أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سید فرمودهاند: قضای روزه بر کسی که بالغ، عاقل و مسلمان باشد، واجب میشود. اگر بالغ نيست، شرط وجوب نيست؛ بنابراين «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ».[1]
بعد مسألهای را جلو آوردهاند که مسألهای اصولی و علمی است، اما امکان وقوعی آن خيلی کم است و شايد بتوانیم بگوییم: تا حال اتفاق نيفتاده است و آن اين است که اگر کسی يک ساعت قبل از اذان صبح بالغ شود، معلوم است که بايد روزه بگيرد؛ چنانچه اگر يک ساعت بعد از اذان صبح بالغ شود، روزه برای او واجب نيست. اما حالا اگر کسی بالغ شده و نمیداند بعد از اذان صبح بوده تا روزه برايش واجب نباشد، يا قبل از اذان صبح بوده تا روزه برايش واجب باشد، چه کند؟
مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) آن قضيهی اصولی خيلی مشکلِ در باب استصحاب را جلو آوردهاند که یا هر دو معلومالتاريخ هستد، یا هر دو مجهول التاریخ هستند و یا احدهما معلومالتاريخ و ديگری مجهولالتاريخ است و همينطور که در اصول مشی کردهاند، در اینجا هم مشی کردهاند. [2]
اين مسأله در اصول، مسألهای اختلافی است و مرحوم آخوند در کفايه خيلی مفصّل در اين باره صحبت کردهاند، و ما در اين باره مدّعی هستيم: در هر چهار صورت- چه معلوم التاريخ و چه مجهول التاريخ و چه احدهما معلوم و ديگری مجهول- اصالة عدم الوجوب جاری است. ما اين استصحاب در عمود زمان را در آن مسأله، راجع به هر چهار قسم گفتيم و گفتيم: معارض هم ندارد.
اگر گفته شود: اصل مُثبت است؛ مثلاً گفته است: اصل عدم وجوب صوم است، پس بلوغ بعد اذان واقع شده است و اينکه بلوغ بعد اذان واقع شده، مُثبت است و اصل مُثبت حجت نيست.
ما در آنجا گفتيم: نمیخواهد اثبات کند که چه وقت بالغ شده است، بلکه نمیداند آيا روزه برايش واجب است يا واجب نيست، اصل عدم وجوب است و اين استصحاب در عمود زمان در هر چهار صورت جاری است، بدون اينکه احتياج به اصل مُثبت داشته باشيم؛ يعنی بدون اينکه بخواهيم به واسطهی استصحاب، يک موضوع درست کنيم و موضوع ديگری به واسطهی لازم درست کنيم؛ چرا که آن استصحاب دوم را لازم نداريم. وقتی چنين باشد، ولو اصل مُثبت هم حجت نباشد، ما به واسطهی اصل عدم وجوب صوم بر اين مکلف، میگوييم: روزه بر تو واجب نيست.
چند روز قبل میگفتم: ما حرف ديگری هم داريم و آن اين است که اصل مُثبت آنجا است که احکام بار شود؛ يعنی اصل مُثبت حکمی بياورد، اما اين که اصل مُثبت نيست. اين را مرحوم شيخ انصاری فرمودهاند، ديگران هم، من جمله مرحوم آخوند در کفايه فرمودهاند که اصل مُثبت مربوط به آنجاها است که بخواهد به واسطهی استصحابِ موضوعی، موضوع ديگری را درست کند؛ مثلا بگوييم: تا بعد از طلوع فجر بالغ نبوده، بنابراين بلوغ بعد پيدا شده است. اين اصل مُثبت است و اما اگر گفتيم: روزه برايش واجب نبوده، الان هم واجب نيست، ولو اصل مثبت هم باشد طوری نيست. به واسطهی اصلي، موضوعی درست میشود و به واسطهی آن موضوع حکمی درست میشود و در اصل مثبت اثبات حکم به واسطهی موضوع اشکال ندارد. اين مطلب پيش آقايان مسلّم است، ولی علاوه بر اين، ما اصل مثبت را در اصول حجت میدانيم.
عمده حرف ما همين است که در ذهن آقايان بوده است که اصل مثبت حجت است، لذا رفتهاند روی آن حرفها، که اگر واسطه خفی باشد، حجت است و اگر واسطه جلی باشد، حجت است و متوسطه حجت نيست. همين دليل بر اين است که در ذهن مبارکشان بوده که اصل مثبت حجت است. ما در اینجا از مرحوم آخوند سوال کرديم: اين چيست که نه واسطهی خفی است و نه واسطهی جلی است؛ برای اينکه اين وسايط يا جلی است يا خفی است و اما اینکه نه جلی باشد، نه خفی باشد، يا موضوع ندارد و يا اگر موضوع داشته باشد، شاذ است. لذا اين مسألهی مشکل در اصول که مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) در اینجا آوردهاند، از مسائل نادری است که شايد تا حال واقع نشده است.
اما مسألهای که متعرض نشدهاند و ای کاش به جای اين مسألهی مشکل، آن را متعرض شده بودند، اين است که اين مکلف، بعد از اذان بالغ شده است، پس چرا نتواند نيت کند؟ برای اينکه ما سابقاً گفتيم: وقت نيت برای عامد از مغرب شرعی تا مقارن طلوع فجر است؛ اما برای معذور تا طلوع فجر نيست، بلکه وقت نيت تا قبل از ظهر است. لذا اگر مثلاً کسی مسافر است و اول اذان صبح، تا وطنش صد فرسخ راه است و اين با هواپيما میآيد و يک ساعت به ظهر مانده، به وطنش میرسد گفتهاند: بايد نيت کند و روزه بگيرد. در اینجا هم همينطور است، مسافر نمیتواند روزه بگيرد و اگر عمداً بگيرد، حرام است و اگر روايت نداشتيم، میگفتیم: وقت نیت تا قبل از اذان صبح است و اگر يک دقيقه يا ده دقيقه بعد از اذان صبح میرسيد، میگفتيد: روزه نگير. اما اين قبل از ظهر رسيده و میگوييد: روزه بگير؛ برای اينکه نيت برای معذور تا قبل اذان ظهر است. پس ميان اينها فرقی نيست؛ يکی مسافر است و يکی نابالغ است. قبل از اذان صبح روزه براي او واجب نبود، بلکه حرام بود، برای اين هم قبل از اذان روزه برايش واجب نبود، بلکه مستحب بود که روزه بگيرد. برای اين نابالغ زمينه هست، اما برای مسافر زمينه هم نيست. اگر کسی «رُفِعَ الْقَلَمُ» را جلو بياورد و بگويد: «رُفِعَ الْقَلَمُ» اقتضا را برمیدارد، میگوييم: «رُفِعَ الْقَلَمُ» راجع به مسافر اقتضا است، اما راجع به بلوغ اقتضا نيست. مثلا آقایی چهارده سال و نيم دارد و همهی روزههايش را میگيرد، يا دوازده يا هفت سال دارد و همهی روزههایش را میگيرد و اين تأکيد شده، که ثواب زيادی هم برای خودش و پدر و مادرش دارد. معلوم است که ملاک هست، ولی وجوب نيست. وجوب شرط دارد و وقتی شرطِ وجوب باشد، وجوب را ايجاد میکند، اما چرا ملاک نباشد؟ برای مسافر ملاک نيست، اما برای نابالغ ملاک هست. لذا «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ» يعنی وجوب. اما بعضی اوقات هم «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ» يعنی رفع اقتضا و اما اينکه ما بگوييم: اگر يک ساعت بعد بالغ شد، بايد روزه نگيرد، به چه دليل است؟ شما میگوييد: اگر مسافر باشد و تا قبل از ظهر به وطن برسد، بايد روزه بگيرد؛ اگر قبلاً چيزی نخورده باشد، بايد نيت کند و روزه بگيرد و آن نيتی که قبل از طلوع فجر میکند، در اینجا قبل از ظهر بکند.
علیالظاهر حرف مرحوم سيد که میفرمايند: بلوع شرط است و اگر صبابت باشد، ولو يک ساعت يا نيم ساعت يا ده دقيقه قبل از طلوع فجر باشد، نبايد روزه بگيرد، وجهی ندارد و ما میگوييم: ملاک هست و همينطور که میتواند روزهی مستحبی بگيرد، میتواند روزهی واجب هم بگيرد و همينطور که مسافر میتواند قبل از ظهر نيت کند، اين هم بعد از اذان صبح نيت میکند. سابقاً مفصل صحبت کرديم و گفتيم اصلاً نيت ماه مبارک رمضان برای عامد، از اول طلوع فجر تا مغرب و اما برای معذور، قبل اذان ظهر تا مغرب است.
مسألهی ديگر راجع به مُغمی عليه است.
مشهور در ميان اصحاب اين است که اگر کسی يک ساعت در ماه مبارک رمضان غش کرد، روزهی آن روزش باطل است، و گفتهاند: قضا هم ندارد. اگر کسی را بيهوش کردند، يا خودش را بيهوش کرد که گاهی چيزی را بو میکند و بيهوش میشود، گاهی چيزی میخورد و بيهوش میشود؛ مثل اينکه العياذبالله مُسکِر بخورد؛ در هرصورت روزهاش باطل میشود، قضا هم ندارد.
اما اگر مغمی عليه يک يا دو ساعت غش کرد، يا يک يا دو ساعت او را بيهوش کردند و يا يک يا دو ساعت در عالم کما رفت، چرا روزهاش باطل باشد؟ اين مثل آدم خواب است، ديوانه که نيست. راجع به ديوانه، «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ وَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ» داریم و مرحوم سيد میفرمايند: اگر کسی- با اختيار يا بدون اختيار- مجنون شد، روزه برايش واجب نيست. ما با اختيار را قبول نداريم؛ مثلاً کسی خودش را عمداً ديوانه کرد و میدانست اگر اين دارو را بخورد، ديوانه میشود، ما قبول نداريم که نمازها و روزههايش قضا نداشته باشد و میگوييم: «الامتناع بالاختيار لا ينافی الاختيار»؛ مقدمات دست خودش بوده، پس چرا روزههايش واجب نباشد؟ بنابراين به صورت سهو و عذر و نسيان و امثال اينها برمیگردد. پس اگر کسی مجنون شد، روزه برايش واجب نيست؛ اما اگر کسی به راستی خوابيد و خوابش سنگين است؛ يعنی سحری خورد و نيت کرد و خوابيد و شب بيدار شد، همه گفتهاند: روزهاش درست است. گفتهاند: اگر نيت نکرده باشد، روزهاش باطل است و اما اگر نيت کرده و بعد خوابش برده است، همهی فقها میگويند: روزهاش درست است. همهی آقايان میگويند: خواب روزه را باطل نمیکند ولو اينکه تا شب خوابيده باشد. لذا خواب، با اغما و با بيهوش کردن فرق ندارد. مثلاً اگر میخواهند روی کسی عملی انجام دهند و او را دو ساعت بيهوش میکنند، او دو ساعت بيهوش است و بعد به هوش میآيد و مثل اين است که دو ساعت خوابيده باشد و الان بيدار شده است. پس اينکه ما بگوييم: روزه را باطل میکند، وجهی ندارد.
دو روايت در مسأله داريم، اما همهی اين روايتها مربوط به آنجا است که نيت نکرده باشد. مثلاً کسی سه چهار روز در حال غش يا اغما يا بهت است، روزهی او باطل است، برای اينکه روزه نيت میخواهد واين نيت نکرده است. در خواب هم میگوييم: اگر نيت نکرد و خوابيد؛ مثل اينکه اول شب خوابيد و نيت نکرده و تا بعد از ظهر، يا تا شب خوابيد، روزهی آن روز باطل است؛ برای اينکه نيت نکرده است. اما اگر کسی سحری میخورد و نيت میکند، اما خسته است و يا خوابش سنگين است و میخوابد و مغرب بيدار میشود، همه میگويند: روزهاش درست است؛ برای اينکه دليلی بر فساد نداريم و آنجا که دليل بر فساد داريم، مجنون است و اين نَوَام مجنون نيست؛ پس مغمی عليه هم همينطور است.
صحیحه ایّوب بن نوح: «قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ( العسکری) عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنِ الْمُغْمَى عَلَيْهِ يَوْماً أَوْ أَكْثَرَ هَلْ يَقْضِي مَا فَاتَهُ أَمْ لَا؟ فَكَتَبَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لَا يَقْضِي الصَّوْمَ وَ لَا يَقْضِي الصَّلَاةَ.»
اين روایت يک روز يا ده روز را فرض کرده است و اما اگر دو روز باشد، اين روايت آن را نميگيرد و اغما هم مثل نَوَام است و طوری نيست. لذا اگر بگويد: «کتبه الی ابی الحسن اسأله عن النَوَام يوماً أو أکثر، هل يقضی مافاته ام لا؟ فکتب: لايقضی الصوم و لا يقضی الصلاة»؛ برای اينکه نيت نکرده است.
مسأله اين است که اگر کسی غش کند؛ مثلاً پدرش مرده و حسابی گريه کرده و غش کرده و يکی دو ساعت در حالت غش بوده و بعد به هوش آمده است. چرا میگويند: روزهات باطل است؟ يا کسی را دو ساعت برای عمل جراحی بيهوش میکنند، یا به قول مرحوم سيد مثل اينکه مسکر را بو کند و مست شود، اين هم بو میکند و بيهوش میشود و بعد از دو ساعت به هوش میآيد، ظاهراً بايد بگوييم: روزهاش درست است و دليلی بر فساد نداريم.
بنابراين برمیگردد به اينکه هرکجا نيت ندارد، مثل نوام است و روزه باطل است و هرکجا نيت کرده و روزه گرفته و در روز خواب رفته يا اغما شده و يا حالت مبهوتی برای او پيدا شده است، اينها موجب فساد روزه نيست و لاأقل شک میکنيم آيا موجب فساد است يا نه، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: موجب فساد نيست.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد