أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
میلاد پربرکت قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» را به همۀ شما تبریک میگویم و از طرف همۀ شما این میلاد پربرکت و این بهترین عید را به ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» و حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» تبریک میگویم و امیدوارم اهل بیت و مخصوصاً پیغمبر اکرم عیدی خوبی به ملت عزیز ما و به این نظام جمهوری اسلامی و به شما عزیزان عنایت بفرماید.
فصل یشترط فی الأذان و الإقامة امور:
الأوّل:النیّة مع قصد القربة و إلا لم یصح؛ و أما أذان الإعلام فلا یشترط فیه قصد القربة.
اذان اعلامی اگر به نیت صرف اعلام باشد، بلکه برای گرفتن پول باشد، اذان متحقق میشود و اما اذان در نماز و یا اقامه در نماز باید قصد قربت داشته باشد. دلیلی بر مطلب نداریم، الّا اینکه بگوییم اذان و اقامه جزء مستحبات نماز است و در نماز از اول تا آخر، چه اجزاء مستحب و چه اجزای واجب، باید قصد قربت کرد. و علی کل حال دلیل یا روایتی در مطلب نداریم و اگر این عرض من درست باشد و شما بپسندید، همین است که مرحوم سیّد فرمودند در اذان و إقامۀ نماز باید قصد قربت باشد. اما اگر کسی شک کند که آیا قصد قربت میخواهیم یا نه، اصالة التوصلیّة میگوید قصد قربت لازم نیست. برای اینکه قصد قربت اضافهای است که باید اثبات شود و اگر شک کنیم هست یا نه، اصالة التوصلیّة میگوید نه. یک قاعدۀ کلی در همۀ عبادات همین است؛ لذا مشهور در میان بزرگان است که شرط است در عبادت، قصد قربت. ادعای اجماع هم روی آن شده اما دلیلی بر مطلب نداریم و اگر کسی آن اجماع را قبول داشته باشد، همین است که مرحوم سیّد فرمودند؛ و اما اگر اجماع را قبول نداشته باشد، قاعدۀ اصالة التوصلیة به ما میگوید اگر بخواهیم بگوییم در چیزی قصد قربت واجب یا مستحب است، باید دلیل داشته باشیم؛ لذا مرحوم سیّد با اصالة التوصلیة جلو نمیآیند. در اذان اعلامش با اصالة التوصلیه میآیند اما راجع به اذان و اقامه خیر.
میفرمایند:
الأوّل:النیّة مع قصد القربة و إلا لم یصح؛ و أما أذان الإعلام فلا یشترط فیه قصد القربة.
الثانی:العقل و الإیمان
چنانچه اگر عقل نباشد، تکلیف هم نیست و قاعدۀ رفع میگوید اصلاً مکلّف نیست. لذا گفتنش ولو اینکه در همۀ عبادتها وقتی میخواهند شرایطش را نقل کنند، میگویند شرط اول عقل است. حال معنای شرط اینست که میتواند بیاورد یا نیاورد. اما راجع به عقل نمیتواند بیاورد، بنابراین باید بگوییم شرط است به انتفاء موضوع. و نمیدانم چرا وقتی شرایط عبادات را میشمارند، میفرمایند شرط اول عقل و شرط دوم ایمان است تا آخر.
و اما قضیۀ ایمان، برگشت به مطلبی دارد و آن مطلب اینست که مشهور در میان فقها گفتند: الکفار یُعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالاصول.
همینطور که به او میگویند چرا کافر بودی، همینطور به او میگویند چرا نماز نخواندی؛ و اگر یادتان باشد، در مباحث ما این را قبول نداشتیم و میگفتیم که اگر کسی کافر باشد، مُعاقب به کفرش است و اما دلیل نداریم که تکلیف روی فروع داشته باشد. وقتی کفر آمد، این شخص مُعاقب به کفر است، و اما دلیلی نداریم که مُعاقب به فروعات هم باشد. لذا برای قاعدهای که میگویند «الکفار یُعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالأصول» دلیلی نداریم الاّ اینکه بگوییم اجماعی در مسئله هست، ولی اجماع هم نیست و بعضی از بزرگان را دیدیم که میگویند «الکفار یعاقبون بالأصول و لایعاقبون بالفروع».
و أمّا البلوغ فالأقوی عدم اعتباره خصوصاً فی الأذان، وخصوصاً فی الإعلامی،فیجزی أذان الممیّز وإقامته إذا سمعه أو حکاه، أو فیما لو أتی بهما للجماعة،و أمّا إجزاؤهما لصلاة نفسه فلا إشکال فیه،و أمّا الذکوریة فتعتبر فی أذان الإعلام و الأذان و الإقامة لجماعة الرجال غیر المحارم، ویجزیان لجماعة النساء و المحارم علی إشکال فی الأخیر،والأحوط عدم الاعتداد،نعم الظاهر إجزاء سماع أذانهنّ بشرط عدم الحرمة-کما مرّ-وکذا إقامتهنّ.
میفرمایند اینطور نیست که بالغ باشد تا اذان و اقامه شرط برای نمازش باشد. در اینجا اختلاف است. اگر شما عبادات طفل را تمرینی گرفتید، خواه ناخواه نه تنها اذان و اقامه بلکه تمام نماز برای او تمرینی است. و اما اگر کسی تشریعی بگیرد، که تقریباً اکثر فقها تشریعی را گفتند. یعنی همینطور که نماز برای بزرگان واجب است، برای کوچکترها هم مستحب است. بچۀ هفت ساله اگر بدون وضو نماز بخواند، نمازش باطل است و اگر با وضو نماز بخواند، نمازش صحیح است. برای او ثواب دارد و برای کسانی هم که به او امر و نهی میکنند، ثواب دارد؛ و ما هم تبعاً از مشهور و من جمله مرحوم سیّد در عروه که میفرمایند عبادات صبی تشریعی است و نه تمرینی. لذا در اینجا هم میفرمایند: و أمّا البلوغ فالأقوی عدم اعتباره ....
ایرادی به مرحوم سیّد هست و آن اینست که اگر تشریعی باشد باید اذان و اقامه هم در آن تشریع باشد. اما راجع به مکلّف بگوییم اذان و اقامه شرط مستحب یا در اقامه شرط واجب؛ و اما برای غیر بالغ، اذان و اقامه شرط نیست. اگر تمرینی باشد، همه چیز آن شرط نیست و اگر تشریعی باشد، نحوۀ نمازش مثل نماز بزرگترهاست. و همینطور که برای بزرگترها اذان و اقامه شرط است، شرط مستحبی یا اینکه بعضی از بزرگان میگویند اقامه شرط واجب است؛ خواه ناخواه هرچه برای مکلّف گفتیم، در نابالغ هم همین را خواهیم گفت. بنابراین اگر تمرین باشد، تمام نمازش تمرین و اگر تشریعی باشد، تمام نمازش تشریع است و هرچه راجع به مکلف گفتید باید راجع به نابالغ هم بگویید. همینطور که اگر بچۀ هفت هشت ساله نماز بدون حمد و سوره بخواند، نمازش باطل است؛ اگر کسی اقامه را شرط بداند و اگر بچهای نماز بدون اقامه بخواند، باید بگویند نمازش باطل است. راجع به اذان هم اگر برای بزرگترها اذان مستحب مؤکّد است، برای بچه هم مستحب مؤکّد است. و اما باید بفرمایند: و أما البلوغ فالأقوی اعتباره...
الثالث:الترتیب بینهما بتقدیم الأذان علی الإقامة،وکذا بین فصول کلّ منهما، ...
معلوم است که اذان و اقامه دو چیز تعبدی است و مثل حمد و سوره و رکوع و سجده میبینیم. اگر کسی در نماز اول رکوع کند و بعد حمد و سوره بخواند، نمازش باطل است؛ در اینجا نیز همینطور است. اذان و اقامه دو امر تعبدی است و ترتیبش را شارع مقدس باید بگوید. گفته است اول اذان الله اکبر است و بعد شهادت به توحید و بعد شهادت به رسالت است. حال اگر کسی اول شهادت به رسالت بگوید و بعد شهادت به وحدانیت دهد، این اذان و اقامه نیست.
الرابع:الموالاة بین الفصول من کلّ منهما علی وجه تکون صورتهما محفوظة بحسب عرف المتشرّعة،وکذا بین الأذان و الإقامة،...
دربارۀ موالات دلیلی بر مطلب نداریم، اما میگویند معلوم است اگر کسی بگوید بسم الله الرحمن الرحیم و بعد یک دقیقه صبر کند و بگوید الحمدلله رب العالمین و بعد یک دقیقه صبر کند و حمد را بخواند و یک دقیقه صبر کند و رکوع کند و یا یک دقیقه صبر کند و سجده رود، گفتند این صورتاً نماز نیست؛ به عبارت دیگر متشرعه این را نماز نمیداند. وقتی متشرعه این را نماز ندانست، پس شرعاً نماز نیست. دلیل خاصی راجع به موالات نداریم، اما مسلّم است و اجماع است که اگر موالات در نماز نباشد، این نماز صورتاً نماز نیست. اذان و اقامه هم مثل نماز است، اگر مثلاً گفت حی علی الصلاة و بعد یک دقیقه صبر کرد و بعد گفت حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، آنگاه صورت اذان به هم خورده است و همینطور که در حمد و سوره باشد، میگوییم نماز باطل است، در اینجا هم باید بگوییم اذان و اقامه باطل است.
درس اخلاق:
سورۀ والعصر انصافاً سورۀ خوبی است. سوره موجز است، اما محتوای اسلام در این سورۀ مبارکه هست، و مشهور است که در صدر اسلام وقتی به یکدیگر میرسیدند، به جای اینکه احوالپرستی کنند، سورۀ والعصر میخواندند. سلام میکردند و یکی از آنها میگفت «بسم الله الرحمن الرحیم والعصر» و دیگری میگویند «انّ الانسان لفی خسر» تا آخر. اینطور بود که تعارف بین مسلمانها، سورۀ والعصر بود.
معنای والعصر چیست؟
در اینجا بین مفسرین اختلاف هست و نتوانستند به جایی برسند، لذا روی والعصر احتمالاتی دارند. بعضیها گفتند والعصر یعنی نماز عصر. مثلاً فخررازی در تفسیرش این احتمال را قوی میکند و روایتی هم نقل میکند که پیغمبر اکرم به خانمی که گناه بزرگی کرده بود، فرمودند: إنی ضللت أنّک ترکتِ صلاة العصر.
بعضیها گفتند مراد از عصر یعنی نماز عصر. لذا گفتند صلاة وسطی در قرآن، نماز عصر است.
بعضیها گفتند «والعصر» یعنی عصر پیغمبر اکرم.
پیغمبر اکرم عصری داشت، در وقتی که فتح مکه کرد، (إِذٰا جٰاءَ نَصْرُ اَللّٰهِ وَ اَلْفَتْحُ * وَ رَأَيْتَ اَلنّٰاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اَللّٰهِ أَفْوٰاجاً).
بعضی گفتند مراد از «عصر» یعنی عصر آقا امام زمان. آن عصری که (بِه یَملأ الله الأرض قسطاً و عدلا، بعد ما مُلئت ظلماً و جورا).
بعضی گفتند مراد از «عصر» معنای لغوی آن است. مرحوم آقای فلسفی «رضواناللهتعالیعلیه» در مقابل استاد عزیزمان حضرت آیت الله العظمی بروجردی منبر رفته بود و آیۀ (والعصر* إنّ الإنسان لفی خسر) را معنا کرد به فشار. و بحث مفصلی کردند که هرکسی به هرکجا رسید، به واسطۀ جدیّت در کار و به واسطۀ تلاش و کوشش بوده و انسان به نبوغ و استعداد نیست بلکه به جدیّت در کار است و در این صورت میتواند به هرکجا که خواست، برسد.
یک احتمال هم به نظر من میرسد و اینکه «عصر» اسم مصدر باشد به معنای «عصاره». آنگاه معنایش اینطور میشود که قسم به عصارۀ عالم خلقت و عصارۀ عالم خلقت، حضرت ولی عصر و قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود است. میآید و همه چیز را میآورد. به یک شبانه روز با خرق عادت بر کرۀ زمین مسلط میشود و به شش شبانه روز مستقر روی کرۀ زمین میشود و از نظر علم میرسد به آنجا که «یرکب و یرقل أسباب، أسباب السموات السبع الأرضین السبع»؛ سوار میشود و علمش از امام زمان است و آوردنش از اوست و بالا میرود، نه به آسمان اول بلکه تمام این ستارگانی که میبینیم که بعضی از آنها یک میلیون سال طول میکشد تا نورش به ما برسد، آسمان اول است. اما آقا امام زمان بالا میرود. در روایات میخوانیم هرچه علم ترقی کند یک حرف است و آقا امام زمان هفتاد حرف، یعنی علم را به انتها میرساند. وقتی آقا امام زمان بیاید، یک زندگی منهای ظلم میشود.
در وقتی که به دنیا آمد، حکیمه خاتون میگوید آقا بعد از شهادات همین را گفتند که (بِه یَملأ الله الأرض قسطاً و عدلا، بعد ما مُلئت ظلماً و جورا)؛ یک زندگی جهانی اما منهای ظلم و فقر. (و نمکّن لهم ما فی الأرض)؛ یعنی وقتی امام زمان میآید یک زندگی منهای فقر و اختلاف میآید. همه با وحدت هستند. یک زندگی منهای جدلها و اختلافها و منهای رنجها و غم و غصهها میآید و رجعت میشود. به قول پیغمبر اکرم از زمان حضرت آدم تا زمان ظهور، قطرهای از دریاست. این قطره است که به زمان حضرت ولی عصر میرسد و آنگاه حکومت اهل بیت میشود. معنای رجعت که تقریباً بیش از دویست روایت راجع به آن هست، اینست که اهل بیت برمیگردند. من یک بار به شما عزیزان میگفتم که مصحف فاطمه باید قانون اساسی دنیا باشد. حضرت زهرا هم باید فرمانده کل قوا باشد. حکومت هم از یکی از اهل بیت باشد. مثلاً هزار سال حکومت امیرالمؤمنین طول میکشد و بعد هزار سال حکومت امام حسن و امام حسین میشود. مدتی حکومت حضرت ولی عصر است و بعد دوباره حکومت حضرت ولی عصر و تا قیامت یک زندگی انسانی است. یک زندگی که همه میخواهند و خدا انسان را برای آن زندگی خلق کرده است. به این میگوییم قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود و میگوییم حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج).
خدا را قسم میدهم به آقا امام زمان و آقا امام زمان را به مادرش زهرا قسم میدهم که فردا امام زمان عیدی خوبی به همۀ ما و مخصوصاً به این نظام و مخصوصاً به رفع اختلافها و یک زندگی خوبی برای همه عنایت بفرماید. صلوات
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد