أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
مسأله 66: «لا يجوز إجناب نفسه في شهر رمضان إذا ضاق الوقت عن الاغتسال أو التيمّم، بل إذا لم يسع للاغتسال ولكن وسع للتيمّم.»
دیروز عرض کردم: برای مطلب دلیلی نداریم، مگر اینکه کسی بگوید:
چون میداند منجر میشود به اینکه تا اذان صبح بر جنابت باقی باشد، مثل کسی است که عمداً تا اذان صبح بر جنابت باقی باشد. اگر کسی عمداً تا اذان صبح باقی بر جنابت باشد، روزهاش باطل است و کفاره دارد، این هم که میداند نمیتواند غسل کند، یا نمیتواند تیمم کند و خود را جُنُب کند، مثل کسی است که خود را جُنُب کرده و عمداً غسل نکرده، تا اذان صبح شده است.
یا اینکه مسأله دیگری است که انشاء الله دربارهی آن صحبت میکنیم و آن اینکه اگر کسی مظنه دارد که صبح شده، تا وقتی که نمیداند آیا صبح شده یا نه، اگر بدون تفحص غذا بخورد، روایات میگوید: این روزه قضا دارد، اما کفاره ندارد. حالا بگوییم: از آن روایتها استفاده میکنیم کسی که میداند که نمیتواند غسل کند، به طریق اولی باید قضای آن روز را به جا بیاورد.
وجه سوم این است که بگوییم: واجب حالی است و تحصیل مقدماتش واجب است، یا از دست دادن مقدماتش حرام است. مثلاً آب برای وضو گرفتن یا غسل کردن دارد، اما آب را میریزد و یا به جای دیگری میرود که آب نیست و نمیتواند غسل کند یا وضو بگیرد؛ چطور در آنجا جایز نیست، در اینجا هم جُنُب کردن خود جایز نیست. به عبارت دیگر وجوب حالی و واجب استقبالی است، بنابراین مثل این است که قبل از اذان صبح میداند که نمیتواند غسل کند و خود را جُنُب کند، چطور در آنجا باید قضا بگیرد و کفاره بدهد، در اینجا هم در مسألهی ما که میداند که نمیتواند غسل کند یا تیمم کند، باید خود را جُنُب نکند.
اینها حرفهایی است که زده شده و بالاخره مرحوم سید (رضواناللهتعالیعلیه) را واداشته که فتوا دهد به اینکه: «لا يجوز إجناب نفسه في شهر رمضان إذا ضاق الوقت عن الاغتسال أو التيمّم، بل إذا لم يسع للاغتسال ولكن وسع للتيمّم.»
اما همهی وجوهی که گفته شده، اشکال دارد.
مثلاً الان در اول شب میداند که تا صبح آب پیدا نمیکند و خود را جُنُب میکند، آیا این کار حرام است؟ دیروز گفتم: از امام صادق (علیه السلام) روایت داریم که فرمودند: اشکالی ندارد که در وقت حلال خود را جُنُب کند؛ بعد هم اگر ماند به وظیفه عمل میکند و اگر نماند، هیچ. بالاخره بحث این است که اگر کسی اول شب میداند که نمیتواند غسل کند و مجبوراً با جنابت وارد اذان صبح میشود، آیا الان میتواند خود را جُنُب کند. مرحوم سید میفرمایند: که نمیتواند.
دربارهی نماز هم در اول شب میداند که نمیتواند برای نمازش وضو بگیرد، یا غسل کند، آیا میتواند خود را جُنُب کند یا نه؟ مرحوم سید در باب صلاة میفرمایند: میتواند. حالا چه فرقی بین نماز و روزه هست؟ اگر در باب نماز بتواند، در باب روزه هم میتواند و اگر در باب نماز نتواند، در باب روزه هم نمیتواند. اما در باب نماز میگویند که میشود، اما در اینجا میفرمایند که نمیشود.
دیروز مثالی زدم و گفتم: مثلاً کسی به منزل پدر خانمش رفته و نمیتواند وضو بگیرد یا غسل کند، حالا آیا میتواند خود را جُنُب کند یا نه؟ مرحوم سید میگویند: نمیتواند و حتی قدری بالاتر میروند و میگویند اگر میداند که میتواند تیمم کند، ولی نمیتواند غسل را انجام دهد، باز میفرمایند: نمیتواند خود را جُنُب کند. عبارت این است: «بل إذا لم يسع للاغتسال ولكن وسع للتيمّم.»
حالا تیمم را نمیتوان درست کرد؛ برای اینکه در اول شب خود را جُنُب میکند و قبل از اذان صبح نمیتواند غسل کند، پس تیمم میکند و با تیمم وارد اذان صبح میشود، آنوقت با طهارت وارد اذان صبح شده و اشکال ندارد. اما حرف روی غسل است، یعنی اینکه نمیتواند غسل کند، وظیفهاش چیست؟ حالا اگر کسی قبل از اذان صبح آب نداشت، وضعش چه بود؟ این فاقد الطهورین میشد و سابقاً خواندیم که فاقد الطهورین وارد اذان صبح شود، اشکال ندارد؛ گفتند در صورت نسیان و اضطرار اشکال ندارد. این که نمیخواهد اول شب نماز بخواند و وارد اذان صبح شود، بلکه نماز را خوانده و خود را جُنُب میکند. آنوقت قبل از اذان صبح مضطر است؛ یعنی نه میتواند غسل کند و نه تیمم کند. روایات گفت: وارد شدن به اذان صبح با جنابت اشکال ندارد. حالا در اینجا هم بگوییم: اشکال ندارد. حالا اگر کسی بگوید حرام است، حرفی است، اما اینکه این روزهاش باطل است، کفاره هم دارد، هرچه اینطرف و آنطرف بزنیم، نمیتوانیم مسأله را درست کنیم.
بله، در ذیل این مسأله، مسألهی دیگری هست که اگر بتوانیم به وسیلهی آن، این مسأله را به طریق اولی درست کنیم، خوب است و الاّ نه. مسأله این است که میفرمایند: «ولو ظنّ سعة الوقت فتبيّن ضيقه: فإن كان بعد الفحص صحّ صومه، وإن كان مع ترك الفحص فعليه القضاء على الأحوط.»
مرحوم سید دربارهی این مسأله، بعد مفصل صحبت میکنند و اختلاف فتوا هم دارند؛ در آنجا فتوا میدهند به اینکه این روزه را قضا کند و در اینجا احتیاط میکنند که این روزه را قضا کند. ما آنجا میگوییم: نه قضا دارد و نه کفاره و بعضی از بزرگان گفتهاند: هم قضا دارد و هم کفاره دارد و به روایاتی تمسک میکنند.
روایت 2 از باب 44 از ابواب ما یمسک عن الصائم:
روایت از نظر سند، موثقهی ابراهیم مهزیار است، که ما میگوییم: موثق است، اما کسانی مثل مرحوم آقای خوئی میگویند: موثق نیست، اما چون در کامل الزیارات آمده، لذا روایت را موثق میدانند و علی کل حال چه فتوای بزرگان و چه غیر کسانی که سختگیر در رجال هستند، روایت را مصححه و لاأقل موثقه میدانند. لذا خود ابراهیم بن مهزیار روایت را نقل نمیکند، اما مکاتبه را دیده است و اینکه بعضی از بزرگان میگویند: روایت ضعیف السند است، اینطور نیست، بلکه خود ابراهیم بن مهزیار مکاتبه را دیده است.
روایت این است: «قَالَ: كَتَبَ الْخَلِيلُ بْنُ هَاشِمٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَجُلٌ سَمِعَ الْوَطْءَ (یعنی رفت و آمد را شنید) وَ النِّدَاءَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ، فَظَنَّ أَنَّ النِّدَاءَ لِلسَّحُورِ فَجَامَعَ وَ خَرَجَ فَإِذَا الصُّبْحُ قَدْ أَسْفَرَ فَكَتَبَ بِخَطِّهِ يَقْضِي ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ کوچه شلوغ بود و این، هم اذان را شنید و هم صدای رفت و آمد را شنید. سنّیها دو اذان میگویند: یک اذان برای نماز شب و سحر و یک اذان برای برای نماز صبح. این خیال کرد که مردم برای نماز شب میروند، بعد دید این ندا و وطء برای نماز صبح بوده است. حال باید قضای این روز را به جا بیاورد.
مرحوم سید روی همین روایت فتوا میدهند و میگویند: «فعليه القضاء»؛ کفاره ندارد، اما قضا دارد.
اما در روایت، یکی اینکه باید پا روی استصحاب بگذاریم و بگوییم: استصحابش حجت نبوده است. استصحاب داشته که صبح نشده و با استصحاب چیزی خورده است. یا اینکه خیال کرد اذان برای سحر است و مجامعت کرد و غسل کرد و بیرون آمد و دید که اشتباه کرده و اذان برای صبح بوده است. فرمودهاند: قضا کند. باید بگوییم استصحاب هیچ شد و طبق برائت نمیدانیم قضا دارد یا ندارد، پس قضا ندارد. بگوییم: روایت، هم میگوید: برائت بیخود است، هم استصحاب و هم قاعدهی اجزاء و یک تعبد اینکه باید این روز را روزه بگیرد، بعد هم قضای این روزه را بگیرد. حالا اگر معارض داشته باشد، روایت را حمل بر استحباب میکنیم. بنابراین روزهی آن روز درست است و اشکال ندارد.
اگر کسی حرف ما را نزند و بگوید قضا دارد که مرحوم سید هم میشمارند و میفرمایند: در هفت هشت جا باید روزه بگیرد و قضای آن را هم بگیرد، اما کفاره ندارد و یکی از آنها اینجا است که تفحص نکرده، چیزی بخورد و بعد ببیند که مظنه یا یقینش اشکال پیدا کرده است. لذا بگوییم: این روایت برای مظنه میگوید قضا دارد، پس در صورت یقینش به طریق اولی قضا دارد.
آیا میتوان این را گفت؟ برای اینکه اگر کسی نمیداند صبح شده یا نه، اگر چیزی بخورد، قضا دارد، اما در اینجا یقین دارد که نمیتواند غسل کند. حالا اگر خودش را جُنُب کرد، مظنه آن قضا دارد، پس بگوییم: یقینش هم به طریق اولی قضا دارد. اگر کسی بتواند این مسأله را با آن مسأله یکی کند، چون در آنجا فتوا هم میدهند میگویند قضا دارد، اما کفاره ندارد، حرف مرحوم سید در اینجا درست میشود.
حال مسألهی روایت این است که کسی از خواب بیدار شده و با استصحاب چیزی خورده است؛ یعنی نمیدانست آیا اذان صبح شده یا نه و گفت اذان نشده است و وقتی دید کوچهها شلوغ است، گفت برای سحری، یا برای نماز شب میروند و با این مظنه چیزی خورد، اما بعد فهمید که بعد از اذان صبح چیز خورده بود. حضرت فرمودند: قضا دارد. بگوییم: اگر کسی یقین دارد که نمیتواند غسل کند، به طریق اولی قضا دارد. حضرت روی مظنه که نمیدانست وارد اذان صبح شده و غذا خورده، فرمودند: قضا بگیر، حالا به کسی که میداند، به طریق اولی بگوییم قضا بگیر.
من خیال میکنم مرحوم سید این طنطراقی که اینجا دارند و حتی روی تیمم هم فرمودهاند، به خاطر همین باشد که دیدهاند حضرت در صورت مظنه فرمودهاند: اگر مجامعت کند و مظنه داشته باشد که اذان صبح نشده، یا احتمال دهد که اذان صبح نشده و مجامعت کرده و حالا فهمیده که اشتباه کرده است، بگوییم: در صورت مظنه که باید قضا کند، پس در صورت یقینش به طریق اولی باید قضا کند.
ممکن است کسی به مرحوم سید بگوید این دو مسأله از یکدیگر جدا است؛ آن مسأله تعبد صرف است و الاّ اگر تعبد نداشت، استصحاب میگفت روزهات درست است. یک شخصی از خواب بیدار شد و خیال کرد صبح نیست و غذا خورد، بعد فهمید صبح است، روایت میگوید قضای این روز را بگیر. اگر روایت نبود، میگفتیم روزهاش درست است؛ برای اینکه استصحاب داشته است و این روایت که میگوید قضا دارد، یک تعبد است. ما نمیتوانیم از آن تعبد در این مسأله بیاییم. مرحوم سید همین کار را کردهاند و در مسأله 66 تقریباً سه مسأله فرمودهاند: یکی اینکه آب برای غسل ندارد و خاک هم برای تیمم ندارد. یک صورت هم اینکه خاک دارد و آب ندارد و صورت دیگر هم صورت مظنه است که با استصحاب مجامعت کرده و مرحوم سید هرسه را یک حکم داده است. بگوییم روایت ابراهیم بن مهزیار هر سه فرض مرحوم سید را متعرض است و مرحوم سید که اینطور فتوا داده است، حتی برای آنجا که میتواند تیمم کند، باز میگویند قضا دارد، به خاطر روایت ابراهیم بن مهزیار است.
علی کل حال انصافاً اگر ما باشیم و قاعده، میتوانیم بگوییم: دربارهی کسی که اول شب میداند که نمیتواند غسل کند، آیا میتواند خود را جُنُب کند یا نه، بگوییم مانعی ندارد؛ برای اینکه آن موقع که خود را جُنُب میکند، جایز است و خبری نیست و در وقت حلال خود را جُنُب کرده است. موقع اذان صبح هم که آب ندارد، اگر خاک دارد، تیمم میکند و اگر خاک هم ندارد، فاقد الطهورین است و کسی که فاقد الطهورین است، بقای بر جنابت تا اذان صبح برای او اشکال ندارد. صورت مظنهی آن هم استصحاب دارد. کسی بیدار شد و تفحص نکرده خیال کرد صبح نشده و سحری خورد و بعد فهمید سحری را در روز خورده است، استصحاب داشته و اجزاء هم میگوید استصحابت حجت است و بگوییم روزهی او هم درست است و روایت حمل بر استحباب شود. خیال کنم اگر اینطور بگوییم و در هر سه مسأله مثبت باشیم، ظاهراً سزاوار است. البته اگر طلبه باشیم و بخواهیم حسابی ان قلت قلت کنیم، این سه مسأله مرحوم سید را قبول نداریم. باز روی این فکر کنید و اگر چیزی به نظرتان رسید بفرمایید تا روی آن صحبت کنیم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد