أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
دیروز دو سه مسئله عنوان شد و اگر بشود این دو سه مسئله را سروسامان دهیم، فوقالعاده مفید است وگرههایی را باز میکند.
مسئله اول دربارۀ این بود که اگر منزلی مشترک باشد و یکی از آنها بگوید من راضی نیستم در این خانه زندگی کنید و یا نماز بخوانید؛ مشهور در میان اصحاب فرمودند حق دارد. لذا عبارت را از مرحوم سیّد خواندیم و مرحوم سید میفرماید اگر منزلی مشترک باشد، به نحو مشاع، و یکی از آنها راضی نباشد، در آن خانه نمیتوان تصرف کرد و نماز خواند و اگر نماز خواندید، نماز باطل است.
ما دیروز عرض کردیم که اگر لجبازی نباشد، حرف درست است؛ مثل اینکه کسی حق خواهرش را خورده و نمیدهد و یک دانگ از این خانه از خواهرش است و او هم میگوید من راضی نیستم در این خانه تصرف کنی. آنگاه فرمایش مرحوم سیّد خوب است و همینطور که محشین بر عروه هم فرمودند، خوب است؛ و اما اگر لجبازی در کار باشد، یعنی مثلاً خانمی که یک دانگ خانه از اوست، با برادرش نزاع دارد و میگوید نه میفروشم و نه میخرم و راضی هم نیستم در این خانه زندگی کنید. ما گفتیم قاعدۀ ضرورت و قاعدۀ حرج به ما میگوید گفتۀ این مانع نیست و اینها میتوانند در این خانۀ مشترک که یک دانگ آن از خواهرش است، نماز بخوانند و میتوانند در این خانه زندگی کنند و رفع ما اضطروا إلیه، قاعدۀ حرج و امثال این قواعد ثانوی به ما میگوید حرف این شخص لجباز مانع از زندگی دیگران در این خانه نیست. اگر حرف من درست باشد و شما بپسندید، خیلی از مشکلات رفع میشود. شاید هفتهای نباشد که به من مراجعه میشود راجع به این که مثلاً یک دانگ خانه از برادرم در این خانه است و به او میگوییم بفروش اما میگوید نمیفروشم و به او میگوییم بخر، باز میگوید نمیخرم. و وقتی میگوییم اجازه بده ما تصرف کنیم، اجازۀ تصرف هم نمیدهد. ما هم خانه نداریم و در آن خانه بسته است و زندگی برای ما حرجی شده است. معمولاً وقتی سوال شود از مثل مرحوم سیّد، میفرمایند در این خانه نمیشود زندگی کرد و نماز خواند. دیروز میگفتم ما به قاعدۀ حرج و اضطرار و قاعدۀ ضرر، میگوییم که در این خانه، هم میشود نماز خواند و هم میشود زندگی کرد و هروقت او دست از لجبازی برداشت و راضی شد، باید حق او را داد.
این یک مسئله است که جداً بغرنجی است و اگر ما بتوانیم این بغرنج را رفع کنیم، خیلی از مشکلات رفع میشود.
مسئله دوم مربوط به قدرت خرید و ربا بود. اگر بتوانیم این مسئله را هم حل کنیم، خیلی برای جامعه مفید است، و مسئله این بود که رباخوری گناهش خیلی بزرگ است. گناه در سرحد جنگ با خداست. (فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ). سابقا هم گفتیم درست کردن کلاه شرعی هم این گناه را برنمیدارد. یکی از شاهکارهای اقتصاد اسلامی، قرض الحسنه است. این قرضالحسنه معمولا برای کسی که قرض میدهد ضرر دارد. یعنی هزار تومان بدهد و بعد از یک سال همان هزار تومان را بگیرد. اولا قدرت خریدش کم میشود و لاأقل از سال گذشته تا الان صد یا دویست تومان کم شده است. علاوه بر این در این یک ساله میتوانسته از این پول استفاده کند و الان این استفاده هم از بین رفته است. اما شارع مقدس میگوید این ضرر را بکن تا اقتصاد اسلامی رونق بگیرد و قرضالحسنه در میان مردم فراوان شود. ضرر میدهی اما خیلی ثواب داری و مثل کمک کردن به دیگران است که هجده برابر است. اگر مجانی دهی، یک برابر و اگر قرض الحسنه بدهی هجده برابر است. ثواب استحقاقی هم نیست بلکه ثواب تفضلی و ترغیب است برای اینکه مردم به قرضالحسنه رو بیاورند. حال کسی، یک میلیون، یکساله و قرضالحسنه به کسی داده است. سر سال این شخص باید یک میلیون را رد کند. اگر ندارد یا ورشکسته است، بر آن بستانکار واجب میشود که صبر کند. اما اگر دارد و نمیدهد، در اینجا (فنظرة إلی میسرة) نمیآید و برعکس آن ضمان میآید. ضمان میگوید بدهکار باید قدرت خرید را تحمل کند. اگر یک میلیون، یک میلیون و نیم شد، باید آن یک میلیون و نیم را بدهد. باید استفادۀ پول را هم تحمل کند. اگر با این یک میلیون میشود کاسبی کرد و یک میلیون و صد شد، ضامن است که صد تومان را بدهد. حتی باید بگوییم ربا خوردن در اینجا جایز است. هم قدرت خرید باید مراعات شود و هم استفادۀ پول مراعات شود. ولو شبیه به ربا هم هست اما میگویند هزار تومان سال گذشته، الان هزار و دویست تومان شده است. میگویند تو باید ضمانت پول را بدهی و اگر پول را به صاحب پول داده بودی، استفاده میکرد و الان نتوانسته استفاده کند. اگر تو میتوانستی بدهی اما ندادی، به او ضرر زدی و قاعدۀ ضرر و ضمان و حرج به ما میگوید زیادی گرفتن از آدم لجباز و مال مردم خور، اشکال ندارد.
این هم در وضع ما مسئلۀ مفیدی است. متأسفانه آقایان نفرمودند و ما دیروز گفتیم و امروز شما روی آن فکر کنید و اگر بپسندید، حرف خوبیست و هم جلوی آدمهای حیف و میل خورها و هم جلوی آدمهای مال مردم خور را میگیرد و هم جلوی خسارت را میگیرد و کسی که قرض الحسنه داده و الان موقع دادن آن است و بدهکار نمیدهد، (فنظرة إلی مَیسرة) نیست و ضمان است و وقتی ضمان شد، لوازم ضمان را نیز باید ملتزم شویم. لذا لوازم ضمان، قدرت خرید است. اگر این مسئلۀ مرا قبول کنید که بزرگان نفرمودند، خیلی از چیزها باید به پول روز داده شود. مثلاً مهریۀ خانم پنجاه سال قبل، هزار تومان بوده و الان که میخواهد زنش را طلاق دهد، آیا باید هزار تومان بدهد یا نه؟
ما میگوییم باید به پول روز بدهد، برای اینکه قدرت خرید هزار تومان از آن وقت تا الان، بیشتر شده و الان هزار تومان، صد میلیون تومان شده است و اینکه میخواهد مهریه دهد، باید صد میلیون تومان بدهد. اگر بگوییم مهریه هزار تومان است و الان همان را بدهد که در قباله آمده است، قاعدۀ حرج و قاعدۀ ضرر و ضمان میگوید که این نمیشود. و این مسئله را هم اگر بپسندید، مسئلۀ فوقالعاده مهمی است، و از نظر اقتصادی، شاهکار اقتصاد است و قدرت خرید روی اقتصاد خیلی کار میکند. باید بگوییم یکی از ارکان بزرگ اقتصاد اسلامی، مراعات قدرت خرید است.
آن وقتها مهریهها پول بود. مثلاً پانصد درهم مهریه حضرت زهرا بود و نمیدانم از چه راهی این پانصد درهم را به پول روز به بیست و شش تومان و دو ریال و ده شاهی درآوردند و در خیلی از قبالهها اسم آوردند که بیست و شش تومان و دو ریال و دهی شاهی است. حال میخواهد زنش را به زور طلاق دهد، باید قدرت خرید مراعات شود. اگر بخواهد قدرت خرید را مراعات کند، باید روی مهرالمثل جلو بیاید و بگوید اگر این خانم الان دختر بود و میخواستند او را عقد کنند، مهریۀ او چقدر بود؛ همان مقدار مهرالمثل را الان باید بدهد. اگر بتوانیم این حرف را درست کنیم، خیلی از مشکلات رفع میشود و اختلافات دادگاهی رفع میشود و قانون قدرت خرید اسلامی جلو میآید و مثلاً اگر پنجاه سال قبل، قدرت خرید ده هزار تومان بود الآن سیصد میلیون تومان است.
مسئله مهمتر از این، راجع به جاهل مقصر است. گفتیم مرحوم سید راجع به جاهل مقصر، گاهی میگوید معذور نیست و گاهی میگوید معذور است و گاهی میگوید فیه اشکالٌ و در اینجا میفرماید نماز خواندن جاهل مقصر به حکم یا به موضوع، نمازش صحیح است. تا اینجا چیزی نیست اما بعضی اوقات خیلی مسئله پیدا میکند. مثلاً دیروز مسئلهای را از من سوال کردند که شخصی با خانمی هفت سال است که ازدواج کرده و دو تا بچه دارند و با هم خوبند، و الان فهمیدند داماد ...........
همۀ فقها میگویند این حرام مؤبد است، همۀ فقها میگویند زندگی آنها از هم بپاشد و بچهها بدبخت شوند. و اگر شما حرف مرا بزنید، که من گفتم این مسئله مربوط به عامد است و نه جاهل مقصر. این دو نفری که با هم نزدیکی کردند، نمیدانستند مسئله چیست. البته میدانستند کار حرامی است، اما اثر وضعی آن این نیست که خواهرش حرمت ابدی است و وقتی ندانست «کل امرء رکب امرا بجهالة فلا شیء علیه». اما مرحوم سیّد که خیلی در تفریع فروع و فهم عرفی عالیست، اما در جاهل مقصر نتوانسته فتوا دهد و گاهی میفرمایند معذور است و گاهی میفرمایند معذور نیست و گاهی میفرمایند فیه اشکالٌ. اما در مکان مصلی در اینجا خواندیم که میفرمایند معذور است. ما گفتیم جاهل مقصر، چه در حکم و چه در موضوع، معذور است، من جمله در این مسئلهای که دیروز اتفاق افتاد و من گفتم بروید و زندگی کنید، به قاعدۀ «کل امرء رکب امراً بجهالة فلا شیء علیه».
و صلّی الله علی محمد و آل محمد