أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسالة 1:
لا إشكال فی أنه يجوز للمالك التوكيل فی أداء الزكاة كما يجوز له التوكيل فی الإيصال إلى الفقير، و فی الأول ينوی الوكيل حين الدفع إلى الفقير عن المالك و الأحوط تولی المالك للنية أيضا حين الدفع إلى الوكيل و فی الثانی لا بد من تولی المالك للنية حين الدفع إلى الوكيل...
زکات را خود نمیدهد، بلکه به ديگران میدهد تا به جا مصرف کنند. يک دفعه کسی که زکات برايش واجب است، کسی را وکيل میکند که اين پول يا زکات يا خمس را به ديگری بده. يک دفعه ايصال است، يعنی وکيل نمیگيرد بلکه واسطهگری میکند. مثلاً خودش میخواهد زکات را به حاکم شرع بدهد، بنابراين به يک طلبه میگويد اين زکات مرا به فلانی برسان. يا طلبه فقير سراغ دارد و میگويد به فلانی بده. در اينجا توکيل نيست بلکه ايصال است. میفرمايند اگر ديگری را وکيل کند، بايد آن وکيل نيت کند. مثل نماز استيجاری میشود. در نماز استيجاری پول میدهند که اين شخص نماز بخواند، آنگاه نيت نماز را کسی که نماز میخواند، انجام میدهد. اين نيز چون وکيل است که زکات را به فقير دهد، بايد نيتش را هم بکند.
اما در صورت ايصال يا واسطهگري، مالک بايد نيت کند. بنابر نيت قربت که گفتند واجب است، نيت قربت میکند و زکاتش را میدهد و میگويد اين زکات را به فلانی بدهيد. تقريباً آن آقا هيچ کاره است بلکه زکات را به اهلش میرساند. اگر چنين باشد، نيت را بايد زکات دهنده بکند. زکات میدهد قربة الی الله، اما به جای اينکه به خودش بدهد، به پسرش میدهد و میگويد اين پول را به فلانی بده. اين غير از توکيل است. کسی را وکيل نکرده برای دادن زکات، بلکه واسطهگری کرده و زکات را خودش داده الاّ اينکه يک واسطه قرار داده و ممکن است آن واسطه نداند در اين پاکت چقدر پول هست يا نداند که چه چيز در اين پاکت هست و يا چه چيز در اين ظرف است. کسی که میداند، آنست که زکات را میدهد و کسی که میفهمد، آنست که زکات را میگيرد. باز زکات به قصد قربت داده شده و خود مالک هم تعيين کرده و اينکه گفتيم يُشترط در زکات نيت قربت و يشترط در زکات التعيّن است، هر دو از آقای مالک میشود. تعيّن و نيتش از اوست و اما اگر توکيل باشد، اينطور نيست. مثلاً پول را به حاکم شرع میدهد و حاکم شرع را وکيل میکند که به فقرا بدهد. در اينجا نيز پول را به يک طلبه میدهد و آن طلبه را وکيل میکند که اين پول را به فلان طلبه يا به حاکم شرع برساند. در اين واسطهگری نيت قربت لازم نيست و تعيّن هم نمیخواهد و قصد قربت نکند بلکه برای ايصالش پول بگيرد و قصد تعين هم نکند يعنی نداند که در اين پاکت چه چيزی هست، چون هيچ کاره است، زکات وقع فی محلّه، هم قصد قربت شده و هم تعيّن حاصل شده است.
عبارت اينست:
لا إشكال فی أنه يجوز للمالك التوكيل فی أداء الزكاة كما يجوز له التوكيل فی الإيصال إلى الفقير، و فی الأول ينوی الوكيل حين الدفع إلى الفقير عن المالك و الأحوط تولی المالك للنية أيضا حين الدفع إلى الوكيل و فی الثانی لا بد من تولی المالك للنية حين الدفع إلى الوكيل...
اگر مالک بخواهد وکيل بگيرد، میشود. کسی را در ادای زکات وکيل میکند و لازم نيست مالک نيت کند بلکه وکيل در وقتی که پول را به فقير میدهد، نيت میکند.
مرحوم سيّد راجع به نيتش فرمودند و شما راجع به تعيّن هم بفرماييد. اگر وکيل کرده در ادای زکات، بايد بداند که اين چيست و زکات خمس يا امثال اينهاست و رد کند به فقير اما از باب وکالت. و اما اگر واسطهگری و ايصال باشد، تعيّن هم لازم نيست،يعنی لازم نيست که واسطهگر بداند در پاکت چه چيزی هست، بلکه اصل بين مالک و فقير است. و اين آقا يک واسطهگر بيش نيست و در حقيقت بايد گفت هيچکاره است.
مسألة ۲:
إذا دفع المالک أو وکیله بلا نیة القربة له أن ینوی بعد وصول المال إلی الفقیر و إن تأخرت عن الدفع بزمان بشرط بقاء العین فی یده أو تلفها مع ضمانه کغیرها من الدیون و أما مع تلفها بلا ضمان فلا محل للنیة.
بنا بر اينکه قصد قربت شرط باشد و گفتم مشهور و اجماع میگويد شرط است. حال گفتيم مالک يا وکيل بايد نيت قربت کند، حال اگر مالک هنوز نيت قربت نکرده، پول رابه وکيل داد و گفت به فقير برسان. بعد از آنکه به فقير داد، ولو يک ماه هم طول بکشد، آن موقع نيت قربت نمیکند بلکه بعد نيت قربت میکند. اين مانعی ندارد، برای اينکه زکات را داده و قصد قربت هم کرده است،اما بين قصد قربت و ادای زکات فاصله افتاده است و فاصله اشکال ندارد ولو اينکه يک ماه هم طول بکشد. شرطش اينست که زکات باقی باشد تا اين نيت کند. چرا؟!
زکات را به کسی داده و قصد قربت نکرده است. آن شخص هم پول را خرج کرده است. حال بگوييم کسی که پول را خرج کرده،بيخود پول را خرج کرده برای اينکه شرط زکات قصد قربت بوده و اين قصد قربت نکرده است. حال پول تمام شده و میگويند الان نمیشود قصد قربت کند و بايد عين باقی باشد. مثلاً هزارتومان خمس يا زکات داده و قصد قربت هم نکرده و او هم هزار تومان را خرج کرده است. حال هزار تومان را بيخود خرج کرده برای اينکه زکات نبوده، برای اينکه قصد قربت نداشته است. دِينی بر ذمّه فقير است. اين الان قصد قربت میکند و فقير را بریالذمّه میکند. میگويند اين کار نمیشود بلکه بايد آن عين باقی باشد تا بتواند قصد قربت کند. اما ظاهراً خواه عين باقی باشد يا نباشد، اين پول را به عنوان زکات داده و زکات واقع نشده است. حال به ذمّۀ اين آقاست و دِين است و فهميد زکات بدون قصد قربت يا زکات بدون تعيّن باطل است. گندم يا پول را رد کرده و او هم خرج کرده اما ذمّۀ فقير مشغول است برای اينکه پول را بيجا مصرف کرده و زکات باطل بوده است. حال که دِين به ذمّۀ اوست، اين دين را ادا میکند با قصد قربت. میگويد هزار تومانی که من از آن طلبه يا فقير میخواهم، از باب زکات يا خمس باشد قربة الی الله. يک دفعه عين را میدهد و قصد قربت میکند و يک دفعه دِين را میدهد و قصد قربت میکند، اين چه فرق میکند!
لذا اگر يادتان باشد، در چند مسئلۀ قبل، مرحوم سيد مسئله را متعرض شدند و ما هم قبول کرديم و گفتند در زکات میتواند تبديل و تبدّل کند. گفتند میتواند خود گندم را ندهد بلکه پولش را بدهد. میتواند خود گندم را ندهد و مثلاًبه جای گندم، جو بدهد. میتواند گندم ندهد و به جای آن اجارۀ خانهاش را بدهد. خانۀ اين آقا را اجاره کرده و بدهکار است و ندارد که بدهد و آن آقا از باب زکات اجاره خانه را کم میکند. سابقاً گفتيم اجماع در مسئله بود و علاوه بر اجماع، روايات صحيحالسند هم در مسئله بود. اگر يادتان باشد، آنجا ما میگفتيم اين روايتها دلالت میکند بر اينکه متعلّق به عين نيست بلکه متعلق به ذمّه است. اما در اينکه اين میتواند به جای عينی که به ذمّهاش هست و مثلاًبايد گندم بدهد، اما گندم نمیدهد و مثلاً اجاره خانه را میدهد و يا به جای گندم، گوشت میدهد. سابقاً اگر يادتان باشد، میگفتيم اين بعضی اوقات کار خوبيست و مخصوصاً اينکه اگر قيمت بدهد. مثلاً گندم بدهکار است و اگر بخواهد گندم را به فقير بدهد، گندم به درد فقير نمیخورد. بنابراين به او میگويد يک ماه از فلانی نان بگير و يا اينکه پول به او میدهد. ما قائليم که وقتی پول داد، مالک میشود و وقتی مالک شد، میتواند غير از نان چيز ديگری بگيرد. در کفارات نيز میگوييم بايد اطعام کند، اما اطعام نمیکند و پول میدهد. وقتی پول داد، او مالک میشود و وقتی مالک شد، میتواند از آن پول اطعام نکند بلکه قرضش را بدهد.
سابقاً اين مسائل را گفتيم و اين مسائل مفروغٌعنها شد و اينجا منافات پيدا میکند با قبل. در قبل میفرمودند که میتواند تبديل و تبدّل کند و اينجا میفرمايند که نمیشود تبديل و تبدل کرد بلکه بايد عين باشد و الان عين از بين رفته، بنابراين دوباره بايد زکات بدهد. لذا مرحوم سيد در اينجا میفرمايد اگر آن فقير تلف کرده باشد و جاهل باشد و نداند که او قصد قربت نکرده، ضامن نيست و اين دوباره بايد زکات دهد. و اما اگر میداند که قصد قربت نکرده، نبايد مصرف میکرده و دِين است و در اينجا فقير بايد زکات را بدهد. به مرحوم سيّد عرض میکنيم از اين جهت هم تفاوت نمیکند، بالاخره زکات باطل داده و زکات باطل را میتوان تصريح کرد به اينکه بين زکات و قصد قربت فاصله بيفتد. میگوييم زکات را داده و قصد قربت نکرده و يک ماه ديگر قصد قربتش را میکند. اينکه مرحوم سيد میفرمايند عين بايد باقی باشد، به چه دليل! عين تلف شده و فقير خورده يا دِينش را ادا کرده است. در اينجا به فقير میگويد زکاتی که من به تو دادم باطل بوده و دِينی به ذمّۀ توست و من الان دِين به ذمّه تو را از باب زکات به تو میدهم و تو را بری الذمّه میکنم. اين مانند آنجا میشود که زکات نداده باشد و از آن فقير بستانکار باشد و به فقير میگويد من زکات بدهکارم و میخواهم دِين تو را از باب زکات ادا کنم. سابقاً فرمودند اين کار میشود. الان هم در اينجا بايد بگوييم که میشود. دِينی به ذمّۀ فقير است، و اين او را از باب زکات بری الذمّه میکند. لذا «إذا دفع المالک أو وکیله بلا نیة القربة له أن ینوی بعد وصول المال إلی الفقیر و إن تأخرت عن الدفع بزمان»؛ بنا بر فرمايش مرحوم سيد که ادعای اجماع هم کردند، اين زکات باطل است. میفرمايند زکاتش را يک ماه قبل داده و يک ماه بعد قصد قربت میکند،اين طوری نيست اما میفرمايند «بشرط بقای دين»،به چه دليل؟!
زکات را داده و فقير هم خورده، اما زکات باطل بوده است،پس خواه ناخواه کسی که خورده، به ذمّهاش میآيد. اين نيز هم زکات بدهکار است و هم بستانکار از فقير است. بنابراين بستانکار را بریالذمّه میکند از باب زکات. يک دفعه پول به او میدهد ويک دفعه دِين او را میدهد. مثل آنجاست که کسی زکات بدهکار است و از فقير هم بستانکار است و قربة الی الله دينش را از باب زکات ادا میکند. سابقاً گفتند اين طوری نيست و اجماع هم گفت طوری نيست. در اينجا نيز زکاتش باطل است و فقير هم مديون است و اين هم زکات بدهکار است، بنابراين از باب زکات فقير را بری الذمّه میکند.
به مرحوم سيّد عرض میکنيم اينکه بايد دوباره زکات دهد،میتواند تبديل و تبدّل کند. در اينجا میگويند نه اما سابقاً میگفتند بله و تبديل و تبدل مانعی ندارد. سابقاً میگفتيم برای تسهيل امر، ائمۀ طاهرين «سلاماللهعليهم» اجازۀ عام دادند به اينکه راجع به خمس يا زکات فطره يا زکات، تبديل و تبدّل کنيم. مثلاً خمس بدهکار است و از باب خمس، دِين آن آقا را ادا میکند. يا زکات بدهکار است و آن آقا هم پول بدهکار است،بنابراين اين آقا پول را میبخشد يعنی بریالذمّه میکند از باب زکات. در اينجا نيز همين است. زکاتش را داده اما باطل بوده و قصد قربت نداشته است. حال پول به ذمّۀ آن آقا میآيد. در اين صورت اين آقا میخواهد قصد قربت کند و حتی يک ماه هم طول کشيده اما میگويند طوری نيست. حال دِينی به ذمّۀ فقير است، قربةالی الله از باب زکات او را بریالذمّه میکند.
مسئله اينست:
بشرط بقاء العین فی یده أو تلفها مع ضمانه کغیرها من الدیون و أما مع تلفها بلا ضمان فلا محل للنیة.
اگر کسی بگويد اين زکات را خورده و نمیدانسته و چيزی به ذمّه فقير نيست، و اما به ذمۀ اين آقا هست چون قصد قربت نکرده و بايد زکات را بدهد.
عبارت اينست:
إذا دفع المالک أو وکیله بلا نیة القربة له أن ینوی بعد وصول المال إلی الفقیر و إن تأخرت عن الدفع بزمان بشرط بقاء العین فی یده أو تلفها مع ضمانه کغیرها من الدیون و أما مع تلفها بلا ضمان فلا محل للنیة.
اول گندم يعنی زکات را داده اما زکات باطل داده و الان باطل را تصحيح میکند و میگويد زکاتی که قصد قربت نکردم، الان قربة الی الله آنچه به فقير دادم، از باب زکات باشد. اين درست است. چيزی که ما داريم، اينست که میفرمايند «بشرط بقاء العين» و ما میگوييم چرا بشرط بقاء العين باشد. اگر اين فقير زکات باطل خورده، اين را از باب زکات نخورده و مال مردم را خورده درحالی که نمیدانسته است. خيال میکرده زکات است و بعد فهميده زکات باطل بوده است. بنابراين به ذمّهاش است و بايد مال مردم را رد کند. حال کسی که قصد قربت نکرده، با قصد قربت ذمّۀ آن فقير را بری میکند. سابقاً گفتيم مانعی ندارد زکات را تبديل و تبدّل کند و به جای گندم، دِين را ادا کند. پس دِين است و دين را ادا میکند، پس بايد زکات را دوباره بدهد. اما روی عرضی که من گفتم، سالبه به انتفاء موضوع میشود. همه جا اينطور میشود که اين آقا مال مردم را به عنوان زکات خورده و الان فهميده زکاتش باطل است و آن آقا بايد دوباره زکات بدهد. يک دفعه دوباره زکات میدهد اما يک دفعه دِينی که به ذمۀ فقير است، از باب زکات بری الذمّه میکند، خواه عين باقی باشد يا عين باقی نباشد.
و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد