أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سید در این فصل مسائلی را عنوان فرمودهاند. مسألهی اول این است: «اذا أکل ناسیاً فظنّ فساد صومه فأفطر عامداً بطل صومه و کذا لو أکل بتخیّل انّ صومه مندوب یجوز ابطاله فذکر انّه واجب.»
نمیدانست که اگر کسی مثلاً ناسیاً آب بخورد ، یا این که یادش رفته بود روزه است، یا یادش رفته بود که چیز خوردن روزه را باطل میکند، حالا که آب خورد، مسأله بلد نبود و گفت: ما که آب خوردیم و روزهیمان باطل شد، پس غذا بخوریم و غذا خورد. آیا روزهاش باطل است یا نه؟
مرحوم سید میفرمایند: روزهاش باطل است. محشین بر عروه هم تا اندازهای که من تفحّص کردهام میفرمایند: روزهاش باطل است؛ برای این که صورت دوم عمدی بوده و سهوی نبوده است. اگر صورت اول بود، روزهاش صحیح بود؛ برای این که نسیاناً آب خورده بود؛ اما این که دوباره نان خورد، عمدی بوده و «مَنْ أَکَلَ مُتُعَمِّداً، فَعَلَیْهِ الْقَضَاء».
افرادی هم که مثل مرحوم آقای حکیم یا مرحوم آقای خوئی (رضواناللهتعالیعلیهما) روی عروه تقریر دارند، این حرف را امضا کردهاند. گفتم: محشین بر عروه هم تا اندازهای که من دیدهام، فرمایش مرحوم سید را امضا کردهاند. تقریباً همه یک دلیل آوردهاند و میگویند: خوردن اول نسیاناً بوده و روزه را باطل نمیکرد، ولی خوردن دوم عمداً بوده و «مَنْ أَکَلَ مُتُعَمِّداً، فَعَلَیْهِ الْقَضَاء».
مسأله به حسب ظاهر خوب است. صورت دوم که چیزی خورده، اینطور بوده که میگوید: الان که روزهام باطل شد، پس چرا روزه بگیرم؟ و عمداً چیزی میخورد. آیا میتوان این را گفت که اصلاً هرکسی نسیاناً چیزی بخورد، این خوردنها عمدی است؟ مثلاً نمیدانست روزه است و غذا خورد. مسلّم است که روزهاش درست است و حتی در دو روایت هم داریم که امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) میفرمایند[3]: «رِزْقٌ رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى»؛ پروردگار عالم به او روزی داده و خورده و برای این که سهواً بوده، پس روزهاش باطل نیست.
حال حرف در این است که این شخصی که سهواً غذا میخورد، چون نمیداند که روزه است، با همان لقمهی اول روزهاش باطل نمیشود؛ چون سهواً بوده، اما لقمهی دوم و سوم و چهارم عمداً بوده و منشأ آن سهو بوده است؛ یعنی این که روزه است، اما نمیداند که روزه است، یا این که عمداً چیزی میخورد، اما چون منشأ این عمد، سهو است، پس روزه را باطل نمیکند. آیا میتوان در مانحن فیه هم اینطور گفت که این نسیاناً چیزی خورده، پس روزهاش باطل نیست؟
در صورت دوم عمداً چیزی خورده، اما منشأ آن جهل بوده است و منشأ آن این بوده که الان که سهواً چیزی خوردهام، پس روزه نیستیم، پس باز چیزی بخورم. درحالی که روزه است؛ برای این که کسی که سهواً چیزی بخورد، روزهاش باطل نمیشود؛ «رِزْقٌ رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى». پس بنابراین در صورت دوم که چیزی خورده است، ولو عمداً بوده است، ولی منشأ آن سهو است و هر چیزی که منشأ آن سهو باشد، روزه را باطل نمیکند. اگر بتوانید عرض مرا بفرمایید، معنایش این است که در هر دو صورت، روزهاش باطل نیست؛ در صورت اول روزهاش باطل نیست؛ برای این که سهو بوده است؛ در صورت دوم روزهاش باطل نیست؛ برای این که منشأ آن سهو بوده و هر چیزی که سهواً باشد، یا منشأ آن سهواً باشد، باید بگوییم روزه را باطل نمیکند.
آنچه مرحوم سید و مقررین فرمودهاند، این است که در صورت دوم عمداً چیزی خورده و چون عمداً بوده، پس «مَنْ أَکَلَ مُتُعَمِّداً، فَعَلَیْهِ الْقَضَاء».
اما مثلاً اگر کسی سهواً نان بخورد و بعد سهواً آب بخورد، روزهاش باطل نیست. این آقا سهواً نان خورده، بعد هم سهواً آب خورده است؛ چون آبی که میخورد، برای بطلان روزه نیست، بلکه برای تخیلش است؛ تخیل میکرد روزهاش باطل است، لذا چیزی خورد. در اصل مسأله، اگر کسی تخیل کند که چیزی روزه را باطل میکند و انجام دهد، روزهاش باطل است. آنوقت حرف مرحوم سید است، درحالی که نمیتوانیم این را بگوییم. در صورت اول سهواً چیزی خورده و در صورت دوم جهلاً خورده است؛ برای این که اگر میدانست خوردن سهوی روزه را باطل نمیکند، چیزی نمیخورد.
لذا ما در مسألهی دو مبطل داریم که منشأ یکی سهو و منشأ یکی جهل است. البته جهل موضوعی،جهل به این که میگوید حالا که روزهام باطل شد، پس چرا نخورم؟ اما مرحوم سید در اینجا جزماً صورت «فأفطر عامداً» را گرفتهاند و میگویند: در صورت دوم که چیزی میخورد، عمدی است و سهوی نیست. ما میگوییم: عمدی است، اما عمد چگونه است؟ این مثل این است که کسی نسیاناً، عمداً لقمه لقمه چیزی بخورد؛ یعنی کسی که سر سفره نشسته و یادش نیست که روزه است و غذا خورد، هر لقمهای که برمیدارد، عمدی است، اما چون نمیداند روزه است، این کار را میکند و سهواً است و منشأ این کارش سهو است، پس روزهاش باطل نیست. حالا کسی روزهاش سهواً باطل شد، مثلاً سر زیر آب کرد و بعد فهمید که روزهاش باطل شده است، میگوید الان که ما سر زیر آب کردیم و روزهی ما باطل شد، چرا روزه بگیریم؟ بنابراین غذا میخورد. این نمیخواهد روزه بخورد، بلکه میگوید من روزه نیستم، پس میخورم. این اگر میدانست وضع چطور است، اصلاً غذا نمیخورد و الان ندانسته غذا خورده است، پس روزهاش درست است؛ برای این که «من أکل سهواً، فلیس علیه شیء». این شخص تخیّل میکند و عمداً چیزی میخورد؛ یعنی نمیداند که اگر کسی سهواً چیزی بخورد، روزهاش باطل نمیشود و میگوید: برای این که چیزی خوردیم، روزهی ما باطل شد، پس الان که روزه باطل شد، آب هم بخوریم. اگر این آقا میدانست خوردنیهایی که خورده، روزه را باطل نمیکند، آنوقت چیزی نمیخورد و میگفت روزهام صحیح است، اما اگر خیال کرد روزهاش باطل است، روزهاش درست است.
کسانی که روزه میخورند، یا عمداً میخورند، یا سهواً میخورند و یا جهلاً. حال این آقا در صورت اول سهواً چیزی خورده و روزهاش صحیح است. در صورت دوم چیزی خورده، ولی نه برای ابطال روزه، بلکه جهلاً خورده است و خیال میکرده روزه نیست، لذا خورده است. در صورت سهوش که طوری نیست، پس در این صورت جهلش هم طوری نیست. بنابراین لاعمداً دو مبطل به جا آورده است، منشأ مبطل اول سهو و منشأ مبطل دوم جهل است. آن کسی که سهو کرده که روزه است و حسابی غذا میخورد، عمداً غذا میخورد، اما منشأ این غذا خوردن سهو است، پس میگویند روزه را باطل نمیکند. ما میگوییم: قصد افطار روزه را باطل نمیکند، بلکه مفطرات روزه را باطل میکند و الاّ اگر کسی بگوید قصد مفطر روزه را باطل میکند، برمیگردد به این که ده مفطر نداشته باشیم و یک مفطر داشته باشیم؛ برای این که او در هر ده مفطر قصد میکند، بعد افطار میکند.
حرف ما این است: کسی که سهواً نان خورده است و نمیدانسته که روزهاش باطل نمیشود و جهل به مسأله داشته و گفته است ما که روزه نیستیم، پس آب هم بخوریم و بعد متوجه شده که در صورت اول روزهاش باطل نبوده و روزه بوده است و آب خورده است، روزهاش باطل نیست. چون برای این که روزهاش باطل شود آب نخورده، بلکه خیال میکرده روزه نیست و آب خورده است. منشأ این صورت، جهل به موضوع است و منشأ صورت اول سهو به موضوع است. اگر باطل نیست، هیچکدام باطل نیست و اگر باطل است، پس هر دو باطل است.
این یک صورت است که مرحوم سید و همه فرمودهاند: روزهاش باطل است. اما ما میگوییم: مثل کسی است که یادش رفته بود روزه است و حسابی چیز خورده، که روزهاش باطل نیست؛ در مانحن فیه هم خیال میکرده روزهاش باطل است و چیزی خورده است، پس روزهاش باطل نیست. به عنوان مثال اگر شخصی یادش رفته بود که ماه رمضان است و او روزه است و عمداً چیزی بخورد و بعد یادش آمد که ماه رمضان است و این نیت روزه کرده است، روزهاش درست است. یا اگر کسی سحری خورد و روزه گرفت و بعد یادش رفت که روزه است و ناهار خورد و بعد یادش آمد که روزه است، آیا روزهاش باطل است؟ در مانحن فیه همین است که این اولا نسیاناً چیزی خورد و بعد خیال کرد روزه نیست و دوباره چیزی خورد. مرحوم سید میفرمایند: در صورت اول باطل نیست، اما در صورت دوم روزهاش باطل است.
در فرض دوم میفرمایند: « و کذا لو أکل بتخیّل انّ صومه مندوب یجوز ابطاله فذکر انّه واجب»؛ مثلا روز پنجشنبه بود و روز پنجشنبه روزه مستحب است. این هم روزه گرفت، اما روزه قضا به ذمهاش بود و نیت وجوب کرد، ولی فراموش کرد که قضا به ذمهاش است. البته میدانست که روزه است اما گفت روزهی مستحبی است و روزهی مستحبی واجب نیست و روزهاش را خورد. مرحوم سید میفرمایند: صورت اول و دوم مثل هم است و این هم روزهاش باطل است.
درحالی که خیلی تفاوت دارد. صورت دوم اینگونه است که روزه میخورد و اگر به او بگویند چه میکنی، میگوید: روزه میخورم؛ برای این که روزهی مستحبی گرفته بودم و خوردن روزهی مستحبی طوری نیست. حالا بعد فهمید که واجب است، آنوقت «مَنْ أَکَلَ مُتُعَمِّداً، فَعَلَیْهِ الْقَضَاء» شامل حال او میشود. فرض این است که در صورت دوم متعمداً روزهاش را باطل کرد؛ یعنی به عنوان فساد روزه خورد. معلوم است که روزهاش باطل است. اما یک دفعه به عنوان فساد روزه نمیخورد بلکه به عنوان غذا میخورد، آنوقت صورت اول میشود که منشأ آن جهل است.
لذا ظاهراً صورت اول و دوم تفاوت دارد و ما میگوییم: صورت اول صحیح است و صورت دوم باطل است. اما مرحوم سید هر دو را فرمودهاند باطل است، محشین بر عروه هم فرمودهاند هر دو باطل است. مقررّین، نظیر مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خوئی یک دلیل آوردهاند و « این است که این عمداً روزه خورده و کسی که عمداً روزه بخورد، روزهاش باطل است. لذا ما میگوییم بین صورت اول و دوم فرق است، اما آقایان میفرمایند: فرقی بین صورت اول و دوم نیست.
مسألهی فردا مسألهی تقیه است. مسألهی تقیه را نمیتوان در اینجا بحث کرد و بحث شیرین و مفصلی است که بزرگان در قواعد فقهیه راجع به تقیه مفصل و عالی صحبت کردهاند و ما به اندازهی اشارهای که مرحوم سید کردهاند، مسألهی تقیه را متذکر میشویم. ایشان میفرمایند: اگر کسی تقیةً کاری کرد که نماز را باطل میکند، نمازش باطل میشود و همچنین اگر تقیةً کاری کرد که روزه را باطل میکند، روزهاش باطل میشود. این مشهور بین اصحاب است. اما الان مراجع معمولاً میگویند: اگر تقیةً کاری کرد که نماز باطل میشود، مثل این که در غروب نماز خواند و یا کاری کرد که روزه باطل میشود، مثل این که هنوز مغرب نشده، تقیةً چیزی خورد، روزهاش صحیح است.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ