أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
به مناسبت فردا يعنی ميلاد پربرکت اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» چند کلمهای دربارۀ اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» صحبت کنم. ادامۀ بحث اخلاق ما هم انشاء الله باشد.
اول حرفی که دربارۀ اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» هست، مولود کعبه است. اين مسئله چيزی نيست که شيعه گفته باشد تا بگويند اين حرفها خوددرآوری برای فضائل علی از شيعه است. مولود کعبه شهرت بسزايی دارد. هم در ميان عموم مردم و هم در روايات اهل سنّت و هم اجماع در روايات شيعه. مرحوم علامه امينی از شصت و چهار کتاب از سنّي، قضيۀ مولود کعبه را نقل میکند. ديگران نيز از سنّيها، انکار مولود کعبه را نکردند. خيلی از سنّيها آن حالت لجاجت و عنادی که دارند، به بعضی از معجزات که میرسند، منکر میشوند اما راجع به مولود کعبه کسی را نديدم که منکر شود. لاأقل عناد و لجاج موجب شده که قضيه را نقل نکنند و اما قضيه به اندازهای شهرت دارد که قابل انکار نيست. من به شما عرض میکنم آيا معجزه دليل بر امامت، بالاتر از اين دليل میشود يا نه؟!
علی آن کسی است که مولود کعبه است. مولود کعبه است يعنی اينکه فاطمۀ بنت اسد به عنوان زيارت بيت آمده است. من خيال میکنم و مسلّم شما هم تصديق میکنيد که برای زايشگاه آمده است. يعنی میدانسته وآمده برای اينکه به خانۀ خدا رود و آنجا اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» به دنيا بيايد. در وسط طواف درد زائيدن گرفت و خانۀ خدا شکافته شد. اين شکاف هميشه بوده و من در سالهای اول که مشرف میشدم اين شکاف بود و الان اين صعوديها اين شکاف را از بين بردند. بالاخره خانۀ خدا شکافته شد و فاطمه بنت اسد به اين خانۀ خدا رفت. اين بايد مهمان باشد و اگر مهمان نبود معنا نداشت که وارد اين شکاف و وارد خانۀ خدا شود. معلوم میشود که مهمان بود و وارد خانۀ خدا شد. آنگاه ديوار درست شد و کسی نمیتوانست از ديوار به خانۀ خدا رود. آمدند در را باز کنند ولی نشد. اين نيز بايد يک معجزه باشد و الاّمیتوانستند قفل را بشکنند و در را باز کنند اما ارادۀ حق تعلق گرفته است که اين زايشگاه خصوصی باشد و کسی وارد اين خانۀ خدا و وارد اين زايشگاه علی نشود. بالاخره سه روز در باز نشد و ديوار درست بود و اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» در خانۀ خدا بود. معلوم است اگر روايات شيعه نباشد، خودمان خوب میتوانيم حدس بزنيم که از عالم ملکوت ماما آماده بوده و اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» به دنيا آمده و اين دو سه روز هم خودش و هم مادرش مهمان خدا بودهاند. هر روز مکه پر میشد که چه خبرهاست! روز سوم همان جايی که شکافته شده بود، باز شکافته شد و فاطمه بنت اسد سالم،پارۀ ماه يعنی اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» روی دستش بود و در ميان مردم آمد. اين جمله که الان میخواهيم صحبت کنيم، بعضی از سنّیها گفتند اما همۀ شيعيان گفتند. چشمهای اميرالمؤمنين بسته بود و حتی پدر او را گرفت و ديگران او را گرفتند تا نوبت رسيد به پيغمبر اکرم و پيغمبر اکرم هنوز مبعوث به رسالت نشده بودند و دوازده سال بعد مبعوث به رسالت شدند. تا پيغمبر اکرم،اميرالمؤمنين را گرفتند، چشمهای مبارک در روی پيغمبر اکرم باز شد و سلام کرد. آن زمان سلام نبود بلکه میگفتند صبح شما بخير. بعد از سلام اول سورۀ مؤمنين را خواند. شايد بيست سال بعد اين اول سورۀ مؤمنون بر پيغمبر نازل شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذِينَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ (2) وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (3)
تا اواخر اين آيات را خواند. پيغمبر اکرم انگشت مبارک را در دهان اميرالمؤمنين گذاشت و آنکه از عالم ملکوت امر بود، اميرالمؤمنين خوردند. اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» در آن خانه زندگی میکرد و درحقيقت فاطمه بنت اسد مادر دو نفر است. نامادری برای پيغمبر اکرم و از هر مادری مهربانتر بود و يک مادر اصلی برای اميرالمؤمنين بود. اما با اجازۀ فاطمه بنت اسد و با اجازۀ حضرت ابيطالب، اين بچه از پيغمبر اکرم شد. کليه تربيت اين بچه از پيغمبر اکرم شد. اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» در نهجالبلاغه به اين جمله افتخار میکنند و میفرمايند من کسی هستم که مثل بچه به دنبال مادر، به دنبال پيغمبر اکرم بودم. و آن غار حرا که زمينهساز برای نبوت بود، زمينهساز برای امامت هم بود.
اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه میفرمايند پيغمبر اکرم به من میگفت: «ياعلي! تری ما أری و تسمع ما أسمع». بالاخره پيغمبر اکرم مبعوث به رسالت شدند و در همان غار حرا با بودن اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» و معلوم است اول کسی که ايمان آورد اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» بود، که با هم آمدند به خانۀ خديجه و مثل اينکه حضرت خديجه مهيا بود. اين قضايای حدسی يقينی است و انسان خوب میتواند درک کند اگر عناد و لجاج نباشد. بالاخره پيغمبر اکرم در زدند و در باز شد و حضرت خديجه آمدند و پيغمبر اکرم فرمودند مبعوث به رسالت شدم معنايش اينست که آنچه تو منتظرش هستي، تحقق پيدا کرد. دوم کسی که ايمان آورد، حضرت خديجه بود. به قول قرآن شريف: (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَيْکَ قَوْلاً ثَقِيلاً) ﴿المزمل، 5﴾؛ بار سنگينی به دوش پيغمبر آمده بود. پيغمبر استراحتی کردند و جبرئيل با اول سورۀ مزمّل آمد که يازده دستور است.
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (1) قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً (2) .... إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً (7)
يا رسول الله! شب بيداری داشته باش به هر اندازه که میتوانی و اما در روز مثل ماه و خورشيد و ستاره که در حرکت است، بايد شبانه روز برای اين رسالت کار کرد. فعاليت و استقامت و تحمل مرارتها و انصافاً پيغمبر اکرم به هر اندازه که میشد کار کردند.
اول کاری که پيغمبر اکرم کردند و اين را سنّیها دارند، هم سيرۀ ابن هشام و هم سيرۀ حلبی دارد و ابن ابی الحديد هم دارد. پيغمبر اکرم به واسطۀ اميرالمؤمنين، اشرافيها از قريش و بنیهاشم دعوت کرد و يک وعدۀ چهل نفری ترتيب داد. معلوم میشود پيغمبر اکرم در ميان همه وجاهت خاصی داشته است. همه آمدند و شيربرنج شام پيغمبر اکرم بود و به آنها شام دادند. بعد پيغمبر اکرم بلند شدند و فرمودند اگر من بگويم يک لشگر مجهزی پشت اين کوه هست و میخواهد به شما حمله کند، قبول میکنيد يا نه؟ همه گفتند آري. برای اينکه مشهور شده بود به امين و صادق و پيغمبر اکرم خيلی با شرف بود. همه گفتند آري. پيغمبر فرمودند من به رسالت مبعوث شدم و هرکه اول شهادت دهد، بعد از من امام و وصی من است. اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» شهادت دادند. پيغمبر فرمودند بنشين. سنّیها میگويند دومرتبه پيغمبر اکرم فرمودند ای مردم!آيا میخواهيد آقای دنيا و آخرت شويد! اگر میخواهيد آقای دنيا و آخرت شويد، من مبعوث به رسالت شدم و همه بگوييد «لا اله الاّ الله». اما احدی نگفت و اصلاً بهت عجيبی به آنها زده شده بود. اميرالمؤمنين بلند شدند و شهادات دادند. هم شهادت به وحدانيت و هم شهادت به رسالت دادند.
بار سوم دوباره پيغمبر اکرم همين جمله را گفتند که آقا میخواهيد آقای دنيا و آخرت شويد. همه گفتند آری و باز اميرالمؤمنين بلند شدند و شهادت دادند. «اشهد ان لا اله الاّ الله و اشهد انک محمد رسول الله». پيغمبر فرمودند بنشين. پس احدی ايمان نياورد به غير از اميرالمؤمنين. پيغمبر اکرم سه مرتبه فرمودند اين بعد از من خليفۀ من و امام بر شماست. اين بعد از من وصی شماست.
ابن هشام و حلبی در سيره و ابن ابی الحديد در نهجالبلاغه میگويد جلسه متفرق شد و حضرت ابوطالب را مسخره میکردند و میگفتند پسر برادرت شاه شد و پسرتو وزيرش شد. اين مشهور شد که پسر برادر تو سلطان شد و پسر تو علي، وزيرش شد.
قضايای اميرالمؤمنين يکی و دو تا و صد تا و هزارتا نيست و اين آيۀ (وَ لَوْ أَنَّ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَکِيمٌ) ﴿لقمان، 27﴾ در حق اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» است.
امام هادی «سلاماللهعليه» و امام چهارم میفرمايند اين آيه دربارۀ ما ائمۀ طاهرين است. عجب اينجاست که بعضی از سنّیها همين آيۀ شريفه را گفتند دربارۀ اميرالمؤمنين علی «سلاماللهعليه» است. لذا اين امامت اميرالمؤمنين و رسالت پيغمبر اکرم از نظر شهرت هيچ تفاوتی ندارد. اما مرگ بر لجاجت و تکبر و مرگ بر عناد و مرگ بر رياستطلبی و بالاخره مرگ بر بغضهای شخصی و مرگ بر حسادت. لذا ما شيعيان الحمدلله از نظر اعتقادات خيلی محکم هستيم. قضيۀ سقيفه بنیساعده نيست. ابن ابی الحديد میگويد پنج تا و شما بگوييد بيست نفر جمع شوند در جايی و بگويند خليفه ابی بکر است. اين قضيه نيست بلکه قضيۀ مولود کعبه و پيغمبر اکرم است که اول چيزی که پيغمبر اکرم فرموده اينست که علی ولايت دارد و آخرين چيزی که پيغمبر فرموده اينست که علی ولايت دارد. «انّی تارک فيکم الثّقلين، کتاب الله و عترتی لن يفترقا حتی يردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما فلن تضلّوا أبدا». لذا ما خيلی محکم و مستحکم هستيم.
از همۀ شما تقاضا دارم در ولايت خيلی کار کنيد. ما مثل احقاق الحق داريم و در اين اواخر مثل الغدير داريم و ميرحسين در هندوستان چه زحمتها برای اين کتاب کشيده است. من از شما تقاضا دارم لاأقل اين کتاب سلطان العلماء که انصافاً کتاب خوبی است و قصه است اما همۀ آن واقعيت است. در ولايت خيلی کار کنيد و در ميان مردم بگوييد و قضيۀ ولايت قضيۀ استدلالی نيست بلکه قضيۀ شهرت بسزا و قضيۀ ضرورت است و راجع به اين قضيۀ ضروری همۀ مردم و مخصوصاً دانشگاهها و دبيرستانها و حتی من عقيده دارم دبستانهايمان کار کنند و اما آنها نمیکنند و ما هم راجع به ولايت خيلی کم کار میکنيم. بعضی از ما هم که میخواهيم کار کنيم در غلوّها و خرافتها و در چيزهايی میرويم که جوانها را فراری میدهيم. ما اهل استدلال هستيم. کسی که مولود کعبه را دارد، احتياج به خرافت ندارد. کسی که روايت ثقلين را دارد، احتياج به اين چيزهای درويش منشی ندارد. تقاضا دارم از شما که راجع به ولايت خيلی کار کنيد. هم برای خودتان و هم برای مريدهايتان و در منبرها و در بحثهايتان.
من اين عيد سعيد مبارک را به همۀ شما تبريک میگويم و از طرف همۀ شما به ساحت مقدس حضرت ولی عصر «روحنا فداه» تبريک میگويم و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا میخواهم نظر لطفی به مجلس عنايت کنند و با لطف حضرت زهرا و عيدی گرفتن از حضرت زهرا از جلسه بيرون رويم.
صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد