أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث هفتۀ گذشته، بحث ارزندهای بود و متأسفانه به آن عمل نمیشود، نقل شده از پيغمبر اکرم که امت من به آن عمل نمیکنند و بحث مربوط به کار خدماتی بود. بحث ما راجع به کار و تلاش و کوشش يعنی بهترين چيزهاست. هرکه به هرکجا رسيد، در اثر کار و تلاش و کوشش است. اين کار و تلاش و کوشش را منقسم کردم به پنج قسم:
يکی کار عبادي، مخصوصاً تهذيب نفس. يکی کار فرهنگي، مخصوصاً تعلّم و علم در دين. به قول مادر سيد مرتضی که به شيخ مفيد گفت: «علمّهم الدين». يکی کار توليدی که انسان در زندگی خود، خودکفا باشد. يکی هم کار توزيعي، يعنی تجارت. مخصوصاً در زمان ما که همه چيز وابسته به تجارت است. پنجم، کار خدماتی است.
در اين پنج قسمت کار فی الجمله صحبت کردم و هفتۀ گذشته اشارهای راجع به کار خدماتی کردم. گفتم اين کار خدماتی چند قسم است. يک قسمت حقالناس است. مثل اينکه ادارهايها بايد کمکاری و بدکاری و بيکاری نداشته باشند و بداخلاقی نداشته باشند. کم پيدا میشود اما حقالناس است و گناه خيلی بزرگ است. يک اداری بايد خدمت به خلق خدا به هر اندازه که میتواند، داشته باشد. لذا بايد کمکاری و بدکاری و بيکاری نباشد و بداخلاقی بايد نباشد. لاأقل شناخت به وظيفه و عمل کردن به وظيفه باشد. اين يک قسمت کار خدماتی مربوط به ادارههاست.
دوم، کار خدماتی مربوط به واجبات است، مثل خمس و زکات و مابقی واجبات ماليه. اگر در اين کار خدماتی که دادن آن خيلی ثواب دارد و ندادن آن خيلی گناه دارد، به اندازهای که مرحوم سيّد در عروه در کتاب خمس میفرمايد اگر کسی خمس مالش را ندهد و روز عاشورا، زيارت عاشورا بخواند، صد مرتبه به خودش لعن کرده است. و در «اللهم العن اوّل ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر التابع» گفتند اين آخرالتابع اين را هم میگيرد و روايات فراوانی راجع به خمس و زکات هست. روايات فراوانی داريم که اگر مردم حقوق واجبشان را بدهند، فقير پيدا نمیشود و رفع فقر میشود. در باب زکاتش همين است چه رسد در باب خمس. حضرت امام «رضواناللهتعالیعليه» يک وقت با عصبانيتی در رسانهها میفرمودند اگر اين بازار تهران خمسش را دهد، آنگاه رفع فقر میشود و يک نفر فقير پيدا نمیشود. اسلام میگويد زندگی ضروری نه و زندگی تجمی هم نه بلکه زندگی کفايتی باشد. جداً اگر مردم همين اصفهان خمسشان را بدهند، آنگاه يک زندگی رفاهی برای همۀ اصفهان پيدا میشود. و اگر میبينيم فقيری هست برای اينست که مردم حقوق واجبه خود را نمیدهند، يعنی آنچه در فروع دين آمده مثل خمس و زکات. من يادم نمیرود کسی به من خمس میداد و مثلاً در آخرش میگفت دو ريال و ده شاهی و به راستی جداً حساب میکرد و دلش میخواست آنچه به ضمهاش هست، نوشته شود. حال اگر همۀ مردم خمسشان را بدهند، آنگاه فقر در اصفهان نيست. به قول حضرت امام اگر بازار تهران خمسش را بدهد، فقر در تهران نيست. اما نود درصد مردم بلکه بالاتر، خمس نمیدهند. حال در اصفهان خيريه درست میکنند و نصف مال طلبهها را در خيريه صرف میکنند. پس اگر حق آنکه اهل خمس است يعنی حق طلبهها و سادات داده شود، مردم از نظر معيشت کفايی در رفاه میشوند.
اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» در پنج سال چه کرده که در ميان خوارج نهروان در نماز جمعه میفرمايد ای مردم يک نفر فقير در حکومت من نيست. بعد هم اسم میآورند و میفرمايند ای مردم! همۀ شما از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه هستيد و حتی برای شما آب هم آوردم. اميرالمؤمنين درحالی که سه جنگ روی دست اميرالمؤمنين گذاشته شد که با هرکدام دولت ورشکست میشد، اما اميرالمؤمنين با مواظبت می کردند، درحالی که خيليها هم خمس نمیدادند. اما بالاخره اين حقوق واجبه و کار خدماتی مربوط به حقوق واجب است. اما وظيفه سنگينتر از اينهاست و آن کار خدماتی به معنای سوم است، که هفتۀ گذشته اشارهای روی آن کردم و آن قانون مواسات و قانون تعاون است، (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى ...) يعنی همه اعضای يکديگر باشيم، «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسلِم».
بنی آدم اعضای يکديگرند
اين کاری به غنی و فقير و مرد و زن و متمول و غيرمتمول ندارد و نه مربوط به خمس و زکات است بلکه قانون تعاون است.
يک وقت روايتی برايتان می خواندم و اين بود که امام صادق «سلاماللهعليه» در منی منبر بودند و در وسط منبر فرمودند ای شيعيان ما اينقدر ما را زجر ندهيد و دل ما را خون نکنيد. عربی در وسط منبر بلند شد و گفت يابن رسول الله!ما شما را امام میدانيم و مريد شما هستيم، پس اينکه دل ما را خون نکنيد، يعنی چه؟! امام فرمودند تو دو سه روز قبل از مکه به منی میآمدی و عربی سر راه ايستاده بود و خسته بود و به تو گفت مرا تا منی سوار کن و میتوانستی پشت خودت سوارش کنی اما نکردی و دل ما اهلبيت را خون کردي.
ما مرتب اينها را میگوييم اما به راستی اين روايتها زياد است و اين مربوط به طلبه و غيرطلبه و کسی که خمس برايش واجب باشد يا نباشد و راجع به فقير و غيرفقير نيست بلکه:
بنی آدم اعضای يکديگرند که درآفرينش ز يک گوهرند
همۀ مسلمانها به نسبت يکديگر چشمشان مواظب همۀ اعضای بدنشان و دستشان مواظب همۀ اعضا و بدنشان و پايشان مواظب همۀ اعضا و بدنشان است و اينطور نيست که پا بگويد به من چه ربطی دارد و من کار خودم را میکنم و يا چشم بگويد من کار خودم را میکنم.
و اما همه گيريم و پيغمبر اکرم فرموده به اين قانون مواسات عمل نمیشود و روايات طوری است که حمل بر استحباب و امثال اينها خيلی مشکل است و خيلی دقت میخواهد تا تاويل کنيم. مثلاً روايت صحيحالسند در کافی هم هست که او را به صف محشر میآورند و چشمها از ترس به گودی فرورفته است و رو سياه است و در پيشانی نوشته (آيس من روح الله) و خدا میفرمايد اين خائن به من و پيغمبر و اهلبيت است. بعد خطاب میشود که اين میتوانست حوائج مردم را برآورد اما نياورد. و اين تأويل طلبگی می خواهد که حمل بر خمس کنيم و به اين کار خدماتی در اسلام میگويند.
به راستی از ما میخواهند و روايات زياد است و مرحوم کلينی پانصد روايت در جلد اصول کافی نقل میکند. از همين جهت برای اينکه مردم اگر ترغيب و تحريص شوند، فقر و فلاکت نيست و احتياج نيست و همه زندگی رفاهی دارند، لذا ثواب زيادی هم بر آن بار شده است.
آمد خدمت امام صادق و گفت میخواهم به طواف روم. حضرت فرمودند طواف خيلی خوب است و خيلی ثواب دارد اما در آخر کار فرمودند: «قضاء حاجة المؤمن افضل من طواف و طواف و طواف حتی عدّ عشرا»، آدم يک گره از کار کسی باز کند، قضيۀ يک طواف نيست بلکه شش هزار حسنه است. من خيال میکنم اين ثوابها، ثوابهای استحقاقی يا گناهانش گناهان استحقاقی نيست بلکه ثواب میدهند برای اينکه به قول عوام دانه بريزند و کبوتر بگيرند. گناه میدهند برای اينکه مردم مواظب باشند صد در صد عمل شود. لذا استحقاقی نيست بلکه ترغيبی و تحريصی است. خيلی از روايات اينگونه است که ترغيب و تحريص است و جدی است اما استحقاقی نيست بلکه برای کار ديگری است و اين کار خدماتی به معنای سوم به راستی اگر عمل شود، همه با هم رفيق میشوند. همه کمک کار يکديگر میشوند. به قول سعدي، همه چشم و گوش و زبان هم میشوند.
تو که از غم ديگری بی غمي نشايد که نامت نهند آدمـي
شايد در پانصد روايت میگويند نشايد که نامت نهند مسلمان. پس اينها هست و به آن اقتصاد اسلام میگوييم. من در سال اول نظام کتابی به نام مقايسه بين سيستمهای اقتصادی نوشتم و کتاب بالايی شد، در آن مقايسه بين سيستمهای اقتصادی به راستی گفتم اسلام اقتصاد دارد. اقتصاد کمونيسمی و سرمايه داری نه بلکه اقتصاد مستقل دارد و يکی از فرمولهای اقتصاد اسلام، اين قانون مواسات است. ما سی و هفت سال است که نظام جمهوری اسلامی داريم و داد و فرياد روی نظام داريم اما هنوز دانشگاههای ما همان اقتصاد سرمايهداری را برای اينکه اقتصاد کمونيسمی را رد کنند، میگويند و اين اقتصاد سرمايهداری را میماسانند. اصلاًروی اقتصاد اسلامی کار نکردند و کار نمیکنند. بايد به اين جوانها بفهمانند که اسلام اقتصاد دارد و اقتصادش يک دستور است. اين اقتصاد بد و مشکل نيست بلکه خيلی آسان است.
میگويند ابیذر ميهمان سلمان بود و قدری نان جو و خشک در جلوی او آوردند و آقای ابیذر گفتند اگر قدری نمک بود، خوب بود. اين نمک نداشت و اما حاضر هم نبود که نسيه کند، رفت و آفتابه را گرو گذاشت و نمک را گرفت و در مقابل او گذاشت. خورد و گفت الحمدلله رب العالمين. سلمان گفت حمد خدا را نکردی برای اينکه اگر نان بدون نمک خورده بودي، آفتابۀ مابه گرو نرفته بود.
علی کل حال ما چيزهای خوبی داريم اما ما طلبهها هم برّانی هستيم و فکرش را نکرده و نمیکنيم. ما اقتصاد اسلامی داريم و اين مقايسه بين سيستمهای اقتصادی که من نوشتم، راجع به همين حرفهاست و اقتصاد ما ضمانت رفع فقر است. اما زندگی تجملی را دور بريز و زندگی رفاه را بگير، آنگاه همه يک زندگی رفاهی پيدا میکنند.
خدا را قسم میدهيم به حق آقا امام زمان که منتظر است اينگونه چيزها در ميان ما پياده شود، خدا به دست ما و به رهبری امام زمان،پرچم اسلام را روی کرۀ زمين افراشته بفرمايد.
صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد