أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
در بحث قیام، مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» در اینجا هفت هشت مسئله عنوان فرمودند؛ اما شش مورد از مسائل، تکرار و بیان مصداق است. یکی از مسائل، مربوط به یک امر مهم است و چند مورد هم مربوط به مستحبات قیام است؛ لذا در مباحثۀ امروزمان دو مطلب مهم داریم که یکی از آن امور مهم را شش مرتبه تکرار کردند و یک امر مهم هم داریم که تکرار نفرمودند و مابقی مسائل هم مربوط به مستحبات قیام است؛ لذا بحث امروز راجع به دو امر مهم است. امر اول اینست که میفرمایند:
مسئله 17:
لو دار أمره بین الصلاة قائماً مومئاً أو جالساً مع الرکوع والسجود،فالأحوط تکرار الصلاة،وفی الضیق یتخیّر بین الأمرین.
عین همین مسئله را در مسئلۀ بعد میفرمایند.
مسئله 18:
لو دار أمره بین الصلاة قائماً ماشیاً أو جالساً،فالأحوط التکرار أیضاً.
چهار مسئلۀ دیگر نیز مثل این دو مسئله فرمودند و مسئله اینست که اگر برای کسی دَوَران امر است بین اینکه نشسته نماز بخواند، اما همۀ نماز را مثل رکوع و سجده و امثال اینها را بیاورد؛ و یا اینکه ایستاده نماز بخواند، و رکوع و سجدهاش را به ایما بیاورد. حال چه کند؟!
یا در آن مسئله دَوَران امر است بین اینکه نماز را ایستاده در راه بخواند و یا نشسته و مستقر بخواند. حکم این چیست؟!
مرحوم سیّد نتوانستند فتوا دهند و در هر شش مسئله احتیاط کردند و فرمودند أحوط اینست که دو نماز بخواند. البته اگر در ضیق وقت است و نمیتواند، یک نماز بخواند؛ و اما در صورت اختیار، یک نماز بخواند ماشیاً و یک نماز هم نشسته بخواند. دربارۀ نتوانستن هم در نظر مبارک مرحوم سیّد هم اینست که علم اجمالی دارد به اینکه باید نماز صبح را بخواند و نمیداند چگونه بخواند، بنابراین به دو صورت بخواند. علم اجمالی منجّز تکلیف است و در ثبوت تکلیف نمیداند نماز را نشسته بخواند یا ایستاده؛ برای اینکه اشتغال یقینی، برائت یقینی بیاورد، بنابراین دو نماز بخواند. اما از آن طرف، توجه داشتهاند که اینجاها جای علم اجمالی نیست؛ بلکه علم اجمالی مربوط به تکالیف است و نه مربوط به موضوعات. اگر بخواهیم برای مسئله مثال بزنیم، مثل اینست که میداند هزار تومان بدهکار است یا به زید و یا به عمر. حال باید چه کند؟
در اینجا گفتند مخیّر بین اینست که به زید بدهد یا به عمر بدهد؛ برای اینکه آنچه اشتغال است، هزار تومان است و اشتباه در خارج است و اشتباه در خارج مربوط به علم اجمالی نیست، لذا امام صادق «سلاماللهعلیه» فرمودند درهم وَدَعی را نصف کند و در همه جا هم طبق علم اجمالی نیست و مخیّر است. در این شش مسئله هم مخیّر است؛ خواه نماز را با رکوع و سجده و نشسته بخواند و خواه نماز را ایستاده و بدون رکوع و سجده بخواند. یا در مسئلۀ بعد، هم میتواند نماز را ایستاده بخواند و هم میتواند جالساً بخواند؛ برای اینکه دوَران امر است بین اینکه ماشیاً یا قائماً باشد؛ و در اینجاها علم اجمالی منجّز تکلیف نیست؛ لذا مرحوم سیّد در هر شش مسئله، نتوانستند فتوا دهند. در هر شش مسئله، فرمودند احتیاط اینست که جمع کند، اما اگر تعجیل دارد، و ضیق وقت است، نمیتواند دو تا نماز بخواند؛ یک نماز کفایت میکند.
معنایش اینست که مرحوم سیّد میفرماید من توجه به مطلب دارم که در این پنج شش مسئله جای علم اجمالی و اینکه در علم اجمالی باید احتیاط کرد، نیست؛ بلکه علم اجمالی در موضوعات است و علم اجمالی در موضوعات، تخییر است؛ لذا نتوانستند فتوا دهند، و در هر شش مسئله احتیاط واجب کردند؛ و اما درحالی که احتیاط واجب کردند، فهماندند که من میفهمم که اینجا جای علم اجمالی نیست، بلکه جای تخییر است. مثل اینکه شما میدانید که امروز یا باید به خانۀ زید و یا به خانۀ عمر بروید. وقتی که نمیتوانید جمع بین دو تا کنید؛ بنابراین مخیرید. بله، اگر بخواهید و بتوانید جمع بین دو کنید و هم خانۀ زید و هم خانۀ عمر بروید، خوب است. مثلاً شما صد تومان بدهکار هستید یا به زید و یا به عمر. اگر بخواهید دویست تومان بدهید، یعنی علم اجمالی و همه گفتند نمیشود. مخیّری که این صد تومان را یا به زید و یا به عمر دهید. البته خوب است که دویست تومان بدهید یعنی هم به عمر و هم به زید صد تومان بدهید.
این مسئلۀ امروز است که قاعدۀ علم اجمالی در موضوعات نیست و مربوط به تکالیف است و در باب موضوعات، تخییر است و اگر بخواهد جمع کند، افضل است. این تقریباً فتوای همه و من جمله مرحوم سیّد در این شش مسئله است؛ اما نمیدانم چه شده که به جای احتیاط مستحب، احتیاط واجب کردند و در هر شش مسئله فرمودند عمل به علم اجمالی کنید، اما فهماندند که اینکه میگویم عمل به علم اجمالی کند، نه اینکه مسئله از مسائل علم اجمالی باشد؛ بلکه مرحوم سید همینطور که در فقه فکر رسایی دارند، در اصول هم فکر رسایی دارند و حتی به اندازهای که بعضی از بزرگان میگویند اعلم از مرحوم آخوند بوده هم در فقه و هم در اصول. مکاسب سیّد را هم نشان میدهند و میگویند این مکاسب را ببین و آنگاه میفهمی که مرحوم سید هم در فقه و هم در اصول از مرحوم آخوند، اعلم است. حال چرا در این شش مسئله احتیاط واجب کردند درحالی که باید احتیاط مستحب کنند و فهماندند که مسئلۀ ما از باب علم اجمالی نیست و از باب سقوط تکلیف به واسطۀ تخییر است و اما جمع بین هر دو خوب است و در هر شش مسئله فرمودند احتیاط واجب اینست که جمع بین دلیلین کند و همینطور که در علم اجمالی و در تکالیف علم اجمالی کار میکرد، در اینجا هم علم اجمالی کار کند، اما احتیاطاً.
به عنوان مثال من یقین دارم که باید یک نماز بخوانم، اما نمیدانم ایستاده بخوانم و یا نشسته؛ بنابراین خواه ایستاده بخوانم یا نشسته بخوانم. یا اینکه من صد تومان به زید یا به عمر بدهکارم و اگر دویست تومان بدهم با قانون عدل و انصاف جور در نمیآید و اگر صد تومان بدهم و مخیرم بین متباینین و تخییر بین متباینین در اصول یک امر مسلّم بلااشکال است؛ لذا تخییر بین متباینین، حرف ندارد؛ اما اگر بشود متباینین را جمع کرد و بخواهد جمع کند، خوب است. مثل اینکه صد تومان به زید یا به عمر بدهکارم و به جای صد تومان، دویست تومان بدهم یعنی صد تومان به زید و صد تومان به عمر بدهم؛ و در فتاوا من جمله مرحوم سید در عروه و جاهای دیگر و در خیلی از روایات، وقتی امر به مُتباینین میرسد، میگویند غیر باب اشتغال و غیر أقل و أکثر است. حتی میگویند أقل و أکثر ارتباطی و استقلالی نیست؛ بلکه از مصادق امر مُتباینین است و در امر مُتباینین، تکویناً تخییر است، فتواً هم تخییر است و قاعدۀ عقلا هم تخییر است و قانون عدل و انصاف نیز تخییر است؛ اما اگر کسی بخواهد جمع کند و بشود جمع کرد، خوب است.
فتوای مرحوم سیّد نیز همین است اما در اینجا نتوانستند فتوا دهند و در اینجا شش مسئله پشت سر هم از یک باب است و به جای شش مسئله باید یک مسئله گفته باشند. ایشان به جای شش مسئله یک مسئله گفتند و فهماندند که تخییر است اما احتیاط واجب کردند که چون میشود جمع بین هر دو باشد، بنابراین جمع بین هر دو باشد. باید بفرمایند چون میتوانی جمع بین هر دو کنی، پس جمع بین هر دو کن و اما اگر نمیتوانی، تخییر است. آنگاه ایشان میبرند روی آنجا که مثلاً وقت ندارد دو نماز بخواند، و میفرمایند در اینجا یک نماز بخوان. مانحن فیه علم اجمالی نیست و تخییر بین مُتباینین است و تخییر بین مُتباینین مسلّم پیش اصحاب است؛ و اما اگر بشود در تخییر بین مُتباینین جمع کرد، جمعش خوب است. مرحوم سیّد میفرمایند جمعش واجب است، البته واجب احتیاطی است. شش جا پشت سر هم این احتیاط واجب میکنند و نمیدانیم چه چیز در نظر مبارکشان بوده است.
این مسئله تقریباً شاذ است، ولو مرحوم سیّد شش جا تکرار کردند، اما مسئله، مسئلۀ شاذی است و کم پیدا میشود. و اما مسئلۀ بعد فراوان است. همین الان در میان عوام مردم، نود درصد مبتلابه هستند و آن اینست که آیا میشود مستحبات نماز را در راه گفت یا نه!
مشهور در میان اصحاب میگویند نه. استقرار شرط در گفتنیها و شرط در افعال است و باید با استقرار باشد. همینطور که گفتیم الله اکبر باید در حال استقرار باشد، سمع الله لمن حمده الله اکبر هم باید در حال استقرار باشد. یا همینطور که گفتیم ذکر رکوع باید در حال استقرار باشد و تشهد در حال استقرار باشد، ذکر الله اکبر الله اکبر بین سجدتین هم باید در حال استقرار باشد. بعد وجهی درست کردند و گفتند اگر کسی به عنوان ذکر بگوید، یعنی سمع الله لمن حمده را به جای ذکر بگوید و به رکوع رود طوری نیست. اما اگر میخواهد به عنوان نماز بگوید، باید بدن مستقر باشد. این مشهور در میان اصحاب است. اما دلیل برای مطلب نداریم. یعنی درحالی که مسئله عام البلواست و مستحبات مبتلابه بین مردم است، اما نفیاً یا اثباتاً در روایات ما نیامده است. بنابراین همین مسئله عام البلوا در روایات ما نیاید، دلیل بر اینست که واجب نیست. همین که سمع الله لمن حمده مستحب است، بنابراین گفتن آن در راه هم معنا ندارد، بلکه ایستادن و گفتن سمع الله لمن حمده یک امر مستحب است؛ و فتوای ما راجع به این مستحبات نماز در حال استقرار خوب است، اما اگر کسی در راه بگوید نمازش باطل است، درست نیست و نماز باطل نیست. این به عنوان ذکر مطلق مختص میشود به خواص مردم. عموم مردم چه سنّی و چه شیعه وقتی نماز میخوانند، اذکار مستحبه را مثل بحول لله و قوته که در راه میگویند، سمع الله لمن حمده را هم در راه میگویند؛ و اگر این امر عام البلوا گفته نشود، دلیلش بر عدم وجوب است. شما عزیزان تبعا از بزرگان میگویید اگر امر عام البلوا گفته نشود، همین نگفتن آن دلیل بر عدم وجوب است و یا در محرمات دلیلش عدم حرمت است.
مسئلۀ دیگر اینکه در اصل استقرار دلیل نداریم. اینکه وقتی حمد و سوره میخواند باید بدن آرام باشد. اما مسلّم پیش اصحاب است که حمد و سوره در حال استقرار باشد. حال این دلیل لُبّی اطلاق ندارد. وقتی اطلاق نداشت، میگوییم آنچه واجب است، قدرمتیّقن واجبات نماز است و اما معلوم است که آدم مؤدب مستحبات و واجبات را در حال استقرار میگوید، اما معمولاً مردم حمد و سوره را در حال استقرار میگویند، ولی سمع الله لمن حمده را مثل بحول لله و قوته، در راه میگویند؛ و همین که نگفتند دلیل بر اینست که این امر واجب نیست؛ اما چون مشهور در میان اصحاب شده، و مثلاً در میان محشین مثل مرحوم آقای خوئی «رضواناللهتعالیعلیه» اصرار دارد که تمام مستحبات در نماز، چه نماز مستحب و چه نماز واجب را میتوان در راه خواند. اما دلیل نداریم و همین عدم الدلیل، دلیل العدم است.
بنابراین مرحوم سیّد حسابی میفرمایند همۀ مستحبات نماز باید در حال استقرار بدن باشد به غیر از «بحول لله و قوته». انشاءالله شما دلیلی خوبی بر این مطلب میآورید و نقل میکنیم.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد