أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 1 از مسائل رکوع:
لا يجب وضع اليدين على الركبتين حال الركوع، بل يكفى الانحناء بمقدار إمكان الوضع كما مر.
باید خم شود. گفتم سه مرتبه دارد؛ یک مرتبۀ واجب اینکه بتواند تمام انگشتان دست را به زانو برساند. یک مرتبۀ فضیلت دارد؛ اینکه بتواند کف دست را به سر زانو برساند. صورت سوم هم صورت بطلانش است؛ اینکه نتواند همۀ انگشتان را به سر زانو برساند. مثلاً به اندازهای میتواند که سر انگشتان به سر کُندۀ زانو برسد. گفتند این وجه باطل است.
در وجه اول رکوع متحقق میشود و نماز صحیح است. در وجه سوم که کف دست به سر زانو برسد و حتی در روایات آمده سر کُندههای زانو را در مشت بگیرد، این هم افضل است. اما خود مرحوم سیّد اقرار کردند که این انحناء یک امر عرفی است که تحقّق آن به دید عرف است. اگر عرف بگوید خم شد، کفایت میکند؛ و این سه قسمی که مرحوم سیّد و دیگر فقها فرمودند، مصداق عرفی انحناء است. اگر بتواند کف دست را به سر زانو برساند، عرف به او آفرین میگوید. اگر بتواند به اندازۀ همۀ انگشتان ولو به کف نرسیده، خم شود، عرف میگوید انحناء متحقق شد و رکوع متحقق شد، و این کفایت میکند؛ و اما اگر خم شود به اندازهای که سر انگشتان را بتواند به سر زانو برساند، عرف میگوید انحناء و رکوع متحقق نشده است.
اگر یادتان باشد میگفتیم نباید بگویند رکوع شرایط دارد و اول آن تحقق است؛ بلکه باید بگویند رکوع چیست و بعد بگویند آن رکوع شرایط دارد و مرحوم سیّد سه وجه برای این ذکر فرمودند ودر جاهای دیگر میرسیم که اگر زیاد خم شود به اندازهای که بتواند کف دست را روی زمین بگذارد، رکوع متحقق نشده و نماز باطل است. بنابراین، ولو اینکه مسئله گفتند، اما این رکوع را حواله دادند به یک امر متعارف، و عرف باید بگوید خم شد، آنگاه کفایت میکند. خم شدن هم به اندازهای که بتواند همۀ انگشتان را به زانو برساند.
اگر یادتان باشد، اصل مطلب را قبول کردیم و گفتیم مطلب صحیحی است، اما اینکه همۀ انگشتان به سر زانو برسد، رکوع نیست؛ گفتیم از نظر عرفی رکوع هست. اما همانطور که مرحوم سیّد فرمودند، البته چون قولشان تعیین مصداق است، حجت نیست. در مصادیق عرفیه، قول فقیه حجّت نیست، بلکه فقیه بیان مصداق میکند. حال اگر کسی بگوید عرفاً اگر به اندازهای خم شود که سر انگشتان به سر زانو برسد، کفایت میکند و تحقق رکوع میشود؛ باید بگوییم حجت است. اما فقها نفرمودند و مسئله را به آنچه گفته شد، تمام کردند؛ چنانچه در صورتی که زیاد خم شود، به طوری که کف دست را بتواند روی زمین بگذارد، این رکوع نیست و نماز باطل است؛ چون مصداق عرفی است، ممکن است کسی بگوید به این اندازه هم صدق رکوع میکند. علی کل حالٍ مرحوم صاحب جواهر و دیگران از قدماء و متأخرین، حرف مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» را قبول کردند و غالب آنها هم پذیرفتند که یک امر عرفی است؛ اما این میخواستند برای این امر عرفی، بیان مصداق درست کنند و گفتند یک مصداق أقل اینکه به اندازهای خم شود که همۀ انگشتان به سر زانو برسد. کمتر از آن، رکوع نیست. و به اندازهای که همۀ انگشتان به سر زانو برسد، رکوع است. قسمت دیگر هم افضل عرفی است که بتواند کف دست را به سر زانو برساند.
مصداق باطل عرفی هم اینکه زیاد خم شود. تعیین مصداق کردند به اینکه بتواند کف دست را روی زمین بگذارد. گفتند این رکوع نیست؛ اما چون مصداق، مصداق عرفی است، شما میتوانید تشکیک کنید در قلّت و کثرت، و آنچه فقها فرمودند در کثرتش بفرمایید و در قلّتش هم بفرمایید؛ درحالی که فقها قبول ندارند و شما نسبت دهید به عرف و بگویید عرف مراتبی درست میکند. معلوم است که انسان باید از اول نماز تا آخر نماز، افضل را بگیرد و فاضل و مشکوک را رها کند.
مسئلۀ اول اینست که گفتیم انگشتان به سر کُندۀ زانو برسد و یا کف دست به سر زانو برسد و باطلش هم اینکه کف دست به روی زمین برسد. مسئله اینست که لازم نیست با دست، این حرفها را بزنیم؛ بلکه اگر کسی خم شد به اندازهای که میتواند انگشتان را به زمین برساند اما دستهایش رها بود و یا دستها را روی رانش گذاشته بود و یا دستها را روی زانو گذاشته بود؛ میفرمایند این لازم نیست؛ اگر دستها را رها کند و به اندازۀ رکوع خم شود، رکوع عرفاً متحقق شده، اما معلوم است که استحباب در رکوع نیامده و شرعاً و عرفاً هم چنین است. لذا میفرمایند: «لا يجب وضع اليدين على الركبتين حال الركوع، بل يكفى الانحناء بمقدار إمكان الوضع كما مر». در اینجا باید یک جمله اضافه کنند چون ایشان همۀ انگشتان را اگر خم شده باشد، رکوع میدانند، پس بگویند «لا یجب وضع الیدین أو وضع الاصابع علی الرکبتین حال الرکوع، بل یکفی الانحناء بمقدار امکان الوضع کما مرّ».
«کما مرّ» یعنی گفتیم که چه مقدار خم شود. حال آن مقداری که گفتیم خم شده، اما دستهایش رها است. یا داعی عقلائی دارد یا اینکه به اندازهای خم شده که کف دست را میتواند به سر زانو بگذارد، اما دستها رها است و ذکر رکوع را میگوید درحالی که به اندازۀ واجب خم شده است. دستها را رها کند یا به ساق پا و یا به ران بگذارد، اشکال ندارد؛ برای اینکه انحناء و رکوع میخواهند و این انحناء متوقف بر «وضع الیدین علی الرکبتین» نیست؛ بلکه این رکوع متحقق میشود به انحناء و خم شدن. حال اگر دستها را رها کند و یا دستها را روی ران یا ساق پا بگذارد، اما رکوع متحقق شود، کفایت میکند.
مسئله 2:
إذالم يتمكن من الانحناء على الوجه المذكور ولو بالاعتماد على شيء أتى بالقدر الممكن ولا ينتقل إلى الجلوس وإن تمكن من الركوع منه، وإن لم يتمكن من الانحناء أصلاً وتمكن منه جالسا أتى به جالسا، والأحوط صلاة اخرى بالايماء قائما، وإن لم يتمكن منه جالسا أيضاً أومأ له ـ وهو قائم ـ برأسه إن أمكن وإلا فبالعينين تغميضا له وفتحا للرفع منه، وإن لم يتمكن من ذلك أيضاً نواه بقلبه وأتى بالذكر الواجب .
کمرش درد میکند و نمیتواند خم شود، حال چه کند؟!
در صورت اول، تکیه دهد. مثلاً جلوی او دیوار یا حائلی باشد و دستها را بگیرد و خودش را با اعتماد به دیگری یا به حائل، به انحناء میرساند و رکوع میکند. معلوم است که رکوع متحقق شده و اینکه باید تکیه بر چیزی نداشته باشد، متحقق نشده و چون مجبور بوده، یک واجب به واسطۀ عذر، از بین رفته و اصل واجب آمده است؛ بنابراین رکوع را به جا آورده و نمازش درست است.
ما سابقاً در باب قیام میگفتیم لازم نیست اعتماد بر روی دو پا؛ بلکه اگر ایستاده و عمداً به دیوار تکیه میدهد اما درست ایستاده است؛ مرحوم سیّد فرمودند این نماز باطل است و از شرایط قیام، اعتماد بر روی دو پا است و ما سابقاً میگفتیم این دلیل ندارد، بلکه رفع مالایعلمون آن را برمیدارد و اگر مثلاً کسی خسته باشد یا کمرش کمی درد کند و عمداً بایستد روی دو پا و تکیه به دیوار دهد و نماز بخواند، نمازش صحیح است. اما حرف ما خلاف مشهور بود، ولی دلیل ما قوی بود و اینست که قیام و رکوع و سجده و جلوس، از اول نماز تا آخر نماز، امر عرفی است و وقتی امر عرفی شد، قیام، عرفاً متوقف بر عدم اعتماد نیست؛ لذا اگر کسی عمداً به دیوار تکیه دهد و نماز بخواند، ما میگفتیم نماز او صحیح است، برای اینکه دلیل فقهی نداریم، عرف هم قیام را متوقف بر عدم اعتماد نمیداند؛ پس قیام متحقق است و اگر بخواهید بیش از عرف جلو روید، دلیل میخواهد و دلیل ندارد و رُفع مالایعلمون میگوید ایستادن با اعتماد به دیوار، اشکال ندارد. یا اینکه اعتماد به یک یا دو عصا میکند و نماز میخواند؛ ما میگفتیم نماز درست است برای اینکه قیام میخواهیم و قیام متوقف بر عدم اعتماد نیست، اما آنجا مشهور میگفتند اگر عمداً تکیه دهد، نمازش باطل است و در اینجا میفرمایند اگر نتواند، مثلاً کمرش درد میکند و نمیتواند خم شود اما میتواند به اندازهای که به عصا یا دیواری اعتماد کند و خم شود؛ مرحوم سیّد میفرمایند نماز درست است و دیگران هم میفرمایند نماز درست است. دلیلی که میآورند اینست که میفرمایند قیام تحقق شده و شرط قیام نیامده و چون برای شرط قیام دلیل نداشتیم و یا رفع مااضطروا الیه داشتیم؛ بنابراین در نماز دستها را به دو یا یک چوب و یا به دیوار یا حائلی میگذارد و خم میشود.
صورت سوم اینکه به راستی نتواند؛ آنگاه نوبت به جلوس میرسد؛ و نماز قیامی برایش نماز جلوسی میشود. دلیل ندارد، اما معلوم است که به قاعدۀ امکان «الصلاة لایترک بحالٍ»، میتواند نماز نشسته بخواند، بنابراین نماز نشسته میخواند. یا مثل الان که باب شده که بیش از پنجاه درصد مردم روی صندلی نماز میخوانند و وقتی به رکوع میرسد، رکوع جلوسی انجام میدهند. یا وقتی به سجده میرسد، سجدۀ جلوسی میکنند. اینکه عوام مردم گفتند کسی که نشسته نماز میخواند باید حتماً کف دستها را روی زمین بگذارد و سر شصتها را هم باید روی زمین بگذارد؛ اینطور نیست. اگر گفتند نشسته نماز بخوان، آنگاه آن هفت موضع و شرایط در نماز قیام، ساقط میشود.
مرحوم سیّد میرسانند تا ایماء. یعنی اگر نشسته هم نتوانست نماز بخواند، خوابیده بخواند. چون «الصلاة لایترک بحالٍ» است و این نمیتواند نماز بخواند الاّ به صورت خوابیده؛ بنابراین باید خوابیده نماز بخواند.
حرف آخر، قضیۀ ایماء است. اینکه اگر مرض برایش سخت است و نمیتواند بخواند؛ در وقت رکوع با ایماء و اشاره رکوع کند. اگر یادتان باشد، سابقاً راجع به ایماء صحبت کردیم و گفتیم که ایماء، خوب است، اما واجب نیست؛ لذا یا ایستاده یا نشسته یا خوابیده نماز میخواند، اما همین که ذکر رکوع و سجده را بگوید کفایت میکند؛ ولو اینکه اشاره با دست نکند؛ برای اینکه دلیلی بر مطلب نداریم و نماز یا قائماً یا قائداً یا جالساً یا نامیاً است و برای ایما و اشاره دلیلی نداریم و بین فقها هم اشکال است و مرحوم سیّد ایماء را لازم میداند؛ اما دلیلی برایش نمیآورند و مرحوم صاحب جواهر هم ایماء را دارند اما دلیلی برای آن ندارد؛ خواه ناخواه رفع مالایعلمون میگوید چه در رکوع و چه در سجده و چه در جلوس و چه در قیام، اگر نشد، ایماء مبدل به اینها نمیشود و وقتی نشد، خواه ناخواه رفع مااضطروا الیه میگوید نماز صحیح است.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد