أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي.
فرمودهاند: اعمال منی چند چیز است: اول بیتوته و خوابیدن شب در منی است. راجع به این موضوع بحث شد و بالاخره مشهور فرمودهاند: بیتوته واجب است و اگر ترک کند، باید کفاره بدهد.
واجب دوم رمی جمرات است. در منی سه ستون به نام جمره اول و دوم و سوم هست که به جمره سوم جمره عقبه میگویند. باید دو روز آنجا بماند و رمی جمرات کند. فرمودهاند: ترتیب شرط است؛ باید اول رمی جمره اولی و بعد ثانیه و بعد اخیره یعنی جمره عقبه کند و فرمودهاند: اگر کسی این ترتیب را مراعات نکرد، رمی او باطل است و باید برگردد و این ترتیب مراعات شود.
صاحب جواهر میفرمایند: این ترتیب باید حفظ شود و اگر ترتیب مراعات نشود، باید برگردد و به ترتیب انجام دهد؛ فرقی هم نمیکند که این ترتیب را عمداً مراعات نکند، یا سهواً یا جهلاً و یا اضطراراً، در هر صورت باید برگردد. روایاتی هم در مسأله هست و حتی در خصوص نسیان هم روایت هست، اما با بحثهای سابق سازگار نیست. در بحثهای سابق صورت عذر و جهل و نسیان در اعمال مستثنا بودند و کم عملی داشتیم که مثل اینجا صاحب جواهر تصریح کند که این ترتیب باید حفظ شود و ولو نسیاناً حفظ نکند، ترتیب نیامده و رمی جمرات باطل است.
روایت 1 از باب 12 از ابواب جمره عقبه: «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: ارْمِ فِي كُلِّ يَوْمٍ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ ابْدَأْ بِالْجَمْرَةِ الْأُولَى... ثُمَّ افْعَلْ ذَلِكَ عِنْدَ الثَّانِيَةِ... ثُمَّ تَمْضِي إِلَى الثَّالِثَةِ....»[3]
فرمودهاند: اطلاق دارد و باید این ترتیب شرط شود.
روایت 1 از باب 5: «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: فِي رَجُلٍ نَسِيَ رَمْيَ الْجِمَارِ يَوْمَ الثَّانِي فَبَدَأَ بِجَمْرَةِ الْعَقَبَةِ ثُمَّ الْوُسْطَى ثُمَّ الْأُولَى قَالَ: يُؤَخِّرُ مَا قدم رمیه نسیاناً.»[4]
اگر برعکس، از جمره عقبه شروع و به جمره اولی ختم کرد، فرمود: ولو نسیان است، اما این رمی درست نیست و باید ترتیب حفظ شود.
معمولاً روایات حج را گرچه همه اصحاب نقل کردهاند و روی آن زحمت کشیدهاند، اما معاویة بن عمار درباره حج روایات زیادی دارد و من جمله در اینجا هم اصل ترتیب و هم صورت نسیان را میگوید. لذا مثل صاحب جواهر و دیگران فرموده اند: که شرط ذکری نیست، بلکه شرط حقیقی است؛ لذا اگر جمره عقبه را جلو انداخت، این ترتیب حفظ نشده و این رمی جمره باطل است و باید از سر بگیرد و جمره اولی را اول و بعد جمره وسطی و در آخر جمره عقبه را انجام دهد.
انصافاً ملتزم شدن به این حرف خیلی مشکل است و حتی به اندازهای که من خیال میکنم که این لفظ نسیاناً عمداً بوده و اشتباها نسیانا آمده است. اما این تخیل من است و اما روایت نسیانا دارد و فتوا هم روی نسیانا است و شرط را هم شرط حقیقی گرفتهاند. معنای شرط ذُکری این است که اگر عمداً نیاید، نماز باطل است و اگر سهواً نیاید نماز درست است. ما از مباحث سابق یک قاعده کلی استفاده کنیم که: «من کان حقّه التأخیر فقدّم» عمداً باطل است، اما سهواً صحیح است، راجع به عذراً باید ببینیم که میشود نایب گرفت یا نه و راجع به جهلاً اختلاف است، اما معمولاً به سهو ملحق شده است. لذا قاعده کلی که ما از موارد مختلف استفاده کردیم و مواردی کلی که کلیه اجزا را شرط ذکری گرفت، صورت نسیان را خیلی اوقات در روایات ما بیرون کرد. در کلمات قدما هم خیلی از جاها، جاهل مقصر را به سهو ملحق کردهاند و خیلی جاها برای صورت عذر «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا اِلَیْهِ» جاری کردهاند به طوری که اگر یادتان باشد مرحوم صاحب جواهر (رضواناللهتعالیعلیه) شاید بیش از ده جا یک قاعده درست کردهاند که «کلما کان حقّه التأخیر، فقدّم، ان کان عمداً باطلٌ و ان کان سهواً او جهلاً او عذراً، لیس بفاسد.» و اگر یادتان باشد بعض اوقات به حدیث رفع تمسک میکردند و در اینجا هم آن قاعده هست و حدیث رفع هست و تخصیص دادن حدیث رفع کار مشکلی است.
لذا اگر کسی بگوید و از قواعدی که درست کردهاند و به ما گفتهاند، استفاده کند که «نسیاناً» خطای در لفظ بوده و معاویة بن عمار میخواسته بنویسد «عمداً»، اشتباها «نسیاناً» نوشته است. اما این تخیّلی بیش نیست. اما به این نکته توجه کنید که اگر ما قاعده درست کنیم و از قاعده خود برگردیم، یعنی در طواف و سعی بین صفا و مروه نگوییم که تقدم سعی بین صفا و مروه بر طواف و تقدم طواف نساء را بر سعی بین صفا و مروه موجب بطلان است، حالا یا روایت داشته باشیم، یا قاعده داشته باشیم و یا حدیث رفع جاری کنیم و اکنون ناگهان در رمی جمره به خاطر روایت معاویة بن عمار بگوییم: این شرط حقیقی است، مشکل است.
قاعده هم همین را اقتضاء میکند. قاعده به این معنا که مسأله را متعرض شدهاند و بعد فرمودهاند در مسأله اجماع هست و بعد هم به روایت معاویة بن عمار تمسک کردهاند و مسأله را تمام کردهاند. اما با یک دقت ثانوی، مسأله یک مسأله مشکلی است و تخصیص دادن حدیث رفع و تخصیص دادن حدیث رُفِعَ ما اضطروا الیه و رُفِع السهو و رفع مالایعلمون مشکل است. اما حالا کاری به حدیث رفع نداریم، برای اینکه ممکن است شما در أقل و أکثر ارتباطی، اشتغالی باشید، چنانچه صاحب جواهر گاهی اشتغالی و گاهی برائتی است، اما این روایاتی که در مسأله بود و گذشتیم و مثل شیخ المشایخ صاحب جواهر یک قاعده درست کند و بگوید از اول تا آخر حج شرط اجزاء حج، ذُکری هستند و حقیقی نیستند، ولی به رمی جمره که میرسد بگوید رمی جمره اگر تعطیل شود، ولو سهواً، ولو جهلاً باشد این رمی جمره باطل است و باید دوباره برگردد و به جا بیاورد، وجهی ندارد.
من یقین دارم که در اینجا ترتیب شرط ذُکری است و اگر شما بگویید به چه دلیل است، میگویم: یقین من به اندازهای است که میگویم این نسیاناً نبوده، بلکه عمداً بوده است؛ برای اینکه بیش از ده مورد از موارد روایت به ما گفت شرط ذکری است و حتی مرحوم محقق در تقدّم سعی بین صفا و مروه بر طواف اشکالی نداشتند. بعد هم اینکه صاحب جواهر یک قاعده درست کند و بگوید با این قاعده جلو برو و از اول حج تا آخر حج «کلّما کان حقّه التأخیر، یتقدّم سهواً أوجهلاً أو اضطراراً، لا اشکال فیه». این قاعده به اندازهای مهم شد که من جرأت کردم و گفتم عمدش نیز عمد تکلیفی است و وضعی نیست.
علی کل حال اگر از قدما و متأخرین در مناسک فتوا بخواهید، این است که ترتیب در رمی جمرات شرط حقیقی است و ذُکری نیست، و برای دلیل آن نیز روایت معاویة بن عمار دلالت دارد. مسأله هم خیلی واضح است، برای اینکه «ما کان حقّه التأخیر» را نیاورده و امام علیهالسلام فرمودهاند این باطل است و باید برگردی و اول رمی جمره اولی و بعد ثانیه و بعد رمی جمره عقبه کنی؛ زیرا حقش را نیاوردهای ولو عمداً باشد، یا سهواً یا جهلاً باشد.
مسأله سوم: در مسأله سوم گفتهاند: رمی جمره از طلوع خورشید تا غروب خورشید است، یعنی در روز باید رمی جمرات کند، اما از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب، هروقت رمی جمره کند، طوری نیست. اما دو استثنا کردهاند:
مرحوم شیخ طوسی در خلاف که اقوال مختلف را نقل میکند، در مقابل سنّیها فرموده است: اجماع طائفه بر این است که از زوال شمس، یعنی از بعدازظهر تا غروب آفتاب باشد؛ ادعای اجماع فرقه هم کرده است. چنانچه الان هم مشهور این است که صبح نمیروند، بلکه عصر میروند. اما شیخ طوسی در تهذیب روایت «من الطلوع الی الغروب» را نقل کرده و در رساله عملیه خود، یعنی مبسوط و همچنین در رساله روایی خود، یعنی نهایه فتوا داده است که «من الطلوع الی الغروب »باشد. لذا مسأله از این جهت مشکل شده است که روایت داریم «من الطلوع الی الغروب» و فتوا داریم «من الطلوع الی الغروب» و شیخ طوسی هم در کتاب روایی خود یعنی نهایه روی آن فتوا داده است.
نهایه شیخ طوسی از روایات اهل بیت علیهم السلام گرفته شده است، یعنی اخباریوار کتاب نوشته شده است؛ متن روایت را نوشته و روایت را به نام فتوا نوشته اند. در اول مبسوط میفرماید: این رساله عملیه من است و میفرماید عامه، شیعه را سرزنش میکرد و میگفت: ما فروعات زیادی داریم و شما ندارید و من میخواستم به آنها بفهمانم که فروعات ما بیش از آنها است، لذا مبسوط را نوشتم. خلاف هم رسالهای است که ایشان اقوالِ مقابل عامه را نقل میکند، که معمولاً هم مخالف با آنها است.
آقای بروجردی (رضواناللهتعالیعلیه) علاقه خاصی به شیخ طوسی داشتند و کتاب خلاف شیخ که مرده بود، آقای بروجردی در قم آن را زنده کردند؛ چاپ کردند و ترویج کردند. ایشان در آنجا زیاد ادعای اجماع دارد. شاید در بیش از نود درصد از مسایل میفرمایند: «اجمع الاصحاب» که آقای بروجردی آن را درست میکردند و میفرمودند: اجمع، یعنی علیه النصّ. البته این یک تعبیر است.
حالا در مسأله ما، ایشان در خلاف ادعای اجماع کرده که رمی باید «من الزوال الی الغروب» باشد؛ یعنی نماز ظهر و عصر را بخوان و بعد برای رمی جمرات برو. لذا جمع عرفی دارد و جمع عرفی آن خیلی خوب است. یک روایت میگوید: «من الطلوع الی الغروب» و یک روایت میگوید: «من الزوال الی الغروب» و جمع عرفی این میشود که «من الطلوع الی الغروب» وقت آن است و افضل اوقات «من الزوال الی الغروب» است. فقها نیز همینطور فتوا دادهاند. اما این حرف با این ادعای اجماع شیخ طوسی منافات دارد.
صحیحه منصور بن حازم و جمیل بن دراج و ابی بصیر: «جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: رَمْيُ الْجِمَارِ مِنْ طُلُوعِ الشَّمْسِ إِلَى غُرُوبِهَا.»[8]
اما روایتی که شیخ طوسی به آن فتوا دادند، صحیحه معاویة بن عمار است.
صحیحه معاویة بن عمار: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: ارْمِ فِي كُلِّ يَوْمٍ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْس....» [9]
مرحوم شیخ طوسی از این روایت حصر فهمیدهاند و گفتهاند: قبل از زوال شمس نمیشود. ادعای اجماع هم روی آن کرده است.
اما اجماع عکس است و ظاهراً کسی غیر از شیخ طوسی قائل نشده به اینکه اگر کسی صبح رمی جمره کرد، باطل باشد. جمع بین روایات هم اقتضاء میکند که چون یک دسته روایت میگوید: «من طلوع الشمس الی الغروب»، یک دسته هم میگوید: «عند زوال الشمس الی الغروب»، پس بگوییم «عند زوال الشمس» مستحب است. اما شیخ طوسی فرموده اند «من الزوال الی الغروب» باشد و ادعای اجماع هم کرده اند، درحالی که جمع بین روایات اقتضا میکند که «من الطلوع الی الغروب» باشد و افضل آن «من الزوال الی الغروب» باشد.
فرع پنجم: این است که این رمی جمرات باید در روز باشد. روایات هم به خوبی دلالت دارد که «من الطلوع الی الغروب» باشد و اما اگر معذور باشد، میتواند در شب رمی جمره کند. مثل زنها و پیرمردها و شلها و امثال اینها، میتوانند رمی جمرات را در شب انجام دهند.
صحیحه عبدالله بن سنان: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يَرْمِيَ الْخَائِفُ بِاللَّيْلِ وَ يُضَحِّيَ وَ يُفِيضَ بِاللَّيْلِ.»[10]
صحیحه زراره: « عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: فِي الْخَائِفِ لَا بَأْسَ بِأَنْ يَرْمِيَ الْجِمَارَ بِاللَّيْلِ.»[11]
معلوم است که خائف خصوصیت ندارد و مصداق مضطر است و اگر روایت هم نداشتیم، با «رفع ما اضطروا الیه» درست میکردیم. اما روایت داریم که کسی که معذور است، می تواند شب رمی کند. مثل الان که فتوا است و پیرزنها و پیرمردها و ناتوانهایی که نمیتوانند در جمعیت رمی کنند، آنها را در شب میبرند تا رمی جمره عقبه کنند، بعد هم در شبهای بعد برای رمی جمرات میبرند و این خائف خصوصیت ندارد و برمیگردد به اینکه این شرط ذُکری است. اما تنها در اینجا شرط ذکری نیست، بلکه همه اعمال حج شرط ذکری است و واقعی نیست.
وصلی الله علی محمد و آل محمد