أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث روز چهارشنبه ما به يک بحث فوقالعاده مهمي رسيد که همه خوبيها مرهون اين بحث است. بحث اين بود که يک انسان بايد مواظب باشد که عمر و جواني او بيهوده مصرف نشود. تلاش و کوشش شبانه روزي و به هر اندازه که بشود، داشته باشد؛ و اگر عمر او و جواني او به هدر رود،به همان اندازه که به هدر رفته است،مسئول است. «أبغض الناس عندالله البطالون»، «أبغض الناس عندالله النوام»، «أبغض الناس عندالله الأکول»، و بالاخره اين عمري که داده است به ازاي آن بايد به همان اندازه چيزي بگيرد و مجاني عمر و جواني دادن حرام است. (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) ﴿المؤمنون، 1ـ3﴾
رستگاري مرهون اينست که انسان عمرش را تلف نکند و جوانيش را از بين نبرد. اگر عمر و جواني داد، به ازاي آن بگيرد. لذا هرکسي به هرکجا رسيد در دنيا يا در آخرت، مرهون کار و تلاش و کوشش است،لذا در جلسه قبل ميگفتم هرکجا (الذين آمنوا) آمده بلافاصله (و عملوا الصالحات) آمده است. بيش از دويست جا در قرآن آمده مسلماني مسلمان است که کار و تلاش و کوشش داشته باشد و گفتم اينکه بزرگان در تفسيرها عملواالصالحات را به کار عبادي معنا ميکنند، کم لطفي است. عملوا الصالحات هر کار شايستهاي است. در اين کار شايسته گاهي نماز شب ميخواند و گاهي به جاي نماز شب مطالعه ميکند. مرحوم محدث قمي در مفاتيح جملهاي از مرحوم صدوق نقل ميکند که خيلي براي ما طلبهها مفيد است. به مرحوم صدوق گفتند افضل اعمال در شب قدر چه عملي است؟ مرحوم صدوق فرمودند جلسهاي بود از مشايخ ما و در آن جلسه مذاکره شد و همه گفتند «مذاکره العلم». لذا مرحوم صاحب جواهر مقيد است که به ما تاريخ دهد که ختم جواهر شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان بود يا اينکه استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي در الميزان تاريخ دهد که ختم الميزان شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان بود. اينها تصادفي نيست بلکه ميخواهند بگويند عملوا الصالحات در قرآن يعني طلبه کار کند، آن جوان مطالعه کند و درس بخواند و درس بگويد. زارع، زراعت کند و کاسب کسب حلال کند. اين اقسام کاري که داري که اگر خدا بخواهد دربارهاش صحبت ميکنيم، همه از مصاديق عملوا الصالحات است و ما بخواهيم بگوييم که (الذين آمنوا و عملوا الصالحات)يعني فقط کار عبادي، وجهي ندارد. اين همه ثواب بر کار زراعي و اين همه ثواب بر کار خانم خانه دار و شوهردار و بچهدار است. نميتوان گفت اين ثوابها تفضلي است بلکه استحقاقي است. «جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ». اين گفته پيغمبر است و علاوه بر اينکه پيغمبر اکرم فرمودند، از ائمه طاهرين نيز راجع به «جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ» خيلي روايت هست، «من کاد لعياله کالمجاهد في سبيل الله»
کارگري آمد و دست پيغمبر اکرم را بوسيد و مصابحه کرد و دست گذاشت در دست پيغمبر اکرم. در بعضي از تواريخ آمده پيغمبر اکرم از اين دست خوششان آمد و فرمود آفرين. اما اسدالغابه معنا ميکند که پيغمبر دست اين کارگر را بوسيد و فرمود من دست خشن را در اثر کار دوست دارم. لذا (الذين آمنوا و عملوا الصالحات) که در ميان ما مشهور شده، يعني کارهاي عبادي باشد و کارهاي فرهنگي هم بالاتر و کارهاي توليدي و کارهاي توزيعي هم باشد. حتي کارهاي خدماتي که در روايات آمده خيلي بالاست. اين ادارهاي کار کند براي خدمت به خلق خدا. ثوابش از حج و عمره بالاتر است. آن کار عبادي است اما در همين کار خدماتي روايات دارد که بالاتر از کار عبادي، اين کار خدماتي است و بايد در اين باره مقداري صحبت کنيم.
قسم اول کار و تلاش و کوشش، کار عبادي است. همه و مخصوصاً ما طلبهها بايد مقدس باشيم، ايد متّقي باشيم و مهمتر از اينها بايد مهذّب باشيم و اين کارها معلوم است که خيلي مشکل است،مخصوصاً کار تهذيب نفس که خيلي مشکل است و يک عمر خون جگر ميخواهد کسي بتواند درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضيلت به جاي آن غرس کند و بارور کند و ميوهدار کند و از ميوهاش هم خود استفاده کند و هم ديگران. اين عملوا الصالحات از هر عملوا الصالحاتي بالاتر است و شما نميتوانيد عمل صالحي پيدا کنيد که از آن بالاتر باشد. ما بايد خيلي اخلاق بخوانيم و خيلي اخلاق بگوييم و خيلي اخلاق مباحثه کنيم و خيلي با اخلاق انس داشته باشيم و بالاخره ما بايد به اين تهذيب نفس اهميت دهيم.
در قرآن از نظر تاکيد سه چيز منحصر به فرد است. يکي خواندن قرآن، ولو همين لغلغه لسان باشد، ولو با حضور قلب و تدبر هم نباشد، ولو با عمل هم نباشد،همين خواندن قرآن به اندازهاي مهم است که در سوره مزمل يک آيه است که از نظر تاکيد منحصر به فرد است، (... فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ ...) ﴿المزمل، 20﴾،تاکيد منحصر به فرد است و در هيچ جاي قرآن نداريم. خدا ميداند قرآن بخوان، خدا ميداند مريضي، اما تا ميتواني قرآن بخوان. خدا ميداند اشتغال خيلي بالاست اما تا ميشود قرآن بخوان و يا خدا ميداند در خط مقدم جبهه هستي اما باز (فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ)
يکي هم راجع به دعا و راز و نياز با خداست که اهل دل به اين کلام صاعد ميگويند. (فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ) کلام نازل است يعني از خدا نازل بر ما شده است. دعا و راز و نياز با خدا کلام صاعد است يعني از ما به سوي خدا بالا ميرود. دوش به دوش قرآن که دارد (فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ)،آيه (وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ...) ﴿البقرة، 186﴾ منحصر به فرد است از نظر تأکيد. هفده تأکيد در اين آيه شريفه هست. به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي ميفرمايند ضمير متکلم هشت مرتبه در اين آيه تکرار شده است. دعا و راز و نياز با خدا منحصر به فرد است.
سوم تکذيب نفس است که آن هم منحصر به فرد است. علاوه بر اينکه از شما بپرسند قرآن چه کتابي است،آنگاه ميگوييد از نظر قرآن يک مجموعه تبياناً لکلّ شيء است اما قرآن خيلي پافشاري دارد که من کتاب اخلاق هستم. (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ) ﴿الجمعة، 2﴾. آيه در قرآن تکرار شده اما چيزي که آن را منحصر به فرد کرده، سوره والشمس است. در اين سوره والشمس يازده مرتبه قسم خورده شده و بعد فرموده (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا) ﴿الشمس، 9ـ 10﴾، رستگاري فقط و فقط از مهذّب است و از کساني است که صفات رذيله ندارند. اما شقي و بدبخت است کسي که يک صفت رذيلهاي بر دلش حکمفرما باشد. در قرآن تأکيد اينگونه نداريم. معلوم است قرآن شريف گاهي قسم ميخورد اما اينکه يازده قسم بخورد و بعد مطلب را با تاکيد بگويد، يعني هفده تأکيد براي خودسازي دارد.
وقتي جوانها از جبهه برميگشتند پيغمبر اکرم به استقبال آنها ميرفتند و به آنها ميگفتند «مرحباً بقوم قضوا الجهاد الأصغر و بقی علیهم الجهاد الأکبر، قيل يا رسوال الله!و من جهاد الأکبر؟ قال: جهاد النفس»، بارک الله از جبهه پيروز برگشتيد اما جهاد بالاتر از اين جهاداصغر، تهذيب نفس است.
خيال نکنيد که ما صفت رذيله نداريم، مگر ميشود کسي ادعا کند که من حسود و يا متکبر نيستيم و من دنياطلب نيستم و خوديت و لجاجت ندارم. چهل صفت رذيله در کمون ذات ما هست که از اوجب واجبات است که اين صفات رذيله را يکي پس از ديگري رفع کنيم. به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام «رضواناللهتعاليعليه» يک عمر تلاش و کوشش شود و يک شاخه يا يک ريشه از اين درخت رذالت را بکنيم.
ميگويند مرحوم بحرالعلوم «رضواناللهتعاليعليه» در آخر عمر به طلبههايشان ميگفتند من ريا ندارم. ما بايد تلاش و کوشش راجع به تهذيب نفس داشته باشيم.
در ميان تقسيم کار معلوم است که کار عبادي خيلي بالاست، اما کار عبادي اينطور است که اولاً بايد متقي شويم و اهميت به همه واجبات دهيم، مخصوصاً نماز اول وقت و نماز با جماعت و نماز با تعقيب و مهمتر از اينها نماز با حضور قلب.
شخص بزرگي که خيلي در پيش همه بزرگ است در يکي از حرفهايش ميگفت من در مدت عمرم دو رکعت نماز از اول تا آخر با حضور قلب نخواندم. ما بايد در همه نمازهايمان از الله اکبر تا السلام عليکم و رحمه الله و برکاته، هيچ چيز و هيچ کس در نظرمان نباشد به جز خدا و نماز يک مکالمه و يک معاشقه شود. معلوم است که اين مشکل است. اجتناب از گناه خيلي مشکل است اما خيلي لازم است. طلبهاي که در زندگي او گناه باشد، فجره است و طلبه نيست. طلبهاي که در زندگي او بطالت و کارهاي بيهوده باشد، بطله است و طلبه نيست و ما بايد طلبه باشيم. طلبه غير فجره و بطله است و از اوجب واجبات است که ما طلبه باشيم.
اما آنچه بحث امروز است، اينست که اين کار عبادي يکي ظواهر شرع است که خيلي بالاست. از مرحوم آخوند ملا حسين علي محدث همداني بارها و بارها نقل ميکنند که وقتي طلبه از ايشان سوال ميکرد، ميگفت من چيزي بالاتر از تقيد به ظواهر شرع نميدانم. چه جمله خوبي است اما چه جمله مشکلي است و همه ما بايد عادل طلبگي باشيم. اين عدالت را از همه ميخواهند. مرحوم علامه در قواعد يک جمله دارد که به راستي انسان خيلي تعجب ميکند که علامه به کجا رسيده است. مرحوم علامه در قواعد ميگويند اگر در کسي شک کردي که آيا عادل است يا نه،اصاله الصحه ميگويد اين عادل است. همه ما بايد چنين باشيم. اگر درباره ما شک کنند که آيا عادل هستيم يا نه، اما پشت سر ما الله اکبر بگويند،البته الله اکبر عوامانه نباشد بلکه الله اکبر علامه و الله اکبر اصاله الصحه في فعل الغير باشد. اما مهمتر از همه اينها (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا).
خدايا تو بايد کمک کني، تورا به حق امام حسن عسکري که اين روزها، مربوط به ايشان است، خدايا توفيق عبادت و بندگي و ترک معصيت مخصوصا توفيق تهذيب نفس به همه ما عنايت بفرما.
صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد