اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
مثل اینکه بناست انشاءالله روز دوشنبه هم از اول طهارت شروع کنم
فقهمان را و هم از اول اصول.
لذا این قواعد فقهیه چونکه 3-2 سال دربارهاش حرف زدیم، خسته شدیم
دیگر کفایت میکند، حالا امروز و فردا برای خاطر یکی از فضلای جلسه که یک قاعده
نوشته و به من داده این 2 روز راجع به این قاعده خیلی مفید صحبت میکنیم قاده درء
: ادرء الحدود بالشبهات، ما به این قاعده در باب قصاص و دیات و تعزیرات خیلی تمسک
کردیم و شاید 20-10 مورد در فقه در باب قصاص و دیات و تعزیرات ، ادرء الحدود
بالشبهات آمده و این ادرء الحدود بالشبهات یک قاعده است در فقه ما و این قاعده
جاهای دیگر هم میرود، حالا علی کل حال ما قاعده داریم بنام ادرء الحدود بالشبهات
بواسطه شبهات حد جاری نکنید، حالا اگر بگیرد قصاص را جاری نکنید، تعزیرات را جاری
نکنید اگر احتمال عقلائی آمد در کار، آن احتمال عقلائی باید جلوی حاکم را بگیرد و
حد را جاری نکند، از باب مثال یک زنی زنا داده است یا یک مردی زنا کرده است و بعد
فهمیدیم این نمیدانسته که این زنا دادن تا زیانه دارد، حرام است حرمتش را میدانسته
100 تا تازیانهاش را نمیدانسته، یا مثلاً یک مردی العیاذ بالله لواط کرده و اگر
میدانست که او را میکشند، هیچ وقت از این کارها نمیکرد خب حالا نمیدانیم آیا
او را بکشیم یا نه ؟ ادرء الحدود بالشبهات میگوید نه اگر راستی اثبات شود شبهه،
یعنی احتمال شبهه در اینجا، یعنی احتمال عقلائی به قول مرحوم شهید اول یعنی اماره
ظنی، اصلاً معنای شبهه همین است، یعنی شبیه حق است، شبیه واقع است و یکدفعه احتمال
نیشگون است، یکدفعه احتمال قابل اعتنا نیست عند العقلاء ، آن نه، اما یکوقت احتمال
عقلائی است مثل همین مثالی که زدم یکدفعه راستی یک اماره ظنی است ادرء الحدود
بالشبهات این اماره ظنی را حجتش میکند میگوید که آنجا که احتمال عقلائی هست که
بتوانید این حد را جاری نکنید باید جاری نکنید.
خب این مسئله که چه میخواهیم
بگوئیم، معنایش چیست ؟ لذا یک مسائلی در اینجا هست این مسائل را یک به یک متعرض
شویم، فروعاتش خیلی بدرد میخورد؛
اولاً دلیل بر این ادرء
الحدود بالشبهات چیست؟
خب اجماع از عامه و خاصه
هر دو داریم، یک ضرورت توی فقه ما فی الجمله نه علی سبیل قضایای حقیقیه، علی سبیل
قضایای مجمله ما در فقهمان، هم عامه، هم خاصه ادرء الحدود بالشبهات داریم. این
اجماع از کجا سرچشمه گرفته؟ گفتند روایت همین جمله ادرء الحدود بالشبهات، روایت
است روایت را عامه نقل کردند ادرء الحدود همین لفظ است، ادرء الحدود بالشبهات در
صحاح اینها آمده از رسول گرامی، از ما هم مرحوم صدوق ادرء الحدود بالشبهات را هم
در من لایحضر در مقنع نقل فرمودند، این لفظ ادرء الحدود بالشبهات، بطور جزم هم
فرمودند، قال رسول الله، قال امیرالمؤمنین، ادرء الحدود بالشبهات و جازمات صدوق
پیش بزرگان حجت است چونکه مرحوم صدوق تضمین سند کرده است، مرحوم صدوق علاوه بر
اینکه یک فقیه است، یک رجالی است، استادش هم مرحوم ابن ولید است، ابن ولید خیلی
سختگیر هم بوده اما بالاخره 2 تا شاگرد دارد، شاگرد خیلی دارد، میانشان 2 تا شاگرد
دارد، یکی صدوق یکی ابی داوود، که ابی داوود کتاب در رجال هم نوشته و این مرحوم
صدوق اول من لایحضر میگوید که بینی و بین الله هر چه در اینجا دارم حجت است در مقنع هم میفرماید هر چه در
اینجا نوشتم از صحات است لذا این ادرء الحدود بالشبهات از جازمات صدوق است در مقنع
در من لایحضر از جازمات عامه است از رسول گرامی، خب باید بگوئیم حجت است حالا اگر
کسی در جازمات صدوق هم اشکال بکند گفتم یک اجماعی جبران سند میکند که اجماعش خیلی
مهم است یعنی ندیدیم احدی، بله مرحوم آقای خوئی (رض) قبول هم دارند اما بالاخره میفرمایند
که این ادرء الحدود بالشبهات روایت مرسله حجت نیست و ما به مرحوم آقای خوئی میگوئیم
نه، روایت مرسل نیست جازمات صدوق است خودتان جازمات صدوق را قبول دارید، حجت است. مخصوصاً در مقنع
اما میرسند به عمل اصحاب و این میرسند به عمل اصحاب همهشان همین لفظ را هم آوردند
یعنی وقتی برویم توی فقه هم فقهای قدماء هم متأخرین به این لفظ ادرء الحدود
بالشبهات تمسک کردند.
خب این روایت و آنهم
اجماع. یک چیز دیگر شاید بهتر از این 2 بشود گفت که ما در باب قواعد فقهیه مرتب به
آن تمسک میکنیم و آن بنای عقلاست، سیره عقلا، بر ادرء الحدود بالشبهات است و
عقلاء در حالیکه جریمه دارند، در حالیکه زندان دارند، در حالیکه حدود دارند،
تعزیرات دارند حتی مثلاً عقلاء – حالا این غربیها که تازه پیدا شدند نه – اعدام
دارند همه این عقلاء از اول تا آخر ادرء الحدود بالشبهات را داشتند. آنوقت اگر این
امر عقلائی باشد که هست ادرء الحدود
بالشبهات میشود امضائی میشود بنای عقلاء را امضاء کردند، دیگر میشود ارشادی، میشود
امضائی و من خیال میکنم مثل همین قواعد فقهیه که ما همیشه میگفتیم این قواعد
فقهیه نظیر معاملات است، ما معامله تعبدی نداریم، الا شاذاً همه معاملات عقلائی
است و شارع مقدس امضاء کرده است ما نحن فیه هم همین است، همه عقلاء ادرء الحدود
بالشهات دارند و قاضیشان، حاکمشان، معتمدشان تا بتوانند اجرای حد نکنند، نمیکنند
و اگر یک اماره ظنیه پیدا شود این اماره ظنی را اینها حجت میدانند که ما میتوانیم
بگوئیم از جمله امارات فقط خبر واحد نیست، عقلاء خیلی اماره دارند استصحاب یک
اماره است حالا آیا اصل است یا اماره بالاخره یک امر عقلائی است دیگر و ما همین
ظواهر را که میخواهیم حجت بکنیم 16-10
تا اصل و اماره ظنی و امثال اینها میآوریم تا ظواهر را حجت بکنیم، عقلاء هم اماره
دارند هم اصول دارند، شارع مقدس هم متابعت از امارات او از اصول او کرده مگر اینکه
یک جا ردع بکند مثل قیاس، قیاس یک اماره ظنی است دیگر اما شارع مقدس ردع کرده،
گفته نه توی عامه که میگوئی قیاس یکی از ادله من است، از امارات ظنیه است بیخود
میگوئی، و الا تا شارع مقدس ردع نکرده باشد آنهم خیلی با طمطراق، آن امارات
عقلائیه حجت است منجمله اماره ظنی عقلائی، ادرء الحدود بالشبهات است.
یک حرف دیگر من در ادرء
الحدود بالشبهات دارم. ببینید این چیست؟ یک قاعده ملا مغنی، اگر مغنی خونده باشید،
اگر یادتان باشد او بعضی اوقات تمسک میکند میگوید اذا جاء الاحتمال بطل
الاستدلال در بنیه و اقرار و امثال اینها خب اینها حجت است، اذا جاء الاحتمال بطل
الاستدلال که اصلاً این تدرء الحدود بالشبهات ورود دارد یا تخصص دراد بر سایر
احکام منجمله بینیه، منجمله بر اقرار، منجمله بر چیزهای دیگر که یک اماره ظنی است
، اماره ظنی وقتی که بیاید یقین شما را خدشه دار میکند، مثلاً ببینید شما یقین
دارید که زید فردا ساعت 8 میآید، حالا کسی که موثق نیست آمد به شما گفت زید آمد،
خب یقین شما از بین میرود دیگر نمیشود که یقین داشته باشید احتمال میآید یقین
را از بین میبرد و وقتی یقین را از بین ببرد دیگر مابقی هم همینجور میشود دیگر
میشود بینه مشکوک، میشود اقرار مشکوک و وقتی مشکوک شد، اذاجاء الاحتمال
الاستدلال، بگوئید تمسک به این بینه، تمسک به این اقرار تمسک به این ادلهای که
پیش قاضی است نمیشود کرد این را کسی نگفته اگر حرف مار بپذیرید دیگر ادرء الحدود
بالشبهات حکومت ندارد، ورود هم نیست بلکه تخصص است. فرق بین تخصیص و حکومت این
است، هر دو میآیند حکم را محصورش میکنند اما یکی نظارت دارد به آن میگوئیم
حکومت یکی نه به آن میگوئیم تخصیص، فرق بین ورود و تخصص این است که گاهی تعبداً
موضوع را ضیق میکند، میگوید اکرم العلماء بعد زیدی که میداند عالم است میگوید
لیس بعالم، این را میگویند ورود، یعنی یک دلیل آمد موضوع حکم را از بین برد اما
تخصص کدام است؟ میگوید اکرم العلماء زید جاهل خود به خود بیرون است به این میگوئیم
تخصص اگر حرف من درست باشد دیگر حکومت و ورود هم نیست، ادرء الحدود بالشبهات راجع
به سایر ادله تخصص است به قاعده اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. اگر بپذیرید حرف
خوبی است، حالا اگر حرف مرا هم نپذیرید بالاخره اینجور میشود که ادرء الحدود
بالشبهات این حکومت دارد، هر کجا باشد میگوئیم مگر اینکه احتمال، غیر عقلائی باشد
و الا اگر احتمال عقلائی شد مثل اینکه شما نمیدانید 10 تومان بدهکارید یا 20
تومان خب در اینجا نمیدانید 10 تومان بدهکاری یا 20 تومان، 10 تومان مسلم است آن
10 تومان مشکوک است رفع مالایعلمون در بینه هم همینطور است، در بینه 2 شاهد عادل
شهادت دادند اینکه این زنای محسنه کرد. این آقا میگوید بله من زنای محسنه کردم
اما من خیال میکردم زنم است. بینه از بین می رود دیگر چرا؟ ادرء الحدود بالشبهات.
خب خواه ناخواه ادرء
الحدود همینجور میشود دیگر، بینه را که نمیخواهد بزند اگر بینه را بزند و بگوید
این بینه حجت نیست بگوئید مقدم است گاهی بینه قائم شده کسی میآید در مقابل بینه
قیام میکند آن هیچ چیز، تعارض بینه با خبر غیر ثقه است، حجت نیست اما یکدفعه نه
ایجاد شبهه میکند برای آن بینه بحث اینجاست، ایجاد شبهه بکند دیگر بینه جاری
نیست. یک قاعده کلی اگر مثلاً اقرار بکند، اما بعد از اقرار قاضی احتمال بدهد این
میخواهد خودکشی کند، خب اقرار ولو اینکه 4-3 مرتبه هم باشد ادرء الحدود بالشبهات
اقرارش را خنثی میکند نگفته کسی این را ولی شما بگوئید دیگر، این اشتباهی که شده
اینجاست که میسنجند خبر غیر ثقه را با بینه ،خب بله خبر غیر ثقه با بینه، بینه
مقدم است میسنجند احمالات نیشگول را با اقرار خب معلوم است حتی احتمالات قوی را
با اقرار، خب معلوم است، اقرار مقدم است. اما یکدفعه نمیسنجیم آن خبر غیر ثقه، آن
کار یک احتمال قوی برای ما درست میکند که احتمال قوی میدهیم این اقرار درست
نباشد این بینه درست نباشد لذا هر کجا باشد همین ادرء الحدود بالشبهات میآید
دیگر، سابقاً هم رویش مذاکره کردیم خیلی و میکنیم این ادرء الحدود بالشبهات یک
صفتی است از طرف شارع مقدس اسلام مخصوصاً راجع به حدود. ببینید الان 4 نفر شهادت
میدهند این زن با این مرد زنا کرده، اما قاضی از آنها میپرسد خب شما دید زنا
کرده، چه جوری؟ المیل فی المکحله را نمیتوانند بگویند، هر 4 تا را تازیان میزند،
آن 2 تا را رها میکند در حالیکه همه یقین دارند این زنا کرده اما این ادرء الحدود
بالشبهات میآید این یقین را از بین میبرد به قاعده اذا جاء الاحتمال بطل
الاستدلال همه جا اینجور است. نه یقین قاضی نیست، یقین غیر قاضی هم همین است اصلاً
قاضی نه، آن کسانی که کنار دست آقای قاضیاند اینجور شهادت میدهند مثلاً یک جوان
عزبی با یک زن عزبی از اول شب تا صبح توی یک اتاق باشند بعد بگوئیم هیچ کار
نکردند نمیشود که اینها را گفت میدانیم
کار کردند اما حالا میشود تازیانه زد یا نه ؟ نه. چرا؟ ادرء الحدود بالشبهات. فرق
نمیکند دیگر حدود عقلائی را مثال میزنیم، فرق که نمیکند حالا حدود شرعی، فعلاً
هم بحث ما روی حدود شرعی است و نسنجید حرف غیر حجت را با حکم قاضی نه بسنجید با
ایجاد شبهه، ایجاد شبهه پر است در فقه ما که ایجاد شببه موجب میشود حد را نتواند
جاری بکند، در حالیکه بینه قائم شده، خود بینه را کتک میزند برای ایجاد شبهه، لذا
روایت هم همینجور بود که امیرالمؤمنین (س) میفرمودند که آن شاهدان 2 تایتان اگر
شهادت دادید به هرکدام 80 ضرب تازیانه می زنم، خب حالا امیرالمؤمنین با 2 تا شاهد
عادل یقین پیدا نمیکند؟ امیرالمؤمنین نه ،حاکم ، حاکم نه، مردم. اما میگوید من 4
شاهد میخواهم کالمیل فی المکحله میخواهم و الا اذاجاء الاحتمال بطل الاستدلال
راجع به دزد اگر یادتان باشد 18 تا دلیل میآوریم - شرط- و اگر یادتان باشد ما 24
دلیل مثل اینکه آوردیم تا بشود دست این را برید، که 3-2 تا شرطش باشد یقینی میشود
اما ادرء الحدود بالشبهات یقین ما را میگیرد میگوید که شبهه است، دیگر یقین
نداری وقتی یقین نداری اصلاً الزانیه و الزانی فجلدوا کل واحد منهما مئه جلده
اینجا موضوع ندار السارق و السارقه فقطعوا ایدیهما اینجا موضوع ندارد میگوید آقا
موضوع ندارد یعنی چه ؟ میگوید اذاجاء الاحتمال بطل الاستدلال .
تخصص میشود، خب حالا
ورود بشود، میگویند حکومت دارد، ما هم میگوئیم حکومت دارد، برای اینکه نظارت است
دیگر بالاخره مقدم، توفیق عرفی حالا من میگویم تخصص شما بگوئید ورود، یکی بگوید
حکومت، یکی بگوید تخصیص، یکی بگوید هیچ کدام به قول مرحوم آخوند بعضی اوقات، هیچ
کدام اما مقدم است، توفیق عرفی.
حالا روی این عرض من
مقداری فکر کنید، اگر نپسندید دیگر برمیگردد به همان تعبد و ورود و این حرفها که
تعبد است، فدرئوالحدود بالشبهات، بالاخره روایت صحیح السند ظاهر الدلاله مجبوریه
عمل اصحاب، فدرئوالحدود بالشبهات.
حالا انشاءالله فردا یک
مقدار دیگر دربارهاش حرف میزنم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد