أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دربارۀ واجبات سجده بود و هفت واجب را مباحثه کردیم. مباحثۀ امروزمان راجع به مورد هشتم از واجبات سجده است.
الثامن: وضع الجبهة على ما يصح السجود عليه من الارض وما نبت منها غير المأكول والملبوس على ما مر في بحث المكان.
جای پیشانی باید روی زمین باشد، و روی چیزی که روئیده از زمین نباشد، خوردنی از زمین نباشد و سابقاً در مکان نمازگزار صحبت کردیم.
یک مسئله باقی مانده که مرحوم سیّد که بناست فشرده صحبت کنند، آن جمله را هم فرموده باشند و اما نفرمودند؛ و اینست که جای سجده باید از زمین باشد و غیر زمین، سجده ندارد؛ اما همان زمین هم باید مأکول نباشد، باید ملبوس نباشد، باید معدنی هم نباشد. لذا سجده کردن بر چیز خوراکی، مثلاً سجده کردن بر خیار، جایز نیست. سجده کردن بر پارچه، که بافتنی یا پنبهای باشد، جایز نیست. سجده کردن بر چیزهای معدنی هم، مثل طلا و نقره وامثال اینها، جایز نیست؛ و دربارۀ هر سه، مفصل صحبت کردند و ما دربارۀ معدن، که مرحوم سید میگفتند حتی مثل آجر که پخته است، جزء معدن میشود و سجده کردن بر آن جایز نیست؛ و ما میگفتیم موزائیک هم جایز است، بلکه آنچه جایز نیست، معدن است، مانند کاشی. آنجا بحث مفصلی بود و در اینجا مرحوم سیّد آن را ساقط کردند. باید فرموده باشند: «الثامن: وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه من الأرض و ما نبت منها»، مثل علف و بته. بعد هم باید فرموده باشند: «غیر المأکول و الملبوس و المعدن علی ما مر فی بحث المکان».
مسئله واضح است و اگر در اینجا اسمی نیاوردند، در باب مکان نمازگزار مفصل صحبت کردیم.
التاسع: طهارة محل وضع الجبهة.
این را هم در مکان مصلی صحبت کردیم که جای ایستادن برای نماز، اگر نجس باشد اما خشک باشد؛ مثلاً فرش نجس است اما خشک است، ایستادن روی آن و نماز خواندن جایز است؛ و اما آنجا که سر میگذارد، باید پاک باشد، مُسری باشد یا نباشد. این را هم مفصل در باب مکان نمازگزار صحبت کردیم.
العاشر: المحافظة على العربية والترتيب والموالاة في الذكر.
این بحث هم در چند جا مباحثه شد و مرحوم سیّد فرمودند از اول نماز تا آخر نماز، علاوه بر اینکه باید عربی باشد، باید عربی صحیح هم باشد.
مرحوم سید و ما هم تبعا از مرحوم سید میگفتیم مراعات تجوید واجب نیست و همین که عربی صحیح عرفی باشد، ولو اهل تجوید قبول نداشته باشد، کفایت میکند. لذا در اینجا که میخواهند اشاره کنند، میفرمایند که: «المحافظة علی العربیة». البته باید فرموده باشند «العربیة الصحیحة»، ولو مراعات تجوید نشود، اما عربی صحیح عند اهل اللسان باشد. باید از اول نماز تا آخر نماز ترتیب حفظ شود. اول حمد و بعد رکوع و بعد هم سجده تا آخر. همچنین باید موالات باشد و پی در پی بیاورد. اگر فاصله انداخت، مثلاً بین رکوع و سجده فاصله انداخت به طوری که عرف بگوید این نماز نیست؛ سابقاً گفتیم موالات شرط است اما یک امر عرفی است و نه شرعی؛ و بالاخره باید موالات و طمأنینه باشد. لذا در اینجا میفرمایند: «المحافظة علی العربیة و الترتیب و الموالات فی الذکر». باید طمأنینه را هم آورده باشند، اما نمیدانیم چرا آورده نشده است.
این شرایط واجب سجده مسائلی دارد:
مسئله اول اینکه جبهه چیست؟! و اینکه واجب است در سجده جبهه به زمین بیاید، بنابراین جبهه به چه چیز میگویند؟!
مسئله 1:
الجبهة ما بين قصاص شعر الرأس وطرف الانف الاعلى والحاجبين طولاً، وما بين الجبينين عرضا، ولا يجب فيها الاستيعاب بل يكفي صدق السجود على مسماها، ...
از آنجا که موی سر روئیده میشود تا بالای دماغ، و از آنجا که بالای ابروست و دو ابروها، را پیشانی میگویند که ما به آن قرص پیشانی میگوییم. میفرمایند هرکجای این پیشانی به زمین آمد، کفایت میکند.
بعد میفرمایند:
ويتحقق المسمى بمقدار الدرهم قطعاً، والأحوط عدم الانقص، ولا يعتبر كون المقدار المذكور مجتمعا بل يكفي وإن كان متفرقا مع الصدق، فيجوز السجود على السبحة الغير المطبوخة، إذا كان مجموع ما وقعت عليه الجبهة بقدر الدرهم.
اگر به اندازۀ یک درهم، مثلاً گودی یک کف دست یا به اندازۀ یک ده شاهی الان. بعضی اوقات دیدم مهرهایی میسازند که خیلی کوچک است. اگر ایشان فرمودند به اندازۀ پشت ناخن هم سر را روی زمین یا مهر بگذارد، کفایت میکند.
در این باره اختلاف در میان فقهاست و عجب است از مرحوم سید که «قطعاً» را در اینجا میآورند درحالی که رسمشان نیست که آنجا که اختلافی است، به طور جزم و قطع صحبت کنند. اگر یادتان باشد، گفتم رسم مرحوم سیّد اینست که اگر بعضی از بزرگان حرفی زده باشند، ایشان احتیاط واجب یا مستحبی در آن باره دارند، ولو حرف آن آقا را قبول نداشته باشند. اما در اینجا میفرمایند به اندازۀ یک درهم یا ده شاهی هم باشد، قطعاً کفایت میکند؛ درحالی که بعضی گفتند نه، صدق عرفی میخواهیم و صدق عرفی روی این مهرهایی که خیلی کوچک است و یا کاغذی که به اندازۀ گودی کف دست است، صادق نیست و باید معتنابه باشد. حرف مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» درست است و آن اینست که به اندازۀ ناخن بزرگ شصت و به اندازۀ یک ده شاهی الان و درهم سابق یا دینار سابق، قطعاً و عرفاً کفایت میکند؛ اما با رسمی که مرحوم سید دارند، نمیدانم چه شده و چه چیز در نظرشان بوده است! اگر این نکات عروه را در نظر بگیریم، جداً نکات خوبیست، اما نمیدانم چرا در اینجا این قطعاً آمده است. اگر فرموده بودند: «و یتحقق المسمی بمقدار الدرهم»، بهتر بود.
ولا يعتبر كون المقدار المذكور مجتمعا ...
این هم مسئلۀ مشکلی است. میفرمایند لازم نیست این درهمی که گفتیم جمع باشد، مثلاً یک مهر کوچک باشد. اگر روی تسبیح دانهداری باشد که دانهاش متفرق است، سجده کند، ایشان جدی میگویند کفایت میکند.
بل يكفي وإن كان متفرقا مع الصدق، فيجوز السجود على السبحة الغير المطبوخة، إذا كان مجموع ما وقعت عليه الجبهة بقدر الدرهم.
«مع الصدق» را با این جزمی که قبلاً گفتند، قدری تفاوت پیدا میکند. یعنی مثلاً هفت هشت دانه تسبیح که روی هم به اندازۀ یک درهم است، کفایت میکند. بنابراین همینطور که روی مهر کفایت میکند، روی تسبیح هم کفایت میکند. حال ایشان میفرمایند نه، و حواشی بر عروه هم گفتند نمیشود روی تسبیح سجده کرد، چون دانهها متفرق است و هر دانۀ تسبیح به اندازۀ درهم نیست و ولو مجتمعا به اندازۀ درهم است، کفایت نمیکند.
همچنین میفرمایند روی تسبیح پخته هم نمیشود. تسبیحات دو سه قسم است. یک قسمت معدنی است، مثل تسبیحات شیشهای یا تسبیحات قیمتی. سجده روی اینها جایز نیست. یک قسمت دیگر پختنی است. در اینجا اختلاف است، بعضیها میگویند پختنی باشد، جایز نیست و ما گفتیم روی پختنی هم جایز است، لذا این مهرها هم فقط گِل نیست بلکه پختگی فی الجمله دارد تا به این صورت در بیاید. یک صورت هم اینست که پخته نیست، معدن هم نیست، اما متفرّق است؛ مرحوم سیّد جزماً میفرمایند سجده کردن بر این تسبیح اشکال ندارد. اما انصافاً گفتن اینها مشکل است، ولی نمیدانم چه شده که ایشان در این مسئلۀ آخر خیلی جزماً این حرفها را دارند و میفرمایند: «فيجوز السجود على السبحة الغير المطبوخة، إذا كان مجموع ما وقعت عليه الجبهة بقدر الدرهم».
مسئله 2:
يشترط مباشرة الجبهة لما يصح السجود عليه، فلو كان هناك مانع أو حائل عليه أو عليها وجب رفعه حتى مثل الوسخ الذي على التربة إذا كان مستوعبا لها بحيث لم يبقى مقدار الدرهم منها ولو متفرقا خاليا عنه، وكذا بالنسبة إلى شعر المرأة الواقع على جبهتها، فيجب رفعه بالمقدار الواجب، ...
معمولاً مهرها مقداری که روی آن سجده کنند، سیاه میشود و تغییر میکند. آیا سجده روی آن جایز است یا نه؟!
در اینجا مرحوم سیّد اشکال میکنند؛ درحالی که مشهور اینست که باید در جای مهر یعنی جبهه، مانعی نباشد و در خود مهر هم مانعی نباشد و معنای مانع یعنی جرمدار. کم پیدا میشود که مهری به اندازهای کثیف باشد که جرم بردارد. سیاه شدن غیر از جرم برداشتن است. آن وقتها آرایش پیشانی خانمها را هم میگفتند. اگر مثل الان کِرِم باشد، طوری نیست و اما اگر کِرِم نباشد بلکه جرم داشته باشد، جایز نیست. اما مرحوم سیّد همۀ اینها را اشکال میکند. مثال میزنند که میگویند مثل اینکه مهر چرکین شده و میفرمایند سجده روی آن نمیشود. معلوم میشود که آن وقتها گاهی پیشانی و یا گونهها را تزئین میکرد. این تزئین، جرم نیست؛ لذا اگر این دو مثال را نزده بودند، خیلی خوب بود. و هیچکدام از اینها مانع نیست. البته اگر مهر سیاه باشد، بد است. دیدیدم در میان مردم که مهرشان سیاه است، این بد است؛ اما باید بگوییم نماز روی آن صحیح است.
میفرمایند:
بل الأحوط إزالة الطين اللاصق بالجبهة في السجدة الأولى، وكذا إذا لصقت التربة بالجبهة فإن الأحوط رفعها بل الاقوى وجوب رفعها إذا توقف صدق السجود على الارض أو نحوها عليه، وأما إذا لصق بها تراب يسير لا ينافي الصدق فلا بأس به، وأما سائر المساجد فلا يشترط فيها المباشرة للارض.
اگر در اینجا مرادشان گِل باشد، مانع است اما اگر مرادشان خاک باشد، جبهه بعضی اوقات خاک آلود است. مثلاً کار کرده و گرد روی صورتش آمده و پیشانی او خاکی شده است. این مانع نیست و این فرمایش ایشان اگر أحوط مستحبی بود، معلوم است که انسان باید در نماز متزین باشد و اگر در نماز متزیّن نباشد، خوب نیست، اما نمازش صحیح است. مثل امام دوم «سلاماللهعلیه» که وقتی میخواستند برای نماز بروند، علاوه بر اینکه شستشو و غسل میکردند، مثل داماد نماز نو میپوشیدند و به مسجد وارد میشود با «يا مُحْسِنُ قَدْ اتاكَ الْمُسىءُ».
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد