أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث ما دربارۀ امر مهمی بود که معمولاً هم مراعات نمیشود و دردسرها هم از همین جا پیدا میشود و این بود که گفتیم 5 قانون هست که همه باید به این قوانین عمل کنیم.
یکی قانون وراثت، یکی قانون تغذیه، قانون محیط، قانون رفاقت بود و یکی هم قانون تربیت بود. راجع به این پنج قانون، البته مختصر صحبت شد و بحث ما رسید به قانون تربیت و گفتم این تربیت به اندازهای مهم است که میتواند سایر قوانین را خنثی کند. یک مربی حسابی پیدا شود، میتواند یک بچۀ دشوار را به مقام بالایی برساند. و اسلام هم روی این تربیت خیلی تأکید دارد. اگر ما هیچ نداشتیم در قانون تربیت، الاّ سورۀ والعصر؛ آنگاه بس بود که بدانیم این قانون تربیت خیلی بالاست، که در تاریخ میخوانیم مسلمانهای صدر اسلام وقتی به هم میرسیدند به جای تعارفهای معمولی، سورۀ والعصر را میخواندند. یکی سلام میکرد و دیگری جواب میداد و به جای اینکه بگوید «کیف أصبحت» حال شما چطور است، میگفت بسم الله الرحمن الرحیم* والعصر* انّ الانسان لفی خُسر و دیگری میگفت: انّ الذین آمنوا و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
این تواصی به حق و تواصی به صبر یعنی تربیت. دوش به دوش ایمان و روبنای ایمان، که عم صالح باشد.
راجع به تربیت گفتم یک قسمت مربوط به زن و بچه است، که همه و مخصوصاً ما طلبهها باید مواظب زن و بچهمان باشیم. اما کوتاهی میشود. باید زن و دختر ما از نظر حجاب و از نظر عفاف و از نظر ادب و از نظر شوهرداری دختر و خانه داری پسر خوب باشد. و این متوقف بر اینست که پدر و همچنین مادر تربیت صحیحی هم در آداب و رسوم اجتماعی و هم در دین، راجع به بچهها داشته باشند. مقداری دربارهاش صحبت کردم و هم قرآن و هم روایات و هم عقل به ما میگوید که اگر کوتاهی شد، مقصّریم، . (... إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلاَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ)﴿الزمر، 15﴾؛ ورشکستۀ آشکار کسی است که به خاطر زن و بچهاش باید به جهنم برود. یعنی تربیت صحیح نکرده و آنها به جهنم میروند و این هم به خاطر کوتاهی در تربیت گرفتار است. (إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ).
قسم دوم راجع به امر به معروف و نهی از منکر است که آن هم معلوم است بحث مفصلی دارد که الان متروک است. همۀ ما امر به معروف و نهی از منکر نداریم. نه دولت و نه ملت و نه روحانیت و نه بزرگ و نه کوچک. (اذا ترك الامر بالمعروف و النهي عن المنكر يسلط عليهم شرارهم و يدعوا خيارهم فلا يستجاب لهم)؛ و این امر به معروف و نهی از منکر جداً اگر همگانی شود، نه اینکه یک نفر و دو نفر و ده نفر، که البته آنها هم در چهارچوب وظیفهشان، اما اگر همگانی شود، قطعاً گناه از جامعه برداشته میشود و قطعاً معروفها جا میافتد. یک مثال عوامانه بزنیم. اگر یک مغازه در ظهر باز باشد و هیچکس به در مغازۀ او نرود، آنگاه ظهر که شد، به نماز میرود.وقتی بفهمد که مردم از او چیزی نمیخرند چون به نماز اول وقت نمیرود و اهانت به مسجد و جماعت مسلمانها میکند، پس در مغازهاش را میبندد. اگر جداً به گناهکار چیزی نفروشند. یعنی مبارزۀ منفی کنند. همین که قرآن میفرماید: (وَ عَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ ضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لاَ مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ...) ﴿التوبة، 118﴾؛ با آن سه نفر گناهکار و متخلف مبارزۀ منفی شد، یعنی قطع رابطه شد و زمین و آسمان برایشان تنگ شد و دیدند راهی جز توبه و برگشت نیست. قرآن که نمیخواهد قصۀ جنگ تبوک را بگوید بلکه میخواهد بگوید که اگر امر به معروف و نهی از منکر، ولو به نحو مبارزۀ منفی، همه عمل کنند، معروفها جا میافتد و منکرها از بین میرود.
قسم سوم که شاید مهمتر از اول و دوم هم باشد و این هم در میان ما طلبهها هم نیست چه رسد در میان مردم، و اینست که همۀ ما باید خودمان دیندار باشیم و دیگران را هم دیندار کنیم. نه از باب امر به معروف و نهی از منکر بلکه از باب تعلیم و تعلّم. همۀ ما میدانیم که تعلیم و تعلّم یکی از واجبات بزرگ در اسلام است. همه باید راجع به اصول دین مجتهد باشند و این تقلیدی نیست. همه باید راجع به احکام مسئله دان باشند. این مسئلهای که شما فقهاء در رسالهتان مینویسید، اگر کسی احکام شکیات و ظنیات و سهویات را نداند، فاسق است. آیا صرفاً به نوشتن است؟! معنایش اینست که اگر نگوییم تسلط، باید همه یک آشنایی کامل در رساله عملیه داشته باشند. همچنین در اخلاق، همه باید آشنا به اخلاق اسلام باشند. این سه علمی که در اسلام هست؛ علم اعتقادات و احکام و اخلاق. همه باید این سه علم را به اندازۀ احتیاج داشته باشند. وقتی چنین باشد، تعلّمش واجب میشود و تعلیمش هم واجب میشود. یعنی ما طلبهها در مجالس نباید دور را به دست آنها بدهیم تا دست بگیرند و غیبت و تهمت و شایعهپراکنی کنند و نق نق و داد و فریاد در جلسه کنند تا جلسه تمام شود. یا ما طلبهها در جلسه نشستیم و یک سریال مزخرف میگذارند و آن هم یک ساعت و دو ساعت و سه ساعت هم نیست و این سریال تمام میشود و یکی دیگر میگذارند و چیزی که تمام میشود شب است و الاّ سریال تمام شدنی نیست و این آقا هم در جلسه نشسته و همرنگ و همسو در سریالها با قوم و خویش و با مهمانهاست. ظاهراً سریالها هم بهتر از حرفهایشان باشد برای اینکه کم پیدا میشود که در حرفهایشان تهمت و دروغ و شایعه و توهین نباشد. حال به جای این واجب داریم که باید تعلیم و تعلم کرد. ما طلبهها همینطور که در جلسه نشستیم، حرف در حرف بیاوریم. در وقتی که او غیبت میکند، به کسی بگوید که تیمم را چطور انجام میدهند. آنگاه میتواند مجلس را به تیمم کردن گرم کند. همین که برای مردم هم مشکل است و از مسائل مشکل برای مردم همین تیمم است و در این هنگام هم او یاد بگیرد و هم به او یاد دهیم. معمولاً مردم و یا ما طلبهها مسئله بلد نیستیم و مسئله گفتن خیلی مشکل است و فهمیده مسئله خیلی مشکلتر است. یک طلبه که خیلی ادعا داشت، یک جایی به مسجد آمده بود و میخواست من من کند و بلند شد و چهار مسئله گفت و در هر چهار مسئله اشتباه کرد. پس ما طلبهها هم مسئله بلد نیستیم و روی آن کار نکردیم و این واجب است. در روز قیامت میگویند: (هل لا عملت؟!) و میگوید نمیدانستم و آنگاه میگویند (هل لا تعلمت؟!) و کتک میخورد. این هل لا تعلم، هم برای ماست البته از دو جهت، یکی اینکه باید آشنایی کامل بر احکام و رسالهها داشته باشیم و باید آشنایی کامل به اخلاق داشته باشیم. به روشها و آدابها و گفتارها و به حرفها.
نود درصد مردم غیبت میکنند و خیال هم نمیکند که غیبت کرده و خودش را آدم خوبی حساب میکند. همچنین راجع به اعتقادات. الان یکی از مصائب بزرگی که جلو آمده و مخصوصاً در دانشگاهها، ایجاد شبهه است. در وسط درس یک ایجاد شبهه راجع به تشیع و یا راجع به حضرت ولی عصر میکند. یا یک ایجاد شبهه راجع به روحانیت میکند، و اینها یکی و ده تا و هزارتا و ده هزار و یک میلیون نشده و الان در همین اصفهان ما در هر دبیرستان و دانشگاه برویم، همین ایجاد شبهه هست. از اول اصول دین اجتهادی است و این باید پایه را درست کند تا شبهه نتواند پایه را از بین ببرد. برای خود ما طلبهها هم واجب است که اول پایه درست شود و بعد از اینکه پایه درست شد، این پایه را به دیگران بگوییم و فقط رفتن به منبرنیست. باید مجالس را به مسئله گفتن و به گفتن اعتقادات گرم کنیم. همان ایجاد شبهه که دانشگاه برای جوان کرده و جوان خجالت میکشد و نمیتواند اینطرف و آنطرف بگوید. ما همین شبهه را در مجلسی که نشستیم بگوییم و از مردم جواب بخواهیم و اگر نتوانستند جواب دهند، خودمان جواب دهیم. همه باید راجع به اعتقادات مجتهد باشند. اینکه مجتهد در رتبه اول. اینکه در فراخور حالشان بتواند اثبات وجود خدا و یا رفع شبهات راجع به خدا بکند. همچنین راجع به نبوت و راجع به امامت. شما الان میبینید که وضع ما راجع به امامت به اینجا رسیده که در همین دانشگاه اصفهان، معلم بی ادب راجع به عید غدیر شک دارد و ایجاد شبهه میکند. اگر یک دفعه یک انحرافی برای بچهها پیدا شد، همه تقصیر دارند. «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته». نمیدانم این حرفهایی که من میزنم، آیا قابل شبهه هست و قابل این هست که یک خدشهای در آن وارد شود و یا مرجعی یا عالمی هست از گذشته و یا از حال که ایراد کند؟!
مسئله خیلی واضح و هویداست و بی تفاوتی ما پوشش قرار داده است و الاّ مسئله واضح است و اینست که همه باید در اصول دین مجتهد باشند، حال وظیفۀ کیست که اینها را مجتهد کند؟! پدر و مادر و بعد روحانیت و بعد اجتماع.
ما راجع به قانون مواسات صحبت میکنیم و میگوییم قانون مواسات واجب است (... وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ) ﴿البقرة، 3﴾. اما این (وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ) یکی مال را میگیرد و بالاتر از مال، علم را میگیرد. ما بلدیم و باید به دیگران هم بفهمانیم. باید زمینه درست کنیم. زمینه را مردم برای ما درست نمیکنند بلکه خودمان باید زمینه درست کنیم و در زمزمهها و در حرفها باید مردم را تربیت کنیم. اول: (... قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِيکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ ...) ﴿التحريم، 6﴾ دوم: (کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ) سوم: (... وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ).
الان که من با شما حرف میزنم، همه آدمهای فاضل و خوبی هستید. این حرف من در میان شما شهرت دارد؟! خود من و شماها و همه و جلسۀ ما پر از شایعه و تهمت و غیبت و دروغ و به قول امروزیها سیاست و سیاست بازی و طرفداری از این طرف و آن طرف و این مجلس دو سه ساعت به این چیزها میگذرد. اما وضو چند شرط دارد. وضو به چه چیزی باطل میشود و بگوییم حمد و سوره را بخوان. به قول عوام اینها دمده شده و این وظیفۀ همگانی است و اگر همگانی شد، همۀ مردم در تربیت مستغنی میشوند. یعنی هم در احکام و هم در اخلاق و هم در اعتقادات و ایجاد شبهه روی بچههای آنها کار نمیکند. و اما این یک بغرنج است و این بغرنج الان هست و این تقصیر همه هم هست. اگر گفتم همگانی، وقتی ترک چیز همگانی شد، گناه برای همه میشود. و این میشود که (اذا ترك الامر بالمعروف و النهي عن المنكر يسلط عليهم شرارهم و يدعوا خيارهم فلا يستجاب لهم) و دعای هیچکس مستجاب نمیشود. خوب خوبها و دعا و عزاداری و اینها هست اما دعا مستجاب نمیشود و یکی از موانع مستجاب نشدن، همین است که ما در تربیت همگانی لنگ هستیم. اگر در تربیت خانوادگی لنگ نباشیم، در تربیت همگانی لنگیم.
امیدوارم که همۀ ما فکری برای این تربیت همگانی بکنیم و این قانون تربیت که مقدم بر همۀ قوانین است، و این قانون تربیت که به راستی انسان ساز است و این قانون تربیت که به راستی میتواند اسلام عزیز را به خوبی پیاده کند، انشاء الله همگانی شود.
و صلّي الله علي محمد و آل محمد