء عرض می کنیم که این کراهتی که شما گفتید از روایت فهمیده نمی شود بعد هم این روایت مطلقا کفالت خسارت ندارد بعض اوقات خسارت دارد و واجب هم هست کفیل بشود.

    روایت 3، باب 7:[6]

    «و با سناده عن اسماعیل بین جابر» ظاهرا همان روایت 2 هم روایت 3 باشد سند مرحوم صدوق به اسماعیل بن جابر صحیح السند است سندش هم خیلی بالاست عن ابی عبدالله (ع) قال «لا تنعر ضوا للحقوق» این روایت شریف فقط کفالت را نمی گوید «لا تتعرضوا للحقوق فاذا لزمتکم فاصبروا علیها» یک چیز دیگر می خواهد بگوید می گوید خودت را به دردسر نینداز اما اگر به دردسر انداختی دیگر باید التزام به شیء التزام به لوازم است دیگر هم اگر باید خانه ات را بفروشی ضمانت مردم را بده، خب این هم یک امر عقلی است باز هم نمی توانیم بگوییم مطلقا «لاتتعرضوا» نه تعرض بعض اوقات هست بعض اوقات مکروه است بعض اوقات مستحب است بعض اوقات واجب است بعض اوقات هم حرام است. «لاتتعرضوا اللحقوق» این روایت مختص به کفالت نیست همه حقوق را می گیرد اما کجا؟ بعض اوقات واجب است که تعرض بشود بعض اوقات حرام است مثل اینکه موجب تلف مال مردم بشود بعض اوقات مکروه است انسان توی دردسر می فاتد و خیلی هم نمی تواند جبران کند بعض اوقات هم مستحب است خدمت به خلق خداست.

    روایت 4، باب 7:[7]

    و یا سناده عن ابی العباس عن فضل بن عد الملک روایت صحیح السند است سندش همخیلی بالا است واین جوری است که «ان الصادق(ع) قال ما منعک من الحج» «قال کفاله کفلت قال و مالک و الکفالات» عین همان روایت اول بدون ذیل اینجا آمده اما یک ذیل دارد «و مالک و الکفالات اما علمت ان الکفاله هی التی اهلکت القرون الاولی» و نمی دانیم چه می خواهند بگویند؟

    دیگر وقت تمام شد خلاصه حرف این است که تمسک به روایات هم فقهاء نمی توانند بکنند برای اینکه روایات به بعضی نمی شود تمسک کرد آنجا همکه می شود ارشاد بیش نیست و کفالت را بخواهیم بگوییم مکروه است مطلقا کفالت مکروه نیست مطلقا گاهی واجب است، گاهی حرام است، گاهی مستحب است، گاهی مکروه است، گاهی تساوی الطرفین.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد

     



    1) وسایل الشیعه، ج13، ص154.

    1) میزان الحکم، ج2، باب التوبه، ص 636.

    1) سوره فاطر، آیه 18.

    2) سوره معارج، آیات 12 تا 15.

    1) وسایل الشیعه، ج13، ص 154.

    2) وسایل الشیعه، ج13، ص 154.

    1) وسایل الشیعه، ج13، ص 154.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365