أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
به مناسبت شهادت امام چهارم علی بن الحسين «سلاماللهعليهما» چند کلمهای دربارۀ آقا صحبت کنم. اميدوارم که نتيجۀ اخلاقی هم داشته باشد.
عمر مبارک امام سجاد مثل پدر بزرگوارشان 57 سال است. در وقتی که به کربلا آمدند، 23 ساله بودند. بعد امامت ايشان جلو آمد و از کسانی که امامتشان خيلی طول کشيد، آقا امام سجاد «سلاماللهعليه» است. تقريباً 34 يا 35 سال امامت ايشان بوده است، و از اول تا آخر امام سجاد در مصيبت و زجر و شکنجه بودند. قبل از قضيۀ کربلا، قضيۀ معاويه بود که امام سجاد و امام حسن و امام حسين در مصيبت شرکت داشتند و بالاخره مردم نااهل حکومت اسلامی مطلق را به معاويه دادند و معاويه کشت و کشتار زياد داشت و به خوبی استفاده میشود که معاويه بعد از حکومتش تصميم گرفته بود اسلام را به سلطنت مبدل کند. همان سلطنت روميها و اينکه اصلاً اسلام نباشد. آنچه نگذاشت مبارزۀ منفی امام دوم و بعد هم مبارزۀ مثبت امام سوم بود و بالاخره آنچه بنیاميه میخواستند، نشد. اما امام سجاد «سلاماللهعليه» در شکنجۀ عجيبی بودند. گرچه توانستند با اسارتشان تشيّع و اين شجرۀ طيبه را آبياری کنند و نگذارند اين شجرۀ طيبه بخشکد. اما بعد در اين سی و پنج ساله با مبارزۀ منفی خود توانستند اهل بيت «سلاماللهعليهم» جای مخصوصی و ابهت و شخصيت مخصوصی در ميان مسلمانها پيدا کنند. درحالی که مثلاً حجاج بن يوسف ثقفی که يکی از استاندارهای عبدالملک مروان بود و چه کشت و کشتارهايی داشت. نقل میکنند که در کوچه میرفت و کسی پرسيد اين کيست. خودش جواب داد من کسی هستم که صد و بيست هزار از شيعيان علی را به جرم شيعهگری کشتهام. اينها بوده اما بالاخره شجرۀ طيبۀ تشيع با مبارزۀ منفی امام چهارم، يک ابهت خاصی در ميان مردم پيدا کرد.
قضيۀ هشام بن حکم انصافاً قضيۀ عجيبی است. از همين قضيه پی میبريم به شخصيت و ابهت امام چهارم. هشام بن حکم به مکه آمد و در طواف هرچه کرد استلام حجر کند، نشد و لذا فرشی برايش انداختند تا مقداری خلوت شود و بتواند استلام حجر کند. در اين بين کسی آمد و ديد مردم احترام خاصی میکنند و همه کنار رفتند و آقا شوط اول و دوم و سوم کردند و مردم جا باز میکردند و احترام میکردند و آقا استلام حجر میکرد و به مطاف میآمد. پرسيد اين کيست و آنگاه فرزدق آنجا بود و اشعار فوقالعاده مهمی برای هشام خواند و اين اشعار دليل بر شخصيت و ابهت امام چهارم بود و اصلاً قضيهای که جلو آمد دليل بر شخصيت و ابهت امام چهارم بود. فرزدق گفت تو او را نمیشناسي، بلکه دنيا او را میشناسد. او کسی است که حوائج مردم را برمیآورد. لا،در کلامش نيست. کسی است که علاوه بر اين حرفها اول نماز اسم اوست يعنی در اقامه و آخر نماز اسم اوست يعنی سلام. بالاخره کسی است که ابهت و شخصيت بالايی دارد.
يُغْضِی حَيَاءً وَيُغْضى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا يُكَلَّمُ إِلَّا حِينَ يَبْتَسِمُ
اشعار از نظر شعری خيلی بالاست درحالی که بدون فکر اين اشعار را خواند و معلوم میشود الهامی از اهل بيت بوده است. از نظر محتوا خيلی بالاست و بايد بگوييم از اولين محتواهای اشعار دربارۀ اهل بيت بوده است. جامی يک اديب است و کتاب ادبيت را نوشته است. میگويد اگر خدا همۀ مخلوقات را بيامرزد به خاطر فرزدق، جا دارد و انصافاً معلوم است که فرزدق با اين اشعارش در آخرت در پيش اهل بيت «سلاماللهعليهم» اجر و پاداش فراوانی دارد.
بالاخره اين ابهت و شخصيت موجب شد که امام سجاد «سلاماللهعليه» با مبارزۀ منفی خود،تشيع را نگاه دارند. گفتم گرچه ابهت و شخصيت اجتماعی بود و بين سنّی و شيعه بود و خدايی بود اما آنچه مهم بود، اينکه آنها میخواستند تشيع را نابود کنند و کمی بالاتر بنیاميه میخواستند تشيع را نابود کنند و امام سجاد «سلاماللهعليه» با اسارتشان و بعد هم با مبارزۀ منفی در طول عمرشان، اين درخت طيبۀ قرآن يعنی تشيع را (... أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ)، توانستند از نسلی به نسل ديگر دهند. حتی اين مبارزۀ منفی امام سجاد موجب شد که بنیاميه به طور کلی نابود شود. نفرت عجيبی از بنیاميه در دل مردم بود و بالاخره آن نفرت موجب شد بنیاميه نابود شود. میگويند که از زمان امام حسن تا امام حسين هيچ انقلابی نشد، اما بعد از آن بيست انقلاب شد. انقلاب روی انقلاب و شهادت شيعه روی شهادت و نفرت بنیاميه روی نفرت بنیاميه و بالاخره به قول آن عرب، وقتی مروان حمار را گرفتند، گفت ذهبة الدولة بالبولة.
اين کار امام سجاد و اين مبارزۀ مثبت ايشان يعنی اسارتشان و مبارزۀ منفی يعنی روضهخواندنها و کارهای عاطفی و بالاخره کارهايی که ابهت و شخصيت به تشيع میداد، توانست بنیاميه را نابود کند و تشيع را از نسلی به نسل ديگر يعنی امام باقر و بعد امام صادق «سلاماللهعليهما» دهد.
چيزی که بايد دربارۀ امام سجاد توجه داشته باشيم اينست که اسم ايشان علی است اما لقب ايشان سجاد و زينالعابدين است و بايد اين لقب سجاد و زينالعابدين را مردم به ايشان داده باشند. اين عبادات امام سجاد و اين تلاش و کوشش امام سجاد برای فقرا و ضعفا و بيچارهها خيلی به کار اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» شباهت داشت. لذا تاريخنويسان حتی سنّيها مثل کامل ابن اثير و امثال اينها میگويند صد خانوار زير دست مبارک ايشان اداره میشد بدون اينکه بفهمد ايشان اداره میکنند. به اندازهای هم عبادت میکرد که پاهای مبارک ورم کرد. شب عبادت میکرد و بعضی اوقات خودشان در خانههای افراد باشخصيت چيزی میبرد و هم رابطه با خدا و هم رابطه با مردم داشت. هم عبادت و هم رسيدگی به خلق خدا داشت. کار امام سجاد در اين سی و پنج سال اين بوده اما عمده اين شعر فرزدق است که:
يُغْضِی حَيَاءً وَيُغْضى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا يُكَلَّمُ إِلَّا حِينَ يَبْتَسِمُ
يک شخصيت اجتماعی و خواه ناخواه يک شخصيت اجتماعی برای شيعه و به عبارت ديگر يک مظلوميتی از شيعه در ميان مردم شد که همان مظلوميت موجب شد بنیاميه نابود شوند. امام سجاد «سلاماللهعليه» اينها را اداره میکرده است يعنی اداره کردن اينگونه چيزها زير نظر آقا امام سجاد بود و اگر بگوييم که اين سياست امام سجاد و اين کار امام سجاد و اين شيعه نگاه داشتن امام سجاد با عملشان و معرفی تشيع از نسلی به نسل ديگر از کارهای مهم امام چهارم «سلاماللهعليه» است، اشتباه نکرديم. يعنی اين سی و پنج ساله برای تشيع خيلی مفيد بوده است. توانستند دشمن را سرکوب کنند و تشيع را سربلند کنند و بالاخره توانستند با مبارزۀ منفي، بنی اميه را نابود کنند.
شعری هم مربوط به امام سجاد است که انصافاً شعر خوبيست. میفرمايند:
تَعْصِی الإِله وَأنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هذا محالٌ فی القياس بديعُ
گناه میکنی و اظهار محبت و دوستی با خدا هم داري. اينها با هم سازگاری ندارد. بعد میفرمايد:
لو کان حبّک صادقاً لأطعته إنّ المحبّ لمن یحبّ مطیع
اگر اظهار محبت میکني، محب آنست که محبوبش را اطاعت میکند.
اين نصيحت شعری امام سجاد است که اگر شعرش هم از امام سجاد نباشد، ولی محتوايش از امام سجاد است. محتوای آن هم (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ...) است. ما اگر خدا و پيغمبر و اهل بيت را قبول داريم، معنای قبول داشتن و معنای محبت اينست که بايد متابعت از آنها داشته باشيم. بايد عملمان با شعارمان و با عقيدهمان به هم بخورد. الحمدلله شيعه الان از نظر اعتقادات بالاست و تا سرحد عشق اهل بيت را دوست دارد. الحمدلله شعار يا حسين و شعار اهل بيتش هم خوب است. همين شعار در اذان و اقامۀ او خيلی بالاست. الحمدلله اين عزاداريها خيلی بالاست اما عملمان با اين شعار و اعتقادمان نمیسازد و اگر بخواهيم شيعه باشيم و محشور با امام چهارم باشيم (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)،هم بايد مطيع باشيم از نظر دل و مطيع باشيم از نظر زبان و گفتار و شعار و هم مطيع باشيم در عمل.
خدا را قسم میدهم به حق امام سجاد، اين اطاعتی که منقسم به سه قسم است، به همۀ ما عنايت بفرمايد.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد