أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 11:
من كان بجبهته دمل أو غيره فإن لم يستوعبها وأمكن سجوده على الموضع السليم سجد عليه، وإلا حفر حفيرة ليقع السليم منها على الارض، وإن استوعبها أو لم يمكن بحفر الحفيرة أيضاً سجد على أحد الجبينين من غير ترتيب، وإن كان الأولى والأحوط تقديم الايمن على الايسر، وإن تعذر سجد على ذقنه، فإن تعذر اقتصر على الانحناء الممكن.
پیشانی او زخم است و نمیتواند آن زخم را روی زمین یا مهر بگذارد؛ بنابراین اگر میتواند اینطرف یا آنطرف زخم را که در پیشانی باشد، روی زمین بگذارد، ولو «بحفر حفیرة»، یعنی گودالی بکند و آن زخم در گودال واقع شود و اطراف آن زخم روی زمین یا مهر واقع شود. و اگر نتواند به طرف راست یا به طرف چپ یعنی خارج از پیشانی روی شقشقه بگذارد و شقیقۀ راست را هم مقدم بر شقیقۀ چپ بیندازد و اگر باز نتواند، به چانه سجده کند وباز اگر نشد، سجده برای او لازم نیست و ذکر سجده را میگوید، به اندازهای که میتواند خم میشود و سر را روی مهر یا زمین نمیگذارد و ذکر سجده را میگوید. یعنی به ذکر کفایت میکند.
دو چیز در اینجا نیامده است؛ یکی اینکه اگر نشد پیشانی را روی زمین بگذارد، آیا دستها یا زانوها لازم است یا نه؟!
این را نفرمودند و ظاهرش اینست که لازم نیست. عمده پیشانی است و اگر پیشانی نشد، پس دو دست و دو سر زانو و دو سر انگشت هم ساقط است و به همان ذکر، کفایت میکند. اگر میتواند آن انحنا را داشته باشد، گفتن ذکر کفایت میکند.
دیگری اینکه دماغ را نگفتهاند. اینکه اگر پیشانی نمیتواند سجده کند، به شقیقه یا چانه میتواند سجده کند، اما نگفتند که به دماغ هم میتواند سجده کند. از عبارت فهمیده میشود که به دماغ لازم نیست.
در روایات ما هم اینطور که مرحوم سیّد میفرمایند نیست. مرحوم سید تبعا از صاحب جواهر گفتند و تقریباً مختصر گفتههای جواهر را گفتند و اینکه اگر میتواند به پیشانی و اگر نمیتواند گودالی بکند که آن زخم در گودال و پیشانی روی زمین باشد و اگر نتواند به طرف شقیقه راست و چپ و باز اگر نتواند به چانه و اما اگر نتواند، سجده ساقط است و ذکر کفایت میکند. تقریباً میتوان گفت که صاحب جواهر و دیگران از روایات استفاده کردند و چون در روایات دماغ نبوده، دماغ را نگفتند اما چانه چون در روایات بوده، چانه را گفتند؛ و اما چیزی که انسان در آن گیر است، اینست که در روایات ما برای معذور به طوری کلی گفته شده اگر میتوانی سجده کن و اگر نمیتوانی، سجده ساقط است و ذکر آن را بگو. لذا در روایات آمده نماز را ایستاده بخوان و اگر نتوانی نشسته بخوان و اگر نتوانی خوابیده یا به طرف چپ یا به طرف راست و یا به پشت بخوان. سابقاً اینها را گفتیم و روایت هم دارد؛ اما این خصوصیات در جبهه در آن روایتها نیامده است. به عنوان مثال کسی که پیشانیاش زخم است و نمیتواند روی مهر بگذارد، پس گذاشتن روی زمین از او ساقط است، و اما اینکه لازم باشد گودال بکند یا به طرف شقیقه راست یا چپ و یا به چانه، ولو در روایات آمده، اما همۀ این روایتها یک فضیلتی بیش نیست؛ برای اینکه اگر کسی پیشانیاش زخم است و نمیتواند روی زمین بگذارد، عرفاً معذور از سجده است و وقتی معذور از سجده شد، رکوعش را انجام میدهد و برای سجده هم ذکرش را میگوید و امثال این چیزها هم لازم نیست و اگر بخواهد این کارها را بکند، مانعی ندارد؛ و اما لازم نیست که به شقیقه یا چانه سجده کند؛ برای اینکه هیچکدام از اینها سجده نیست. فرمودند برای سجده باید پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت روی زمین باشد. حال اگر دو سر انگشت را نتوانست، ساقط میشود. یا اگر دو سر زانو ا نتوانست، ساقط میشود. بنابراین اگر پیشانی را نتوانست، ساقط میشود. حتی مرحوم سیّد دارند که اگر دست کسی بریده شده است و یک دست دارد، سجده کردن بر آرنج یا بالای دست، لازم نیست؛ برای اینکه یدین است و این هم مقطوع الید است؛ بنابراین سجده بر مقطوع الید ساقط است، به معنای اینکه به جای هفت موضع، شش موضع را روی زمین میگذارد. این یک معنای عرفی است و یا معنایی است که سابقاً دربارۀ آن مفصل صحبت کردیم و اینکه باید هفت موضع به زمین برسد و اگر نتوانستی، آن موضعی که نمیتوانی ساقط است و مواضعی که میتوانی به زمین بگذار. مثلاً کسی که پایش بریده شده، میتواند سجده کند و دو دست را روی زمین بگذارد و اگر دو سر انگشت را ندارد، ساقط میشود. قاعده این را اقتضاء میکند؛ لذا حفر حفیرة که چیز سختی است که بخواهیم به نمازگزار تحمیل کنیم. اینکه گودال بکند و زخم را در گودال بگذارد و قسمت سالم پیشانی را روی زمین بگذارد، این ممکن عرفی نیست و دقت خیلی عقلی میخواهد که انسان حفیره را درست کند و عرف این را نمیپسندد و روایات فراوانی که خواندیم این بود که اگر میتوانی سجده کنی، پس سجده کن و الاّ هیچ. اگر میتوانی دو دست را روی زمین بگذار و الاّ هیچ. اگر میتوانی دو زانو را روی زمین بگذارد و اگر نمیتوانی یکی را بگذار و اگر باز نمیتوانی هیچ. تمام اینها گفته شده و برمیگردد به اینکه وقتی که معذور شدیم از یکی از این هفتگانۀ سجده، مثل آنجاست که اصلاً از سجده کردن معذور باشیم. همینطور که از سجده کردن معذوریم نوبت به ذکر سجده میرسد، اگر خم شدن برایش معذور است اما میتواند رکوع کند، بنابراین رکوع میکند و بعد از رکوع نمیتواند سجده کند، پس ذکر سجده را میگوید و این کفایت میکند.
فقها دماغ را نگفتند چون در روایات نیامده اما ذقن را گفتند چون در روایات آمده است و بر ذقن یعنی چانه و یا به طرف راست و چپ، سجده نیست و چون سجده نیست، به ذکر فقط کفایت میکند. وقتی رکوع تمام شد، ذکر سجده اول و ذکر سجدۀ دوم را میگوید و برای رکعت دوم برمیخیزد.
بله، خوب است این گودالی را در مقابل سقوط بگذاریم. شما طرف راست و چپ و حتی دماغ را هم بگویید. یعنی اگر نتوانست سجده کند، روی دماغ سجده کند اما واجب نیست و از باب نگفتن دماغ هم معلوم میشود که از باب مثال است و روایتی که خواندیم و مطلب تمام شد، و به فکر هیچکدام از عزیزان نیامد و فهمیدیم که از اول تا آخر نماز «لایترک بحالٍ» اما عرفاً باشد. مثلاً اگر ایستاده نمیتواند، پس تکیه دهد یا کسی دستش را بگیرد ویا بنشیند و یا خم شده نماز بخواند و یا پاهایش را دراز کند و نماز بخواند. اگر باز هم نمیتواند نشسته نماز بخواند، پس خوابیده بخواند، به طرف راست و یا به طرف چپ و اگر نشد، به پشت بخوابد و نماز را از اول تا آخر، یعنی از الله اکبر تا السلام علیکم و رحمة الله بخواند.
اگر حرف مرا قبول کردید، حرف خوبیست و اگر حرف مرا قبول نکردید، معلوم است که استاد الاساتید صاحب جواهر فرموده و نسبت به دیگران هم داده و مرحوم سیّد هم در اینجا تبعا از صاحب جواهر فرمودند و محشین بر عروه هم تبعاً از صاحب جواهر فرمودند و قضیۀ چانه را گفتند اما قضیۀ دماغ را نگفتند و بالاخره روشی که صاحب جواهر فرمودند، فرمایش خوبی است؛ برای اینکه علاوه بر اینکه بعضی از آن در روایات آمده، قول مشهوری است که اگر پیشانی زخم است، در گودی و اگر نشد، به طرف راست یا چپ، و اگر نشد، به چانه ذکر را بگوید. اما این را فراموش نکنید که فقها اینها را راجع به سر گفتند اما راجع به دو انگشت پا نگفتند. مثلاً نگفتند گودی بکند تا بتواند سر انگشت یا دو سر زانو را به زمین بگذارد. یا اینکه نگفتند به جای سر زانو، بالاتر از زانو را بگذارد. فقها همینطور که من عرض کردم، فرمودند؛ اما راجع به جبهه، این بحث مشکل امروز است و اگر این بحث را حمل بر فضیلت کنیم، و بگوییم اگر برای او سخت نباشد، این کارها را انجام دهد و الاّ ذکر فقط کافیست؛ مثل همۀ نماز که اگر نتوانست، ساقط است، در اینجا نیز چنین بگوییم.
اگر حرف مرا نپذیرید، حرف مرحوم سید گرفته شده از صاحب جواهر و دیگران است.
مسئله اینست که:
من كان بجبهته دمل أو غيره فإن لم يستوعبها وأمكن سجوده على الموضع السليم سجد عليه، وإلا حفر حفيرة ليقع السليم منها على الارض، وإن استوعبها أو لم يمكن بحفر الحفيرة أيضاً سجد على أحد الجبينين من غير ترتيب، وإن كان الأولى والأحوط تقديم الايمن على الايسر، وإن تعذر سجد على ذقنه، فإن تعذر اقتصر على الانحناء الممكن.
فرمودند اگر پیشانی زخم است و نتوانست سجده کند، گودالی بکند و زخم را در گودالی بگذارد و به مابقی پیشانی سجده کند. اگر نتوانست طرف چپ و راست را بگذارد. و یا به چانه سجده کند. ما میگوییم به لوپ سجده کند، اما فقها به پیشانی و حفیره و یا اینطرف و آنطرف پیشانی و چانه سجده کند و الاّ ساقط است. صاحب جواهر هم این را میفرمایند و مرحوم سید هم فرمودند. مثلاً میتواند پایین برود به اندازهای که نزدیک زمین باشد، اما سر را روی مهر نگذارد و ذکر را بگوید. این ترتیبی که فرمودند، معلوم است که مطابق با احتیاط است، اما چرا صورت را نیاوردند. اگر بگویند «وضع علی صورته» خیلی بهتر از ذقن است. قاعدۀ کلی که اگر میتواند سر را روی زمین بگذارد و اگر نمیتوند به اندازهای که ممکن است به زمین بگذارد و اما آنچه باید باشد، وقتی ذکر رکوع تمام شد، سجده ساقط است و خم شدن لازم نیست برای اینکه سجده نیست؛ اما مرحوم سید تبعا از مرحوم صاحب جواهر میفرمایند: «و ان تعذر اقتصر علی الانحناء الممکن»، اگر همۀ اینها را به قرینۀ آن روایاتی که خواندیم، حمل بر استحباب کنید، خوب است و الاّ اگر حمل بر استحباب نکنید و بخواهید از اینها وجوب بگیرید به قاعدۀ امکان؛ نمیشود و نحوۀ قاعدۀ امکان در نماز قیاس است و خوددرآوری است و قاعدۀ امکان در نماز نیست و در نماز یا روایت است و یا اجماع.
مسئله 12:
إذا عجز عن الانحناء للسجود انحنى بالقدر الممكن مع رفع المسجد إلى جبهته ووضع سائر المساجد في محالها، وإن لم يتمكن من الانحناء أصلاً أومأ برأسه، وإن لم يتمكن فبالعينين، والأحوط له رفع المسجد مع ذلك إذا تمكن من وضع الجبهة عليه، وكذا الأحوط وضع ما يتمكن من سائر المساجد في محالها، وإن لم يتمكن من الجلوس أومأ برأسه وإلا فبالعينين، وإن لم يتمكن من جميع ذلك ينوى بقلبه جالسا أو قائما إن لم يتمكن من الجلوس، والأحوط الاشارة باليد ونحوها مع ذلك.
این تقریباً تکرار آن مسئله است اما با مقداری فروعات؛ و اینست که در هرحال باید مهر را به پیشانی گذاشت. اگر استحباب بگویید، خوب است و اما اگر استحباب نگویید، آنچه سابقاً گذشت، این بود که «وضع الجبهة علی ما یصحّ السجود علیه». الان هم «وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه» نیست؛ پس این که نمیتواند سجده کند، مهررا به پیشانی بگذارد؛ باید بگوییم مستحب است، اما سید میگوید نه و حتماً اگر میتواند به اندازۀ رکوع خم شود و وقتی نمیتواند سجده کند، مهر را بالا بیاورد و به پیشانی بگذارد و ذکر سجده را بگوید.
حال اگر حرف مرا قبول داشته باشید، همۀ اینها فضیلت میشود و اگر حرف مرا قبول نداشته باشید، همۀ اینها واجب میشود، ولو روایت هم نداریم، اما چیز مستحسنی است و مثل صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر گفته و مرحوم سیّد هم در اینجا گفتند و محشین بر عروه هم امضا فرمودند.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد