أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فصل [فیما یجب من القراءة فی غیر الاولیین]
فی الرکعة الثالثة من المغرب و الأخیرتین من الظهرین و العشاء، یتخیّر بین قراءة«الحمد» أو التسبیحات الأربعة،و هی:«سبحان اللّٰه و الحمد للّٰه و لا إله إلّا اللّٰه و اللّٰه أکبر»، والأقوی إجزاء المرّة و الأحوط الثلاث و الأولی إضافة الاستغفار إلیها، ولو بأن یقول: «اللهمّ اغفر لی» ومن لا یستطیع یأتی بالممکن منها،و إلّا أتی بالذکر المطلق،و إن کان قادراً علی قراءة «الحمد» تعیّنت حینئذٍ.
تقریباً قول مشهور از قدماء و متأخرین و مشهور در میان رسالههای عملیه فعلاً همین است که در عروه آمده است؛ که در رکعت سوم و چهارم میتواند یک حمد آهسته و بدون سوره بخواند؛ و همچنین میتواند در رکعت سوم و چهارم، آهسته بگوید «سبحان الله والحمدلله ولا اله الاّ الله والله اکبر». استغفاری هم مستحب است که بعد از آن گفته شود. استغفار هم هرچه گفته شود و بعد هم الله اکبر بگوید و به رکوع رود. اما آنچه مشهور در میان عوام است و از بزرگان یاد گرفتند، اینست که سه مرتبه تسبیحات اربعه را بگوید و بعد هم استغفار را بگوید و بعد هم الله اکبر بگوید و به رکوع رود.
مسئله در میان خواص اولی و در میان عوام، سوم است و دو دسته روایت هم داریم. یک دسته صورت خواص را میفرماید و یک دسته از روایات هم صورت عوام را میفرماید. و برای هر دو روایات صحیحالسند و ظاهرالدلاله زیاد داریم.
معمولاً روایات را مرحوم صاحب وسائل در باب 51 از باب قرائت نقل میکند. از جملۀ آن روایات، صحیحه زراره عن أبی جعفر «سلاماللهعلیه» است.
روایت 5 از باب 42 از ابواب قراءة فی الصلاة، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 109:
صحیحه عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا يُجْزِي مِنَ اَلْقَوْلِ فِي اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأَخِيرَتَيْنِ قَالَ أَنْ تَقُولَ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ وَ تُكَبِّرُ وَ تَرْكَعُ .
نظیر این روایت در این باب زیاد است و میگوید یک «سبحان الله والحمدلله الله و لا إله إلاّ الله والله اکبر» کفایت میکند و استغفار هم نمیخواهد و الله اکبرش هم که سابقاً صحبت کردیم که الله اکبر قبل رکوع و الله اکبر بعد سجدتین است و واجب است.
روایت 3 از باب 51 از ابواب قرائت، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 123:
عن أبی عبدالله علیهالسلام، صحیحة إبن عمران و صحیحة إبن حمزة قلت له: لِأَيِّ عِلَّةٍ صَارَ اَلتَّسْبِيحُ فِي اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأَخِيرَتَيْنِ أَفْضَلَ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ. ... قال: إنّما صَارَ اَلتَّسْبِيحُ أَفْضَلَ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ فِي اَلْأَخِيرَتَيْنِ لِأَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا كَانَ فِي اَلْأَخِيرَتَيْنِ ذَكَرَ مَا رَأَى مِنْ عَظَمَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَدَهِشَ فَقَالَ «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ «فَلِذَلِكَ صَارَ اَلتَّسْبِيحُ أَفْضَلَ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ.»
چرا سبحان الله والحمدلله افضل از خواندن یک حمد است!
علی کل حالٍ روایات صحیحالسند ظاهرالدلاله داریم در اینکه در رکعت سوم و چهارم میتواند حمد بخواند یا یک تسبیحات اربعه بخواند و یا سه مرتبه بخواند. اگر حمد بخواند، بهتر است و اگر سبحان الله بگوید متابعت از رسول الله است و اگر سه مرتبه هم بگوید، معلوم است که أفضل فی الأفضل است و اگر استغفرالله بگوید، أفضل است؛ و چنانچه الله اکبر بگوید و به رکوع رود، خیلی خوب است.
خواص با این روایتها، اینچنین فتوا دادند. در رسالههای عملیه نیز چنین که گفتم، نوشته شده است. اختلافی هم در رسالهها دیده نمیشود؛ چنانچه در روایات هم دیده نمیشود، الاّ بعضی از روایات سه تا را گفته و جمع بین روایات اقتضاء میکند یکی واجب و سه تا سبحان الله والحمدلله، مستحب است.
روایت 1 از باب 51 از ابواب قرائت، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 122:
صحیحه زراره عن أبی عبدالله علیهالسلام: قال إذا کُنتَ إماماً کنت أو وحدک فقل: سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ -(ثَلاَثَ مَرَّاتٍ...)
استغفار را ندارد، اما به جای یک مرتبه، سه مرتبه گفته است. معلوم است که هرکسی که به اینگونه روایتها نگاه کند، میگوید یک مرتبه واجب و سه مرتبه مستحب است. هرکه به این روایتها نگاه کند، میگوید استغفار مستحب است. یا هرکه به این روایتها نگاه کند، میگوید الله اکبر، مستحب است. تا اینجا را مراجع در رسالهها دارند.
مرحوم صاحب جواهر در مسئله گیرند،و تقریباً ده ورق در این فتوای مشهور ظاهرالدلاله و صحیح السند، صحبت کردند که میگوید یک مرتبه و این با روایتی که میگوید سه مرتبه، جمع عرفی دارد و اینکه یک مرتبه واجب، و سه مرتبه مستحب است. روایاتی که میگوید بگو «سبحان الله والحمدلله و لا إلا الاّ الله والله اکبر، فکبّر»، دلالت دارد بر اینکه استغفار مستحب است؛ و روایتی که میگوید استغفار کن، با آن روایتی که میگوید به رکوع برو، حمل ظاهر بر نصّ میشود و حمل عرفی، اینکه استغفار، مستحب است. اما نمیدانم چه شده که صاحب جواهر در مسئله لنگ است؛ لذا روایات شاذی از این طرف و آن طرف نقل کردند و در این روایتها نتوانستند جمع کنند و بالاخره رفتند روی این مسئله که باید سه مرتبه باشد و با استغفار باشد. حتی در بعضی از کلمات صاحب جواهر در این ده ورق میفرماید باید «الله اکبر» هم باشد. میبینند که نمیشود و دوباره از کلامشان برمیگردند و میفرمایند «الله اکبر» را نمیخواهد و استغفار هم خوب است اما واجب نیست. بعضی از محشین بر عروه هم در اینجا میگویند استغفار لازم است. مرحوم صاحب جواهر گاهی در این ده ورق میگویند واجب است یا واجب نیست و روایتها را نقل، و حمل بر تقیه میکنند. اما تقیه در اینجا معنا ندارد؛ الاّ اینکه تقیهای داریم که به آن تقیۀ صاحب حدائقی گفتند؛ درحالی که صاحب حدائق مرد ملاّ و متدینی بوده است، اما چون اخباری بوده، علما خیلی به او اعتنا ندارد؛ اما تقیۀ ایشان را قبول دارند.
میفرمایند یک نوع تقیه داریم به نام تقیۀ صاحب حدائقی؛ و آن اینست که بعضی اوقات ائمۀ طاهرین، بین شیعه اختلاف میاندازد «نحن نلقی الخلاف بینکم حفظاً لدماءکم»؛ برای اینکه یک دست نباشید و با هم اختلاف داشته باشید، آن اختلاف موجب شود که دشمن کاری با شما نداشته باشد؛ بنابراین این کار را بکنید. و اما صاحب جواهر، در اینجا، اسم تقیۀ صاحب حدائق را هم نمیآورد و مرتب از این سطر به آن سطر و از این صفحه به آن صفحه میروند و نمیتواند جازم شود که چه کند. و صاحب جواهر گیر است در این مسئلۀ واضح و آسان در جمع بین روایات، که تقریباً در این اواخر یک نحو اجماعی روی آن هست؛ و در جمع بین روایات نیز گیر است.
خلاصۀ حرف اینست که در رکعت سوم و چهارم، آنچه از روایات میفهمیم، یا یک حمد و یا یک «سبحان الله والحمدلله و لا إله الاّ الله والله اکبر» است. سه تا هم افضل است و گفتن «استغفرلله ربی و أتوب إلیه» افضل است و گفتن «الله اکبر» و رفتن به رکوع نیز افضل فی الأفضل است.
پس چرا شیخ المشایخ صاحب جواهر در این مسئلۀ آسان نتوانستند فتوا دهند و در ده ورق ان قلت داشتند و در آخر هم نتوانستند جازم شوند و در مسئله احتیاط میکنند.
درس اخلاق:
ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» و به عبارت دیگر عترت یعنی چهارده معصوم، به بعضی از چیزها خیلی اهمیت میدادند، که قرآن هم به آن خیلی اهمیت میدهد. در روایات ما هم، خیلی به آن اهمیت داده شده است. اول چیزی که چنین است، نماز است. نماز اول وقت، نماز با روح، نماز با طمأنینه، نماز با مستحبات و بالاخره نماز خداپسند. همۀ اهل بیت به این خیلی اهمیت دادند و قرآن خیلی به آن اهمیت میدهد. اول معجزه از امیرالمؤمنین که به خوبی دلالت میکند بر ولایت ایشان، مربوط به نماز است. ایشان را از خانۀ کعبه بیرون آوردند و همۀ مردم جمع بودند و امیرالمؤمنین را به پیغمبر اکرم دادند و چشمها را باز کرد و سلام کرد و قرآن خواند. (قَد أفلَحَ المُؤمنون* الذینَهُم فی صلاتِهِم خاشِعُون). هفت هشت تا معجزۀ خیلی بالا در این جمله هست. باید گفتار مثل همین معجزهها از اهم مطالب باشد، و اهمّ مطالب نماز اول وقت است و اهّم مطالب، اهمیت دادن به نماز و همچنین نماز مکالمهای و نماز با روح است.
شخصی آمد نزد امام صادق و استخاره کرد که مسافرت کند و استخارهاش بد آمد. این شخص پا گذاشت روی استخاره و به مسافرت رفت. همین جا از شما تقاضا دارم که استخاره نکنید و یا کم استخاره کنید و در کارهای فوق العاده مهم استخاره کنید و اما اگر استخاره کردید، حتماً به استخاره عمل کنید.
استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی «رضواناللهتعالیعلیه» میگفتند اگر کسی پا روی استخاره بگذارد، خذلان دارد.
قضیه اینست که این شخص پا روی استخاره گذاشت و به مسافرت رفت. در یکی از منزلها خسته شد و خوابش برد و نماز عشایش از بین رفت؛ اما مسافرت برایش خیلی خوب بود. آمد خدمت امام صادق «سلاماللهعلیه» و گفت یادتان هست پیش شما استخاره کردم و بد آمد و من روی استخاره پا گذاشتم و رفتم و در کارم فوق العاده موفق شدم و به هدف رسیدم.
آقا امام صادق «سلاماللهعلیه» به او گفتند یادت هست در فلان منزل خوابت برد و نماز عشایت قضا شد. امام صادق فرمودند اگر خدا تمام دنیا را به تو داده بود، جبران آن خسارت نمیشد؛ (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاٰتِهِمْ سٰاهُونَ) ﴿الماعون، 4 و 5)؛ وای به کسی که سهلانگار در نماز باشد. یعنی اول وقت مشغول کسب باشد. آن وقتها یادم هست که وقتی به مکه مشرف میشدیم، میدیدیم که سنّیها خیلی مقید بودند و ظهر و مغرب و عشا، همه تعطیل میکردند؛ و اگر کسی اول وقت به دنبال کاری برود، به جای اینکه به دنبال نمازش برود؛ قرآن میگوید وای به تو.
(وَیل) دو معنا دارد. یکی همین معنای ظاهری، یعنی وای به تو. امام صادق میفرماید (ویل) مصداق دیگری هم دارد و چاهی در جهنم هست که به آن (وَیل) میگویند.
حتی دیدم بعضی از طلبهها به جای اینکه با تواضع نماز بخوانند، تند نماز میخواند و مثل اینکه کسی میخواهد او را بگیرد. این تسامح در نماز است.
در روایات میخوانیم وقتی مؤذن میگفت «الله اکبر»، زنهای پیغمبر میگفتند ما دیگر پیغمبر را نمیشناختیم و پیغمبر ما را نمیشناخت و حالت دگرگونی برای ایشان پدید میآمد.
دربارۀ امام حسن داریم که وقتی مؤذن میگفت «الله اکبر»، ایشان نه تنها از قبل وضو گرفته بود، بلکه تزیین کرده بود و با «یا مُحسِن ُ قَد اتَاک َ المُسِیءُ» بود.
این «یا مُحسِن ُ قَد اتَاک َ المُسِیءُ» را خیلی از ائمۀ طاهرین نقل کردند.
مرحوم صدوق «رضواناللهتعالیعلیه» یک روایت نقل میکند و هفده عقوبت برای کسی میآورد که به نماز اهمیت ندهد. البته نماز میخواند اما تسامح و تساهل در نماز دارد و نماز اول وقت نمیخواند. ما در قرآن در جایی نداریم که نماز بخوان الاّ یک جا؛ بلکه در همه جا میفرماید اقامۀ نماز؛ و معنای اقامۀ نماز اینست که در وقت نماز همه چیز باید تعطیل باشد به جز نماز. اگر به جای اینکه نماز بخواند، کاسبی کند و یا به جای اینکه نماز بخواند، مباحثه کند و یا به جای اینکه نماز بخواند، ناهار بخورد؛ این اقامۀ نماز نکرده است؛ و قرآن میفرماید: وای به کسی که اقامۀ نماز نکند؛ یعنی نماز اول وقت نخواند و به نماز اهمیت ندهد و نماز تسامحی و تساهلی بخواند و نماز تند و بدون تعقیب بخواند. در روایت داریم اگر کسی نماز بخواند و از خدا چیزی نخواهد، خدا به ملائکه میگوید مثل اینکه این بنده احتیاجی به ما نداشت. من از همۀ شما تقاضا دارم به این نماز اول وقت، فوق العاده اهمیت دهید. من در میان بزرگان زیاد دیدم که در وقتی که ظهر میشود، همه چیز تعطیل است به جز نماز. من در میان بزرگان زیاد دیدم که حتی اگر در درس هستند و ظهر شد، درس را تعطیل میکنند. من زیاد در میان بزرگان دیدم که اگر اول وقت است، و امام جماعت نیست، در وسط راه در مسجدی میروند و نماز اول وقت میخوانند.
مرحوم آقای مشکینی «رضواناللهتعالیعلیه» مقیّد به نماز اول وقت بودند، و من از همۀ شما تقاضا دارم به این سیرۀ ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» خیلی اهمیت دهید. در وقتی که شمشیر به فرق امیرالمؤمنین خورده بود و امام حسن آمدند؛ اول جملهای که امیرالمؤمنین گفتند این بود که «یا بُنی الصلاة الصلاة». او در خون میغلطید و امام حسن نماز جماعت خواندند.
شما عزیزان روضه میخوانید و در روضههایتان میگویید راوی به امام حسین گفت اول ظهر است و میخواهم با شما نماز بخوانم. حضرت تبسم کردند و خوشحال شدند و فرمودند خدا تو را از نمازگزاران حساب کند و امام حسین با اصحابش در وسط لشکر، نماز ظهر خواندند، درحالی که تیر مثل باران میبارید.
خدا را قسم میدهم به حق امام حسین «سلاماللهعلیه» حالی به همۀ ما عنایت کند که در وقت نماز، تلاطم درونی برایمان پیدا شود و حس کنیم که میخواهیم در مقابل خدا بگوییم «الله اکبر».
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد