أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 3:
المراد من کون القیام مستحبّاً حال القنوت أنّه یجوز ترکه بترکه، لا أنّه یجوز الإتیان بالقنوت جالساً عمداً،لکن نقل عن بعض العلماء جواز إتیانه جالساً،و أنّ القیام مستحبّ فیه لا شرط، وعلی ما ذکرنا فلو أتی به جالساً عمداً لم یأتِ بوظیفة القنوت،بل تبطل صلاته للزیادة.
میفرمایند اینکه ما میگوییم در قنوت، قیام مستحب است؛ معنایش اینست که خود قنوت یک امر مستحبی است که اگر بیاید، آمده است و اگر نیاید، مانعی ندارد. میفرمایند معنایش اینست و گفتۀ فقها را اینطور معنا میکنند. یعنی قضیه سالبه به انتفاع موضوع است. اما نقل میکنند از بعضی از علما که ایشان فرموده است قیام در حال قنوت، مستحب است؛ چنانچه خود قنوت هم یک مستحب است؛ لذا اگر کسی حمد و سورهاش تمام شد و پاهایش درد میکند و نشست و قنوت را خواند، مانعی ندارد و قنوت آمده و مستحب در قنوت هم نیامده و اصل قنوت آورده شده است. ظاهراً حق با همین قول باشد که صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» نقل میکنند، که اگر یادتان باشد، قیام را به اقسامی منقسم کردند و ما تقسیم کردیم به احکام خمسه و یکی از جاهایی که قیام مستحب است، قیام در حال قنوت است. اگر آمد، مستحب آمده و اگر نیامد، مستحب نیامده است. اما مرحوم سیّد اصلاً میفرمایند اینکه علما میگویند قیام در قنوت مستحب است، معنایش اینست که خود قنوت مستحب است؛ اما قیام مستحب در مستحب نیست. در رکعت دوم حمد و سوره تمام شد و اگر کسی میخواهد ثواب ببرد، قیاماً قنوت میخواند و اگر نخواست، به رکوع میرود و اصلاً قنوت نمیخواند. اما نمیدانیم مرحوم سیّد از کجا این را گردن علما میگذارد. آنچه در فقه ما آمده و آنچه صاحب جواهر فرموده و آنچه خود مرحوم سیّد در مباحثۀ قبل فرمودند، اینست که قیام منقسم میشود به اقسامی؛ و یک قسمش واجب است و آن قیام در حال قرائت است. یک قسمش مستحب است، و آن قیام در حال قنوت است. اگر یادتان باشد، سابقاً همۀ ما این را فهمیدیم که از مستحبات، قیام در قنوت است، و ظاهراً هیچکدام نفهمیدیم که مراد مرحوم سیّد اینست که اگر کسی میخواهد قنوت بخواند، حتماً باید ایستاده باشد و اما اگر نخواهد قنوت را بخواند، طوری نیست؛ و مراد از اینکه میگویند قیام مستحب است، یعنی قنوت مستحب است، و اینکه ایشان میفرمایند: «المراد من کون القیام مستحبّاً حال القنوت أنّه یجوز ترکه بترکه، لا أنّه یجوز الإتیان بالقنوت جالساً عمداً»؛ به طور جزم نسبت میدهند به علما و نمیدانم این نسبت را از کجا آوردند. اما از «لکن نقل عن بعض العلماء جواز إتیانه جالساً،و أنّ القیام مستحبّ فیه لا شرط»، میخواهند بگویند این حرف علما نیست، بلکه قول شاذ است. قول مشهور اینست که اگر کسی میخواهد قنوت بخواند، در حال ایستادن باشد اما اگر نخواست، اصلاً قنوت نخواند و نه اینکه بنشیند و بخواند. اما انصاف قضیه اینست که معنایش اینست که بنشیند و قنوت را بخواند. بعد از آنکه نشست و قنوت را خواند، آنوقت بلند میشود و به قصد رکوع هم به رکوع میرود و قیام متصل به رکوع میآید و بعد هم نمازش را ادامه میدهد. این ظاهر قول فقهاست و در این تفسیر مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» اگر کسی اشکال نکند، لاأقل نمیتواند آن را از مستحبات حساب کند. اینکه حمد و سورهاش تمام شد و نشست و قنوت را خواند و بعد بلند شد و قیام متصل به رکوع و بعد هم به رکوع رفت و نماز را تمام کرد. بنابراین دائرمدار فهم شماست که آیا این نسبت مرحوم سیّد به مشهور درست است یا نه. به حسَب ظاهر درست نیست، برای اینکه آنها گفتند قیام واجب داریم و آن قیام در حال خواندن حمد و سوره است و قیام مستحب داریم و آن قیام در حال خواندن قنوت است. اگر یادتان باشد، من گفتم قیام حرام و قیام مکروه نیز داریم و مرحوم سیّد این دو قسم را نفرموده، اما قیام واجب و مستحب و قیام رکنی را فرموده است.
علی کل حال این جملهای که ایشان میخواهند گردن فقها بگذارند، ندیدیم کسی از فقها این فرمایش مرحوم سید را فرموده باشد.
مسئله 4:
لو نسی القیام حال القراءة، وتذکّر بعد الوصول إلی حدّ الرکوع صحّت صلاته، ولو تذکّر قبله فالأحوط الاستئناف علی ما مرّ.
اگر یادتان باشد، دو سه روز این مسئله را خواندیم و نمیدانیم چرا مرحوم سید این مسئله را در اینجا تکرار کردند.
مسئله این بود که آقا قانون تجاوز آنجاست که از جملهای تجاوز کرده باشد و وارد جملۀ دیگر شده باشد، تا اینکه بگوییم قانون تجاوز است و یا همین مقدار که الله اکبر را گفت و شک کرد که آیا درست گفته یا نه؛ قانون تجاوز جاریست.
مرحوم سیّد دو سه روز قبل در این مسئله اشکال داشتند و نتوانستند جزماً بگویند تجاوز است و احتیاط واجب کردند و در اینجا نیز همان احتیاط را میکنند و میفرمایند در قاعدۀ تجاوز، تجاوز به غیر هم لازم است؛ یعنی اگر گفت الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم و شک کرد که درست گفته یا نه؛ بگوید درست گفتم و اما اگر گفت الله اکبر و خواست بگوید بسم الله الرحمن الرحیم و در این وقت شک کرد که آیا الله اکبر را درست گفتم یا نه؛ قاعدۀ تجاوز ندارد. و ما از روایت استفاده کردیم که وارد شدن در غیر، لازم نیست و همین مقدار که الله اکبر را گفت و خواست بگوید بسم الله الرحمن الرحیم و شک کرد که آیا الله اکبر را درست گفته یا نه؛ پس بگوید درست گفتم؛ برای اینکه روایت میگفت از هرچه گذشتی، «فامضه کما هو».
مسئله 5:
لو نسی القراءة أو بعضها وتذکّر بعد الرکوع،صحّت صلاته إن رکع عن قیام،فلیس المراد من کون القیام المتّصل بالرکوع رکناً أن یکون بعد تمام القراءة.
به عنوان مثال، گفت الله اکبر و خیال کرد که الله اکبر رکوع است و به رکوع رفت و تا به رکوع رفت، فهمید که الله اکبر تکبیرة الاحرام بوده است. میفرمایند نمازش درست است؛ برای اینکه رکنها آمده و قیام متصل به رکوع آمده و رکوع آمده و قرائت واجب است اما رکن نیست؛ لذا اگر عمداً نیامد، نماز باطل است و اما اگر سهواً نیامد، اشکال ندارد. این شخص هم در اینجا حمد و سوره را سهواً نخوانده و از حدش هم تجاوز کرده و به رکوع رفته و برگشت ندارد؛ بنابراین نماز صحیح است.
سابقاً قیام متصل به رکوع را معنا کردیم و معنایش این شد که وقتی حمد و سوره تمام شد، به عنوان رکوع، رکوع کند. گفتیم نتیجه میگیرد آنجا که به عنوان رکوع، رکوع نکند، اگر بتواند تدارک کند باید تدارک کند و اگر نتواند، نماز باطل است. مثل اینکه رفت به رکوع و زمین خورد و کم کم بلند شد تا به حد رکوع رسید؛ در اینجا نماز باطل است، بلکه باید بایستد و به عنوان رکوع به رکوع رود تا قیام متصل به رکوع آمده باشد. لذا این مسئلۀ امروز هم تقریباً از مسائل قبل فهمیده شد؛ اما ایراد به مرحوم سیّد نیست، برای اینکه مرحوم سیّد رسالۀ عملیه نوشته است؛ لذا مدعی بوده که من تمام فروعات فقه را آوردم. به شاگردانش میگفته اگر شما یک فرع بیاورید که من نیاوردم، من یک دینار به شما میدهم. بعد از مردن ایشان هم بسیاری از فروعات آورده شده و علی کل حالٍ مرحوم سیّد میخواسته فروعات فقه را عنوان کند؛ لذا این تکرارها خیلی فایده ندارد و اگر به راستی بخواهیم مباحثۀ فقهی کنیم، این تکرارها باید افتاده شود. لذا اگر یادتان باشد، من روی عروه با شما عزیزان مباحثه نمیکردم، اما شما اصرار کردید که مثل آقای حکیم که فروعات عروه را متعرض شده و اگر از روی عروه بخوانیم، خیلی از فروعات در ذهنمان میآید و هم در قم و هم در جاهای دیگر مشهور شد که محطّ نظر عروه باشد، و الاّ محطّ نظر باید جواهر باشد. ای کاش میشد که تحریر مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» مرحوم آقا سید ابوالحسن باشد و بهتر از آن تحریر الوسیله حضرت امام باشد. عروه و وسیله و تحریر، یک کتاب است. مرحوم صاحب عروه فروعات زیادی آورده است و مرحوم آقا سید ابوالحسن، فروعات را انداخته و اسم کتاب را وسیله گذاشته است و فرقش با عروه خیلی کم است، بلکه همان عروه است و فقط فروعاتش افتاده شده است.
مرحوم استاد بزرگوار ما حضرت امام وقتی به ترکیه رفتند، در مدت یک سال یک دورۀ فقه نوشتند، درحالی که کتاب هم کم داشتند و مصائب بزرگ جلو آمده بود و ایشان در تبعید بودند، اما یک دورۀ فقه به نام تحریرالوسیله نوشتند. این کتاب تقریباً تحریرالعروه است و حضرت امام میخواستند تحریر مرحوم سید را زنده کنند و این را آوردند و اسمش را تحریرالوسیله گذاشتند. و اگر همۀ بحثها روی تحریرالوسیله بود، خیلی کم میشد. من یادم نمیرود که هفت سال یک دوره صلاة خدمت استاد بزرگوارمان آقای داماد خواندیم. و اگر آقای داماد روی تحریرالوسیله مباحثه داشتند، این هفت سال، به سه چهار سال میرسید؛ لذا در عروه تکرار زیاد است، اما برای ما خیلی مفید است برای اینکه شما عزیزان باید پیش مطالعه داشته باشید و مباحثه داشته باشید، و جزوه و تقریرات بنویسید. اما هیچ کدام از اینها نیست و وقتی چنین باشد، تکرارات مرحوم سید برای مباحثۀ ما مفید است.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد