أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث اخلاقی ما دربارۀ روایات اهل بیت (علیهم السلام) بود و میخواستیم چهل روایت در این جلسۀ مقدس ذکر شود و این کار الحمدلله شد. چهل روایت اخلاقی به نام چهل حدیث. امیدواریم خدا توفیق عنایت کند و این چهل حدیث که مرسوم در میان بزرگان است، یک کتاب شود. هم مربوط به من و هم مربوط به شما، روایتش هم الحمدلله روایات ارزنده ای بود. یکی از رفقا یک پیشنهاد خوبی کرده است که یک ابتکار هم هست. شاید این ابتکار ما جامۀ عمل بپوشد، یک شهرتی پیدا کند و آن اینست که ما چهل روایت در چهل جلسه صحبت کردیم. خوب است چهل آیه هم صحبت کنیم و آن چهل حدیث بود و این هم چهل آیه شود. انصافاً پیشنهاد خوبی است. اگر هم یک شهرتی پیدا شود، بزرگان همینطور که مقیّدند به نوشتن چهل حدیث، مقیّد شوند به نوشتن چهل آیه. لذا این کار را ما به امید خدا شروع میکنیم. اگر خدا توفیق داد و عنایت کرد و عمری بود این جلسه یک کتاب چهل آیه هم داشته باشد. لذا از امروز به بعد در هر جلسهای یک آیه از قرآن، البته موضوعی نه اینکه از اول قرآن بگیریم و جلو برویم بلکه انتخابی و موضوعی و به عبارت دیگر چهل آیۀ اخلاقی؛ و اگر بتوانیم این کار را بکنیم، کار مقدسی است و کار خوبی است و عمل کردن به روایت ثقلین هم میشود. الحمدلله به روایتش جامۀ عمل پوشاندیم، اگر خدا بخواهد به آیهاش هم جامۀ عمل بپوشانیم و مصداق روایت ثقلین و تمسک به روایت ثقلین هم یعنی قرآن، عترت و عترت، قرآن، کرده باشیم. انتخاب خوبی است.
بحث امروزمان راجع به بسم الله الرحمن الرحیم است که صد و چهارده مرتبه این بسم الله در قرآن آمده است. صد و چهارده سوره داریم که همۀ این سورهها به غیر از سورۀ برائت بسم الله الرحمن الرحیم دارد اما به جایش در سورۀ نمل، همین بسم الله الرحمن الرحیم دوبار آمده است. چیزی که خیلی مرا رنج میدهد اینست که درحالی که بسم الله الرحمن الرحیم از نظر شیعه مسلّم است که جزء سوره است. به خلاف سنّی که میگوید جزء سوره نیست و از همین جهت هم اگر سوره بخواند، بدون بسم الله الرحمن الرحیم میخواند و دیگر رقماً لأنف شیعه اگر بخواهد بسم الله بگوید، آهسته میگوید، این رسم سنّی شده است. ما هم در قرآنهایمان بسم الله الرحمن الرحیم را آیه حساب نمیکنیم. البته تسامح شده اما انصافاً خیلی بد تسامحی است. لذا همین قرآنها که الان چاپ شده و در ایران چاپ شده، همینها آیۀ صور را جزء آیه حساب نمیکنند.
بسم الله الرحمن الرحیم* الم، میگویند این یک آیه. ذلک الکتاب لاریب فیه* این آیۀ دوم.
سنّیها حق دارند اما نمیدانیم که ما چرا. و این خیلی مرا رنج میدهد که چرا بسم الله الرحمن الرحیم را مثل سنّیها در قرآنهای ما جزء سوره قرار ندادند، درحالی که مسلّم از نظر شیعه جزء است. اگر کسی عمداً حمد را بدون سوره در نماز بخواند، نمازش باطل است. در بحثهای فقهی هم، همه گفتند که بسم الله الرحمن الرحیم جزء است. آن روایت شریف هم که همۀ قرآن در سورۀ قل هوالله و همۀ سورۀ قل هوالله در بسم الله و همۀ بسم الله در باء بسم الله. باء بسم الله، همۀ قرآن. بعد هم امیرالمؤمنین میگویند آن باء بسم الله هم من هستم. و این روایت هم، انصافاً روایت عجیبی است. حال آن باء بسم الله، علی را میفهمیم که یعنی چه. یعنی قرآن، علی و علی، قرآن. و از هیچ نظر تفاوتی بین نبوت و ولایت و بین قرآن و ولایت نیست. این را میفهمیم اما آقا امام زمان باید بیایند و به ما بفهمانند که سورۀ قل هو الله، چطور متضمن همۀ قرآن است. ان شاء الله بیاید و ما هم از او بپرسیم و یا پای منبرشان بنشینیم و ایشان تفسیر بگویند و همۀ قرآن را در سورۀ قل هو الله ببرند و همۀ سورۀ قل هو الله در بسم الله الرحمن الرحیم، را نمیفهمیم که یعنی چه. ولایت بیاید و همۀ قرآن را ببرد در سورۀ بسم الله الرحمن الرحیم. همۀ بسم الله الرحمن الرحیم در باء را هم نمیفهمیم و نمیدانیم. آنچه امیرالمؤمنین میفرمایند را خوب میدانیم و میفهمیم. اما اینکه همۀ قرآن در باء بسم الله الرحمن الرحیم، نمیدانم.
اما علی کل حالٍ مرا رنج میدهد. از این رنجها هم زیاد در میان ما شیعیان است که بسم الله الرحمن الرحیم، درحالی که مسلّم در فقه ماست که یک آیه است اما در قرآنهای ما آیه حساب نکردند. این یک رنج است. امیدواریم این رنج ما رفع شود. باء بسم الله الرحمن الرحیم چه بائی است. بعضیها گفتند ابتدائی. ابتدء باسم خدا. بعضیها گفتند باء استعانة است. حال یا در تقدیر گرفتند ابتدءُ را و یا در تقدیر گرفتند استعینه را و یا اینکه مشهور میگویند خود باء وضع شده برای استعانت و خود باء وضع شده برای ابتداء. و من خیال میکنم که باء تبرّک و تیمّن است. نه در قرآن و در عرب بلکه همه جا رسم است. به نام نامی، اسم گرامی، حضرت حجة ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف). لذا متملقین هم برای قلدرها به نام نامی، اسم گرامی، فلان. این هم در عجم و هم در عرب و همه جا رسم است. لذا باء برای تبرک و تیمّن است. من خیال هم نمیکنم که تقدیر لازم داشته باشد. در ادبیت میگویند این بسم الله جار و مجرور است و باید متعلق به یک چیزی باشد، گاهی ظرف مستقرش میکنند و گاهی ظرف غیرمستقر. اصل این حرف را من قبول ندارم و میگویم جار و مجرور گاهی متعلق به هیچ چیز نیست و اصلاً متعلق نمیخواهد. همین باء به معنای تبرک و تیمن است و نه متعلق به تیمن است و نه به ابتدءُ و نه به یکون، بلکه مستقل معنا میدهد. جار و مجرور متعلق میخواهد که خود به خود معنا ندهد. مثل آنجاهایی که ظرف غیرمستقر یا ظرف مستقر باشد که خود به خود معنا نمیدهد و باید یک چیزی در تقدیر بگیریم. اما جار و مجرور اگر خود به خود معنا بدهد، من عقیده دارم که اصلاً متعلق نمیخواهد. متعلق به چیزی، متعلق نمیخواهد و خود به خود معنا ندارد، مثل همین بسم الله الرحمن الرحیم.
اما چرا در بسم الله الرحمن الرحیم، نگفته بالله و گفته بسم الله. این هم معلوم است که آن رسمی که گفتم که میگویند به نام نامی، اسم گرامی، اسم او تبرک و تیمن و نه خود او. یعنی بالای سر در که مینویسند بسم الله الرحمن الرحیم یا مثلاً آن کسی که میخواهد تعریف یک کسی را بکند، به نام او در را باز میکند و به نام او افتتاح میکند، با نام افتتاح میشود. شاید هم به خاطر اینست که احترام بیشتر. به جای اینکه به خودش تبرک کنند، به نامش تبرک میکنند.
الله، همینطور که در حاشیه ملاعبدالله آمده، علَمٌ علی الأصح. وصل نیست و علمیت دارد. و این وضع شده برای ذات مستجمع جمیع صفات کمالات یعنی خدا.
ما در فارسی میگوییم خدا و عرب میگوید الله. در مقابل آن اوصاف. مثلاً رزاق، فتاح و اینها که وصفی است، الله اسمی است. یعنی وضع شده برای ذات مقدس خدا. به عبارت مشهور وضع شده برای آن که مستجمع جمیع صفات کمالات است.
الرحمن و الرحیم. مشهور است که الرحمن و الرحیم، یکی صفت عام است و یکی صفت خاص؛ اما وقتی میبینیم که میخواهند معنا کنند، عامش را اینطور معنا میکنند که پروردگار عالم رحم کننده است بر همه و همه در این دنیا. که به این میگویند رحمن.
رحیم یعنی خدا رحم کننده است به مؤمن در آخرت. و نمیدانم این را از کجا درست کردند. آنچه میفهمم اینست که رحمن و رحیم، همینطور است که یکی صفت عام است و یکی صفت خاص است. رحمن برای عالم وجود. یعنی عالم وجود همه، چه انسان از مسلمان و کافر و لجوج و چه غیرانسان یعنی حیوان و نبات و جماد و جوهر و کلاً عالم وجود؛ همۀ اینها کُن رحمانی هستند در فلسفه و در عرفان این رحمن را کُن رحمانی میگویند. گرفته شده از آیۀ شریفۀ اذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ است. لذا عالم هستی، متعلق به خدا و به هر اندازه که شأنش باشد، خدا به او رحم میکند. پروردگار عالم به او نعمت عنایت میکند ولو نعمت وجودی. اما نعمت وجودی که نیست. إِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا، این راجع به رحمن، یعنی برای همه و همه، چه در دنیا و چه در آخرت.
رحیم یعنی چه؟ رحیم، رحمانیت خاص است که به آن میگویند رحیمیت عنایی و رحمت عنایی. این رحمت عنایی مختص به مؤمن است. غیر از مؤمن نمیتواند مشمول این رحمت باشد. اسمش را میگذاریم هدایت عنائیه. یک هدایت تکوینی داریم برای عالم وجود و یک هدایت تشریعی داریم برای عالم انسانیّت و یک هدایت عنائیه داریم که مختص به مؤمن است.
به قول قرآن میفرماید: وبِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ. برای کافر، رحمان است و برای مؤمن رحیم است، آن هم چه در دنیا و چه در آخرت.
من خیال میکنم رحمن و رحیم را اگر اینطور معنا کنید، صفت عام بگیرید. آن را هم صفت خاص بگیرید. اما اینکه خدا رحمان است در دنیا به همه و رحیم است در آخرت فقط به مؤمن، اینطور معنا نکنید. بگوییم خدا رحمان است چه در دنیاو چه در آخرت، کُن رحمانی، همه و همه؛ اما رحیم است، عنایت خاصه چه در دنیا و چه در آخرت، برای مؤمن.
یک مسئلۀ دیگر اینجا هست که آن هم مسئلۀ خوبی است و آن اینست که پروردگار عالم، دو تجلی داشته است. یکی برای عالم وجود که با مظهر همان رحمانیت، عالم وجود، موجود شده است. من الأزل الی الأبد.
اما راجع به رحیمیت که با این رحیمیت هم تجلی کرده اما این مختص به قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. لذا آنهایی که اهل دل هستند و آنهایی که یک چیزی سرشان میشوند، میگویند خدا تجلی کرد یعنی تجلّی ذاتی، با همۀ اسماء و صفاتش و حتی اسماء و صفات مستأثرهاش و قرآن پیدا شد. کپیۀ عالم وجود و این کم است راجع به قرآن.
مرحوم حاجی سبزواری (رضوان الله تعالی علیه) در منظومه میفرماید قرآن کپیۀ عالم وجود است. به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام، میگفتند نه، اشتباه کرده است باید بگوییم که کپیۀ خدا، تجلّی. یعنی شما در مقابل آیینه بایستید، صورت شما در آیینه است. شما در آیینه نیستید و آن صورت شما هم مثل شما نیست و خود شما هم نیست اما بالاخره یک چیزی هست. به این میگوییم تجلّی. درحالی که بین شما و آنچه در آینه هست اتحاد نیست. اگر بخواهیم بگوییم که هیچ چیز هم نیست که نمیشود، چون بالاخره یک چیزی میبینیم. اگر بخواهیم بگوییم هم مثل شماست که نه، هیچ چیز از مثلیت در او نیست. معنای تجلی که اینجا میگویند اینست که پروردگار عالم تجلی کرد با همۀ اسماء و صفات حتی اسماء و صفات مستأثره و قرآن پیدا شد. این یک تجلی است. این مظهر چیست؟ این کُن رحمانی نیست و این کُن رحیمیت است و آن عنایت خاص است. دوباره پروردگار عالم یک تجلی کرد با همۀ اسماء و صفات و حتی اسماء و صفات مستأثره و اهل بیت پیدا شد که در دعای رجبیه میگوییم لافَرق بینَهُ بینهم و بین الله الا انّهم عبادُ، میم امکانی. مظهر ذاتی خدا با همۀ اسماء و صفات و حتی اسماء و صفاتی که پیش انبیا مخفی است، پیش اهل بیت (علیهم السلام) مخفی نیست. این معنای رحیم است و آن هم معنای رحمان است. رحمان یعنی مظهر عالم وجود و رحیم یعنی مظهر قرآن و اهل بیت (علیهم السلام). به آن میگوییم کُن وجودی و به این میگوییم عنایت خاصه از طرف خدا. لذا یک عنایت خاصّی پروردگار عالم به عالم وجود کرده است و اینکه برایشان قرآن فرستاده است. این قرآن برای ما هم نیست. همینطور که قرآن بارها میگوید این قرآن برای عالم وجود است. لذا عالم وجود میگوید یُسبّح لله ما فی السّموات و ما فی الأرض. عالم وجود قرآن میخواند.
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خامُشیم
گوش باشد و چشم باشد و دل باشد، یُسبّح لله ما فی السّموات و ما فی الأرض این در و دیوار را میشنود. لذا این کُن رحیمیت برای عالم وجود است من جمله برای ما انسانها. چنانچه اهل بیت علیهم السلام برای عالم وجود است. برای در و دیوار و همه و همه. لذا در این خطبۀ قاسئه که خیلی خطبۀ والایی است. امیرالمؤمنین میفرمایند که از پیغمبر خواستند که درخت جلو بیاید، درخت نصف شود و جلو بیاید. امیرالمؤمنین میفرمایند درخت نصف شد و جلو آمد و به پیغمبر سلام کرد و پیغمبر با او حرف زد. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه میفرمایند شاخه های درخت روی شانۀ ما بود. دوباره آنها خواستند آن نصف درخت هم بیاید که آمد و به هم چسبیدند. دوباره خواستند که برگردد آنگاه درخت به جای خود برگشت. اما امیرالمؤمنین تأسف میخورند و میگویند یک نفر از اینها مسلمان نشدند. لذا این رحیمیت خدا که دو مظهر دارد. یکی قرآن و یکی اهل بیت علیهم السلام. این مظهر خدا، مظهر رحیمیت برای عالم وجود من جمله برای ما انسانها.
خدایا! ما از قرآن قطرهای از دریا نمیدانیم. به قول حضرت امام میفرمودند که ابن عربی میگوید هفتصد تفسیر بر قرآن نوشته شده و هنوز قرآن بِکر است. حضرت امام میگفتند بعد از ابن عربی تا حالا هم هفتصد تفسیر نوشته شده اما هنوز بکر است. این بکارتش را آقا امام زمان باید بردارد و ما استفاده کنیم.
خدایا! به حق امام زمان و به حق قرآن و عترت، فرج آقا امام زمان را نزدیک بفرما.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد