اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
عید مبارک غدیر که بهترین اعیاد است، به همۀ شما تبریک میگویم و از طرف همۀ شما این عید بزرگ را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» تبریک میگویم، و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» میخواهم که نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و با لطف حضرت زهرا و با عیدی گرفتن از حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» از جلسه بیرون رویم.
این هفتۀ غدیر یعنی از هجدهم تا بیست و پنجم ذی الحجه خیلی مهم است و اگر کسی بگوید مهمتر از این هفته نداریم، اشتباه نکرده است و هفتۀ مقدسی است. زیربنای تشیّع در این هفتۀ مقدس نازل شده است. شجرۀ طیبۀ قرآن در این هفته ریشهدار و شاخه دار و بارور شده است. و قریب ده آیه و ی سوره یا دو سوره در این هفته نازل شده است، که هرکدام از آیات به دنیا و آنچه در دنیاست، ارزش دارد. در مثل فردایی آیۀ شریفه نازل شد (يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...) ﴿المائدة، 67﴾؛ رسالت منهای ولایت یا هیچ است و یا ناقص است؛ و پیغمبر اکرم در وسط بیابان بی آب و علفی مردم را جمع کرد و دستور داد همۀ کسانی که رفتند برگردند و کسانی که نیامدند، بیایند و بالاخره همۀ حجاج جمع شوند و پیغمبر هم فرموده بودند حجة الوداع است و هرکه میخواهد با من باشد و تقریباً همۀ مسلمانها در آن بیابان بودند. پیغمبر اکرم هم نماز ظهر و عصر را با هم خواندند و به منبر رفتند. آن آیۀ مهم را خواندند. (ألست أولی من أنفسکم؟) شعار هم هم این بود که: (قالوا: بلی). امیرالمؤمنین را سر دست بلند کردند و البته این هم خرق عادت بوده است. اینکه کمربند را بگیرند و بلند کنند به گونهای که در تاریخ نوشته زیر بغل پیغمبر اکرم نمایان شد. و فرمود «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه، اللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه ، وانصر من نصره ، واخذل من خذله»؛ اما منبر خیلی مفصل بوده و به تازگی هم کتابی چاپ شده و از کسانی که منتشر کردند، تشکر میکنم و کتاب به نام خطبۀ غدیریه است. بالاخره پیامبر، امیرالمؤمنین را روی زمین گذاشتند. آنگاه دو ایه نازل شد. (...الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِيناً ...) ﴿المائدة، 3﴾؛ اینکه دین ناقص بود و الان تمام شد. دین مرضی خدا نبود و الان مرضی خدا شد. آیۀ بعد آمد. (...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْ دِينِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ...) ﴿المائدة، 3﴾؛ این خیلی مهم است. حال که ولایت آمد و جانشین پیامبر آمد و امامت بعد از رسالت آمد، هیچ وحشتی از دشمن خارجی نداشته باشید و اما از اختلاف خودتان بترسید و این یک معجزه است و خدا فرموده که سقیفۀ بنی ساعده تشکیل خواهد شد. پس از این بترسید که مخالفت من را بکنید و الاّ از استکبار جهانی نترسید.
قضیه از نظر همه تمام است، برای اینکه اگر پیغمبر اکرم هم نفرموده بودند که این جبرئیل است و از طرف خدا به من گفته که این چیزها را بگویم، ولی معلوم بود که هرچه از طرف پیغمبر اکرم گفته شود، صد در صد درست است. لذا امیرالمؤمنین بعد از رسول گرامی، منصوب به خلافت شد. اما پیغمبر اکرم به این اکتفا نکردند و فرمودند باید همه بمانید و همه از زن و مرد بمانید و بیعت کنید. البته سخت بود در آن بیابان بی آب و علف و در هوای گرم، اما همه بیعت کردند و از تاریخ فهمیده میشود که یک نفر بیعت نکرد. خیلی از سنّیها و همۀ شیعیان میگویند اول کسی که بیعت کرد عمر بود با جملۀ «بخ بخ لک يا اباالحسن اصبحت مولاي و مولا کل مومن و مومنه» و بعد هم اطرافیان بیعت کردند که در تاریخ آمده، ابی بکر و عثمان و طلحه و زبیر و بزرگان و اطرافیان پیغمبر. راجع به خانمها هم پیغمبر اکرم فرمودند قدحی آب تهیه کنید و امیرالمؤمنین دست مبارک خود را در قدح میزنند و این آب به دست علی مبارک میشود و بعد زنها دستشان را در این آب بزنند و بگویند «بخ بخ لک يا اباالحسن اصبحت مولاي و مولا کل مومن و مومنه». تاریخ میگوید فقط یک نفر بیعت نکرد و این یک نفر هم آدم معمولی اما جسور و خودسری بوده است. آمد در مقابل پیغمبراکرم و گفت یا رسول الله! اینکه گفتی از خودت بود یا از خدا بود. اگر از خودت بود، قبول ندارم و اگر از خدا بود، نمیتواند ببینم. به خدا بگو یک آتشی بیاورد و مرا نابود کند. پیغمبر اکرم فرمودند از خدا بود، اما در میان ما نمیشود و قرآن هم میفرماید تا پیغمبر هستند، این کار نمیشود. بنابراین از میان ما برو و آنگاه آنچه میخواهی، میشود و این مرد قهر کرد و از جمعیت خارج شد تا به مدینه برود و وقتی تنها شد، صاعقهای او را نابود کرد و آنگاه سورۀ معارج آمد. حال نمیدانم همۀ سورۀ معارج آمد که هم سنی و هم شیعه و بعضی گفتند، یا اینکه آیات اول آمده است. یعنی این آیات: (سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْکَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ) ﴿المعارج،1 _ 2﴾.
اگر همۀ آیات باشد، خیلی عالیست و اگر همین دو سه آیۀ اول باشد، باز یک معجزۀ باهره برای ولایت است. این روز هجدهم ذیالحجه است که از نظر اهل بیت «سلاماللهعلیهم» عید اکبر است و بالاتر از این عید نداریم. البته شیعه خیلی کوتاهی میکند و حتی این هفته باید از عید نوروز بالاتر باشد. حتی دهۀ عاشورا هست که شعار شیعه است و شیعه متوقف بر دهۀ عاشوراست، اما اگر شور این هفته از دهۀ عاشورا کمتر باشد، شیعه تقصیر دارد. اما ما و همچنین ما روحانیت، حسابی تقصیر داریم. الحمدلله الان که در ایران تشیّع هست و مخصوصاً وقتی جمهوری اسلامی آمد، باید این شعارها حسابی زنده شده باشد. ما باید هفتۀ ولایت داشته باشیم و همه تعطیل باشند و رفت و آمد کنند و شعار دهند و چراغانی کنند و بالاخره شورش مانند دهۀ محرم و شادی آن مانند عید نوروز ما باشد. البته آنها از ما بدشان نمیآید اما ما کوتاهی میکنیم و اگر حضرت زهرا گله کنند، مسلّم جا دارد. اگر آقا امام زمان از ما سوال کند که این هفتۀ عید غدیر که بالاترین همۀ هفتهها در تشیّع است، چرا خبری نشد و خبری نبود!
این راجع به روز هجدهم است. راجع به آخر هفته که از این هم بالاتر است و خیلی بالاست. یکی اینکه آیۀ ولایت آمد و در این آیۀ ولایت یک معجزۀ خاصی هم هست. سه آیه هست که معجزۀ بالایی در آنهاست.
آیۀ اول:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ) ﴿المائدة، 54﴾
آیۀ دوم:
(إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ)﴿المائدة، 55﴾
آیۀ سوم:
(وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ) ﴿المائدة، 56﴾
در این سه آیه، سه معجزۀ بالایی هست. یکی در (مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِينِهِ) که یعنی سقیفۀ بنی ساعده تشکیل میشود. عربها میروند و ایرانیها به جای آنها میآیند و پیغمبر اکرم دست روی شانۀ سلمان زدند و فرمودند شما و آنگاه جبران سقیفۀ بنی ساعده میشود. به دست این شیعه و به رهبری امام زمانش پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود و آنچه خدا و اسلام میخواهد متحقق میشود و آنگاه حکومت اهل بیت میشود. زیرا (إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللَّهُ)، ولی شما، خدا و پیغمبر و امیرالمؤمنین علی «سلاماللهعلیه» است. به جای اسم، وصف میآورد و میفرماید آنکه در رکوع نمازش صدقه داد. و پیغمبر اکرم همان موقع در خانه بودند و به مسجد آمدند و سنّیها میگویند و حتی فخرالمشککین که آدم ملاّیی است اما خیلی عنود و لجوج است و در آیۀ (إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللَّهُ) میگوید من به وحدت سیاق میفهمد که آنچه خدا دارد، به پیغمبر داده و آنچه پیغمبر دارد، به علی داده است. برای اینکه طبق (إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا)، این وحدت سیاق اقتضاء میکند که هرچه خدا دارد، به پیغمبرش داده و هرچه خدا دارد، به ولایت داده است.
ما طلبه بودیم و به مدرسۀ صدر برای درس میآمدیم. در روز عیدغدیری درس میخواندیم و آیت الله ادیب که خدا رحمتش کند، در آنجا بودند و طلبهها دور ایشان جمع بودند و ایشان فرمودند راجع به ولایت هرکدام یک آیه بخوانید تا ببینیم کدام بهتر از همه است و به عقیدۀ شما کدام بهتر است و خودشان این آیۀ ولایت را خواندند و فرمودند که بهترین آیات در قرآن راجع به ولایت، این آیه است.
دست کم سیصد آیه در قران راجع به ولایت است و خیلی از سنّیها هم قبول دارند، اما یک درخشندگی خاصی این آیۀ ولایت دارد و آیه خیلی بالاست و آیه برای اثبات تشیّع خیلی بالاست.
آیۀ سوم تعریف ما شیعهها را میکند به نام حزب الله.
(وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ)
یعنی هرکه به این آیۀ ولایتی که گفتم، دارد، این حزب الله است. این حزب الله است که به دست او و به رهبری این ولایت پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود و اسلام عزیز و ولایت سرتا سر جهان را میگیرد و حکومت اهل بیت میشود.
آیۀ چهارم قضیۀ مباهله است و این هم خیلی مهم است و سنّیها در آن ماندند و این آیهای که عرض میکنم، مسلّم خیلی از شما فضلا کار کردید که وقتی انسان در کلمات سنّیها برود، خواهد دید که به راستی در این ماندند. میبینند تشیّع شجرۀ طیبه قرآن است و (أَ لَمْ تَرَ کَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَيِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُکُلَهَا کُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَکَّرُونَ) ﴿إبراهيم، 24 ـ 25﴾
دانۀ فلفل سیاه و خال محبوبان سیاه هر دو دلسوزند، اما این کجا و آن کجا
ولایت سنی با (لا تجتمع امتي علي الخطا) و ولایت شیعه با (إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ). او یکی دارد و ما صد هزار داریم. به قول سنیها لاأقل سیصد آیه در قرآن راجع به این هست و من جمله قضیۀ مباهله که خیلی مهم است. برای اینکه قرآن به پیغمبر اکرم گفته امیرالمؤمنین، تو هستی. (فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِينَ) ﴿آلعمران، 61﴾. این خیلی بالاست و پیغمبر اکرم هم عملی کرد و آنها هم در رفتند. حاضر به ذلت و ضلالت شدند و در این آیۀ مباهله، امیرالمؤمنین نفس پیغمبر اکرم شده است. اما مهمتر از آیۀ مباهله، آیۀ تطهیر است که قبل از آیۀ مباهله نازل شد.
این آیۀ تطهیر را از بس پیغمبر اکرم دوست داشت، فرصت درست میکرد تا آیۀ تطهیر نازل شود، لذا هفت ـ هشت مرتبه این آیۀ تطهیر نازل شده است. در خانۀ عایشه و ام سلمه و خانۀ فاطمه زهرا و من جمله قبل از مباهله نازل شده است و بالاخره هفت ـ هشت جا نازل شده است. من در جایی بررسی میکردم و دیدم پیغمبر اکرم هفت ـ هشت مرتبه فرصت درست کرد برای اینکه این آیۀ تطهیر نازل شود و قبل از آنکه پیغمبر اکرم مباهله کند، فرصت را درست کرد. این پنج نفری که میخواستند مباهله کنند، زیر آن عبای کذایی و عبا، چه عبای مقدسی بوده است. پیغمبر اکرم عبا را به سر میکشیدند و اینها را زیر عبا میگذاشتند و میفرمودند خدایا! اینها اهل بیت من هستم. خدایا! اینها طاهر و مطهر هستند. یعنی خدایا! آیۀ تطهیر را نازل کن. آنگاه جبرئیل میآمد با همان وضعی که راجع به آیات دیگر میآمد. یعنی آیۀ تطهیر در یک طبق نور و به دست جبرئیل و عدهای از ملائکه به دنبالش آمدند و آیۀ تطهیر را آوردند.و این آیۀ تطهیر علاوه بر عصمت مطلقهای که از آیۀ شریفه ظاهر میشود و سر تا پا نور است؛ ولایت اهل بیت را نیز به خوبی اثبات میکند. آن تأکیدها خیلی عجیب است. آیۀ (...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً)﴿الأحزاب، 33﴾، خیلی تأکید دارد و هم عصمت مطلقه درست میشود و هم ولایت مطلقه و علی کل حالٍ اگر بگوییم همان حرف حضرت امام را که چه عالی گفته و ندیدم کسی بگوید. ایشان فرمودند خدا تجلی کرد با همۀ اسماء و صفاتش و حتی اسماء و صفات مستأثره، و آنگاه اهل بیت پیدا شد.
خدا تجلی دوم کرد با همۀ اسماء و صفات و حتی اسماء و صفات مستأثره و آنگاه قرآن پیدا شد. قرآن، اهل بیت و اهل بیت، قرآن و هر دو تجلی ذاتی خدا با همۀ اسماء و صفات است و اگر حضرت امام این جمله را از جملۀ تطهیر بیرون بکشد، معلوم است که تحقیق حضرت امام در عرفان، همین را اقتضاء میکند.
روز بیست و پنجم هم سورۀ هل اتی نازل شد که مربوط به زهرای عزیز است و مربوط به اهل بیت است و این سورۀ هل أتی هم یکی از افتخارهای بزرگ تشیّع است و انصافاً سورۀ هل أتی خیلی درخشندگی دارد و خیلی افتخار برای ماست و بالاخره دربارۀ زهرای عزیز است.
این هفتۀ ولایت است و این هم آیاتش و آن هم تاریخش است و اینها از الطاف خفیۀ خداست که ما شیعیان میگوییم و اختلاف هم بین ما نیست ولی خیلی از سنّیها هم میگویند، آن کسانی که عناد و لجاج ندارند و به راستی محقق هستند و به راستی مفسر هستند و بخواهند بدون عناد، قرآن تفسیر کند و یا بخواهد نهج البلاغه را معنا کند مانند ابن ابی الحدید.
ابن ابی الحدید عجیب بوده و خیلی از این 20 جلد ابن ابی الحدید، از الطاف خفیه خداست و خیلی اقرارهای عجیبی راجع به تشیع دارد. اول چیزی که این ابن ابی الحدید دارد در خطبۀ اوست.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الّذی قَدّمَ المفضول علی الفاضل
حسابی مسخره کرده است و گفته خدا که ظلم نمیکند و مفضول را بر فاضل مقدم نمیاندازد. یعنی ای شیعیان! خیلی مقام دارید. ای سنیها! کار شما رسیده به اینجا که ابی بکر را مقدم بر علی میاندازید و مفضول را مقدم بر فاضل میاندازید و این کار دیوانههاست و کار عاقلها نیست.
ابن ابی الحدید از این حرفها زیاد در نهج البلاغه دارد. من نمیدانم اگر اینها بمیرند، سنّی مردند یا نه. مولا امیرالمؤمنین مانند جرداق نصرانی که گفت «الامام علی صوت العدالة الانسانیه»، حتماً دستش را میگیرد و نمیشود که این با شیعه گری نمیرد.
این هفتۀ ولایت است و این همه فضیلت، و اما تشیّع به این هفتۀ ولایت اهمیت نمیدهد و این کوتاهی از همه است و من جمله از ما روحانیت.
امیدواریم مولا امیرالمؤمنین حرفهایی که زدم پسندیده باشند و خوشحال شوند و وقتی خوشحال شد، باید عیدی دهد و انشاءالله به جلسۀ ما عیدی عنایت میکنند.
و صلّي الله علي محمد و آل محمد