أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث مباحثۀ گذشته دربارۀ اخلال به قبله بود. اینکه باید رو به قبله نماز بخواند اما رو به قبله نماز نخوانده است.
مرحوم سید تبعاً للمشهور فرمودند اگر عمداً و عالماً باشد، نمازش باطل است؛ برای اینکه عمداً شرط بزرگی را از نماز کم کرده است. و اما اگر جاهل یا ناسی یا غافل باشد، و اگر انحراف مابین یمین و یسار باشد، مثل اصفهان که باید به طرف راست بایستند، اما نایستاده، نمازش صحیح است. و اما اگر رو به مشرق و مغرب یا پشت به قبله باشد، فرمودند نماز را باید اعاده و قضا کند.
این مشهور در میان اصحاب بود و مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» نیز تبعاً للمشهور فرموده است.
بعضی از روایات را بخوانیم که بر طبق مشهور است و اصحاب طبق آن روایتها فتوا دادند.
روایت 1 از باب 11 از ابواب القبله، وسائلالشیعه، جلد 4، صفحه 315:
صحیحه عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا صَلَّیتَ وَ أَنْتَ عَلَى غَیرِ اَلْقِبْلَةِ وَ اِسْتَبَانَ لَكَ أَنَّكَ صَلَّیتَ وَ أَنْتَ عَلَى غَیرِ اَلْقِبْلَةِ وَ أَنْتَ فِی وَقْتٍ فَأَعِدْ وَ إِنْ فَاتَكَ اَلْوَقْتُ فَلاَ تُعِدْ.
روایت صحیحالسند و ظاهرالدلاله است و بین وقت و خارج وقت فرق گذاشته است. معمولاً بگوییم عمد و علم و غیره نیز از روایتها بیرون است و مراد از روایت، صورت عمد و علم نیست، بلکه صورت جهل و نسیان و غفلت و خطا و امثال اینهاست. اما به طور کلی فرموده است که اگر رو به قبله نایستادی، اگر داخل در وقت است، نماز را اعاده کن و اگر خارج از وقت است، لازم نیست نماز را اعاده کنی. فرقی هم نگذاشته بین اینکه طرف راست و چپ باشد یا پشت به قبله باشد و مثال اینها.
روایت 1 از باب 10 از ابواب القبله، وسائلالشیعه، جلد 4، صفحه 314:
صحیحه مُعَاوِیةُ بْنُ عَمَّارٍ: عَنِ اَلرَّجُلِ یقُومُ فِی اَلصَّلاَةِ ثُمَّ ینْظُرُ بَعْدَ مَا فَرَغَ فَیرَى أَنَّهُ قَدِ اِنْحَرَفَ عَنِ اَلْقِبْلَةِ یمِیناً أَوْ شِمَالاً فَقَالَ لَهُ «قَدْ مَضَتْ صَلاَتُهُ وَ مَا بَینَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ قِبْلَةٌ».
این روایت با روایت قبلی منافات پیدا میکند. آقایان مثل صاحب جواهر و مثل مرحوم سید در عروه و مثل محشین بر عروه، گفتند این «مابین المشرق و المغرب» یعنی یمین و یسار. مثل اینکه در اصفهان که باید به طرف راست بایستد اما صاف ایستاده است. لذا اگر «مابین المشرق و المغرب» حقیقی باشد یا استدبار باشد، باید یا اعاده کند یا قضا کند. شما مطالعه کردید و میبینید که مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» در مسئله گیر هستند به خاطر دو چیز: 1ـ به خاطر تشتّت روایات 2ـ به خاطر اختلاف در روایات. و جمع کردن این روایتها با هم کار مشکلی است. اقوال فقها، چه قدماء و چه متأخرین و مخصوصاً مثل صاحب جواهر که مفصل در این باره صحبت میکند، جمع کردن کلمات فقها هم مشکل است. اما روی عرضی که من در مباحثۀ قبل داشتم، گفتم اگر عمداً و عالماً رو به قبله نایستد و رو به مشرق یا مغرب یا پشت به قبله باشد، باید دوباره نمازش را بخواند. حال عالم و عامد شرط نماز را نیاورده و نماز باطل است و باید نماز را بیاورد. بالاخره باید قضای این نماز را بخواند برای اینکه عمداً و عالماً رو به قبله نماز نخوانده، حال یک دفعه به طرف مغرب یا مشرق و یک دفعه هم پشت به قبله خوانده است.
و اما اگر مثلاً باید در اصفهان به طرف راست تمایل داشته باشد و این تمایل را مراعات نکرد، نمازش درست است. ما «و ما بین المشرق و المغرب» را اینطور معنا کردیم. و اما اگر جهلاً باشد یا خطاکار باشد یا ناسی باشد، جاهل مقصر یا جاهل قاصر، ناسی یا غافل، نماز را رو به قبله نخواند، این نماز صحیح است. برای اینکه قاعدۀ رفع، قاعدۀ نسیان میگوید قبله مثل قرائت است. اگر در قرائت نسیان کرد چطور نمازش درست است، در اینجا هم قبله را نیاورده و نمازش درست است. جاهل اگر حمد و سورهاش را غلط خواند، چطور شما نمیگویید نمازت را قضا کن، این هم جاهل بوده است، با رُفع مالایعلمون میگوییم نمازش درست است و لازم نیست که نمازش را قضا کند یا اعاده کند. هم قاعدۀ رفع داریم و هم قاعدۀ نسیان داریم و این قاعدۀ رفع هرچه در رُفع نسیان گفتیم در رفع مالایعلمون هم باید بگوییم،به خاطر وحدت سیاق. اگر گفتیم نماز باطل است، راجع به هر دو باید بگوییم و اگر گفتیم نماز صحیح است، باید راجع به هر دو بگوییم و این روایت مشرق و مغرب را به حال خود باقی میگذاریم و به دست نسیان و جاهل میدهیم. و مابین المشرق و المغرب برای ناسی، قبله است و قبله سالبه به انتفاء موضوع است. لذا ما در مباحثۀ گذشته این مشکل مرحوم سید و اینکه در مسئله گیرند و دو سه تا احتیاط کردند و احتیاط یعنی اینکه واقع را نمیدانم و میخواهم تو را به واقع برسانم. ما به مرحوم سید عرض میکنیم جمع بین روایات اقتضاء میکند فرقی بین قرائت حمد و سوره و قبله نیست. هرچه در باب حمد و سوره گفتیم در باب قبله هم میگوییم. در باب حمد و سوره میفرماید اگر کسی حمد و سوره را عمداً و عالماً نخواند یا غلط خواند، نمازش باطل است؛ و اما در آنجا میفرمایند اگر جاهلاً غلط خواند، و روایت هم داریم که میگوید این شخص نمیدانست باید آهسته بخواند و بلند خواند و یا نمیدانست باید بلند بخواند و آهسته خواند و حضرت میفرمایند: «فلا شیء علیه و قد تمت صلاته ».
مرحوم سید و صاحب جواهر به این روایت فتوا دارند. روایت صحیحالسند و ظاهرالدلاله است و همه فتوا دارند که جاهل مقصر، معذور است.
در جهل و اخواط میگوید باید آهسته میخوانده و بلند خوانده و یا باید بلند میخوانده اما آهسته خواند است. میفرمایند اگر عمداً خوانده نمازش باطل است و ما اگر نمیدانسته «و قد تمت صلاته». آنگاه کسانی که میگویند «الجاهل کالعامد»، میگویند در اینجا استثنا شده است.
جملهای در میان فقها هست و من بیش از شصت و چهار جا پیدا کردم که میفرماید العامد کالجاهل الاّ در این مواضع. به عبارت دیگر میفرماید «الجاهل بالحکم تمّت صلاته»، الاّ در باب رکن. و اما قاعده اقتضاء میکند و آن شصت و چهار روایت هم اقتضاء میکند که جاهل مقصر، معذور است.
در مواردی که روایت هست، مشهور در میان اصحاب اینست که: «الجاهل المقصر کالعامد الاّ ما أخرجه الدلیل». آنگاه یک قاعده میفرمایند: «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» در جهر و اخفات و قصر و تمام. آقایان در این دو جا میفرمایند اما در جاهای دیگر وقتی به مسئله میرسند، میفرمایند که «و ان فعل عامداً اعاد الصلاة و ان فعل جاهلاً فلاشیء علیه». بعضی اوقات میگویند «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» و بعضی اوقات به طور کلی میگویند، اما مشهور در میان اصحاب اینست که: «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین»؛ یکی در جهر و اخفات و یکی هم در قصر و تمام. مثلاً آدم مسافر نمیدانست باید نمازش را شکسته بخواند و اما نماز را تمام خواند. یا آدم جاهل نمیدانست باید حمد و سورۀ نماز صبح را بلند بخواند اما آهسته خواند. و اما برای «الجاهل المقصر کالعامد» دلیلی نداریم.
در مباحثۀ قبل میگفتم شما در قاعدۀ رفع که «رُفع عن امّتی تسعه» هست، در هر نُه مورد میگویید جاهل مقصر، معذور است اما در وقتی به اصل مطلب یعنی «رفع مالایعلمون» میرسید، میگویید رُفع مالایعلمون جاهل مقصر را نمیگیرد. بنابراین اگر نمیگیرد پس رفع نسیان هم نمیگیرد و اگر میگیرد، هر دو را میگیرد. علی کل حال این عمل گذشته است و ندانسته کاری را انجام داده مثلاً باید حمد و سوره را بخواند اما نخوانده و به رکوع رفته است. همۀ شما میگویید نمازش درست است برای اینکه رکن نیست و وقتی رکن نیست، قاعدۀ لاتُعاد و رفع نسیان میگوید نمازش درست است. عین همین فتوا که مسلّم بین اصحاب است، ما در جاهل میگوییم. همینطور که در ناسی، میگویید نماز درست است و قضا ندارد و حتی میگویید لازم نیست همین حمد را هم بخوانید. یا مثلاً تشهد را فراموش کرد. اگر ما دلیل نداشتیم برای سجدۀ سهو، میگفتیم سجدۀ سهو هم واجب نیست. لذا بزرگان میگویند سجدۀ سهو استثناست، در پنج جا. اما فی کل زیادة و نقیصه، سجدۀ سهوش مستحب است. مثلاً یک سجده فراموش کرد اما در حال ایستادن به یادش آمد، پس برگردد و سجده را به جا بیاورد. اگر به رکوع رفت و یادش آمد یک سجده به جا آورده، همه میگویند نمازش درست است. الاّ اینکه روایت داریم که قضای این سجده را بخوان و دو سجدۀ سهو هم بخوان. و اما راجع به «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله والله اکبر» یادش رفت بخواند و به رکوع رفت. همه میفرمایند نمازش درست است و قضای این سبحان الله و سجدۀ سهو هم لازم نیست. علی کل حال، در «رفع عن امّتی تسعه»، اول «رفع مالایعلمون»، دوم، «رُفع نسیان». در اصول میگویید اول رفع مالایعلمون و دوم رفع نسیان و حسابی صحبت میکنید و وحدت نسق درست میکنید و بالاخره میگویید رفع مالایعلمون منتی است که خدا بر سر انسان گذاشته و هرچه را نداند، رُفع مالایعلمون میآید. اما چیزی که عرض مرا تایید میکند، اینست که گفتم راجع به جاهل مقصر در همین عروه شصت و چهار جا پیدا کردم که فرمودند جاهل مقصر، معذور است. و اما راجع به این جملۀ «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» دلیلی پیدا نکردیم و اما از آن طرف دلیل صحیحالسند و ظاهرالدلاله هست که «ای رجل کب امراً بجهالة فلا شیء علیه». [2]
و صلّی الله علی محمد و آل محمد