أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
این چند روز که مباحثه تعطیل بود به نظرم رسید که راجع به مطلبی صحبت کنم و آن مطلب اینست که ما راجع به خدا و راجع به بندههای خدا باید مثبت باف باشیم و مواظب باشیم منفی بافی در دل ما و در گفتار و کردار ما نباشد. البته این برمیگردد به مسئلۀ تسلیم و رضا، اما الان مسئلۀ تسلیم و رضا را صحبت نمیکنم و میخواهم راجع به این صحبت کنم که ما از طرف پروردگار عالم نعمت زیاد داریم. (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ) ﴿النحل، 18﴾
به نظر خودمان کمبودهایی هم داریم و معمولاً همیشه ما دربارۀ کمبودها صحبت میکنیم یعنی منفی بافی میکنیم و اما راجع به نعم الهی و نعمتها اصلاً به ذهنمان نمیآید تا اینکه روی آن الحمدلله رب العالمین بگوییم. از باب مثال کدام یک از شما که مقیّد به ظواهر شرع هستید و رابطه عاطفی با خدا دارید، مثلاً تسبیح را دست میگیرید و صد مرتبه میگوییم الحمدلله رب العالمین که چشم دارم، درحالی که اگر تمام دنیا را به کسی بدهند و بگویند دو چشمت را میگیریم، معلوم است که نمیدهد مگر اینکه دیوانه باشد. لذا دو چشم انسان به دنیا و آنچه در دنیاست، ارزش دارد. اما آیا تا حال شده که ما شکر چشم کنیم.
سعدی که خیلی بالاتر میرود و میگوید:
هرنفسی که میرو ممدّ حیات است و چون برمیگرددمفرّح ذات است، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است.
از دست و زبان که برآیدکه شکر نعمتها کند. (و قلیلٌ من عبادی الشکور)
این جمله همیشه مغفولٌ عنه است. اما جملاتی بیاورید که مغفولٌ عنه هم نباشد. در این باره کتابهایی هم نوشته شده است. مثلاً دو پای شما را میگیرند و دنیا و آنچه در دنیاست به شما میدهند. چه کسی حاضر است!
گفت در زمان قدیم در اصفهان یکی از متمولین نمره اول ادرارش بند آمد. لذا مجبور شدند به تهران رفتند و صد تومان دادند و این دکتر را آوردند و شبانه روز چه مهمانیها بود و روزی یک تومان به او میدادند و میآمد ادرار این را بیرون میکشید. یکی از بزرگان که مثل اینکه مرحوم مدرس بوده است، گفت برای درس آمد و گفت همۀ شما روزی یک تومان دارید. این طلبهها تعجب کردند. آقا گفتند شما خودتان میتوانید بروید و تطهیر کنید و بدون اینکه پول دهید و این همسایۀ ما یک تومان میدهد برای اینکه ادرارش را بگیرند. اگر همۀ دنیا و آنچه در دنیاست برای شما و اما دو دست شما را بگیرند، چه کسی حاضر است! تمام دنیا و آنچه در دنیاست به ما میدهند و قوۀ هاضمه ما را مختل میکنند. این بدن ما و این کارخانه که به اندازه یک دنیا جمع شده ویک بدن شده است. یعنی میگویند اگر بخواهند این کارخانهها که در بدن هست در خارج پیاده کنند، یک دنیا میشود. حال اگر یکی از کارخانههای در بدن اختلالی پیدا کند، همه چیز به هم میخورد. حوصله به هم میخورد، بلند شدن و نشستن به هم میخورد و بالاخره یک اختلال در بدن، همۀ بدن را ناسالم میکند. تا حال شده ما بگوییم الحمدلله رب العالمین که سلامت بدن دارم. خوشا به حال کسانی که سلامت بدن دارند. حال اگر هم شکرش را نکنیم اما توجه به آن لازم است. «الحمدلله علی کل نعمة، الحمدلله علی کل حال، الحمدلله رب العالمین». بگذریم از اینکه گفتند «الحمدلله علی کل حال» یعنی شکر مریضیها و درماندگیها و بلاها. اما علی کل حال «الحمدلله علی کل نعمة» شکر گوش و چشم و غیره است. تمام دنیا و آنچه در دنیاست به کسی دهند و زبانش را بگیرند و او گنگ شود. چه بسیار دیدیم که شب خوابیده و وقتی صبح بیدار شده، کور بوده است. چه بسیار دیدیم با یک تنش و استرس گنگ شده است. یا با یک تصادف فلج شده است. پس همۀ اینها شکر دارد. (...لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ) ﴿إبراهيم، 7﴾؛ نمیدانم معنای (إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ) چیست و نمیتوان گفت معنایش اینست که خدا عذاب میکند بلکه ظاهراً باید اینطور معنا کنیم که همین که خدا اعتنا به ما ندارد که توجه به این مطالب داشته باشیم، بالاترین عذاب است.
حضرت موسی برای مناجات میرفت و بی ادبی رسید و گفت به خدا بگو من چقدر معصیت کنم و تو عذابم نکنی. حضرت موسی کارهایشان را در کوه طور کردند و وقتی خواستند برگردند خطاب شد که چرا پیام بندهام را نمیدهی؟ گفت خدایا میدانی چه گفت و من خجالت میکشم. فرمود به او بگو بدترین بلاها را به تو دادم و متوجه نیستی. آیا تو از رابطه با من لذت میبری! همین مقدار که از رابطه با من لذت نمیبری، بالاترین عذاب است اما توجه به آن نداری.
اینها از اهل دل است و برای کسانی است که اگر یک شب نماز شب نخوانند، مثل اینست که بچهشان مرده باشد. یادم میرود حاج میرزا علی شیرازی به قم آمده بود و در اطاق مرحوم مطهری منزل کرده بود و صبح به دیدن ایشان رفتند و ایشان مثل بچه مرده گریه میکرد برای اینکه دیشب نماز شبش تعطیل شده بود.
یک شخصی به حاج میرزا علی آقا گفت ما هیچ وقت نمیخوانیم، تو هم یک شب نخوان. ایشان حال آمد برای اینکه مقداری نصیحت کند که اگر طلبه نماز شب نخواند ننگ است. دست عنایت خدا از روی سرش برداشته میشود و اگر دست عنایت خدا از روی سرش برداشته شد، گمراه است و اصلاً ضلالت در قرآن به همین معناست. خدا کسی را هُل نمیدهد (یضلّ من یشاء) یعنی دست عنایتش را از سرش برمیدارد و بی اعتنایی میکند آنگاه میشود (یضلّ من یشاء).
معنای هدایت یعنی دست عنایتش روی سرش است (یهدی من یشاء). ما هدایت خدا داریم و سلامت جسم داریم. حال اگر شب میخوابیدیم و صبح که بیدار میشدیم عقل نداشتیم، آنگاه چه میکردیم.
یک طلبه در قم بود که دیوانه بود اما باسواد بود و از شاگردان مرحوم حاج شیخ بود و گفته های مرحوم حاج شیخ در ذهنش بود. این شخص نماز نمیخواند. ما از او استفاد میکردیم و در مدرسه فیضیه جمع میشدیم و حسابی از او چیزی میپرسیدیم و حتی جملات مرحوم حاج شیخ را درست میگفت. به او میگفتیم چرا نماز نمیخوانی، میگفت «أخذ ما وهب و سقط ما وجد». یک وقت آدم صبح بیدار میشود و میبیند دیوانه شده است. پس ما خیلی نعمت داریم (... وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا ...) ﴿إبراهيم، 34﴾؛ اما بدی اینجاست که یک دفعه خیلی نعمت داریم و شکر آن را نمیکنیم و این حرفیست اما یک دفعه به راستی از خدا گله داریم. این خیلی بی وفایی است و گناهش در سرحد کفر است و (...لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ) یک معنایش همین است. زیاد در قرآن استعمال شده و بر این ناشکریها اطلاق کفر شده است. اما اگر ما شکر نعمتهای خدا را نکنیم و هیچکس نمیتواند شکر نعمتهای خدارا بکند مگر اینکه کسی طلبگی شکر کند و خدا را گیر بیندازد به معنای اینکه بگوید خدایا من که نمیتوانم شکر نعمتهای تو را بکنم، بنابراین بر آنچه به من دادی الحمدلله. البته خدا هم این را نمیخواهداما خدا این را میخواهد که ماناشکری و کفران نعمت و گله از خدا نداشته باشیم. میدانید مصائبی که در عالم وجود پیدا شود، هیچکدام از طرف خدا نیست بلکه یا از طرف مردم است و یا از طرف خودش است. اما ما نسبت به خدا میدهیم اما گله هم از خدا میکنیم که چرا چنین است و چرا چنین شد! چرا گفتم ندادی و نکردی، و این ناشکریها خیلی بد است. یکی از بدیهایش اینست که انسان را گرفتار میکند. یکی از بدیهایش اینست که انسان را عاقبت بخیر نمیکند. یکی از بدیهایش اینست که انسان را متوجه به ریزه کاریها نمیکند و اینها خیلی مهم است. انسان توجه به ریزه کاریها و نعمتهای ریز ریز داشته باشد، انسان متوجه به این باشد که هرچه هست از قامت ناساز خود ماست و از طرف خدا هیچ نیست و از طرف خدا یا لطف خفی هست و یا لطف جلی است و نمیشود از طرف خدا لطف نباشد. اما ما نباید این را یک بلا از خدا حساب کنیم و حسابی از خدا گله داشته باشیم. خدا رحمت کند مرحوم آقای اسلامی را که وقتی من در مسجد سید طلب بودم، ایشان در مسجد سید منبر میرفت و من یک جمله طلبگی از ایشان دارم. این آقا میگفت بعضی مردم اینگونه هستند که میگویند الحمدلله رب العالمین، و معنایش اینست که خدایا دسترسی به تو ندارم و اگر دسترسی داشتم پاره پارهات میکردم و به راستی بعضی اوقات حمدمان همین است که خدایا دسترسی به تو ندارم و الاّ با هم خیلی جنگ و جهاد داشتیم. جنگ و جدال با خدا داریم درحالی که همه بدیها از خود ماست.
آقایی میگفت نوکر یک اربابی در کوچه میرفت و خیلی با تشریفات بود. سوار اسبی بود و خدم و حشمی داشت. من عصبانی شدم و گفتم خدایا نوکری گری را از این یاد بگیر. ببین ارباب او چطور نوکر داری میکند، من هم بنده و نوکر تو هستم. گفت اتفاقا هفتۀ گذشته آن ارباب را عزل کردند و این نوکر را گرفتند و در میان مردم آوردند و میخواستند زیر تازیانه از او حرف دربیاورند و بالاخره زیر تازیانه غش کرد و حرفی از او در نیامد. میگوید این توجه را پیدا کردم و اشاره کردم به خودم و گفتم نوکری گری را هم از این یاد بگیر. ببین چطور زیر تازیانه بالاخره اربابش را افتضاح نکرد.
ما خیلی جاها میشود که پیش دشمن از خدا گله میکنیم. یا در خانه نشستیم و پیش زن و بچه از خدا گله میکنیم و معلوم است که اینها پیش اهل دل، کفر است.
تقاضا دارم از شما که به این بحث امروز خیلی اهمیت دهید. حال اگر توجه به آن مطالب نباشد و حمد چشم و گوش و زبان و غیره را نکنیم و بالاخره حمد نعمتها را نکنیم و اصلاً نعمتها را نعمت ندانیم، اما آنچه خیلی بد است و گناهش در سرحد کفر است، اینکه ما از خدا گله کنیم و بعضی اوقات به زبان هم بیاوریم و به خدا هم بگوییم خدایا اینکه وضعش نشد. حال خدا این چیزها را نمیگیرد اما بالاخره اگر یک طلبه بگوید خدایا این هم که نشد، اینها خسران دارد و عاقبت بخیری ندارد. با اینها عمر بی برکت میشود. العیاذبالله موجب میشود خدا دست عنایتش را از روی سرمان بردارد.
خدا را قسم میدهیم به آن حالت اباعبدالله الحسین در گودال قتلگاه، خدا را قسم میدهیم به این جمله ابی عبدالله در گودال قتلگاه که حالتی از این بحث امروز به همۀ ما عنایت کند. آن حالت این بود که میگوید حالت برافروختگی از حسین دیدم و صدایش جوهر نداشت. جلو رفتم و دیدم میگوید الهی رضاً برضاک صبراً علی بلاک، لامعبود سواک، رضی الله رضانا اهل البیت.
صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد