أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث هفتۀ گذشته دربارۀ این بود که هدایت از طرف خدا منقسم میشود به سه قسم. هدایت تکوینیه، که فیض از طرف حق برای همۀ موجودات هست. واسطۀ این فیض هم الان حضرت ولی عصر «روحنا فداه» است. «کُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر»؛ فیض از طرف حق تبارک و تعالی بر همۀ موجودات نازل میشود و به این هدایت تکوینیه میگوییم. اما توجه به این مطلب که قرآن گوشزد کرده و هفتۀ گذشته هم عرض کردم، ضروری است که خلقت یک حرف است و هدایت حرف دیگریست. وقتی فرعون از موسی سوال میکند (... فَمَنْ رَبُّکُمَا يَا مُوسَى) ﴿طه، 49﴾، آنگاه میگوید پروردگار من آنست که عالم را خلق کرده است و (... ثُمَّ هَدَى) یعنی طرز زندگی را به عالم وجود یاد داده است. و این یک دلیل محکم برای اثبات وجود خداست.
این قسم اول از هدایت است که به آن هدایت تکوینی میگوییم که خلقت عالم وجود با یاد دادن رسم و رسومات ادامۀ حیات است که الان هم به دست آقا امام زمان است.
قسم دوم، هدایت تشریعی بود. انبیاء و اوصیا و روحانیت از طرف خدا هادی هستند. البته هدایت از خداست اما واسطه رساندن به مردم، انبیا و اوصیا و روحانیت هستند. و اگر مردم به سعادت برسند و از شقاوت دور شوند، به واسط این هدایت تشریعی است، که هفتۀ گذشته میگفتم ما خیلی باید افتخار کنیم که هدایت تشریعی خدا به دست ماست. خیلی باید قدر خودمان را بدانیم و سعادت مردم به دست ماست. اینکه مردم رو به شقاوت نروند، به دست ماست. (الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ ...) ﴿الأحزاب، 39﴾.
قسم سوم، هدایت عنائیه است. یعنی پروردگار عالم به بعضی از بندههایش عنایت خاصی دارد. که به واسطه عنایت خاص، ایصال الی المطوب میشوند. قسمت دوم که هدایت تشریعی بود، ارائة الطریق بود، (إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً) ﴿الإنسان، 3﴾؛ اما قسم سوم ایصال الی المطلوب است. یعنی خدا دست بعضی از بندههایش را میگیرد و به مقصود میرساند و وقتی به مقصود رسید، او را راجع به مقصود و مطلوبش، نگاه میدارد. این هدایت مختص به متقین است.
هدایت تشریعی از انسانهاست اما (هُدی للناس) است، هدایت تکوینی از انسانها و حیوانها یعنی از عالم وجود است. اما این هدایت مختص به متقین است، (... هُدًى لِلْمُتَّقِينَ) ﴿البقرة، 2﴾، و این خیلی ارزش دارد که انسان برسد به جایی که دست عنایت خدا روی سرش باشد. آنگاه خذلان نیست بلکه رسیده به آنجا که کم کم به مقام شهود و وصول و مقام غیب الغیوب رسیده است و این تقوا میخواهد. هرچه رابطه بیشتر باشد، این عنایت بیشتر است و قرآن روی این هدایت خیلی پافشاری دارد.
راجع به هدایت تکوینی کم آیه داریم، راجع به هدایت تشریعی بیش از دویست آیه داریم وراجع به این هدایت عنائیه خیلی آیه داریم. شاید بیش از چهل یا پنجاه آیه راجع به هدایت عنائیه داریم. انسان با نور خدا زندگی را میپیماید، «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ ، فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ» و راههایی برایش پیدا میشود که آن راهها مختص به متّقین است.
قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ كِتَـٰبٌ مُّبِينٌ * يَهْدِی بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامُ
قرآن نور است، این نور قرآن متقی را هدایت میکند به راههای سلامتی. راههایی را که مردم عادی نمیبینند، این میبیند و عنایاتی را که مردم عادی ندارند، این پیدا میکند و فیوضاتی که مردم عادی ندارند، برای این پیدا میشود. این (سُبُل السّلام) زیاد است. میرسد به آنجا که جداً دنیا و آنچه در دنیاست به او دهند و بگویند یک گناه بکن، این نمیکند یعنی نمیتواند بکند و نمیشود.
این جمله در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین است و نگوییم این برای علی است بلکه امیرالمؤمنین واسطه فیض عالم است و این جمله از متقی است که مصداق کامل آن علی «سلاماللهعلیه» است.
میفرماید:
وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه
نه تنها دنیا بلکه امیرالمؤمنین میفرمایند اگر عالم وجود را به من دهند و بگویند به یک مورچه ظلم کن و پوست جویی که در دهان مورچه است، بی جهت بگیر. میفرماید من که علی هستم، این کار را نمیکنم.
به این عنایت خاص الهیه میگویند. یعنی مقام رضا و تسلیم پیدا میکند و همه چیز در نزد او خوبست زیرا از خداست. آنگاه گله و دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی و غم و غصه ندارد، (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّکِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً) ﴿الفجر، 27 ـ 28﴾. مقام و رضا و تسلیم پیدا میکند و توفیق مییابد که در راه بیفتد و مجتهد جامع الشرایط شود و مبلغ خوبی برای عالم اسلام شود. برسد به آنجا که (... وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً) ﴿المائدة، 32﴾؛ اگر بتواند یک نفر را بسازد، مثل اینست که جهان را زنده کرده باشد. اینها دست ما نیست، البته مائیم که باید درس بخوانیم و طلبه شویم و در راه باشیم، اما برسیم به جایی که بتوانیم مردم را هدایت کنیم، بتوانیم کسی را که منحرف است، در راه بیاوریم، اینها از خدا و از عنایات خاص خداست، و اگر متقی باشیم و اهمیت به واجبات و مخصوصاً نماز دهیم و یک دگرگونی در موقع نماز برایمان پیدا شود و در نماز مؤدب باشیم. البته حضور قلب از عنایات خاص خداست و او باید عنایت کند. اما اگر تعقیبات نماز را بخوانیم و اهمیت به واجبات مخصوصا نماز و اهمیت به مستحبات مخصوصا خدمت به خلق خدا و اجتناب از گناه داشته باشیم، گناه چشم و گناه گوش و گناه زبان، تا کم کم ملکه عدالت پیدا کنیم.
ما طلبهها باید این ملکۀ عدالت را داشته باشیم و این چکش برای ماست. چطور اگر آهنگر چکش نداشته باشد، نمیتواند کار کند و نویسنده اگر قلم نداشته باشد، نمیتواند کار کند، ما طلبهها هم اگر عدالت نداشته باشیم، لنگیم و نمیتوانیم کار کنیم. اگر بخواهیم امام جماعت واقع شویم، باید عادل باشد و اگر بخواهیم مرجع واقع شویم، باید عادل باشیم و بالاخره به هر سمت اجتماعی برسیم، باید عادل باشیم و این عدالت باید باشد. وقتی این عدالت بود، کارهایمان درست است، ولی عمده بحث امروزمان اینست که مورد عنایت خاص خدا واقع میشویم. آنگاه خدا در بن بستها دست ما را میگیرد. خدا به ما توفیق میدهد که گناه نکنیم. خدا توفیق میدهد که عاقبت بخیر شویم. خدا توفیق میدهد که حالت خذلان پیدا نکنیم. یک دفعه العیاذبالله یک ساعت پروردگار عالم نظر نکند، منحرف میشوند. چه بسیار دیدیم که یک فکر بیخودی کرده و شیطان این فکر را القا میکند و اما کم کم این فکر قوی میشود و نه تنها از روحانیت زده میشود بلکه ان قلت قلت راجع به اسلام عزیز پیدا میکند. پس خدا باید ما را نگاه دارد.
این ذکر را از پیغمبر اکرم نقل میکنند که پیغمبر اکرم درمواقع خاص این ذکر را با حالتی میخواندند.
راوی زن پیغمبر است و میگوید به اندازهای گریه کرده بود که جای سجدۀ ایشان تر شده بود و شنیدم که میفرمود:
اَللّهُمَ لا تَکِلنی اِلی نَفسی طَرفَةَ عَینِ اَبَداً
خدایا مرا یک آن به خودم وامگذار.
این هدایت خاص خدا که به آن هدایت عنائیه میگویند برای همه و مخصوصاً برای ما طلبهها خیلی لازم و واجب است. در دعاهایتان و در تضرع و زاریهایتان این هدایت خاص و هدایت عنائیه را از خدا بخواهید. گفتم که قرآن در چهل پنجاه جا اشاره میکند برای اینکه ما بدانیم که مهم است و اگر ما مورد عنایت خاص خدا شویم، علاوه بر اینکه قرآن میفرماید راههای سلامتی را نشان میدهد و نورانیت خاصی پیدا میکنی.
قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ كِتَـٰبٌ مُّبِينٌ * يَهْدِی بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامُ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور وَ يَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
کسی که متقی است، خدا راه سُبُل السلام را به او مینماید. آنگاه از ظلمتها به نور مطلق و نور خدا میرود. این (يَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ) عام بعد از خاص است. یعنی علاوه بر اینکه هدایت تشریعی دارد و علاوه بر اینکه از متقین است، خدا سُبل السلام را به او مینمایاند و نورانیت دل پیدا میکند.
مناجات شعبانیه، مناجات عجیبی است. میگویند ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» میخواندند و در وسط این مناجات یک جمله دارد و جمله خیلی بالاست. میگوید خدایا حالتی به من بده که به غیر تو هیچ چیز و هیچ کسی در نظرم نباشد تا کار برسد به آنجا که من با تو مناجات کنم و تو با من مناجات کنی. تو جواب مرا بدهی و من جواب تو را بدهم. «و نادیتُه فاجبتُه». خیلی عجیب است که انسان برسد به جایی که ندای حق را بشنود. این میگوید «یا الله» و او بگوید «لبیک» و این لبیک را مییابد و نظیر آب تشنه که تشنگی را مییابد، این هم صدای خدا را بشنود.
در روایات داریم وقتی قرآن میخوانید وقتی به آیه (یا ایّها الذین آمنوا) رسیدید، لبیک بگویید. یعنی وقتی خدا با تو حرف میزند، تو بیابی و بشنوی و جواب خدا را دهی. کسانی که به مکه میروندو مُحرم میشوند و لبیک اللهم لبیک میگویند، معنایش همین است. باید صدای خدا را بشنود و خدا بگوید مشرف باد.
استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی میفرمودند که یکی از موثقین برایم نقل کرد با جوانی هم صندلی بودیم برای کربلا. تا وارد خاک کربلا شدیم، این جوان بغض کرد و بنا کرد مثل باران گریه کند. گفتم چه شده است؟ گفت اینجا کجاست. گفتم وارد خاک کربلا شدیم. گفت امام حسین به همۀ ما مشرف باد گفت. به او گفتم جوان! ادعایت عجیب است، به واسطۀ چه چیز به اینجا رسیدی؟
گفت من جوان گناهکاری بودم. یک شب از خدا خجالت کشیدم و به خدا گفتم خدایا! بد کردم، خدایا دستم را بگیر. میگوید فردا صبح عالمی در تهران از علمای اهل دل به دنبال من فرستاد و مدتی زیر نظر این عالم بودم و به من چیز یاد میداد، اما چند روز قبل به من گفت حال باید ولایت دست تو را بگیرد و به کربلا برو. من به کربلا آمدم و وقتی به خاک کربلا رسیدم، امام حسین به همۀ ما مشرف باد گفت. البته بعضی میشنوند و بعضی نمیشنوند، و این عنایت خاص ولایت و عنایت خاص خداست.
واسطۀ فیض هم از طرف آقا امام زمان دو قسم است. گاهی فیض عام را میگیرد و تکوین میشود و گاهی فیض خاص را میگیرد و آنگاه تشریع میشود و گاهی فیض اخص الخواص را میگیرد و به اخص الخواص میدهد، آنگاه فیض عنایت الهیه میشود. و ما طلبهها اصلاً خلق شدیم و طلبه شدیم و خدا ما را طلبه کرد برای اینکه رابطۀ ما با امام زمان عالی باشد، به اندازهای که بتوانیم از فیوضات خاصه امام زمان و از عنایات خاصه خدا استفاده کنیم و نورانیتی پیدا کنیم که آن نورانیت «سُبُل السلام» را به ما یاد دهد.
خدایا! بحثها، بحثهای خوبیست. خدایا! گفتهها از طرف تو و از طرف بزرگان بحثهای شیرینی است. خدایا! ولو کم، مقداری از این عنایت خاصه خودت و از عنایات خاصه اهل بیت «سلاماللهعلیهم» به همۀ ما عنایت بفرما.
صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد