أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
وصورتها: «اللّٰه أکبر» من غیر تغییر ولا تبدیل، ولا یجزی مرادفها ولا ترجمتها بالعجمیة أو غیرها،والأحوط عدم وصلها بما سبقها من الدعاء أو لفظ النیّة،و إن کان الأقوی جوازه ویحذف الهمزة من اللّٰه حینئذٍ کما أنّ الأقوی جواز وصلها بما بعدها من الاستعاذة أو البسملة أو غیرهما، ویجب حینئذٍ إعراب راء أکبر، لکنّ الأحوط عدم الوصل، ویجب إخراج حروفها من مخارجها و الموالاة بینها وبین الکلمتین.
طرز «الله اکبر» را فرمودند که بگوید «الله اکبر». اگر مرادف آن را بگوید، جایز نیست؛ مثل اینکه بگوید «الله أعظم». ترجمۀ آن را هم بگوید، جایز نیست؛ مثل اینکه بگوید «خدا بزرگ است». اما میفرمایند وصل او به بعد، و یا وصل اقامه به او مانعی ندارد. مثلاً بگوید «الله اکبرُ بسم الله الرحمن الرحیم» و یا بگوید «لا اله الاّ اللهُ الله اکبر». میفرمایند وصل «الله اکبر» به بعدش و یا وصل قبل به الله اکبر، مانعی ندارد.
«الله اکبر» را باید صحیح بگوید، موالات هم باید حفظ شود، مثلاً نمیتواند بگوید الله و بعد نیم دقیقه صبر کند و بگوید «اکبر». میفرمایند این جایز نیست. یا اینکه جایز نیست غلط بگوید. در همۀ اینها فرمایش مرحوم سیّد درست است؛ اما در این فرمایش مرحوم سیّد که میفرمایند این میتواند الله اکبر را وصل به بعد کند و یا قبل را وصل به الله اکبر کند؛ مرحوم صاحب جواهر و مشهور میفرمایند این هم جایز نیست. کسانی که میگویند جایز نیست، تمسک کردند اولاً به اجماع، اینکه اجماع داریم که این الله اکبر باید مستقل باشد، و قبلش به آن متصل نشود و آن هم به بعدش متصل نشود.
نمیدانیم این اجماع از کجا پیدا شده اما صاحب جواهر فرمودند؛ برای اینکه اصلاً مسئله را متعرض نشدند و مرحوم سیّد و دیگران از روی قواعد جلو آمدند. کسانی که گفتند وصل آن به بعد یا وصل قبل آن به الله اکبر، جایز نیست، گفتند اجماع هست و اصلاً در این خصوصیات تعرضی در کلمات قوم دیده نمیشود. اگر اجماعی هم در مسئله باشد، چون دو سه تا دلیل دیگر آورده شده، اجماع، حجت نیست. ما اجماعی را در اصول حجت میدانیم که مدرک نداشته باشد، تا بتوانیم به واسطۀ آن اجماع، کشف کنیم که روایتی در کار بوده است؛ و اما اگر دلیل یا روایتی باشد، اجماع تایید خوبیست، اما دلیل نیست.
دوم اینکه گفتند اشتغال است. برای اینکه اگر بگوید «الله اکبرُ بسم الله الرحمن الرحیم»، نمیدانیم آیا الله اکبر را گفته یا نه؛ برای اینکه قبل و بعدش باید خالی باشد، لذا اگر خالی نباشد، گفتند نمیدانیم آیا الله اکبر گفته شد یا نه؛ اشتغال یقینی میگوید برائت یقینی و برائت یقینی آنجاست که حتماً الله اکبر صحیح گفته شود.
این دلیل اشتغال هم قاعدۀ أقل و أکثر است و در قاعدۀ أقل و أکثر، همه غیر از شیخ انصاری، برائتی هستند. خود شیخ انصاری در اصول، در قاعدۀ أقل و أکثر اشتغالی است، و تعجب است که نتوانسته مسئله را حل کند و در أقل و أکثر ارتباطی، اشتغالی شده است. اما وقتی در فقه رویم، حتی در اصول، میبینیم که مرحوم شیخ انصاری در أقل و أکثر ارتباطی، برائتی هستند. آنها که برائتی هستند، همین را میگویند که اقل را میدانم و اکثر را نمیدانم و وقتی ندانستم، برائت روی اکثر جاری میکنم و آنچه را که میتوانم بیاورم، أقلّ است؛ بنابراین اگر ما در اصول اشتغالی شویم، حرفیست که در اینجا تمسک کنیم به اشتغال، اما در اصول که برائتی هستیم، و تقریباً یک امر مسلّمیشده است، اشتغال معنی ندارد.
در دلیل سوم گفتند، دَوران امر بین تعیین و تأخیر است. برای اینکه اگر بگویم «الله اکبر» و قبل و بعد آن را وصل نکنم و ترجمۀ آن را نگویم و یا چیزی اضافه در اول و آخر آن نکنم؛ در اینجا میدانم که الله اکبر را گفتهام؛ اما اگر بگویم «الله تعالی اکبر» و یا بگویم «الله اکبر من أن یوصف» و یا ترجمۀ آن را بگویم که خدا بزرگ است و یا مرادف آن را بگویم «الله اعظم»؛ در اینجا نمیدانم آیا تکلیف آمده یا نه، دَوَران امر بین تعیین و تأخیر، تعیین است. پس معیّن باید «الله اکبر» باشد. ترجمه و تفسیر آن فایده ندارد و زیاد کردن در اول و وسط و آخر آن نمیشود، برای اینکه همۀ اینها مورد شک است و آنچه مورد یقینی است «الله اکبر» است و دَوَران امر بین تعیین و تأخیر، تعیین است.
در دوَران امر بین تعیین و تأخیر، شما در اصول، تقریباً اجماعی هست که شما تعیینی شده اید؛ اما ما در دوَران امر بین تعیین و تأخیر، برائتی هستیم. برای اینکه دوَران امر بین تعیین و تأخیر برمیگردد به اینکه عینیّت، واجب نیست و آیا اگر معیّنا بگوید الله اکبر، درست است و اگر بگوید «الله اکبر من أن یوصف» و «الله اعظم» و امثال اینها؛ آن تعیّن را با برائت برمیداریم و تأخیر به حال خود باقی میماند. این با فتوای شماست که در دوَران امر بین تعیین و تأخیر چه بفرمایید.
دلیل چهارم، سیرۀ متشرعه است. سیره از زمان پیغمبر و ائمۀ طاهرین و همۀ مسلمانها اینست که تکبیرة الاحرام مختص به اینست که بگوید «الله اکبر» و بعد بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم». لذا این سیره مسلّم هست، و این سیره، کاشف از اینست که به غیر از «الله اکبر» به هیچ چیز دیگری کفایت نمیکند. بالاترین دلیل برای اینکه تکبیر افتتاح بین سنّی و شیعه و عوام مردم و خواص، و کسانی که نماز پیغمبر یا نماز ائمه «سلاماللهعلیهم» را نقل میکنند، اینست که اول فرمودند «الله اکبر» و بعد شروع به خواندن حمد کردند. و یا اذان گفت و وقتی اذان تمام شد، گفتند «الله اکبر».
این دلیل رسایی است که این الله اکبر، همینطور که مردم میگویند ما هم باید در رساله بگوییم و اگر از ما بپرسندبه چه دلیل است؛ بگوییم سیرۀ متشرعه از سنی و شیعه است. سیرۀ پیغمبر اکرم است که خیلیها نماز مبارک ایشان را نقل کردند و یا طرز نماز ائمۀ طاهرین که شیعه نقل کرده و بالاخره آنچه همه میگویند، ما هم باید بگوییم. لذا همه میگویند «الله اکبر» و اینکه آن را به قبل یا بعد وصل کنند و یا ترجمه یا مترادف آن را بگویند، با بگوید «الله أعظم من ان یوصف»؛ این نه تنها سیره است بلکه بالاتر بگویید از منکرات متشرعه است. اگر مردم ببینند کسی به جای «الله اکبر» گفت «الله تعالی أعظم من ان یوصف»، میگویند این نماز نمیخواند بلکه دعا میخواند.
این دلیل، خوب است و اگر این دلیل را قبول کنید، آن سه دلیل دیگر، سالبه به انتفاء موضوع میشود و احتیاج به آن سه دلیل ناتمام نداریم و این دلیل سیره میفهماند آنچه را که مرحوم سیّد گفتند؛ و حتی اینکه مرحوم سیّد میفرمایند: «والأحوط عدم وصلها بما سبقها من الدعاء أو لفظ النیة و إن کان الأقوی جوازه»؛ باید بفرمایند «والأقوی عدم وصلها بما سبقها من الدعاء أو لفظ النیة و تحذف همزة من الله»؛ اگر بخواهد قبل از آن چیزی بگوید، مثلاً بگوید «الرحمنُ الله اکبر»، چون همزۀ آن همزۀ وصل است، پس باید حذف شود.
همۀ این فرمایشات مرحوم سیّد ظاهراً درست نیست و باید بگوییم «و صورتها الله اکبر من غیر تغییر و لا تبدیل و لا یجزی مرادفها و لا ترجمتها» و همین یک سطر عبارت، تمام معنا را میفهماند و أحوط مرحوم سید را هم نیست بلکه فتوا دهد و فتوا اینست که «صورتها الله اکبر من غیر تغییر و لا تبدیل و لا یجزی مرادفها أو ترجمتها أو غیرها».
مسئله 4:
یجب فیها القیام والاستقرار،فلو ترک أحدهما بطل؛ عمداً کان أو سهواً.
باید ایستاده بگوید «الله اکبر» و بدن هم مستقر باشد؛ و الاّ نشسته نمیشود و اگر بدن آرام نباشد، باطل است.
در مورد استقرار، مرحوم سید میفرمایند رکن است. میفرمایند همینطور که اصلش رکن است، اجزا و شرایطش هم رکن است. اما اگر یادتان باشد، دیروز مرحوم سیّد این را قبول نداشتند و حتی میگفتند که اگر دو تا الله اکبر در یک نماز بیاید اما برای دو نماز باشد، نمیتوانند به فساد فتوا دهند. در اینجا نیز همینطور است؛ یک دفعه نشسته است و الله اکبر نیامده اما یک دفعه ایستاده است اما در حال حرکت بگوید «الله اکبر». اگر استقرار سهواً یا جهلاً باشد، در نماز اشکال ندارد. الله اکبر را گفته و در استقرار نگفته و مرحوم سید میفرمایند استقرار هم از ارکان است. همینطور که اگر الله اکبر را نگوید نماز باطل است، اگر بدن هم استقرار نداشته باشد، نماز باطل است؛ اما ظاهراً میتوان گفت رکن، «الله اکبر» است اما اگر شرایطش نیاید، و اگر سهواً یا جهلاً طوری نیست برای اینکه رکن آمده اما شرطش نیامده و اینکه بگوییم شرطش هم رکن است، دلیلی نداریم، اما مرحوم سید میفرمایند: یجب فیها القیام والاستقرار،فلو ترک أحدهما بطل؛عمداً کان أو سهواً.
ما میگوییم: فلو ترکهما بطل عمداً و لا سهواً.
اگر عمداً باشد به خاطر عدم استقرار باطل است و اگر سهواً باشد، به خاطر رفع مالایعلمون؛ و اما در اینجا رکن آمده اما شرطش نیامده و دلیلی نداریم که بگوییم شرط رکن هم رکن است.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد