جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
    موضوع درس: شرح ایات بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَمَ * ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ * هُدیً لِلْمُتَّقینَ
    شماره درس: 483
    تاريخ درس: ۱۳۹۰/۸/۴

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.

     

    بحث دربارۀ این آیات اول سورۀ بقره بود.

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَمَ * ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ * هُدیً لِلْمُتَّقینَ

    گفتم که احتمال دارد خود قرآن هدایتگر باشد. احتمال هم هست که هادی، خدا، به واسطۀ قرآن کریم. حرف در این بود که چرا هُدیً للمتّقین. برای اینکه در دین اسلام و همۀ ادیان خدای تبارک و تعالی هادی للنّاس است، و این هدیٍ للمتّقین یعنی چه؟ چرا هدایت قرآن را به متّقین تخصیص داده­اند؟

    گفتم این هدیٍ للمُتّقین، اگر در مقابل آن آیات بعدی باشد، إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ، معنایش اینست که هدایت تشریعی برای آن کسانی که تقوای دین ندارند، نمی­شود و ممکن نیست. به قول قرآن خطاب به پیغمبر: إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ. به آدم کر که نمی­شود چیزی شنواند و هرچه داد بزنید هیچ فایده ندارد. به مرده که نمی­شود چیزی فهماند. و اگر صفت رذیله یا صفات رذیله­ای بر دل حکمفرما باشد، خدای قرآن نمی­تواند این را هدایت کند. در جلسۀ قبل می­گفتم مثل دانۀ گندم است که در یک شوره زاری بریزید. هدایت تکوینی از خداست اما در اینجا نمی­شود. یا گندمها را در یک لجنزاری بریزید. هدایت تکوینی زمینه می­خواهد. هدایت تشریعی هم زمینه می­خواهد. باید ذهن از لجاجتها و عنادها و حسادتها خالی شود تا آنگاه قرآن یا خدای قرآن، انسان را هدایت کند؛ و این مربوط به قرآن هم نیست بلکه در همۀ پیامبران همین است. ائمۀ طاهرین (علیهم­السلام) هدایتگر بودند. همه چیز آنها هم تمام بود در پیش دوست و دشمن. اما دشمن نه اینکه حرف او را نمی­شنود، بلکه او را می­کشد و شهید می­کند و این امام (علیه­السلام) نمی­تواند در او تأثیر بگذارد. ما باید توجه به این مطلب داشته باشیم که حتی هدایت تشریعی مرهون دل پاک است. و تا دل قابل انعطاف نباشد، هیچ کس و هیچ چیز نمی­تواند هادی باشد. لذا می­گفتیم که ممکن است این هدیً للمُتّقین، در اینجا هدایت تشریعی باشد. چرای آن را هم قرآن بعد از چهار پنج آیه می­فرماید. یعنی اگر کسی از قرآن سؤال کند تو که می­گویی من جهانی هستم، پس چرا هدیً للمتّقین. آنگاه خود قرآن جواب می­دهد که: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ.

    ممکن است هدایت، هدایت عنائیه باشد و آن هدایت عنائیه، مختص به متّقی است. در اهدنا الصراط المُستقیم، این را می­گفتم که اهدنا الصراط المستقیم، یعنی پروردگار عالم دست عنایتش روی سر متّقی است. یعنی اگر غیرمتّقی باشد، لیاقت ندارد که دست عنایت خدا روی سرش باشد. آدم فاسق و فاجر را قرآن هدایت تشریعی روی او دارد اما آن هدایت تشریفاتی و هدایت عنائیه، مختص کسی است که متّقی باشد. باید متّقی شد، تا دست عنایت خدا را روی سرمان بیاوریم. لذا اگر اینطور معنا کنیم که بعضی از بزرگان هم معنا کردند، اهدنا الصراط المُستقیم با هدیً للمتّقین، یک معنا پیدا می­کنند. آن اهدنا الصراط المستقیم، معنایش اینست که خدایا!توفیق عبادت و بندگی و ترک معصیت بده، تا دست تو روی سرم بیاید. خدایا! توفیق بده که من گمراه نشوم، نه مغضوب علیهم و نه ولاالضالین. در اینجا هم همین می­شود که هدیً للمتّقین و معنایش هدایت عنائیه است. آنگاه قرینه­اش بحث بعدمان است که بلافاصله متّقی را معنا می­کند. آنکه از نظر اعتقاد، اعتقاد حسابی دارد و از نظر گفتار، گفتار حسابی دارد و از نظر عمل هم، طبق آن عقیده عمل می­کند. که الَّذینَ یُومِنُونَ بِالغَیبِ، از باب نمونه و عبرة است تا، وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ، این مبدأ و معاد، یعنی اعتقادات. وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ، این هم از عبرة است. متّقی را معنا می­کند، یعنی این. آنگاه دست عنایت خدا روی سر این است. که می­گفتم ضلالت و هدایت در قرآن، معنایش همین است. اگر این متّقی باشد، دست عنایت خدا روی سرش است و اگر متّقی نباشد، خدا او را هُل نمی­دهد و این یُضلّ من یشاء، معنایش این نیست که خدا هُلش می­دهد و خدا گمراهش می­کند بلکه همین مقدار که دست عنایت خدا روی سرش نیست، گمراه است. آنگاه قرینۀ این هدایت عنائیه، علاوه بر اینکه بلافاصله الَّذینَ یُومِنُونَ بِالغَیبِ، گفته و مراد هدایت عنائیه است و نه هدایت تشریعیه و البته جمع هر دو هم می­شود. اینکه هدایت عنائیه است و نه هدایت تشریعیه، در قرآن زیاد است.

    یک آیه­ای در قرآن است که این آیه همان هدایت عنائیه را می­گوید. استاد بزرگوار ما حضرت امام، در هر فرصتی که می­شد، اخلاق می­گفتند. البته آن اخلاق عمومی نه، اما در درس فقه و اصول می­گفتند و ایشان روی دو چیز خیلی تکرار داشتند یعنی دو تا آیه را خیلی برای ما می­خواندند. شاید مثلاً سالی سه چهار مرتبه می­گفتند. یکی آیۀ خلوص بود که خیلی روی این اصرار داشتند که ای طلبه! مخلص باش و هیچ چیز و هیچ کس در دل نداشته باش و رنگ خدا داشته باش. آنگاه این آیه را می­خواندند: قلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا و ایشان این ثُمّ تتفکروا را خیلی با طنطراق می­کنند که طلبه است. خدا می­گوید تنها موعظۀ من به تو، خلوص است. درحالی که قرآن سر تا پا موعظه است و قرآن هزارها موعظه دارد و بلکه قرآن کتاب اخلاق است. همه چیز دارد و کتاب اخلاق است و به قول ایشان کارخانۀ آدم سازی است. اما اینکه تنها موعظۀ من خلوص است، از باب تأکید است. یعنی همه و ما طلبه­ها باید خلوص داشته باشیم. این یک آیه بود که همه ساله چندین مرتبه ایشان این لفظ خلوص را می­گفتند و این آیه را می­خواندند.

    همچنین در سال چندین مرتبه این آیۀ هدایت عنائیه را می­خواندند. قَدْ جَاءَكُم‌ مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ كِتَـٰبٌ مُّبِينٌ * يَهْدِی‌ بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ‌ السَّلامُ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَـٰتِ إِلَی‌ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَی‌ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ.

    قَدْ جَاءَكُم‌ مِنَ اللَهِ نُورٌ، این نور آمده است. لذا اگر چشم بصیرت باشد، این نور را می­بیند. آقا امام زمان (عج) به کلاّ کاظم اراکی چشم بصیرت داده بود، حسابی نور قرآن را می­دید. حتی طلبه­ها که با او تفریح می­کردند. یک آقایی دو تا واو نوشت. یکی واو الفبایی و یکی واو قرآن یعنی والّذین کفروا، و نشان او داد و گفت این دو واو، کدام از قرآن است و ایشان دست گذاشت به آن واوی که به عنوان والّذین کفروا، نوشته شده بود و ایشان نور قرآن را می­دید. قَدْ جَاءَكُم‌ مِنَ اللَهِ نُورٌ، که بعضی گفتند مراد از نور یعنی کتابٌ مبین، یعنی یک چیزی ظاهر و هویدا هم نه، بلکه بالاتر از اینها؛ به راستی قرآن نور است. یکی از معجزات قرآن برای اهل دل، همین است که نور است. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله حائری که مرحوم کربلایی کاظم پیش ایشان بود و گفتند که کتاب جواهر را به ایشان داد و گفت قدری قرآن برای ما بخوان. سواد خواندن نداشت، کتاب را گرفت و باز کرد و گفت این قرآن نیست و این کتاب است. اما خوشبختانه در همین جواهر به یک آیه تمسّک کرده بود. کربلایی کاظم دست روی این آیه گذاشت و گفت این قرآن است. مرحوم ایت الله حائری از او پرسیده بودند که از کجا می­گویی که این قرآن است. گفت قرآن نور دارد و من از نور قرآن پی بردم که این آیه قرآن است. لذا اگر چشم باشد و اگر دل باشد و اگر گوش باشد، انسان یک چیزهایی می­شنود و یک چیزهایی می­بیند، من جمله نور قرآن را می­بیند.

    این آیه می­فرماید: قَدْ جَاءَكُم‌ مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ كِتَـٰبٌ مُّبِينٌ * يَهْدِی‌ بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ‌ السَّلامُ، مسلّم این هدایت، هدایت عنائیه است. آن کسانی که خدا از اینها راضی است و این از خدا راضی است، این شخص را خدا هدایت می­کند و دست عنایت خدا روی سرش است. دست عنایت قرآن روی سر این است. حالا که دست عنات قرآن روی سر این است، چه چیز به او نشان می­دهد؟ یک چیزهایی که در رساله­ها نیست و یک چیزهایی که در کتابها نیست. چیزهایی که دیدنی است و نه شنیدنی و به عبارت دیگر یابیدنی است و نه شنیدنی و نه دیدنی است.  سُبُلَ‌ السَّلامُ، حضرت امام گاهی می­گفتند که این سُبُلَ‌ السَّلامُ، چه چیز غیر از صراط مستقیم است. برای اینکه قرآن در همین آیه می­فرماید وَ يَهْدِيهِمْ إِلَی‌ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ و صراط مستقیم یعنی اسلام عزیز. پس این سبل السلام که در اول می­فرماید يَهْدِی‌ بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ‌ السَّلامُ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَـٰتِ إِلَی‌ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَی‌ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ. که این یهدیهم باز همان هدایت عنائیه است. اسلام عزیز این را نگاه می­دارد. آنگاه این سُبُل السّلام چیست؟. لذا معلوم می­شود که چیزهایی هست که یابیدنی است و گفتنی نیست و شنیدنی هم نیست.

    قرآن معلم اخلاق است یعنی اخلاق عملی. به راستی اگر کسی با قرآن باشد و اگر کسی قرآن با او باشد، این قرآن معلم اخلاقی او می­شود. از راههای سلامتی یک راه اینست که دنیا نمی­تواند این را گول بزند و حبّ دنیا از دل این می­رود. حبّ خدا و حبّ معنویت و حبّ اهل بیت، جایگزین او می­شود. این یک راه سلامتی است.

    خدا نکند کسی ریاست طلب باشد. به این زودیها هم با مبارزه نمی­شود. معمولاً اصلاً راجع به اخلاق، معلم اخلاق باید خدا باشد. قرآن هم همین را می­فرماید که معلم اخلاق خداست. وَ لَولا فَضْلَ الله عَلَيْكُم وَ رحْمَه ما زَكّي مَنْكم مِن اَحَد اَبَدا. ببینید که هفت هشت تا تأکید هم دارد. وَ لكنَّ اللّه‏َ يُزَكّي مَن يَشاءُ؛ خداست که درخت رذالت را از دل می­کند. البته شکی نیست که مقدّمات دست ماست و ما باید مقدّمات را تهیه کنیم و ما باید دست عنایت خدا را روی سرمان بیاوریم و به عبارت دیگر ما باید کاری کنیم که خدا معلم ما بشود. زمینه را ما باید تهیه کنیم. چه در هدایت تکوینی که زمینه می­خواهد و چه در هدایت تشریعی که زمینه می­خواهد و چه در هدایت عنائیه و اینکه خدا معلم ما باشد، زمینه می­خواهد. زمینه را ما باید فراهم کنیم اما درخت رذالت را از دل کندن و به جای آن درخت فضیلت را غرس کردن و اینها را که قرآن اسم اینها را سُبُل السّلام گذاشته است؛ درخت رذالت را از دل می­کند و درخت فضیلت را به جای آن غرس می­کند و بارور می­کند و از بار آن هم خود و هم دیگران استفاده می­کنند. اسم این را اخلاق عملی می­گذارند. اینها دیگر دانستی نیست و دیدنی و نشیدنی نیست بلکه اینها سُبُل السّلام است و این سُبُل السّلام، یابیدنی است و خدا می­دهد و در آن وقتی می­دهد که دست عنایتش روی سر ما باشد. لذا این هدایت عنائیه، خیلی فایده دارد. غیر از هدایت تشریعی است. درحالی که هدایت تشریعی هم فوق العاده اهمیت دارد و هدایت تشریعی است که انبیاء را موفق کرده و هدایت تشریعی است که بالاخره مسلمان درست شده و هدایت تشریعی است که بالاخره ادیان جلو آمده و کار کرده و در اینها شکی نیست اما هدایت عنائیه که این هدایت عنائیه طبق آیه­ای که خواندم اینست که خدا معلم انسان بشود. نه معلم علمی که این هم هست اما معلم عملی و اخلاق عملی. یعنی خدا حسادت را از دل انسان بکند و این کار خداست و کسی نمی­تواند این کار را بکند. ما باید زمینه را فراهم کنیم و متّقی شویم و ما باید زمینه را برای خدا فراهم کنیم، اما کندن درخت حسادت، از خداست. وَ لَولا فَضْلَ الله عَلَيْكُم وَ رحْمَه ما زَكّي مَنْكم مِن اَحَد اَبَدا. هیچ کس نمی­تواند. گفتگو فراوان است و معلم اخلاق مثل حضرت امام بوده و هست، اما آن معلم اخلاقی که ریشۀ رذایل را بکَند و نهال فضائل را غرس کند و بارور کند و میوه دار کند و از میوه­اش همه استفاده کنند یعنی هم خودش و هم دیگران، این از خداست. بعضی اوقات عمر پربرکت می­شود و مثل عمر علامه مجلسی می ­شود که شصت و سه سال بیشتر عمر نکرده اما اگر کتابهایش را روی هم بگذارند تا طاق می­رود. یک کسی هم هشتاد، نود سال عمر کرده اما به قول آن آقا خری زائید و خری خورد و خردی مُرد.

    من در اهل علم زیاد دیدم که بعضیها به راستی صد در صد موفق هستند و نمی­گذارند یک دقیقه عمرش هدر رود. عمر پربرکت و پربها و تأثیر گذار دارند. اما بعضی از اهل علم را هم دیدم که اگر هم عاقبتش به خیر شود و بتواند برود، فقط به قول سعدی، گلیم خودش را از آب بیرون کشیده است. این خوب است اما اینکه صد سال عمر کرده و نتوانسته یک نفر را بسازد و اصلاً علمش مثل آنست که یک بزرگی به من می­گفت بعضیها علمشان مثل آن باروتی است که در خُمره باشد و یک خُمره پر از باروت که اگر ده سال هم بماند، هیچ. اما همین باروت را بر سر یک تفنگ و یا بر سر یک فشنگ بگذار، آنگاه خیلی کار می­کند. بعضیها علم هم دارند اما نمی­شود و بعضیها علم ندارند اما همان که دارند، فوق­العاده تأثیر بسزایی برای هدایت دیگران دارد. اینها از خداست و ما باید توحید افعالی خود را خیلی بالا ببریم که این هم باز هُدیً للمُتّقین می­خواهد و این سُبُل السّلام که خدا به واسطۀ قرآن معلم اخلاق است و سُبُل السلام می­­نمایاند، این یابیدنی است و نه گفتنی و نه دانستنی. البته مبارزه می­خواهد و کار می­خواهد و در این شکی نیست اما یک وقت می­بینیم که به راستی این دیگر ریاضت طلب نیست و می­رسد به اینجا که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می­فرماید این ریاضت شما به اندازۀ آن عطسۀ بز هم در نزد من ارزش ندارد، بله مگر اینکه اثبات کنم که حقی را از بین ببرم، آنگاه ارزش پیدا می­کند.

    به قول حضرت امام که می­فرمودند وقتی با امیرالمؤمنین بیعت کردند. اطراف ایشان ریختند و بیعت کردند و هرچه امیرالمؤمنین می­گفتند که نمی­شود و نکنید دیگر فایده ندارد و آب هدر رفته و خودتان را بدبخت کرده­اید و شما را بدبخت کردند و خودتان بدبخت شدید و دیگر با من بیعت نکنید که فایده ندارد. اما حالا با یک وضع عجیب و غریبی بیعت کردند. ایشان می­گفتند که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) طناب و دَلبشان را برداشتند و رفتند به دنبال آب­کشی و از همین جهت هم در آن بیست و پنج ساله، بیست و شش مزرعه به دست مبارکشان برای تقویت اسلام وقف کردند. یک نفر تنها و نخور و اینکه هیچ چیز نداشت، اما بیست و شش مزرعه وقف کرد. هر وقت کاری نداشتند، به دنبال کارشان می­رفتند و این ریاست ذره­ای در دل ایشان نبود. وَ اللّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللّهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ. ریاست اینگونه و مال اینگونه و دل اینگونه که این دل از خداست. باید بُتها را بیرون کرد. البته هدایت عنائیه می­خواهد، باید بُتها را شکست و آنگاه دل از خدا می­شود. وقتی دل مال خدا شد، آنگاه خیلی چیزها را می­شنود و خیلی چیزها را می­بیند و به راستی به آنجا می­رسد که سر و کار با عالم ملکوت دارد. و قرآن می­فرماید این نمی­خواهد بالا برود بلکه ملائکه پایین می­آیند. إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ (30) نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ  (سوره فصلت، آیه  30 و 31)

    ما کمک کار تو هستیم، هم در دنیا و هم در آخرت. سر و کار با ملائکه و گفتگو و شنیدن حرف با آنها و از نظر دیدن، دید دیگری پیدا می­کند. وقتی درخت رذالت کنده شد، مسلّم دید دیگری است. لذا این آیۀ شریفه می­فرماید این هدایت عنائیه خیلی فایده دارد.

    وقت گذشت اجازه دهید یک مقدار باز در همین باره صحبت کنم. ان شاء الله.

    و صلّی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365