جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: ایام محرم الحرام
    موضوع درس:
    شماره درس: 487
    تاريخ درس: ۱۳۹۰/۹/۲

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.

     

    به تناسب جلو آمدن محرّم، مقداری راجع به مُحرّم و راجع به عزاداریها صحبت کنم.

    ائمۀ طاهرین (علیهم­السلام) به این عزاداریها خیلی اهمیت می­دادند. وقتی برویم در حالات ائمۀ طاهرین، می­بینیم که به دو چیز که الحمدلله هر دو هم به کار ما برمی­گردد، اهمیت می­دادند.

    یکی به عالِم و به متعلّم و به عبارت دیگر به طلبه و تعلیم و تعلّم و یکی هم به عزاداری و به مداح­ها. لذا مثلاً امام صادق (سلام الله علیه) ولو اینکه در مضیقۀ شدیدی بودند، اما اگر یک فرصتی پیدا می­شد، درس را شروع می­کردند. درحالی که راوی می­گوید، رفتم خدمت ایشان و دیدم «الباب علیه مغلق والستر علیه مرخی». در بسته و پرده کشیده شده، اما اگر فردا می­شد که درس را شروع کنند، شروع می­کردند. طلبه­های آن زمان هم غیر از ما طلبه­ها بودند. تا می­دانستند که امام صادق (ع) می­توانند درس بدهند، از اطراف جمع می­شدند. حتی مثلاً از عراق؛ که بعضی اوقات می­گوید بیش از هزار نفر در مسجد رسول الله(ع)، قال الباقر و قال الصادق می­کردند. لذا به تعلیم و تعلّم و به عالم خیلی اهمیت می­دادند. در ذیل، يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ، مفسرین یک روایت نقل می­کنند. هشام بن حکم در حالی که جوان بود، بر امام صادق (ع) وارد شد، والمجلسُ غوصٌ باهله. نمی­دانم چه روزی بود اما پیرمردها از بنی هاشم و از قریش و از متشخص­ها در آنجا بودند. تا اینکه هشام بن حکم وارد شد، آقا امام صادق (ع) بلند شدند و ایستادند و گفتند بیا جلو و ایشان را در پهلوی خودشان نشاندند. در روایت دارد که این برای مجلس سنگین درآمد. پیرمردها قیافه گرفتند که امام صادق (ع)، چرا این کار را کرد. حضرت یک جمله دارند. فرمودند: هذا ناصرٌ بلسانه. بعد هم آیه را خواندند. يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ.

    همچنین راجع به عزاداریها، اگر امام صادق (ع) یک مداح پیدا می­کردند، در حالی که خیلی سخت بود و سخت تر از منبر و طلبگی بود. بنی امیه و بعد هم بنی عباس می­دیدند که این روضه­ها و این عزاداریها، کمرشان را می­شکند، لذا جداً ممانعت می­کردند. و در حالی که در ممانعت شدید بود، اما امام صادق (ع) جلسۀ روضه می­گرفتند. در اتاق پرده­ای می­کشدند و زنها این طرف پرده و مردها در آن طرف پرده و مداح می­خواند. گاهی ابهت آقا، این مداح را می­گرفت. حضرت می­فرمودند نه، آنطور که در مجالس خودتان می­خوانی یعنی دلسوز و جانگداز بخوان. بعضی اوقات می­خواست تمام کند و حضرت می­فرمودند: زِدنی، التماس می­کردند و می­گفتند زِدنی. و نمی­گذاشتند تمام کند.

    می­گویند در مضیقۀ عجیبی بودند. در تاریخ می­خوانیم که یک وقت توجه کردند که صدای گریه در خانۀ امام صادق (ع) بلند است. آمدند و در را کوبیدند و در زدند تا جلسه را به هم بریزند. که کلفت رفت در پشت در و دروغ تقیه گفت و گفت که حال یکی از بچه­های امام صادق (ع) به هم خورده بود و الان الحمدلله خوب شد و آن گریه­ها در اثر آن بچه بود.

    راجع به ائمۀ طاهرین (ع)، وقتی برویم در تاریخ، می­بینیم که به این روضه و به این عزاداری خیلی اهمیت می­دادند. الحمدلله کار ما طلبه­ها که هم تعلیم و تعلّم یعنی هم علم و هم تعلیم و هم روضه است. می­گویند اولین روضه­ را هم خود امام حسین در میدان خوانده است. اول در وقتی که هیچ کس را نداشت و برای تبلیغ رفتند، خطبه خواندند و مفصل است و تصرف ولایی هم کردند و همه و حتی زنگها، خفه شده بودند. اول خودشان را معرفی کردند و فایده نکرد و دوباره تصرف ولایی کردند و موعظه کردند، تعلیم و تعلّم کردند. مثل ما طلبه­ها و مثل ما روضه خوانها و وقتی دیدند که فایده نکرد، دفعۀ سوم روضه خواندند و روضۀ عطش را خواندند؛ که فایده نکرد و مالک بن نویره جلو آمده و جسارت کرد و سنگی بر پیشانی ایشان زد و پیشانی شکسته شد. بعد که برگشت، حضرت زینب سوال کرد که مگر نگفتی؟ فرمود چرا، منبر رفتم. اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ.

    حال یک مقدار بالاتر برویم. ما از روایات به خوبی استفاده می­کنیم که اولین روضه­ای که خوانده شده است، خدا برای حضرت آدم خوانده است. بعد جبرئیل برای حضرت آدم خوانده و بعد برای حضرت نوح و حضرت موسی و برای حضرت ابراهیم.

    مثل اینکه این روضه خواندن ما در میان انبیاء بوده است. از همین جهت هم می­بینیم که روایتها راجع به اولوالعزم­هاست. هم راجع به حضرت ابراهیم که اولوالعزم هم نبود، و هم راجع به حضرت نوح و حضرت موسی و حضرت عیسی، که معمولاً یا خدا روضه خوانده است و یا جبرئیل خوانده است. یعنی این عزاداری در میان پیامبرها بوده است. خود پیغمبر اکرم (ص)، خیلی روضه خواندند و با یک تناسبی روضۀ عطش می­خواندند. با یک تناسبی، حسین (ع) را می­بردند و در دامن خود می­نشاندند و معرفی می­کردند و معرفی دوازده امام می­کردند. التاسعُ من ولدک هو القائمُ، بِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْما و جورا؛ و بعد روضه می­خواندند. لذا گلوی امام حسین را می­بوسیدند و می­گفتند که می­بینم این گلو بریده می­شود.

    در میان مراجع، همیشه این روضه، خیلی اهمیت داشته است و این عزاداریها خیلی اهمیت داشته است. ای کاش در نجف و قم و اینجا، این رسم مرحوم حاج شیخ از بین نرفته بود. نمی­دانم چرا متارکه شد. مرحوم حاج شیخ (رضوان الله تعالی علیه)، هر روز یک روضه خوان داشتند و اول روضه می­خواندند و بعد ایشان برای فقه و اصول به منبر می­رفتند. این خیلی خوب بوده است و مرحوم حاج شیخ هم بارها روی منبر می­گفت که من اگر چیزی دارم، از امام حسین است. بعد نقل کرده بودند که من در آن موقع که نجف و کربلا بودم، خواب دیدم که به من گفتند ده روز دیگر می­میری. می­گویند من به خواب اهمیت ندادم و گفتم خواب که حجت نیست. اما روز دهم در بالاخانه­ای بودم و اجاره هم بود و مادرم هم بودند و من تب کردم و یادم آمد که می­خواهم بمیرم. لذا این بالاخانه مُشرف بود به گنبد مطهر آقا امام حسین (ع). می­گوید یک توسّل به آقا امام حسین کردم و گفتم آقا! من کاری برای اسلام نکردم. مردن چیزی نیست و طوری نیست اما کاری برای اسلام نکردم. دلم می­خواهد یک کاری برای اسلام بکنم و بعد بمیرم. مرحوم حاج شیخ فرمودند در حالی که عزرائیل آمده بود، اما از طرف امام حسین (ع) آمدند و گفتند مرگ ایشان تأخیر افتاد. انصافاً هم مرحوم حاج شیخ خیلی کار کرد. همۀ این آوازه­ها از مرحوم حاج شیخ است. خیلی هم صدمه خورد. در زمان پهلوی بود و به راستی در مضیقۀ عجیبی بود. از یک طرف پهلوی و از یک طرف هم مردم. که مردم سر به جان ایشان برده بودند که چرا ساکتی. و پهلوی هم سر به جان ایشان برده بود که چرا حوزه داری. خیلی برای ایشان سخت بود. خدا رحمت کند، استاد بزرگوار ما آقای داماد می­گفتند مرحوم حاج شیخ دق کردند و مردند، اما در این مدت که خیلی برای ایشان سخت بودند اما توانستند حوزه را نگاه دارند. می­گویند این پهلوی که خدا لعنتش کند، گفته بوده که من این توپها را که به گنبد امام رضا (ع) زدم، تهیه کرده بودم برای قم اما سیاست این مرد نگذاشت. حاج شیخ خیلی صدمه کشید اما بالاخره به قول خودشان، امام حسین (ع)، حوزۀ ایشان را نگاه داشت. خیلی بر ایشان سخت گذشت. حتی وقتی که مرحوم حاج شیخ از دنیا رفتند، پهلوی نگذاشت که تشییع جنازه از ایشان بشود و یک فاتحۀ مختصری در مسجد امام گرفتند و تمام شد. خیلی بر ایشان سخت بود اما بالاخره توانست حوزه را از نسلی به نسل دیگر بدهد.

    درجاتشان عالی، مرحوم حجت و مرحوم صدر و مرحوم خونساری، پشت به پشت هم ، توانستند حوزه را به نسل بعدی بدهند که این هم خیلی برایشان سخت بود. لذا مرحوم حاج شیخ بارها می­گفتند که اگر حوزه داریم، از امام حسین (ع) است. و این امام حسین (ع)، خیلی کار می­کند. این روضه­های ما و این عزاداریهای ما خیلی کار می­کند. ما در این باره کم می­گوییم و کم کار می­کنیم. باید در این باره خیلی بگوییم و خیلی کار کنیم. مرحوم آیت الله آقای خوئی، فرموده بودند که ما یک روضۀ زنانه داشتیم و این مزاحم من بود. زنها جمع می­شدند و طول می­دادند و روضه زیاد می­خواندند و زنها هم بعد روضه می­نشستند و حرف می­زدند و مزاحم من بودند و من به زنم گفتم که این روضه را تعطیل کن و او هم تعطیل کرد. می­گفت ناگهان چشمهای من درد گرفت به اندازه­ای که مرا از کار انداخت. مرحوم آقای خوئی فرموده بودند که نمی­توانستند مطالعه هم بکنم. یک شب خانمم مرا بیدار کرد و گفت الان من خواب حضرت زهرا (س) را دیدم و حضرت زهرا فرمود که به خاطر مرجعیتش کورش نکردیم و الاّ اینکه ترک روزضه کرد، باید کور شده باشد و حالا تو بلند شو و قدری تربت حسین را به پشت چشمان ایشان بمال و چشمش خوب می­شود. مرحوم آقای خوئی فرموده بودند که همین کار را کردم. خانمم قدری تربت در آب ریخت و آن آب را به پشت چشم من مالید و چشم من در همان موقع خوب شد. از این حرفها زیاد است.

    استاد بزرگوار ما آقای بروجردی، مثل حضرت امام بود و حضرت امام هم یک علاقۀ خاصی به این روضه­ها و به این عزاداریها داشت و لذا در تلویزیون هم خیلی دیده شد که وقتی روضه­خوان، روضه می­خواند، ایشان من زن بچه مُرده، گریه می­کرد. آقای بروجردی فرموده بودند که چشمهای من خیلی در بروجرد ضعیف شد. به اندازه­ای که عینکم شکست و کسی نبود عینکم را درست کند و من از درس ماندم و نمی­توانستم از خانه بیرون بیایم. چشمهایم اینقدر ضعیف بود یعنی هم دوربین و هم نزدیک بین. فرموده بودند که روز عاشورا، سینه زن به خانۀ من آمدم و دور زد. دیدم که این سینه زنها حالی دارند. البته اینها هم توفیق و الهام از خداست. می­گوید من بدون اینکه آن سینه زن بفهمد، مقداری از آن گلی که به سرش مالیده بود، برداشتم و به پشت چشمم مالیدم. آقای بروجردی فرموده بودند که وقتی سینه زنها رفتند، دیدم که من احتیاج به عینک ندارم؛ نه نزدیک بین و نه دوربین. من خودم دیده بودم که آقای بروجردی که در مسجد بالاسر منبر می­رفتند و مسجد بالاسر آن موقع تاریک بود. یک چراغ در پشت سر ایشان بود و گاهی هم این چراغ خاموش بود. اما ایشان وسائل را و آن رسم مستحب هم که باید دور گرفت، ایشان وسائل را از دور می­گرفتند و بدون عینک وسائل را می­خواندند. و چشم ایشان جداً تا آخر اینطور بود. ایشان نودساله بودند اما چشمشان یک چشم جوانی بود. این عقاید را مراجع و بزرگان، همیشه به این عزاداریها داشتند و این عزاداریها خیلی کار کرده و خیلی کار می­کند. لمّ قضیه هم همین است. آقا امام حسین (ع) دیدند که اسلام در مخاطره است، علاوه بر تشیّع که کم کم دم مرگ رفته بودند، دیدند اسلام هم در مخاطرۀ عجیبی است. لذا دیدند جنگ نظامی که نمی­توانند بکنند و گفتند که جنگ عاطفی می­کنم. به قول امروزیها می­گویند جنگ نرم. جنگ عاطفی می­کنم و می­دانم که پیروز می­شوم. می­دانستند که پیروز می­شوند. لذا برای شهادت و البته از مراتب امر به معروف و نهی از منکر است اما برای شهادت و عیال هم برای اسارت. حسین می­دانست یا نه؟ بله می­دانست. آیا می­دانست که شهید می­شود یا نه؟ بله می­دانست. آیا می­دانست که عیالش اسیر می­­شود یا نه؟ بله می­دانست. پس چرا حرکت کرد؟ «ان الله شاء ان يراك قتيلا « «ان الله شاء ان يراهن سبايا». برای اینکه آنها را ساکت کند. درحقیقت معنایش اینست که برای امر به معروف و نهی از منکر است. برای اینکه من فدای اسلام شوم و زن و بچه­ام فدای اسلام شود. برای این آمدم و برای این می­روم. آمد و موجی در کربلا ایجاد کرد و شهید شد. همه حتی بچۀ شیرخواره­اش را هم دارد. بعد هم این موج را عیالش سرتاسری کرد. اگر عیال نبود، این شهادت امام حسین را تمام می­کردند اما او، این شهادت را سرتاسری کرد. این باید باقی بماند. بقا، عزاداریهاست. لذا علت مبقیه برای اسلام عزیز و برای تشیّع، شهادت است. علت مبقیه برای شهادت، اسارت است. علت مُبقیه برای اسارت، عزاداریهاست. این همه ثواب هم که بار بر آن است و این همه اهمیتی که ائمۀ طاهرین می­دادند، به خاطر همین است. ما اگر عزاداری نداشته باشیم و اگر حسین نباشد، تشیّع نیست. لذا تشیّع مرهون این عزاداریهاست.

    همینطور که حضرت امام، بارها می­گفتند که انقلاب ما مرهون حسین است و مرهون عزاداریهاست. اسلام عزیز و تشیّع، مرهون این عزاداریهاست. أو بَکی أو أبکی أو تباکی وجبَ له الجنة، اینها استحقاقی نیست بلکه اینها دانه می­ریزند که کبوتر بگیرند. می­خواهند این مجالس برای بقای تشیّع باشد و بقای تشیّع مرهون این عزاداریها و این روضه­هاست. همینطور که بقای تشیّع مرهون ما طلبه­هاست. طلبه­های امام صادق این تشیّع را زنده کردند و از آن نسل به این نسل، ما طلبه­ها از نظر فرهنگی، تشیّع را تا اینجا آوردیم. عزاداریها هم همینطور است. امام حسین (ع) شهید شدند و بعد عیالش اسیر شدند و تشیّع سرتاسری و آن کاری که بنی امیه می­خواستند بکنند، نشد و کار امام حسین و اسارت عیالش، نگذاشت. اما اگر عزاداریها نبود، به فراموشی سپرده شده بود. برای اینکه آن شهادت به فراموش سپرده نشود، اسارت؛ و برای اینکه آن شهادت و اسارت به فراموشی سپرده نشود، این عزاداریها هست. لذا همۀ ما باید به این عزاداریها اهمیت بدهیم و خیلی اثر دارد و خیلی تأثیر دارد. رفع بلا می­کند؛ روحانیت را حفظ می­کند.

    انگلیسها به راستی پهلوی را گرفته بود، اینکه این تشیّع را نابود کند. می­دید اگر بخواهد تشیّع را نابود کند، باید روضه و آخوند را نابود کند و خیلی کار کرد اما بالاخره همان روضۀ زنها در خانه و روضۀ مردم در خانه و دربسته، پهلوی را نابود کرد. و الان ما با این روضه­ها و این تعلیم و تعلّم ها، تشیّع را تا اینجا آورده ایم. مسلّم است که به دست ما و به رهبری امام زمان (عج)، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته می­­شود. ان شاء الله

    رفع بلا هم می­کند و اهل دل از این خوابها و الهامها و کشف شهودها زیاد دارند. آتش می­آید و محرم این آتش را خاموش می­کند. به راستی ما الان آتش قهر خدا برای این فساد اخلاقی­ای که داریم و برای این اختلافی که داریم و برای این ضربه­هایی که به نظام می­زنیم، به راستی استحقاق داریم که آتش ما را بسوزاند. اما دهۀ محرم، این آتش را خاموش می­کند. زیاد اتفاق افتاده که در همین اصفهان آتشی در حال آمدن است و با این دهۀ محرم آتش خاموش شد. مرحوم آقای دستغیب یک جمله دارد و جملۀ خیلی خوب است. خدا درجاتشان عالیست و عالیتر کند. می­گوید یکی از موثقین و یکی از تجاری که به قول امروزیها مرید ایشان بوده؛ می­گوید حصبه آمد و زن و بچۀ من نزدیک مرگ رفتند. یعنی هم زن و هم سه بچه­ام دم مرگ رفتند. آن وقتها حصبه می­کشت و مثل سرطان حالا بود و همینطور که دوای حصبه آمد، امیدواریم که دوای سرطان هم بیاید. می­گوید که دکترها هم مأیوس شدند. همسایۀ ما اول اذان صبح روضه داشت. می­گوید من رفتم به روضه و در جلسۀ امام حسین، توسل پیدا کردم به حضرت زهرا (ص) و حضرت زهرا را به امام حسین قسم دادم که به فریادم برس. می­گوید وقتی به خانه آمدم، دیدم که اینها که همه در کُما بودند، حالا سفره پهن کردند و غذا می­خورند. گفتم چه شد. آن بچه گفتم، پنج تن آمدند و سیاهپوش هم بودند چون دهۀ محرم بود. حضرت زهرا (س)، به امام حسین (ع) گفت که شوهر این الان توسل به من پیدا کرد. بلند شو و دست روی اینها بکش. امام حسین بلند شدند و دست روی سر بچه­ها کشیدند و هر سه بچه خوب شدند. آنگاه امام نشستند. حضرت زهرا (س) گفتند بلند شو و دست روی سر مادرشان بکش. امام حسین (ع) گفت این بی نماز است. حضرت زهرا (س) فرمودند به خاطر توسل به تو، روی سر این هم دست بکش. می­گوید امام حسین (ع) دست روی سر مادرم کشید و مادرم هم خوب شد. از اینها زیاد است و نه شک دارد و نه شبهه. ما که شک نداریم، فاسق و فاجرها هم شک ندارند. ارمنیها هم شک ندارند. دهۀ عاشورا که می­شود این ارمنیها خیلی به حضرت اباالفضل و امام حسین (ع) توسل پیدا می­کنند و شمع روشن می­کنند و امثال اینها. و بالاخره امام حسین (ع) هم یک نظر لطفی به همۀ آنها، خواهد کرد.

    من از شما تقاضا دارم که روضه بخوانید. من وقتی در قم بودم، مرتب به من اصرار می­کردند و مخصوصاً بعضی از مراجع که خیلی من را دوست داشتند، به من اصرار می­کردند که اخلاق را بگو و چرا روضه می­خوانی. بگذار تا روضه را کس دیگری بخواند. اما من می­گفتم که دلم می­خواهد روضه خوان امام حسین باشم. از همه تقاضا دارم که روضه خوان امام حسین(ع) باشید و مبلّغ حضرت رسول باشید و این کار ما خیلی انصافاً ارزنده است. چون هم تبلیغ می­کنیم و هم روضه می­خوانیم. آنچه امام صادق (ع) می­خواست، یعنی هم طلبه هستیم و هم احکام برای مردم می­گوییم و هم با روضه دل حضرت زهرا (س) را خوش می­کنیم بلکه رفع بلا می­کنیم به خاطر همین روضه­ها.

    روضه زیاد بخوانید و تا می­توانید در مراسم روضه شرکت کنید. حال اگر شما منبری هم نیستید. لاأقل در این دهۀ محرم و در این ماه محرم و صفر در مجالس خیلی شرکت کنید.

    حرف آخر من هم راجع به زیارت عاشوراست. این زیارت عاشورا خیلی تأثیر دارد، ولو با یک لعن و یک سلام. زیارت عاشورا از قدسیات هم هست. سند زیارت عاشورا هم خوب سندی است. دو سند دارد و ابن قولویه هم نقل کردند و سند صحیح است و هر دو خوب است. ولی آنچه مشهور است و اهل دل می­گویند، از قدسیات است. خدا این زیارت را درست کرده و به پیغمبر اکرم (ص) داده است. خوب زیارتی است و به تجربه اثبات شده که خیلی خوب است. مخصوصاً برای رفع بلا و توفیق به توسلها و عزاداریها. و من خیال می­کنم، اگر این زیارت عاشورا را هر روز بخوانید خیلی خوب است، ولو با یک لعن و سلام؛ که ده دقیقه طول می­کشد. و اگر بخواهید صد لعن و صد سلام باشد، در راه بگویید و ذکر شما در این دو ماهه باشد.

    خدا رحمت کند پدر من را که ایشان خیلی به این زیارت عاشورا مقیّد بودند الا اینکه صبح این زیارت را می­خواندند و لعن و سلامهایش را در راه تا شب می­گفتند و شب سجده می­کردند و نمازش را می­خواندند. خیلی کار خوبی است. حال اگر این کار را نمی­­کنید؛ با یک لعن و یک سلام در طول عمرتان بخوانید و یا در این دو ماهه بخوانید و یا حداقل در این دهۀ محرم ، این زیارت عاشورا را هم به دیگران بگویید و هم خود به این زیارت عاشورا تقیّد داشته باشید. هم برای دنیای شما خوب است و هم برای آخرت شما.

    خدا را قسم می­دهم به حق امام حسین (ع) که توفیق عزاداری در مدت عمرمان و مخصوصاً در این دو ماهه و مخصوصاً در این دهۀ اول محرم، به همۀ ما عنایت بفرماید.

    والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365