أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث ما درباره کار و تلاش و کوشش بود،که همه و مخصوصاً ما بايد عمرمان ذرهاي تلف نشود. کارهايمان همه بيهوده نباشد. شخصيت ما مرهون همين است. بدون کار و بدون تلاش و کوشش کسي نميتواند شخصيت علمي و شخصيت اجتماعي و بالاخره شخصيت مفيد پيدا کند. به قول قرآن (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) ﴿المؤمنون، 1ـ 3﴾
در آيه شريفه هفت هشت واجب آمده اما (عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) بعد از نماز بلافاصله آمده است،و ما خيلي بايد مواظب باشيم برنامه نظم و مواظبت کامل راجع به کارهايمان و راجع به زندگيمان و بالاخره راجع به عمرمان داشته باشيم. «لا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ : عَنْ عُمْرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ , وَعَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلاهُ ...» اين بازپرستي قبل حساب و کتاب هست. عمر را چه کردي و جواني چه شد؟!
اين کار و تلاش و کوشش را به پنج قسم منقسم کردند. يکي کار عبادي است و ما بايد علاوه بر اينکه ملا باشيم تا بتوانيم درد اجتماع را دوا کنيم، بايد متقي باشيم. بايد اهميت به واجبات دهيم و اهميت به مستحبات دهيم و اهل استحباب باشيم و اجتناب از گناه داشته باشيم. از اجتناب از گناه ما ديگران، اجتناب از گناه پيدا کنند. «کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً» معلوم ميشود بطله ننگ براي اهل بيت «سلاماللهعليهم» است. کسي ننگ امام صادق نباشد. عمل ما جداً ديگران را آدم کند. کساني که به جاهاي بالايي رسيدند در اثر همين همنشين و استاد و رفيق و خانواده و امثال اينها بوده است که ما الان روي آن مواظبت نداريم و بايد بگوييم که خسارت خيلي داريم. من خيلي وقتها ديدم و خيلي اوقات شنيدم اين نظم در کار که حتي تطهيرش هم نظم داشته باشد. درجاتش عالي، عاليتر مرحوم آيت الله آقاي فياض اتاقي در مدرسه صدر داشت که سر دقيقه ميآمد و سر دقيقه درس تمام ميشد و آفتابه را دست ميگرفتند و براي تطهير ميرفتند. من از آقاي فياض خيلي از اين چيزها ديدم و مابقي نيز همينطور بودند و سر دقيقه از حجره بيرون ميآمدند.
من دوازده سال درس فقه و اصول نزد حضرت امام بودم و بارها وقتي مثلاًيک طلبه يا دو طلبه در وسط درس ميآمدند، ايشان عصباني ميشدند و ميفرمودند من نميگويم درس من بياييد اما اگر ميخواهيد بياييد سر وقت بياييد. من ياد ندارم حضرت امام يک وقتي پنج دقيقه زود يا پنج دقيقه دير ميآمدند بلکه سر دقيقه به آن ستوني که مينشستند،خيلي مرتب و منظم نشسته بودند.
درجاتش عاليست، عاليتر آقاي داماد يک وقتي پنج دقيقه دير کرد. ايشان وقتي وارد شد هنوز ننشسته فرمودند اشکال وارد است يعني پنج دقيقه دير کردم اشکال است و اشکال وارد است. بعد نشستند و گفتند به راستي پيرزني مزاحم ما شد و مسئله ميپرسيد و هرچه خواستيم رها کنيم نشد و پنج دقيقه دير شد و از شما عذرخواهي ميکنم. اين کاري به آقاي داماد و حضرت امام و غيره ندارد بلکه در بين ما نظم خوبي بود. سر دقيقه مطالعه کن و سر دقيقه بخواب و سر دقيقه بلند شو و سر دقيقه مباحثه کن و سر دقيقه تمام شود و تمام عمر بيهوده صرف نشود. اينها که به جايي رسيدند، همينطور بوده و الاّ چطور ميشود يک نفر بتواند به تنهايي و بدون کمک جواهر بنويسد. بدون اينکه کسي به او بگويد اين روايت کجاست، به تنهايي در بيست و پنج سال جواهر را نوشته است اما اگر پسرش مرد، آمد پيش جنازه پسرش و جواهر را نوشت.
مرحوم شهيد دوم 54 سال عمر کرده و دويست جلد کتاب نوشته و يکي از آنها مسالک است و مسالک يک دوره فقه است درحالي که در خفقان عجيبي بوده است. سنّيها او را خيلي اذيت ميکردند و بالاخره به جرم تشيع سرش را بريدند. اما از نظر مالي هم فوقالعاده در مضيقه بودند. بزرگان برايم نقل کردند شهيد دوم براي زنش هيزم ميآورده و پشته خار به دوشش بوده و شب به خانه ميآمده اما دويست جلد کتاب من جمله مسالک را نوشته است که مسالک مخزن است يعني مخازن تشيع را بشمارند يکي از آنها مسالک است که يک دوره فقه است.
شرح لمعه دويست سال است که کتاب درس ماست. ما بايد ده مرتبه بهتر از شرح لمعه داشته باشيم. يعني بعد از شرح لمعه يک دوره فقه که سطح شود و تدريس شود، درست شود و دوباره کهنه شود و در اين دويست سال لاأقل هر ده سال بايد دوره سطح عوض شود، و ما هنوز نتوانستيم شرح لمعه را عوض کنيم و يک کتاب بهتر در سطح ما باشد و همينطور که امام صادق فرمودند: «کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً»، اينها ننگ است. بعضي اوقات به قول عوام ميگويند اصل مسئله را قلم بزن و سالبه به انتفاع موضوع ميکند. اين در ما زياد است. ميگوييم قوانين را رها کن و فصول هم که کتاب درسي نيست و بچسب به چيزي که براي مردم مفيد باشد و کتابي که به درد عوام بخورد. متوّل کتاب خوبي است و ما ادبيت نداريم. با کمال شرمندگي ادبيت در زمان ما زنده بود. احمد آقاي مقدس در بيدآباد مُغني ميگفت از بازار يعني از مدرسه صدر و مدرسه جده لاأقل بيست سي نفر به درس ايشان ميآمدند. حال مغني مرد و به جاي آن چيزي نيامد. فرائد و مکاسب به راستي معجزه است و مرحوم شيخ انصاري تراخم داشتند،لذا يک چشم ايشان نميديد و يک چشم ايشان نصف ميديد و در فقر شديدي هم بودند. آن وقتي هم که داشتند جرئت خوردن نداشتند و بالاخر در مضيقه شديد بودند و به تنهايي يک دوره فقه آن هم دائره المعارف به نام مکاسب و يک دوره اصول به نام دائره المعارف نوشتند و اما اين فرائد و مکاسب هر دو رفت به تعبير مصدر. ما در ادبيت خوب بلد شديم تعبير مصدر کنيم و اسمي از فرائد و مکاسب باقي مانده و بعد هم برو براي خارج.
خارج هم مشکل است و آقاي داماد «رضواناللهتعاليعليه» بعضي اوقات به من ميگفت من در اين درس هشت سال مطالعه کردم تا توانسته يک درس بگويد. روي اصول خيلي مطالعه نميکردند اما در فقه هشت سال روي يک درس مطالعه ميکردند. آقاي داماد خيلي بالا بود در تحقيق و ابتکار و کار ميکرد. خدا رحمت کند آقاي محمدي گيلاني در شبهاي پنجشنبه و جمعه از علامه طباطبائي صاحب الميزان قول ميگرفت که معاد جسماني را به ايشان بگويد. از ما ميترسيد و امروز و فردا ميکرد. گفتيم در سوره والنجم ايشان معاد را ميگويد. اما نگفت و رد شد. يک روز آقاي محمدي به علامه طباطبائي گفت حاج آقا والنجم اذا هوي، هوي و ايشان خنديد. علامه طباطبائي به تنهايي با فلاکت و فقر و مصائب زيادي که داشت، توانست الميزان بنويسد. يعني بيست جلد تفسير به تنهايي نوشت با کار و تلاش و کوشش. نميگذاشت عمرش تلف شود و وقتي عمرش تلف نشد، مثل علامه طباطبائي که ذهن و حافظه و زيربنايش خوب است، آنگاه ميشود الميزان و مکاسب و فرائد.
درس خارج خواندن بچه بازي نيست. اولاً پيش مطالعه ميخواهد. حسابي مهيا براي درس استاد باشند. در درس حرف زدن ميخواهد اما نه اينکه دهان راباز کند و چشم را ببندد. حرف زدن در درس خيلي خوب است يعني حرف خوب بزند و استاد استفاده کند. اين لازم است. بعد آن مطالعه ميخواهد. لاأقل يک درس و اگر کم مطالعه کند، بايد چهار پنج ساعت مطالعه کند و حتماً بايد از خودش چيزي داشته باشد. استاد بزرگوار ما آقاي داماد ميگفتند مرحوم حاج شيخ به من گفتند يک جزوه بنويس و بياور تا من ببينم. آقاي داماد ميگفتند جزوه را نوشتم و پيش مرحوم حاج شيخ بردم و فردا که به درس رفتم،حاج شيخ گفتند خوب جزوهاي بود اما يک اشکال داشت و اينکه تحشيه نداشت. بايد از خودت چيزي داشته باشي و حاشيه بر حرف استاد داشته باشي. پس تحشيه ميخواهد تا بشود مکاسب. درس مباحثه ميخواهد. ميگويند سه چيز پايهدار نخواهد شد، مملکت بيسياست، درس بدون مباحثه، مال بدون تجارت. آنچه مربوط به ماست که مباحثه نداريم.
مرجع تقليد آقاي شويري، درس آقاي داماد که تمام ميشد يک مباحثه کمپاني از ساعت 9 تا 12 داشتند. هفت هشت نفر مباحثه کمپاني ميکردند. در وقتي حضرت امام به نجف رفتند ما به ايشان گفتند درس شما نيست پس ما چه کنيم، گفتند مباحثه کنيد. لذا يک مباحثه چند نفري لاأقل سه چهار ساعت داشتيم.
درس خارج بدون جزوه هم نميشود. مرحوم شيخ انصاري جزوههاي خود را جمع کرده و شده فرائد و مکاسب. مشهور است که ميگويند يکي کم است و دو تا زياد است. براي اينکه اصول بايد ضميمه شود لذا يک فقه و يک اصول و اما هفت هشت ده ساعت روي هرکدام کار کردن. به اين کار و تلاش و کوشش ميگويند و اثرش هم مثل شيخ انصاري است. من تجربه کردم که نبوغ در اينها خيلي کم است يعني استعداد مافوق و ذهن و حافظه مافوق و فهم مافوق در آنها خيلي کم است. ميگويند انيشتين در دوره ابتدايي رفوزه ميشد و بالاخره اتم را شکست. از او پرسيدند نبوغ چيست، گفت نبوغ سرم نميشود اما ميدانم هرکه کار کند به هرکجا بخواهد ميتواند برسد و مثلاًميتواند اتم بشکند. اما ما چه کرديم. اين امانت را به دست ما دادند و بايد اين امانت را به ديگران دهيم و اين واجب است و اگر ندهيم خيانت در امانت است و روز قيامت ميگويند ميتوانستي اين امانت را به دست آينده دهي پس چرا ندادي. امانت يعني فرائد و قوانين و متوّل. اصلاً ادبيت تمام شده است. آن وقتها از جاهاي ديگر و شهرهاي ديگر مثل قم به اصفهان ميآمدند و ميگفتند ادبيت اصفهان خوب است و الان ميگويند سياست اصفهان خوب است. طلبهاي که ادبيت نداشته باشد، نميتواند خارج بخواند و اگر بخواند، ميداند که به جايي نميرسد. مخصوصاً اينکه خارج خواندن ما اينطور شده که پنجاه درصد بالاتر،شما يک کار اقتصادي براي خودتان پيدا کرديد و درسي از ساعت هفت تا هشت پيدا ميکنيد و يا دير ميآييد و از هفت و نيم تا هشت درسي ميخوانيد و ميرويد. اين طلبگي نيست. اينها خيانت در امانت است. بايد کار و تلاش و کوشش باشد مخصوصاً در ميان طلبهها. طلبه يعني کار و تلاش و کوشش شبانه روزي. طلبه از طالب آمده و از کار و تلاش و کوشش است. کار و تلاش و کوشش باشد تا بتوانيم اين امانتي که شاگردان امام صادق آن همه زجر را کشيدند و از نسلي به نسلي دادند و به دست ما رسيده،به دست آينده دهيم و وقتي ميتوانيم به دست آينده دهيم که عمرمان را با مشقت و فقر و فلاکت و سرزنشهاي در خانه و سرزنشهاي در ميان رفقا، اين امانت را به راستي حفظ کنيم و به نسل آينده دهيم.
صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد