أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 8:
إذا قرأ «الحمد» بتخیّل أنّه فی إحدی الأوّلتین، فذکر أنّه فی إحدی الأخیرتین فالظاهر الاجتزاء به، ولا یلزم الإعادة أو قراءة التسبیحات و إن کان قبل الرکوع،کما أنّ الظاهر أنّ العکس کذلک، فإذا قرأ«الحمد» بتخیّل أ نّه فی إحدی الأخیرتین ثمّ تبیّن أنّه فی إحدی الأوّلتین لایجب علیه الإعادة، نعم لو قرأ التسبیحات ثمّ تذکّر قبل الرکوع أنّه فی إحدی الأوّلتین یجب علیه قراءة «الحمد» و سجود السهو بعد الصلاة لزیادة التسبیحات.
تخیل میکرد که در اول و دوم است و حمد خواند و بعد متوجه شد که رکعت سوم و چهارم است. آیا مجزی است یا نه؟!
میفرمایند ظاهر اینست که مُجزی است؛ برای اینکه آنچه واجب است، شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه است؛ و شناخت وظیفه اینست که در رکعت اول و دوم باید حمد بخواند و در رکعت سوم و چهارم یا تسبیحات اربع بگوید و یا حمد بخواند؛ و این شناخت وظیفه داشته و عمل به وظیفه هم کرده است. خیال میکرده رکعت اول و دوم است و حمد خوانده و بعد متوجه شده که رکعت سوم و چهارم است و در رکعت سوم و چهارم هم یا باید حمد بخواند و یا تسبیحات اربع بخواند و اما این حمد را خوانده است.
مسئله صحیح است. لمّ قضیه هم اینست که ما در نماز، از اول تا آخر، لازم نیست مرتب به ذهن بیاوریم که این واجب است یا این مستحب است و یا این مخیّر است؛ باید شناخت به وظیفه داشته باشیم، و اینکه در رکعت اول و دوم حتما باید حمد بخواند و اگر تسبیحات اربع خواند، صحیح نیست؛ و در رکعت سوم و چهارم، میتواند حمد بخواند یا تسبیحات اربع بخواند. اگر حمد خواند، نماز درست است و اگر تسبیحات اربع هم خواند، نماز درست است؛ و لازم نیست که نیت کند که رکعت اول یا دوم یا سوم است. در این مسئلۀ ما هم شناخت وظیفه و عمل به وظیفه بوده است.
مسئله اینست که:
إذا قرأ «الحمد» بتخیّل أنّه فی إحدی الأوّلتین، فذکر أنّه فی إحدی الأخیرتین فالظاهر الاجتزاء به، ...
این شخص به وظیفه عمل کرده و لازم نیست قصد کند که رکعت اول حمد میخوانم یا رکعت سوم حمد یا تسبیحات اربع میخوانم. همچنین لازم نیست الله اکبر بگوید و قصد وجوب کند و یا حمد میخواند، قصد وجوب کند و یا رکوع میکند، قصد وجوب کند. آنچه لازم است، اینست که مأتیٌ به مطابق مأمورٌ به باشد و در اینجا مأتیٌ به مطابق مأمورٌ به و مأمورٌ به نیز مطابق مأتیٌ به است و همین مقدار کفایت میکند.
مسئله 12:
إذا أتی بالتسبیحات ثلاث مرّات، فالأحوط أن یقصد القربة، ولا یقصد الوجوب و الندب؛ حیث إنّه یحتمل أن یکون الاُولی واجبة والأخیرتین علی وجه الاستحباب، و یحتمل أن یکون المجموع من حیث المجموع واجباً، فیکون من باب التخییر بین الإتیان بالواحدة و الثلاث، ویحتمل أن یکون الواجب أیّاً منها شاء مخیّراً بین الثلاث، فحیث إنّ الوجوه متعدّدة فالأحوط الاقتصار علی قصد القربة، نعم لو اقتصر علی المرّة له أن یقصد الوجوب.
از مسئلۀ قبل فهمیده شد که این فرمایش مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» درست نیست؛ برای اینکه ما در نماز باید شناخت وظیفه و عمل به وظیفه داشته باشیم و «أوله التکبیر و آخره التسبیح» و اما لازم نیست مرتب به ذهن بیاوریم که الله اکبر به قصد وجوب و یا سبحان الله اولی به قصد وجوب و دو تای مابقی به قصد استحباب. هیچکدام از اینها لازم نیست.
خود مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» نیز در مسئلۀ قبل فرمودند لازم نیست؛ حال در اینجا میفرمایند «سبحان الله والحمدلله ولا اله الاّ الله والله اکبر» سه احتمال دارد.
1ـ اینکه اولی واجب و دومی و سومی مستحب باشد.
2ـ اول و دوم و سوم، بر روی هم واجب باشد؛ الاّ اینکه وقتی اولی را بیاورد، دومی و سومی ساقط میشود.
3ـ احتمال سوم اینست که یکی از اینها واجب و دومی و سومی مستحب است و باید قصد کند.
مرحوم سیّد در مسئله ماندند و نمیدانند کدامیک را بگویند؛ درحالی که مسئله خیلی واضح است. اگر ما بگوییم در تسبیحات اربع، سه مرتبه واجب است، کلّ واحد واجب میشود. اگر بگوییم تسبیحات اربع یک مرتبه واجب و دو مرتبۀ بعد مستحب است، ظاهراً همینطور است. کسانی که میگویند واجب، ظاهراً میگویند هر سه واجب است و کسانی هم میگویند اولی واجب و دوم و سوم مستحب است. و اما همه میدانند که اگر فتوا این باشد که اولی واجب و دومی و سومی مستحب است؛ بنابراین اولی واجب و دوم و سوم مستحب میشود.
یحتمل أن یکون المجموع من حیث المجموع واجباً...
برای کسانی که هر سه را واجب بدانند، مجموع من حیث المجموع، واجب میشود؛ و برای کسانی که هر سه را واجب نداندند، اولی واجب و دوم و سوم مستحب میشود؛ و اما اینکه مجموع من حیث المجموع واجب باشد، فرض ندارد. برای اینکه فتوا یا اینست که در رکعت سوم و چهارم یک تسبیحات اربع بخوان و اگر میخواهی دومی و سومی را هم بخوان و افضل است؛ آنگاه اولی واجب و دو تای دیگر مستحب میشود؛ و اگر فتوا اینست که هر سه واجب است، معنایش اینست که اگر یکی خواندی، فایده ندارد و حتماً باید سه تا باشد.
و اما احتمال اینکه مجموع من حیث المجموع، واجب؛ و اما ساقط میشود به اولی، این فتوا و فرض ندارد.
دو قول در مسئله هست. قول مشهور اینست که در رکعت سوم و چهارم یک تسبیحات اربع واجب و دومی و سومی مستحب است. مرحوم سیّد نیز همین را انتخاب کردند.
قول دیگری اینکه در رکعت سوم و چهارم، حتماً باید سه تا تسبیحات اربع گفته شود. و اما قول سوم اصلاً احتمال ندارد.
مرحوم سیّد میفرمایند:
إذا أتی بالتسبیحات ثلاث مرّات، فالأحوط أن یقصد القربة، ...
فرمودند سه تا تسبیحات اربع خواند و ما گفتیم شناخت وظیفه و عمل به وظیفه است و اصلاً روی جزئیات لازم نیست قصد وجوب یا استحباب کند و برای تکبیرة الاحرام میگوید الله اکبر و برای رکوع هم میگوید الله اکبر و برای هیچکدام قصد وجوب یا استحباب نمیکند و خود به خود اولی واجب و دومی مستحب واقع میشود. احتیاط واجب است که قصد وجوب و استحباب نکند، بلکه قصد قربة الی الله کند. مرحوم سیّد میگویند که نمیدانم وضع چگونه است؛ بنابراین قصد وجوب و استحباب نمیکند و میآورد روی قربة الی الله.
ولا یقصد الوجوب و الندب؛ حیث إنّه یحتمل أن یکون الاُولی واجبة والأخیرتین علی وجه الاستحباب،...
این فتوای خود مرحوم سیّد است. مرحوم سیّد فرمودند در رکعت سوم و چهارم، یک مرتبه تسبیحات واجب و دومی و سومی افضل و مستحب است. در اینجا علی سبیل احتمال، میگویند «حیث إنّه یحتمل أن یکون الاُولی واجبة والأخیرتین علی وجه الاستحباب». اما در مباحثۀ قبل فرمودند: «المتعیّن الأولی واجباً والأخیریتین مستحباً».
و یحتمل أن یکون المجموع من حیث المجموع واجباً... ویحتمل أن یکون الواجب أیّاً منها شاء
این را نمیتوان فرض کرد. اینکه بگوییم هر سه از حیث سه بودن، واجب است. این اصلاً وجود خارجی ندارد. الاّ اینکه برگردد به قول کسانی که میگویند در رکعت سوم و چهارم، باید سه بار تسبیحات خوانده شود. بنابراین روی فرمایش مرحوم سیّد که میخواهند قصد درست کنند، پس باید نیت کند که هر سه واجب است.
یک احتمال هم هست به یکی از این سه مورد، یعنی فرد مردّد؛ و اما فرد مردّد اصلاً در خارج نداریم، برای اینکه نداریم که یکی از این سه باشد. یا هر سه واجب است و یا یکی واجب و دو تای دیگر مستحب است. فرد مردّد در اصول است و در خارج فرد مردّد نداریم و باید معین شود تا فرد شود و اما تا معین نشود، فرد صادق نیست. ما بگوییم یکی از سه مورد واجب است به فرد مردّد. حال به عنوان واجب بخواند یا مستحب؟
اگر بخواهد به عنوان واجب بخواند، مصداق ندارد و اگر بخواهد به عنوان مستحب بخواند، مصداق ندارد؛ برای اینکه فرد مردّد در خارج مصداق ندارد.
بنابراین مرحوم سیّد میفرمایند:
إذا أتی بالتسبیحات ثلاث مرّات، فالأحوط أن یقصد القربة، ولا یقصد الوجوب و الندب؛ حیث إنّه یحتمل أن یکون الاُولی واجبة والأخیرتین علی وجه الاستحباب، و یحتمل أن یکون المجموع من حیث المجموع واجباً، فیکون من باب التخییر بین الإتیان بالواحدة و الثلاث، ویحتمل أن یکون الواجب أیّاً منها شاء مخیّراً بین الثلاث، ...
میخواهد سه تا تسبیحات بگوید. فرمودند که بگوید تسبیحات به جا میآورم قربة الی الله. نه قصد وجوب کند و نه قصد استحباب. بنابراین یا میگویند سه تا واجب است و یا میگویند یکی از آنها واجب است. اگر سه تا را انتخاب کند، سه تا مأتیٌ به و مأمورٌ به می شود و اگر یکی را انتخاب کند، آن یکی میشود مأتیٌ به و مأمورٌ به. بنابراین هرکدام را انتخاب کند، واجب میشود. یعنی واجب را به دست مکلّف میدهند و میگویند تویی که میتوانی واجب یا مستحب درست کنی.
بعد میفرمایند:
فحیث إنّ الوجوه متعدّدة فالأحوط الاقتصار علی قصد القربة، نعم لو اقتصر علی المرّة له أن یقصد الوجوب.
سه احتمال دارد. سبحان الله والحمدلله را به قصد قربت بگوید اما نمیداند سه تا واجب است یا یکی واجب است؛ بنابراین وقتی قصد قربت کند، خودش واقع میشود. به مرحوم سیّد عرض میکنیم که شما گفتید، اما اینکه مجموع من حیث المجموع واجب باشد، فرد خارجی ندارد. یکی از سه تا هم واجب باشد، فرد مردّد است و خارجیت ندارد. دو مسئله باقی میماند. یکی اینکه فتوا این باشد که یکی واجب و دو تا مستحب است، بنابراین اولی را میخواند و میتواند به رکوع برود، اما یک مستحب هم به جا میآورد و علاوه بر یکی، سه تا میخواند. این قول مشهور است. دیگری اینکه سه تا واجب باشد. مثل سورۀ حمد و سورۀ قل هو الله. این اگر بخواهد نماز بخواند، فقط به سورۀ حمد یا سورۀ قل هو الله کافی نیست و باید در رکعت اول و دوم هم سورۀ حمد و هم سورۀ قل هو الله تا اینکه واجب متحقق شود. اگر سورۀ حمد خواند و به رکوع رفت، نماز باطل است، و اگر سورۀ حمد را عمداً نخواند و سورۀ قل هو الله خواند و به رکوع رفت، نماز باطل است؛ برای اینکه واجب، دو چیز است. درمانحن فیه نیز همین است. الان خیلی از محشین بر عروه و من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرمایند سه تا تسبیحات واجب است. بنابراین باید سه مرتبه بگوید «سبحان الله والحمدلله...» تا اینکه مأتیٌ به مطابق مأمورٌ به شود.
مرحوم سید میفرمایند تکلیف، یکی از سه مورد است. ما میگوییم یکی از سه، وجود خارجی ندارد و اسمش را فرد مردّد میگذارند و فرد مردّد وجود خارجی ندارد. اگر بگوید سه تا باشد، آنگاه تام جمعی میشود، مانند أکرم جمیع العلماء. در اینجا هم میگوید مجموع من حیث المجموع واجب است؛ بنابراین اگر واجب باشد، خواه ناخواه باید بگوییم سه تا واجب است و اگر واجب نباشد، باید بگوییم یکی واجب است؛ لذا دو تا از چهار فرض مرحوم سید صحیح است و روی هر دو فتواست. یکی اینکه یک تسبیحه کفایت میکند و یکی هم اینکه حتماً باید سه تا تسبیحه باشد. کسانی که میگویند یک تسبیح کفایت میکند، میگویند دومی و سومی مستحب است. کسانی هم که میگویند باید سه تا تسبیحه باشد، میگویند هر سه واجب است. و اما ما یک عام مجموعی درست کنیم و بگوییم این هم احتمال است و یکی هم فرد مردّد درست کنیم و بگوییم «أیّ ما کان»؛ فرد مردّد وجود خارجی ندارد و دو تا احتمال از این چهار احتمال مرحوم سید وجود خارجی دارد. یکی اینکه یک تسبیحه واجب و دومی و سومی مستحب است و دیگری اینکه بگوییم هر سه بخصوصه واجب است. آنگاه عام فردی میشود. اما مجموع من حیث المجموع، وجود خارجی ندارد و «أیّ ما کان» نیز فرد مردّد است و وجود خارجی ندارد؛ پس اینکه مرحوم سیّد میگویند قصد قربت کند، و نه قصد خصوصیت؛ برای اینکه نمیتواند قصد خصوصیت کند؛ ظاهراً وجه ندارد.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد