أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 39:
إذا لم یکن الفقیر المشتغل بتحصیل العلم الراجح شرعا قاصدا للقربة لا مانع من إعطائه الزکاة، وأمّا إذا کان قاصدا للریاء أو للرئاسة المحرّمة ففی جواز إعطائه اشکالٌ من حیث کونه إعانةً علی الحرام.
اگر طلبه درس میخواند اما قصد قربت ندارد. میفرمايند دادن خمس و زکات به اين طلبه اشکال ندارد، و اما اگر قصد ريا کند، يا قصد داشته باشد درس بخواند تا به رياست برسد، آيا میشود به او شهريه داد يا نه؟! آيا میتوان به او زکات داد يا نه؟!
در اينجا میفرمايند اشکال دارد. میفرمايند (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ) ﴿المائدة، 2﴾.
آيا تحصيل از تعبديات است يا از توصليات؟! اگر از توصليات باشد، هر قصدی کند، آن عمل واقع میشود و برای آن عمل هم مزد بگيرد، اشکال ندارد. مثلاً طلبه برای پول منبر میرود، ولو اينکه تبليغ دين میکند اما قصدش خوب است. يا مثلاً طلبه درس میخواند برای اينکه قاضی شود. يا برای اينکه مسجدی تصاحب کند و به رياستی برسد. اگر از تعبديات باشد، اين کار حرامی است و واقع نمیشود. اصلاً کار حرامی است و چيزی بار بر آن نمیشود. و اما اگر از توصليات تبليغش ثواب دارد و درس خواندن و گرفتن شهريه ثواب دارد و گرفتن زکات و وجوهات بريه هم اشکال ندارد.
مرحوم سيّد در اينجا از تعبديات حساب میکنند و مثل اينکه مرحوم سيّد نتوانستند مبنايی برای خودشان درست کنند. لذا بعضی اوقات میگويند از تعبديّات است. مثل اينکه دو سه تا مسئله داشتيم که میگفتند از تعبديّات است. بعضی اوقات میگويند از توصليات است. بعضی اوقات احتياط میکنند. لذا در اين مسئله ايشان مبنايی ندارد. در اينجا میفرمايند: إذا لم یکن الفقیر المشتغل بتحصیل العلم الراجح شرعا قاصدا للقربة لا مانع من إعطائه الزکاة، وأمّا إذا کان قاصدا للریاء أو للرئاسة المحرّمة ففی جواز إعطائه اشکالٌ من حیث کونه إعانةً علی الحرام.
يعنی قصد قربت ندارد و طوری نيست. ديروز میفرمودند اگر قصد قربت ندارد، نمیتواند از وجوهات بريه استفاده کند. در اينجا در اصل مسئله که «يشترط فيه قصد القربة» است، میگويند نه، از توصليات است و از تعبديات نيست. آنوقت میفرمايند بله،اگر قصد رياست داشته باشد، اگر با تبليغش قصد کار حرامی داشته باشد، آنگاه اشکال پيدا میکند، زيرا کسی که زکات به او میدهد، اعانت به اثم است و کار او حرام است برای اينکه رياست طلبی است و اين هم که پول به او میدهد اعانت بر اثم کرده است. او گناه کرده و اين دهنده هم گناه کرده، اما زکات يا خمس واقع شده است. تقريباً اينجا يک قول تازهای از مرحوم سيّد «رضواناللهتعالیعليه» پيدا میشود. بعضی اوقات میفرمودند اينکه قصد قربت میخواهد يا نه، قال خدشه است. بعد در دو سه مسئله و من جمله مسئلۀ ديروز میگفتند قصد قربت شرط است. امروز قول سومی دارند و میفرمايند طلبگی او طوری نيست اگر قصد قربت نداشته باشد، اما اگر قصد رياست داشته باشد، اگر قصد کار حرام داشته باشد و بخواهد قاضی شود و قضاوت کند، حرام است. میفرمايند کارش حرام است و نمیتواند شهريه بگيرد برای اينکه اعانت بر اثم است و آيۀ شريفه میفرمايد: (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ).
عبارت اينست که:
إذا لم یکن الفقیر المشتغل بتحصیل العلم الراجح شرعا قاصدا للقربة لا مانع من إعطائه الزکاة، وأمّا إذا کان قاصدا للریاء أو للرئاسة المحرّمة و ففی جواز إعطائه اشکالٌ من حیث کونه إعانةً علی الحرام.
يعنی از توصليات است و قصد قربت نمیخواهد. مثل غالب طلبهها فکرش را نمیکنند که درس بخواند برای اينکه مروج اسلام شود، درس بخواند برای اينکه نگهدار حوزه باشد، خيلی ثواب دارد و اگر درس بخواند برای اينکه به پول و رياستی برسد، خيلی گناه دارد. اما علی کل حال درس وقعَ فی محلّه است. میفرمايند اگر فقط قصد قربت نداشته باشد، میتواند شهريه بگيرد چون از توصليات است و در توصليات قصد قربت شرط نيست. مثل اينکه لباسش نجس است و لباس را میشويد. اما اگر قصد معصيت داشته باشد، اين گناه است و کسی که میخواهد به اين شهريه يا زکات دهد،اعانت بر اثم کرده و اعانت بر اثم حرام است و قصد ريا آن را حرام میکند،و اما درس خواندن وقعَ فی محلّه است.
فعلاً قول مرحوم سيّد اينست که طلبه اگر قصد قربت نکند، و فقط درس میخواند و فکر نمیکند که برای چه چيز درس میخواند. اگر اينطور باشد دادن شهريه به او اشکال ندارد، و اما اگر قصد ريا داشته باشد يا قصد حرام داشته باشد، درس خواندن او درست است اما کارش گناه است، زيرا رياکاری است و مقدمۀ حرام، حرام است. کسی که میخواهد به اين شخص زکات دهد،چون اعانت بر اثم است، جايز نيست. اين قول سومی از مرحوم سيّد در عروه میشود.
فرمايش اول خيلی خوب است و همين است که ما هم گفتيم درس خواندن از توصليّات است و لازم نيست قصد قربت داشته باشد. اگر قصد قربت داشته باشد، پربرکت میشود و خدا کمکش میکند، هم کمک معنوی و هم کمک استعدادی و بالاخره دست عنايت خدا روی سرش است. و اما اگر قصد قربت نکرده و قصد حرام هم نکرده، کارش، کار مستحبی است، اما ثواب ندارد، برای اينکه قصد قربت نداشته و چيزی که قصد قربت نداشته باشد، ثواب ندارد.
تا اينجا ما نيز سه چهار مرتبه همين را گفتيم که قصد قربت در اعطاء زکات شرط نيست و دليلی بر قصد قربت نداريم. امروز هم مرحوم سيّد همين را تصريح میکنند. يک جمله هم از شيخ انصاری «رضواناللهتعالیعليه» در ميان ما طلبهها مشهور است که فرمودند اگر امام جماعت باشد، واجب است که قصد قربت کند و اگر بخواهد قاضی شود، تعرض للقضاوة مشکل است «و أما فی تحصيل العلم اهتمّوا به ولا لغيرالله». مشهور است که میگويند شيخ تحصيل علم را واجب میدانسته و از توصليات میدانسته، بنابراين به طلبهها میگفته اگر امام جماعت شديد، قصد قربت میخواهد. معمولاً فقها الان در رسالهها میگويند قصد قربت و قصد جماعت لازم نيست. مرحوم شيخ انصاری فرمودند لازم است. اگر میخواهی درس بخوانی و قاضی شوی و خودت را در معرض قضاوت ببري، اين کار را نکن و مشکل است. به قول روايات ما نشستن لب پرتگاهی است. و اما اگر درس میخوانيد نه برای جماعت و نه برای قضاوت، پس اهميت به طلگبی بده و اين واجب است ولالغيرالله. گفتند طلبگی واجب کفايی است اما توصلی است و نه تعبّدي.
مرحوم سيّد که میفرمايند از توصليات است، شيخ انصاری گفته و ما هم گفتيم درس خواندن از توصليات است و نه از تعبديّات. پس اگر درس بخواند، کار مستحبی است و بعضی اوقات واجب است و بعضی اوقات درس خواندن برای بعضی واجب عينی است. کسی که واقعا میتواند به جايی برسد و خودش را ولو به اندازه رفاه اداره کند،واجب عينی است که درس بخواند. حال اگر قصد ريا کرد، آيا تحصيلش باطل شد يا نه؟!
مرحوم سيد در اينجا میگويند نه، ولی گناه کرده است. اگر قصد دنيا کرد، تحصيلش صحيح است اما گناه کرده است. حال اگر بخواهند به او شهريه دهند، اعانت بر إثم است و کسی هم که شهريه میدهد گناه کرده است. اگر توصلی باشد، اينکه شهريه میدهد اعانت بر اثم کرده و اعانت بر اثم آنجاست که در فعل شريک باشد. در مکاسب مرحوم شيخ انصاری مثال میزنند و میفرمايند کسی دست کسی را بگيرد و ديگری به او کتک بزند يا ديگری او را بکشد، اين اعانت علی الاثم است. حتی میگويند اگر میداند که میخواهد او را بکشد يا کتک بزند و اما کمک نکند، اعانت علی الاثم نيست. اعانت علی الاثم معنای عرفی دارد و میگويند معنای عرفی آنست که دخالت در فعل داشته باشد. (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ) آنجاها درست است که در کار گناهکار دخالت داشته باشد. مثل اينکه دستش را بگيرند و ديگری کتک بزند. اين اعانت علی الاثم است. کسی که کتک میزند فاعل است و کسی که دستش را گرفته اعانت علی الاثم کرده است. پس مانحن فيه اعانت علی الإثم نيست برای اينکه دادن پول به طلبه اعانت بر رياکاری او يا اعانت بر قصد حرامش نيست. برای اينکه طلبه است و خوب درس میخواند به او شهريه میدهند. لذا اعانت علی الإثم بايد آنجا باشد که دخالت در فعل داشته باشد و اما تا دخالت در فعل نداشته باشد، ظاهراً اشکال ندارد. اين درس میخواند اما قصد دارد که به واسطۀ تحصيلش کار حرامی را انجام دهد، در اينجا برای اين حرام است برای اينکه فکرش حرام است و مثل رياکاری است. اما پدرش که خرج و مخارج او را میدهد، اعانت علی الاثم نيست بلکه بر او واجب است که نفقه دهد،پس نفقۀ او را میدهد. يا بر او واجب است که خمس دهد، اين پسر هم سيد است، پس خمس را به او میدهد. لذا کمک الاّاز اعانت علی الاثم است و اعانت علی الاثم الاّ از کمک کردن است. به عنوان مثال کسی که میخواهد شراب بخورد اگر پول به او دهند تا شراب بگيرد، اين اعانت علی الاتم است. اما به کسی که فقير است پول دهند و اين خرج و مخارجش اداره میشود و گناه هم میکند. گناه او اعانت علی الاتم نيست. پس اگر دخالت باشد و کمک مع الواسطه باشد، علی الظاهر اشکال ندارد.
علی کل حال جملۀ خوبی از استاد بزرگوار ما آقای بروجردی «رضواناللهتعالیعليه» نقل میکنند. مرحوم آقا شيخ محمدحسن نجفآبادی که يکی از علمای بزرگ اصفهان بود، در مدرسه جده شرح لمعه میگفت و ايشان از نظر تقوا هم خيلی بالا بود و وجوه بريه هم مصرف نمیکرد. آقای بروجردی او را وکيل کرده بودند. ايشان به آقای بروجردی نوشته بود که اين شهريه را به چه کسی بدهم. فرموده بودند به طلبۀ درس خوانی بده که مؤمن باشد. نوشته بود من چنين طلبهای سراغ ندارم. آقای بروجردی فرمودند به طلبهای بده که درس بخواند و محصل باشد. نوشته بود من چنين کسی هم سراغ ندارم. آقای بروجردی نوشته بودند پول را بگير و به همين طلبههايی بده که اسمشان طلبه است و حوزه را اداره میکنند. به مرحوم حاج شيخ «رضواناللهتعالیعليه» گفته بودند بعضی از طلبهها خوب نيستند و مرحوم حاج شيخ فرموده بودند من دو قسمت شهريه میدهم. يک قسمت اينکه در آخرت دستم را بگيرند و يک قسمت اينکه در دنيا پايم را نگيرند. حوزه را بايد اداره کرد. آن مرجع تقليد خوب میداند که حوزه بايد اداره شود و اداره شدن حوزه متوقف بر اين نيست که همۀ آنها درس بخوانند. البته طلبه يعنی درسخوان و متدين، يعنی کسی که به فکر اسلام عزيز است؛ اما اين معنای حوزه نيست. پس حوزه را بايد گرم نگاه داشت و اگر کسی بخواهد حوزه را گرم نگاه دارد، بايد از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج، طلبهها را در رفاه بگذارد. لذا اعانت علی الاثم مرحوم سيد را برداريد،صدر مسئله بسيار عاليست و حسابی روی آن فتوا دادند. آنگاه اينطور میشود که:
إذا لم یکن الفقیر المشتغل بتحصیل العلم الراجح شرعا قاصدا للقربة لا مانع من إعطائه الزکاة، وأمّا إذا کان قاصدا للریاء أو للرئاسة المحرّمة و فی جواز أعطائه لا اشکال به،
زيرا بايد به حوزه دهند تا حوزه از نسلی به نسل آينده منتقل شود.
و صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد