أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 33:
من لایقدر إلّاعلی الملحون أو تبدیل بعض الحروف، ولا یستطیع أن یتعلّم، أجزأه ذلک، ولا یجب علیه الائتمام، و إن کان أحوط وکذا الأخرس لا یجب علیه الائتمام.
به عنوان مثال اگر کسی نمیتواند حمد و سوره را درست بخواند و غلط میخواند و هرچه کوشش میکند، نمیشود. در اینجا معلوم است که همین نماز غلط برای او نماز صحیح است. این شخص نمیتواند نماز صحیح بخواند اما میتواند نماز جماعت بخواند.
میفرمایند لازم نیست نماز جماعت بخواند، و همان نماز غلط و فرادا، برای او کفایت میکند. دیروز ما این مسئله را قبول نداشتیم. بعضی از فضلا هم نامه نوشته بودند و حرف مرحوم سیّد را تائید کرده بودند به اینکه نماز جماعت لازم نیست. آقایی که نامه نوشته بود، فرق گذاشته بود بین واجب تکلیفی و واجب وضعی. اینکه واجب تکلیفی میگوید حتماً نماز جماعت بخوان، اما واجب وضعی و برائت میگوید لازم نیست. فرمایش این آقا وجهی ندارد که تفکیک کنیم بین واجب تکلیفی و واجب وضعی. دلیلی که میگوید واجب است به جماعت بخوانی و اگر نخوانی گناه کردی، برای اینکه میتوانستی مصداق صحیح را تحویل دهی اما ندادی؛ همان دلیل میگوید اگر بتوانی با جماعت بخوانی اما نخوانی، نمازت باطل است؛ برای اینکه میتوانستی نماز صحیح بخوانی اما نماز صحیح نخواندی بلکه نماز غلط خواندی. پس کسی که بتواند نماز صحیح بخواند، اگر نماز غلط خواند، مأتی به مطابق مأمورٌبه نیست و نماز باطل است.
مرحوم سیّد در اینجا همان حرف بعضی از فضلا را به گونۀ دیگر فرمودند. مرحوم سیّد میفرمایند لازم نیست نماز جماعت بخواند و همان نماز غلط را بخواند، چون نمیتوانسته نماز صحیح بخواند؛ همان نماز غلط برای او کافیست. ایرادی که دیروز به مرحوم سیّد داشتیم و الان هم روی این مسئله داریم، اینست که به ما گفتند نماز صحیح بخوان و اگر نماز صحیح نخواندی، نمازت باطل است. این شخص میتواند نماز صحیح جماعت بخواند، پس اگر نماز غلط بخواند، نمازش باطل است. این امر، دو مصداق دارد که مأتی به مطابق مأموربه باشد. یکی اینکه نماز با جماعت بخواند، بنابراین آنچه آورده مطابق مأمورٌبه است و تکلیف ساقط است. یکی هم اینکه نماز صحیح فرادا بخواند. حال میخواهد مأمورٌبه واقعی را ساقط کند با مأتی به اضطراری. یعنی میخواهد با نماز باطل، مأمورٌ به ساقط شود اما با نماز باطل، مأمورٌبه ساقط نمیشود. بنابراین اگر نماز جماعت بخواند، مأتی به مطابق مأمورٌ به است و مأمورٌ به را ساقط میکند. اگر نماز فرادا بخواند، باز مأتی به مطابق مأمورٌبه است و مأمورٌبه را ساقط میکند. حال این شخص میتواند نماز صحیح بخواند یعنی مأمورٌبه را بیاورد اما به جای اینکه مأمورٌبه را بیاورد، نماز غلط میآورد و این نمیشود. نماز جماعت و نماز در مسجد و نماز در مکه و نماز در حمام و غیره، افراد هستند؛ الاّ اینکه یک فرد فضیلت و یک فرد حضاضت دارد و یک فرد اینکه نماز در خانه، نه کراهت و نه حضاضت دارد؛ اما هر سه، مأمورٌبه هستند. به معنای اینکه وقتی نماز جماعت میخواند، این نماز جماعتش مطابق با مأمورٌبه میشود و آنگاه مأمورٌبه ساقط میشود؛ چنانچه اگر در خانه بخواند، باز مأتی به مطابق مأمورٌبه میشود و مأمورٌبه ساقط است. چنانچه اگر نماز مکروه و حتی نماز حرام بخواند؛ اگر قائل شویم که در غصب از باب اجتماع امر و نهی است و نماز باطل نیست؛ نماز حرام میخواند اما باز مأتی به مطابق مأمورٌبه است، اما در غصبش میگویید که نمیشود مأتی به مطابق مأمورٌبه باشد؛ لذا اگر یادتان باشد در باب غصب مفصل صحبت کردیم و بالاخره گفتند که مبعّد نمیتواند مقرب باشد، پس نماز در غصب مأمورٌبه نیست. ما نتوانستیم از این اجتماع بگذریم و گفتیم ولو اجتماع امر و نهی است، اما قضیه مبعّد نمیتواند مقرب باشد و نماز در غصب، باطل است؛ یعنی مأتی به مطابق مأمورٌبه نیست.
نماز جماعت، مثل نماز در خانه یا نماز در حمام است و همۀ اینها از مصادیق هستند. اگر مصداق مطابق مأمورٌبه شد، مأمورٌبه را ساقط میکند و اگر مطابق نشد، مأمورٌبه به حال خود باقیست؛ لذا نمیتوان این فرمایش مرحوم سیّد را درست کرد.
مرحوم سیّد میفرمایند:
من لایقدر إلّاعلی الملحون أو تبدیل بعض الحروف، ولا یستطیع أن یتعلّم، أجزأه ذلک، ولا یجب علیه الائتمام، و إن کان أحوط وکذا الأخرس لا یجب علیه الائتمام.
نماز را باید غلط بخواند زیرا نمیتواند درست بخواند و یا اینکه نمیتواند درست تلفظ کند و بالاخره نمازش باطل است. پروردگار عالم، غیرمأمورٌبه را به جای مأمورٌبه قبول میکند. البته مصداق نیست بلکه پروردگار عالم قبول میکند چیزی را که مصداق نیست، به جای مصداق. مثل اینکه تازه مسلمان است و نمیتواند نماز بخواند و امام «سلاماللهعلیه» میفرمایند رکوع و سجود کند و اما این نماز، نماز نیست اما پروردگار عالم به جای نماز قبول میکند.
مسئله اینست که:
من لایقدر إلّاعلی الملحون أو تبدیل بعض الحروف، ولا یستطیع أن یتعلّم، أجزأه ذلک، ...
این از باب امتنان است و عقل هم میگوید اگر نمیتواند درست نماز بخواند، پس هرچه میتواند. بعد در اینجا باید بگوییم «و یجب علیه الائتمام، ان قدر علیه»، و اما اگر میتواند نماز جماعت بخواند، مصداق حقیقی است و باید نماز جماعت بخواند.
«أجزأه» مصداق نیست بلکه قبول کردن غیرمصداق به جای مصداق است؛ اما ائتمام قبول کردن مصداق جای مصداق نیست. نماز جماعت مصداق کامل، بلکه اکمل مأمورٌبه است، مانند نماز در مسجد. حال که این نمیتواند نماز صحیح بخواند، اما میتواند نماز جماعت صحیح بخواند؛ بنابراین باید نماز صحیح بخواند و نماز صحیح برای این شخص، نماز جماعت است و نه نماز غلط. بنابراین هرکجا مصداق حرجی شود، آن مصداق برداشته میشود. اگر نمیتواند نماز صحیح بخواند، نماز غلط را بخواند و اگر نمیتواند نماز جماعت بخواند، پس نماز باطل بخواند. اما اگر میتواند نماز جماعت بخواند، هم مصداق را آورده و هم مصداق افضل را آورده است. و در این فرمایش مرحوم سیّد که میفرمایند: «و لا یجب علیه الائتمام» باید بگوییم «و یجب علیه الائتمام، ان قدر علیه»؛ یعنی اگر قدرت نماز جماعت داشته باشد، حتماً باید مصداق را بیاورد و اگر قدرت نداشته باشد، مصداق غلط را بیاورد. مثل کسی است که قدرت ندارد نماز بخواند، در این صورت نماز از او ساقط است؛ چنانچه نمیتواند ایستاده نماز بخواند و نماز نشسته یا خوابیده میخواند. همۀ اینها صحیح است به علت اینکه نمیتواند. و اما اگر کسی بتواند نماز ایستاده بخواند اما نماز نشسته بخواند و بگوید این هم یک مصداق است؛ میگوییم اصلاً مصداق غلط، مصداق نیست؛ بلکه مصداق صحیح، مصداق نماز است. این در باب نماز هم نیست بلکه در همۀ عبادات همینطور است. وقتی میگویند روزه بگیر، یعنی روزۀ صحیح. وقتی میگویند حج برو، یعنی حج صحیح. و اگر باطل شد، اصلاً مصداق نیست.
مسئله 34:
القادر علی التعلّم إذا ضاق وقته قرأ من«الفاتحة» ما تعلّم، وقرأ من سائر القرآن عوض البقیّة، والأحوط مع ذلک تکرار ما یعلمه بقدر البقیّة، و إذا لم یعلم منها شیئاً قرأ من سائر القرآن بعدد آیات «الفاتحة» بمقدار حروفها، و إن لم یعلم شیئاً من القرآن سبّح وکبّر وذکر بقدرها، والأحوط الإتیان بالتسبیحات الأربعة بقدرها ویجب تعلّم السورة أیضاً،ولکن الظاهر عدم وجوب البدل لها فی ضیق الوقت و إن کان أحوط.
شخصی تازه مسلمان است و نمیتواند نماز بخواند. کسی نیست به او تلقین کند یا کسی نیست که نماز به او یاد دهد و یا کسی نیست که با او نماز جماعت بخواند. میفرمایند مثلاً اگر نصف حمد را بلد است، همان نصف حمد را بخواند و به عوض بقیۀ آن، قرآن بخواند. مثلاً اگر قل هو الله بلد است، قل هوالله را بخواند و اگر هیچ چیز نمیداند، بنابراین مرتب سبحان الله یا الله اکبر بگوید. یعنی به اندازۀ یک نماز سبحان الله و الله اکبر بگوید.
روایت 1 از باب 3 از ابواب القراءة فی الصلاه، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 42:
صحیحه عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ مِنَ اَلصَّلاَةِ اَلرُّكُوعَ وَ اَلسُّجُودَ أَ لاَ تَرَى لَوْ أَنَّ رَجُلاً دَخَلَ فِي اَلْإِسْلاَمِ لاَ يُحْسِنُ أَنْ يَقْرَأَ اَلْقُرْآنَ أَجْزَأَهُ أَنْ يُكَبِّرَ وَ يُسَبِّحَ وَ يُصَلِّيَ.
خدا در نماز رکوع و سجده آورده و واجب کرده است که رکوع و سجود در نماز باشد. حال کسانی که نمیتوانند نماز بخوانند، به هر اندازه که میتوانند قرآن بخوانند و اگر نمیتوانند به اندازۀ نماز، تکبیر و تسبیح بگویند.
روایت میگوید اصل در نماز، رکوع و سجده است؛ حال کسی که نمیتواند این رکوع و سجده را به جا بیاورد، مرتب به اندازۀ یک نماز بگوید الله اکبر.
مرحوم سیّد هم رکوع و سجده را نیاورده است و میفرماید: «القادر علی التعلّم إذا ضاق وقته قرأ من«الفاتحة» ما تعلّم، وقرأ من سائر القرآن عوض البقیّة، و إذا لم یعلم منها شیئاً قرأ من سائر القرآن بعدد آیات «الفاتحة» بمقدار حروفها، و إن لم یعلم شیئاً من القرآن سبّح وکبّر وذکر بقدرها».
فرمایش ایشان مطابق روایت نیست و اگر بخواهیم مطابق روایت کنیم، باید بگوییم کسی که نمیتواند نماز بخواند، مرتب رکوع و سجده به جا بیاورد تا نمازش تمام شود. یا لاأقل بگویند رکوع و سجده به جا بیاورد و در رکوع و سجده، سبحان الله و الله اکبر بگوید تا نماز تمام شود.
مرحوم سیّد این رکوع و سجده را انداخته است و روایت را برده آنجا که اگر نمیتواند نماز بخواند، به اندازۀ نماز، الله اکبر و سبحان الله بگوید؛ و بالاخره کسی که نمیتواند حمد و سوره بخواند، هرچه میتواند بخواند. بنابراین آنچه روایت میگوید غیر از چیزی است که مرحوم سیّد میگویند. روایت میگوید رکوع و سجده مقدم بر همه چیز است.
روایت اینست:
إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ مِنَ اَلصَّلاَةِ اَلرُّكُوعَ وَ اَلسُّجُودَ أَ لاَ تَرَى لَوْ أَنَّ رَجُلاً دَخَلَ فِي اَلْإِسْلاَمِ لاَ يُحْسِنُ أَنْ يَقْرَأَ اَلْقُرْآنَ أَجْزَأَهُ أَنْ يُكَبِّرَ وَ يُسَبِّحَ وَ يُصَلِّيَ.
آیا نمیدانی کسی که نمیتواند نماز بخواند، مرتب الله اکبر بگوید تا نماز تمام شود! اما این به هم نمیخورد.
روایت میگوید اصل در نماز رکوع و سجده است. پس باید بگوید کسی که نمیتواند نماز بخواند، مرتب رکوع و سجده کند تا نماز تمام شود. اما روایت میگوید کسی که نمیتواند نماز بخواند، مرتب الله اکبر بگوید تا نماز تمام شود.
مرحوم سیّد ذیل روایت را گرفتند و رکوع و سجود را انداختند و میفرمایند اگر کسی نمیتواند نماز بخواند، مرتب به جای حمد و سوره و رکوع و سجده، الله اکبر و سبحان الله بگوید تا نماز تمام شود. لذا فرمایش مرحوم سید با روایت جور درنمیآید؛ اما همین فرمایش مرحوم سیّد، چیز مشهوری در میان اصحاب شده است. مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع میکنند و میفرمایند کسی که نمیتواند نماز بخواند، به اندازۀ نماز، مرتب الله اکبر و سبحان الله بگوید.
علی کل حالٍ، اگر بخواهیم با اصل جلو بیاییم، روایت متشابه و مُجمل است و اینست که کسی که نمیتواند نماز بخواند، نماز از او ساقط است.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد