أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 13:
من كان وظیفته تكرار الصلاة إلى أربع جهات أو أقل وكان علیه صلاتان یجوز له أن یتمم جهات الأولى ثم یشرع فی الثانیة ویجوز أن یأتى بالثانیة فی كل جهة صلى إلیها الأولى إلى أن تتم، والأحوط اختیار الأول، ولا یجوز أن یصلی الثانیـة إلى غیر الجهة التى صلى إلیها الأولى، نعم إذا اختار الوجه الأول لا یجب أن یأتی بالثانیة على ترتیب الأولى.
مسئله، مسئلۀ به دردبخوری است؛ برای کسانی که میگویند اگر برای پیدا کردن قبله علم و اماره و ظنّ مطلق نباشد، باید به چهار طرف نماز خواند. اما برای عرض ما که گفتیم اگر علم به قبله نداشته باشد، اماره و ظنّ مطلق هم نداشته باشد، به هر طرف نماز بخواند، کفایت میکند. آنگاه مسئلۀ امروزمان سالبه به انتفاء موضوع میشود. بحث امروزمان روی افرادی است که میگویند باید به چهار طرف نماز بخواند. به یک طرف چهار رکعت اول را بخواند و بعد چهار رکعت دوم و تا آن طرف تمام نشود، نوبت به طرف دوم نمیرسد.
مشهور در میان أصحاب همین را گفتند که الان که میخواهد به چهار طرف نماز بخواند، نماز ظهرش را به چهار طرف میخواند و بعد نماز عصر را به چهار طرف میخواند؛ و اما اگر بخواهد نماز ظهر را به یک طرف بخواند و بعد طرف دیگر چهار رکعت دیگر بخواند و همچنین تا آخر، مشهور در میان اصحاب میگویند این کار نمیشود.
مرحوم سید در مسئله ماندند، لذا احتیاط میکنند. میفرماید احتیاط اینست که نماز ظهر را به چهار طرف بخواند و بعد سر نماز عصر برود و به چهار طرف بخواند. اما اگر بخواهد نماز ظهر و عصر را به یک طرف بخواند و بعد طرف دیگر نماز ظهر و عصر را بخواند و همچنین به طرفهای دیگر هم نماز ظهر و عصر را بخواند. دلیلی برای این مطلب ندارند، الاّ اینکه کسی بگوید اگر به یک طرف چهار تا نماز خواند، به طرف دیگر جزم به نیت دارد؛ و اما اگر یک نماز خوانده و بخواهد نماز عصر را هم بخواند، جزم به نیت ندارد و نمیداند آیا نماز ظهر را رو به قبله خوانده یا نه. همه میگویند جزم به نیت در همه جا لازم نیست، و دلیلی بر جزم به نیت نداریم.
اگر یادتان باشد، سابقاً هم روی آن بحث کردیم و گفتیم آنچه هست، باید نیت نماز ظهر باشد قربة الی الله. اما جزم به نیت واجب نیست و دلیل بر وجوب هم نداریم.
مرحوم سید به خاطر جزم به نیت، احتیاط کردند، اما باید احتیاطشان احتیاط مستحبی باشد و نه احتیاط واجب.
عبارت مرحوم سید اینست که:
من كان وظیفته تكرار الصلاة إلى أربع جهات أو أقل وكان علیه صلاتان یجوز له أن یتمم الأولى ثم یشرع فی الثانیة ویجوز أن یأتى بالثانیة فی كل جهة صلى إلیها الأولى إلى أن تتم، والأحوط اختیار الأول، ولا یجوز أن یصلی الثانیـة إلى غیر الجهة التى صلى إلیها الأولى، نعم إذا اختار الوجه الأول لا یجب أن یأتی بالثانیة على ترتیب الأولى.
نماز ظهر را به چهار طرف میخواند. میتواند نماز ظهر را به یک طرف بخواند و به طرف دیگر نماز عصر را بخواند و بعد به طرف دیگر دوباره نماز ظهر و عصر را بخواند. میفرمایند این هم جایز است. ما احوط اینست که به یک طرف چهار رکعت نماز بخواند و بعد به طرف دوم و سوم تا آخر. اگر بخواهد نماز عصر را مقدم بر نماز ظهر بگذارد، جایز نیست و اگر بخواهد اول نماز عصر را به یک طرف بخواند وبعد نماز ظهر را به یک طرف بخواند، تقدم نماز عصر بر ظهر شده و جایز نیست.
اما این أحوط مرحوم سید هیچ دلیل ندارد به غیر از اینکه کسی بگوید که میتواند جزم در نیت پیدا کند، بنابراین به یک طرف چهار رکعت نماز ظهر بخواند، یقین پیدا میکند که نماز ظهر را خوانده و برای نماز عصر جزم در نیت دارد و یقین دارد که نماز ظهر را خوانده است. و اما اگر نماز ظهر را به یک طرف بخواند و نماز عصر را به طرف دیگر بخواند، جزم در نیت ندارد. جزم در نیت لازم نیست و مرحوم سید نیز فرمودند لازم نیست و باید احتیاط مستحبی کنند و اینجا همان احتیاط مستحبی را کردند و فرمودند: «ویجوز أن یأتى بالثانیة فی كل جهة صلى إلیها الأولى إلى أن تتم، والأحوط اختیار الأول، ولا یجوز أن یصلی الثانیـة إلى غیر الجهة التى صلى إلیها الأولى».
اما معمولاً اگر به دست مردم دهیم، مردم همین کار را میکنند. یعنی اول به طرف راست چهار رکعت نماز میخوانند و بعد به طرف دست چپ چهار رکعت و بعد طرف پشت سر و به طرف رو. اگر به دست مردم میدادند و میگفتند باید به چهار طرف نماز بخوانید، اول به چهار طرف نماز ظهر را میخوانده و یقین پیدا میکند که نماز ظهر را خوانده و بعد هم به چهار طرف نماز عصر میخواند. در اینجا جزم به نیت هم ندارد اما وقتی چهار رکعت تمام شد، یقین دارد که نماز ظهر و عصر را خوانده است. اما سابقاً روایات صحیحالسند پیدا کردیم که گفته بود که میتواند به یک طرف نماز ظهر و عصر را بخواند. بعد طرف دوم و سوم و چهارم نیز نماز ظهر و عصر را بخواند، اما اصلاً نیست و اگر ظنّ مطلق ندارد، تکرار ساقط است و روایت میگفت متحیر به هر طرفی که نماز بخواند، کفایت میکند. اگر یادتان باشد میگفتم اگر به دست مردم دهیم، این تکلیف را تکلیف شاقّی میدانند. به کسی که نماز ظهر و عصر میخواند بگویند به جای هشت رکعت نماز، سی چهل رکعت نماز بخوان. این تکلیف، تکلیف شاقّی است و با سهولت سازگاری ندارد. علی کل حالٍ سابقاً مسئله را گفتیم و خودشان هم در باب ذبیحه فرمودند و در جاهای دیگر هم فرمودند در آنجاها که قبله شرط است اگر نتوانستیم قبله را به دست بیاوریم، آنگاه قبله ساقط است. مثلاً اگر بخواهد میت را دفن کند و نداند کدام طرف دفن کند، آنگاه قبله ساقط است. یا اگر بخواهد گوسفند را ذبح کند و نداند به کدام طرف ذبح کند، قبله ساقط است. فرمودند آنجاها که علم به قبله ندارد یا اماره به قبله ندارد، ظنّ مطلق حجت است و اگر ظنّ مطلق نداشته باشد، تکلیف ساقط است، الاّ در باب نماز که میخواهند برای یک نماز ظهر و عصر، سی چهل رکعت نماز به گردن مکلّف بگذارند و بگویند که به روبرو هشت رکعت و به طرف دست راست هشت رکعت و طرف دست چپ و پشت سر نیز هشت رکعت نماز بخوان و بالاخره سی و دو رکعت نماز بخواند تا یقین پیدا کنی که نماز رو به قبله خواندی. پس بگو قبله ساقط است مثل اینکه در ذبیحه ساقط است. علی کل حال مسئله تمام شد اما مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» ولو اینکه میگویند به چهار طرف، اما ترتیب در چهار طرف را لازم نمیدانند و اینکه نماز ظهر را میخواند و بعد هم نماز عصر را به طرف دیگر میخواند و دوباره نماز ظهر را به طرف دیگر و نماز عصر را به طرف دیگر و بالاخره میخواهند سی و دو رکعت نماز بخواند و این هم سی و دو رکعت نماز ظهر و عصر میخواند. روی حرف ما هم تکلیف ساقط است و هشت رکعت نماز میخواند به هر طرفی که خواست.
مسئله 14:
من علیه صلاتان كالظهرین مثلا مع كون وظیفته التكرار إلى أربع إذا لم یكن له من الوقت مقدار ثمان صلوات بل كان مقدار خمسة أو ستة أو سبعة، فهل یجب إتمام جهات الأولى وصرف بقیة الوقت فی الثانیة أو یجب إتمام جهات الثانیة وإیراد النقص على الأولى؟ الأظهر الوجه الأول، ویحتمل وجه ثالث وهو التخییر، وإن لم یكن له إلا مقدار أربعة أو ثلاثة فقد یقال بتعین الإتیان بجهات الثانیة ویكون الأولى قضاء، لكن الأظهر وجوب الإتیان بالصلاتین وإیراد النقص على الثانیة. كما فی الفرض الأول، وكذا الحال فی العشاءین، ولكن فی الظهرین یمكن الاحتیاط بأن یأتی بما یتمكن من الصلوات بقصد ما فی الذمة فعلا، بخلاف العشاءین لاختلافهما فی عدد الركعات.
مسئله از نظر ما سالبه به انتفاء موضوع است برای اینکه وقت تنگ است و اگر بخواهد به چهار طرف نماز بخواند، نمازش قضا میشود. ما گفتیم به چهار طرف لازم نیست، بنابراین به هر طرفی که خواست هشت رکعت نماز بخواند. در این صورت وقت را درک کرده و نمازش هم قضا نشده است. اما برای کسانی که میگویند سی و دو رکعت نماز یعنی به چهار طرف بخوان و این وقت ندارد که سی و دو رکعت نماز بخواند و اما وقت دارد که شانزده رکعت بخواند. حال آیا اول نماز ظهر را به چهار طرف بخواند و نماز عصر قضا شود و یا نماز ظهر را به دو طرف بخواند و نماز عصر را هم بخواند و مقداری از آن در وقت واقع شده است. یا اینکه برعکس کند و نماز ظهر را به یک طرف بخواند و نماز عصر را به دو طرف بخواند. مرحوم سید نتوانستند فتوا دهند و مسئله را گفتند و در مسئله ماندند و با ممکن است، از مسئله گذشتند. میفرمایند سه احتمال هست.
یک احتمال اینکه بگوییم یک نماز ظهر بخواند و مابقی نماز عصر را در چندین جا بخواند. یک احتمال برعکس این باشد و نماز ظهر را به چند طرف بخواند و نماز عصر را به یک طرف بخواند و یا اینکه مخیر باشد، خواه باقیمانده وقت را به ظهر بدهد یا به عصر دهد.
باقیمانده وقت را که میتواند نماز ادا بخواند به نماز ظهر یا عصر بدهد و یا به هرکدام که میخواهد بدهد. مرحوم سید نتوانستند فتوا دهند و میفرمایند احتمال هست این باشد یا آن باشد و از مسئله میگذرند.
بنا به عقیدۀ ما مسئله سالبه به انتفاء موضوع است. یعنی امروز این سه مسئلهای که مرحوم سید داشتند، از نظر ما سالبه به انتفاء موضوع است برای اینکه ما میگوییم وقتی نتوانستند قبله را تشخیص دهد، تکلیف را ساقط میکنیم به روایت و به سیرۀ متشرعه و به اینکه «الاسلام سهله» و میگوییم این نماز ظهر و عصر را ادا بخوان. و اما از نظر مرحوم سید که میفرمایند به چهار طرف نماز بخوان، اقوی اینست که آنچه باقی مانده به اولی بده. برای اینکه تکلیف دارد که به چهار طرف نماز بخوان و این هم به چهار طرف نماز میخواند و نماز عصر را نمیتواند به چهار طرف بخواند بنابراین به یک طرف میخواند. لذا اگر بگوییم به چهار طرف، باید بگوییم که به اولی بدهد. برای اینکه در همه چیز اولی مقدم بر دومی است. اگر بگوییم تخییر به معنای اینکه نماز ظهر را چهار رکعت بخواند و بعد نماز عصر را به چهار طرف بخواند و یا برعکس؛ ظاهراً اگر این را به دست عرف دهیم، عرف میگوید اولی را تمام کن و نماز عصر را هم در وقت بخوان و تکراری که برایت واجب است به نماز اولی بده و نوبت به نماز دومی نمیرسد. اما مسئله برای مرحوم سید مشکل شده و برای ما اولاً سالبه به انتفاء موضوع است و دوماً اگر بگوییم به چهار طرف، هرچه باقی ماند باید به اولی دهیم و اولی را تمام کنیم و بعد از اینکه اولی تمام شد به دومی دهیم و دومی را اگر توانستیم به چهار طرف و اگر نمیتوانیم به هر طرفی که میتوانیم بخوانیم.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد