أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دیروز که بعضی از عبارات آن را خواندم، مسئلۀ آخر در باب رکوع است؛ که ان شاء الله فردا راجع به مسائل سجده صحبت میکنیم. لذا مسئلۀ امروز، مسئلۀ آخر است و این مسئله هم مسئلۀ مشکلی شده است.
اصل مسئله اینست که در رکوع، چه رکوع واجب و چه رکوع مستحب، باید تمام خصوصیاتی که در باب رکوع گفتیم، انجام داده شود. حتی اگر کسی بخواهد نماز مستحبی را روی قاعده بخواند، باید تمام شرایط و اجزاء را مراعات کند، الاّ اینکه مشهور در میان اصحاب شده که در نماز واجب، اگر دو تا رکوع انجام دهد، نماز باطل است، عمداً یا سهواً یا ضرورتاً باشد؛ و در نماز مستحبی، اگر رکوع به جا نیاورد، نماز باطل است، اما اگر سهواً دو تا رکوع به جا بیاورد، نماز صحیح است. و این شهرت به اندازهای است که در عروة الوثقی، در وسیله و در تحریر و نجاة العباد، یعنی کتابهای مسائل عربی، این مسئله آمده و در رسالههای فارسی من جمله در توضیح المسائل نیز آمده است. معمولاً فتوا داده شده است که اگر در نماز مستحب، رکوع به جا نیاورد، نماز باطل است، چه سهواً باشد و چه عمداً باشد؛ و اما اگر سهوا، رکوع زیاد به جا بیاورد، نماز باطل نیست. مثلاً رکوع کرد و به سجده رفت و دوباره سهواً برگشت و رکوع کرد، اشکال ندارد. یا اینکه اگر رکوع نکرده به سجده رفت، برگردد و رکوع را به جا بیاورد و سجده را به جا بیاورد، و این اشکال ندارد. اما گیری که در مسئله هست، اینست که این استثنا دلیل ندارد. مسئله مشهور در میان رسالهها و کتب فقهی استدلالیهاست و روی آن فتوا هم داده شده است، اما وقتی سراغ دلیل برویم، دلیلی پیدا نمیشود.
مسئله 28:
لا فرق بين الفريضة والنافلة في واجبات الركوع ومستحباته ومكروهاته وكون نقصانه موجبا للبطلان، نعم الأقوى عدم بطلان النافلة بزيادته سهوا.
نماز واجب و مستحب ندارد و هرچه در واجب گفتیم، در مستحب هم میگوییم و ارکانی که در واجب هست، در مستحب نیز هست و اگر زیاد بیاید، نماز باطل است و اگر کم بیاید، باز نماز باطل است. بعد میفرمایند اگر رکوع موجب زیادی نافله شود، «الأقوی عدم بطلان النافلة بزیادته سهواً». این مشهور در میان اصحاب است و وقتی در جواهر برویم، خواهیم دید که مرحوم صاحب جواهر و دیگران، میفرمایند این زیادی رکوع و یا زیادی رکنی از ارکان، از باب تسامح در ادلّۀ سنن است. در اینجا برای تسامح در ادلۀ سنن معنای خاصی کردند و صاحب جواهر میفرماید برای اینکه در مستحبات، تسامح شده است؛ لذا به ما گفته شده نماز مستحبی را ولو ضرورت هم در کار نباشد، میتوانی در راه بخوانی. از الله اکبر تا السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، تمام اجزاء و شرایط را بگویی اما در راه بگویی.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقای زنجانی در مدرسۀ فیضیه نماز میخواندند و نمیتوانستند نوافل ظهر و عصر را در جمعیت بخوانند. وقتی از نماز فارغ میشدند تا خانه نماز میخواندند. خانۀ ما هم نزدیک خانۀ ایشان بود و من همراه ایشان میرفتم، ایشان هم حرف نمیزد و نماز میخواند. ذکر رکوع و سجده و غیره را میگفت اما همۀ آنها در راه بود. این، مسلّم پیش اصحاب است و همه گفتند درست است. حتی در رسالهها هم هست که اگر مریض هم نیست، باز گفتند میتواند نماز را رو به قبله و نشسته یا خوابیده بخواند. گفتند تسامح در ادلّ سنن اقتضا میکند اگر رکنی را در نماز مستحبی زیاد کند، اشکال ندارد. اما ایرادی که به صاحب جواهر و دیگران هست، اینست که اگر چنین باشد، پس راجع به غیر رکوع هم بگویید؛ برای اینکه اگر تسامح در مستحبات است، فقط راجع به زیاد کردن رکوع نیست. بنابراین امام «سلاماللهعلیه» باید بفرمایند که میتوانی رکوع و سجده و حتی قیام متصل به رکوع و غیره را سهواً کم و زیاد کنی. اما گفتند نمیشود.
عبارت مرحوم سیّد عبارت همه است و همه میفرمایند: «لا فرق بين الفريضة والنافلة في واجبات الركوع ومستحباته ومكروهاته وكون نقصانه موجبا للبطلان، نعم الأقوى عدم بطلان النافلة بزيادته سهوا»؛ لذا قانون تسامح در ادلّۀ سنن نمیآید زیرا «الاّ» در اینجا آمده است.
تمسک کردند به روایتی که صحیحالسند است و دلالتش هم خوب است و تقریباً مثل صاحب جواهر و دیگران، به این روایت تمسک کردند.
روایت 1 از باب 8 از ابواب التشهد، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 404:
اَلصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يُصَلِّي اَلرَّكْعَتَيْنِ مِنَ اَلْوَتْرِ يَقُومُ فَيَنْسَى اَلتَّشَهُّدَ حَتَّى يَرْكَعَ فَيَذْكُرُ وَ هُوَ رَاكِعٌ قَالَ «يَجْلِسُ مِنْ رُكُوعِهِ فَيَتَشَهَّدُ ثُمَّ يَقُومُ فَيُتِمُّ قَالَ قُلْتُ أَ لَيْسَ قُلْتَ فِي الْفَرِيضَةِ إِذَا ذَكَرَهُ بَعْدَ مَا رَكَعَ مَضَى ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ بَعْدَ مَا يَنْصَرِفُ يَتَشَهَّدُ فِيهِمَا قَالَ لَيْسَ النَّافِلَةُ مِثْلَ الْفَرِيضَةِ.
روایت 2 از باب 8 هم هست. گفتند حضرت فرمودند «لیسَ النّافلَة کالفَریضَة»؛ معنایش اینست که اگر در نماز دو تا رکوع بیاورد، نماز باطل است، اما اگر یک رکوع بیاورد، نماز صحیح است و در نماز مستحبی اینطور نیست و اگر دو تا رکوع بیاورد، نماز صحیح است و نماز مستحب با نماز واجب تفاوت دارد. اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم صاحب جواهر تمسک به این روایت میکند و بعد هم میبینیم که تمسک به این روایت شده برای این مسئلۀ استثنائی و خاص.
ایراد به این استدلال، اینست که اگر این علت باشد و عمومیت داشته باشد، «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة» معنایش اینست که اگر رکوع را دو تا بیاورد، نماز صحیح است و اگر هم اصلاً نیاورد، نماز صحیح است. حال از رکوع تجاوز کن به اینکه اگر کسی سهواً یک سجده بیاورد، نماز صحیح است و اگر هم اصلاً سجده را نیاورد، باز نماز صحیح است و اگر سه یا چهار سجده هم بیاورد، نماز صحیح است؛ برای اینکه «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة». لذا این روایت هم دلالت ندارد؛ برای اینکه تمسک شده به عموم علت و به جملۀ «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة»، اما فقط برای یک جا، و اینکه اگر در نماز واجب دو تا رکوع به جا بیاورد، نماز باطل است؛ سهواً باشد یا عمداً باشد. اما در نماز مستحبی اگر عمداً دو تا رکوع بیاورد، نماز باطل است و اگر سهواً دو تا رکوع بیاورد، نماز صحیح است. میگوییم «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة» یک علت است، چرا آن را در خصوص رکوع پیاده میکنید! بفرمایید که «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة» در همه جا هست.
در کتابهای فقهی غیر استدلالی مثل عروه، مسئله را مختص میدانند به زیادی رکوع. اضافه رکوع را گفتند اما کم کردن رکوع را نگفتند. زیادی رکوع را گفتند اما زیادی تکبیرة الاحرام را نگفتند، و بالاخره این مسئلۀ امروز ما مختص به رکوع زیاد است. در نماز نافصله اگر سهواً دو تا رکوع به جا بیاورد، طوری نیست؛ اما اگر عمداً باشد نماز باطل است. اگر سهواً اصلاً رکوع به جا نیاورد، نماز باطل است اما اگر سهواً دو تا رکوع به جا بیاورد، نماز درست است. مرحوم صاحب جواهر و دیگران میگفتند به دلیل «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة».
میگوییم اگر اینطور است، پس باید راجع به همۀ فرایض و نوافل و جزئیات بگوییم، اما مرحوم سید فرمودند:
لا فرق بين الفريضة والنافلة في واجبات الركوع ومستحباته ومكروهاته وكون نقصانه موجبا للبطلان، نعم الأقوى عدم بطلان النافلة بزيادته سهوا.
در اینجا مسئله را مختص به رکوع دانستند.
بنابراین مسئله این شد که هرچه در باب واجب گفتیم در باب مستحبات هم میگوییم و هرچه در باب واجب گفتیم در باب مکروهات هم میگوییم و من جمله «کون نقصانه موجبا للبطلان»؛ اگر رکوع را در نماز مستحبی به جا نیاورد، نماز باطل است. اما در رکوع زیادی، اشکال ندارد.
بعضیها گفتند دلیلش قانون تسامح در ادلّۀ سنن است. در مستحبات خیلی تسامح شده، من جمله در اینجا. گفتم دلیل خیلی نارساست و اینکه اگر تسامح شده، پس چرا در خصوص زیادی رکوع آمده است؛ زیرا تسامح در ادلّۀ سنن میگوید اگر اصلاً رکوع را به جا نیاوردی، نماز درست است؛ لذا قانون تسامح در ادلّۀ سنن ربطی به اینجاها ندارد. شاید مرحوم صاحب جواهر توجه کردند که تسامح ادلّۀ سنن نمیتواند مطلب را درست کند و تمسک کردند به روایت صحیحه صیقل. در این روایت امام «سلاماللهعلیه» میفرمایند: «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة» ؛ بنابراین اگر کسی دو تا رکوع به جا بیاورد، نماز درست است. گفتم ایراد وارد است. اگر «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة» عمومیت داشته باشد، باید در همه جا بگویید؛ هم در زیادی رکوع و هم در نقصان رکوع، هم در رکوع و هم در سجده، هم در تکبیرة الاحرام بگویید و هم در قیام متصل به رکوع. اما هیچ کدام را نمیگویید بلکه فقط «لیسة النّافِلَة کالفَریضَة» را در خصوص زیاد کردن رکوع سهواً در نماز مستحبی آوردید؛ لذا دلیل نداریم.
اگر بخواهیم با قاعده جلو بیاییم و «نعم» مرحوم سید را بزنیم و بگوییم رکوع و تکبیرة الاحرام و غیره فرق نمیکند، بلکه نماز مستحبی با نماز واجب هیچ تفاوتی ندارد. اگر بخواهیم این را بگوییم، پس با این شهرت چه کنیم؟! اگر بخواهیم شهرت را بگوییم، با این نبود دلیل چه کنیم؟!
مرحوم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی «رضواناللهتعالیعلیه» بعضی اوقات و من جمله در همین جا یک جمله دارند؛ و ایشان میفرمایند شهرت قدماء مثل اجماع است. ایشان میفرمایند خیلی از روایات دست قدماء بوده و این روایتها به ما نرسیده و فتوای آن به ما رسیده و میگوییم این فتوا را بیجا ندادند و یک نفر هم که نیست بلکه شهرت است؛ پس «خُذ بمشتهر بین اصحابک ودع الشاذ النادر فان مجمع علیه لاریب فیه». امام «سلاماللهعلیه» اسمش را اجماع گذاشته است. لذا آقای بروجردی خیلی به قول قدماء اهمیت میدادند و نمیتوانستند از قول قدماء بگذرند، ولو اینکه دلیل نبود و حرف قدماء را به جای اجماع قبول میکردند. اگر فرمایش آقای بروجردی را قبول کنید، آنوقت این مسئلۀ ما دلیل دارد و دلیل هم اینست که مشهور در میان قدماء به طور جدّ گفتند که «اقوی عدم البطلان النافلة بزیادة الرکوع سهوا». اما در حمد و تکبیرة الاحرام نگفتند بلکه در خصوص رکوع گفتند و دلیلمان هم قول قدماست. میگوییم همینطور که شما اجماع را در اصول حجت میکنید، همان دلیل را میآوریم و شهرت قدماء را در فقه حجت میکنیم و دلیلمان نیز همین است که در باب اجماع است؛ و میگوییم فتوا مسلّم است و دلیل نیست. پس این فتوا کاشف از اینست که در میان اینها روایاتی بوده و دشمن خیلی بلا بر سر ما آورده و میآورد؛ لذا یکی از کارهای دشمن سوزاندن کتابهای ما و دست بردن در کتابهای ما و جعل کتابهای ماست و بالاخره شهرت قول قدماء، حجت میشود به قاعدۀ «خُذ بمشتهر بین أصحابک».
اگر این قول آقای بروجردی را قبول کنید که ما هم قبول داریم؛ آنگاه فرمایش مرحوم سید درست است و اگرنه باید بگوییم «نعم» نباید بیاید و اما نیامدن «نعم» هم خیلی جرأت میخواهد که از شهرت بسزایی دست برداریم. مگر اینکه از باب احتیاط جلو بیاییم و بگوییم احتیاط اقتضاء میکند که «نعم» نباشد و بگوییم زیادی رکوع نماز را باطل میکند، سهواً یا عمداً، چه در نماز واجب و چه در نماز مستحب.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد