أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 13:
إذا حرك إبهامه في حال الذكر عمدا إعاد الصلاة احتياطا، وإن كان سهوا أعاد الذكر إن لم يرفع رأسه، وكذا لو حرك سائر المساجد، وأما لو حرك أصابع يده مع وضع الكف بتمامها فالظاهر عدم البأس به لكفاية اطمئنان بقية الكف، نعم لو سجد على خصوص الاصابع كان تحريكها كتحريك إبهام الرجل.
رفته به سجده و معلوم است که عمداً نمیتواند پیشانی یا سایر اعضا را بلند کند و دوباره بگذارد؛ میفرمایند اگر عمداً بلند کند و بگذارد، نماز را اعاده کند. احتیاط هم احتیاط واجب است. و اما اگر سهواً دست را بلند کند و دوباره بگذارد یا زانو یا سر انگشتان را بلند کند و دوباره بگذارد، اشکال ندارد؛ و اما انگشتان دست را عمداً و سهواً میتواند بلند و کوتاه کند.
راجع به دست، سابقاً صحبت کردیم و بنا شد آنچه واجب باشد، دو کف دست باشد؛ و اما انگشتان را خواه بلند کند یا روی زمین بگذارد و در حالی که ذکر میگوید انگشتان را هم حرکت کند، عمداً باشد یا سهواً باشد، مانع ندارد. این مسئله را سابقاً فرمودند و اینجا هم از باب تتمه میفرمایند. اگر سهواً یا اضطراراً یا جهلاً سر انگشتها و زانوها و کف دستها را بلند کند و دوباره بگذارد، آن هم مانع ندارد، برای اینکه ذکر آمده و طمأنینه سهواً نیامده و اشکال ندارد. و اما اگر عمداً این کار را بکند، مثل اینکه درحالی که میگوید سبحان ربی الأعلی و بحمده، عمداً دستها را بلند کند و زمین بگذارد و یا حرکت بدهد.
مرحوم سیّد نتوانستند جازم شوند و احتیاط واجب کردند بر اینکه نماز را بخواند و دوباره این نماز را اعاده کند. برای اینکه این هفت موضع باید مستقر باشد و اما مستقر نبوده، لذا نماز باطل است. اما حرف دیگری هم هست که ذکر آمده و آن اطمینان نیامده، و چون ذکر آمده، بنابراین نماز صحیح است، و اما اطمینانی که نیامده، موجب فساد نیست.
اگر یادتان باشد، در باب اطمینان صحبت کردیم و گفتیم از واجبات است، اما از واجبات رکن نیست. لذا اینطور نیست که مستقر بودن اعضا جزء رکن باشد به معنای اینکه اگر نیامد، رکن نیامده است. اگر نیامد، نماز آمده و رکنش هم آمده و واجب در رکن نیامده است و بگوییم چون واجب در رکن نیامده، نماز باطل است، اما احتمال دیگری هم هست که نماز را از اول تا آخر آورده اما طمأنینه که جزء ذکر است، نیاورده است. در اینجا ترک واجب کرده اما نماز صحیح است.
مرحوم سیّد نتوانستند جازم شوند، اما اگر بگوییم ترک واجب شده است، ولو جزء رکن باشد. و کسی که عمداً جزئی از نماز را ترک کند، نمازش باطل است. خیال میکنم این حرف آخر، حرف خوبی باشد ولو خلاف احتیاط است، اما احتیاطش هم احتیاط مستحبی باشد؛ لذا اگر طمأنینه عمداً نیامد، گناه کرده اما نمازش درست است. ولی اگر سهواً یا اضطراراً یا جهلاً نیامد، قاعدۀ رفع میگوید نماز صحیح است. اما مرحوم سیّد نتوانستند جازم شوند، لذا فرمودند: «إذا حرك إبهامه في حال الذكر عمدا إعاد الصلاة احتياطا، وإن كان سهوا أعاد الذكر إن لم يرفع رأسه، وكذا لو حرك سائر المساجد، وأما لو حرك أصابع يده مع وضع الكف بتمامها فالظاهر عدم البأس به لكفاية اطمئنان بقية الكف، نعم لو سجد على خصوص الاصابع كان تحريكها كتحريك إبهام الرجل»؛ مثلاً در حال ذکر سهواً در حال حرکت بدن گفت سبحان ربی الاعلی و بحمده، میفرمایند مانعی ندارد.
وإن كان سهوا أعاد الذكر إن لم يرفع رأسه، وكذا لو حرك سائر المساجد، وأما لو حرك أصابع يده مع وضع الكف بتمامها فالظاهر عدم البأس به
راجع به این سابقاً فتوا دادند و الان هم فتوا میدهند که آنچه در سجده واجب است، جبهه و دو کف دست است، لذا اگر عمداً انگشتان را روی زمین نگذارد، اشکال ندارد. اگر یادتان باشد، دو روایت داشتیم که یکی گفته بود یَدین و یکی گفته بود کفین و جمع بین روایات اقتضاء کرد که گذاشتن انگشتها روی زمین واجب نیست اما مستحب است.
مسئله 14:
إذا ارتفعت الجبهة قهرا من الارض قبل الإتيان بالذكر فإن أمكن حفظها عن الوقوع ثانيا حسبت سجدة فيجلس ويأتي بالاخرى إن كانت الأولى، ويكتفي بها إن كانت الثانية، وإن عادت إلى الارض قهرا فالمجموع سجدة واحدة فيأتي بالذكر، وإن كان بعد الإتيان به اكتفى به.
سر را روی مهر گذاشت و هنوز ذکر نگفته و یا ذکر گفته، سر را بلند کرد. اما عمداً این کار را نکرده است. مثلاً صدایی شنید و خیال کرد زنبور است و سر را قهراً بلند کرد. سر را که بلند کرد، توانست سر را نگاه دارد. اگر این باشد میفرمایند «حسبت سجدة»، وقتی سجده تمام شد، اگر سجدۀ اول است، سجدۀ اول قرار میدهد و بعد به سجده میرود برای سجدۀ دوم، وگرنه نماز درست است.
سر را قهراً بلند کرد و دوباره سر روی زمین رفت. میفرمایند بلند شدن سر و دوباره روی زمین آمدن، امر قهری بوده و چون امر قهری بوده، اشکال ندارد و سابقاً هم فرمودند مثل اینکه کسی را در حال رکوع تکان دهند و بیفتد که در این صورت بلند میشود و رکوع میکند. یا کسی را تکان دهند و بیفتد و سجدهاش از بین برود، آنگاه برمیگردد و سجده را به جا میآورد. و این افتان و خیزانی که برایش پیدا شده، اشکال ندارد و بلند شدن دست و زانوها و سر انگشتها به طریق اولی اشکال ندارد و همینطور که اگر پیشانی بدون اختیار بلند شد و دوباره خودش روی مهر رفت، مابقی اعضا نیز همینطور است. مثلاً اگر دستها را قهراً بلند کرد و یا سر زانوها اضطراراً بلند شد، این قهراً بلند شدن و دوباره گذاشتن، اشکال ندارد.
بله، دربارۀ زانوها و انگشتها و کف دست، باید برگرداند و به جا بیاورد، اما دربارۀ پیشانی، چون سجدۀ بدون ذکر آمده، پس اگر بخواهد دوباره سجده کند، سجدۀ اضافی است و نباید سجده کند و همان سجدۀ بدون ذکر یا سجدۀ نیمه ذکر کفایت میکند. پس امر اضطراری و امر سهوی مثل عدم است الاّ ما أخرجه الدلیل و فرض ما اینست که قهراً سر بلند و کوتاه شده و یا قهراً اعضا بلند و کوتاه شده و عمدی در کار نبوده، لذا قاعدۀ اضطرار میگوید اشکال ندارد. گفتم برای اینکه امر قهری «لاشیء» است. رفع ما اضطروا الیه میگوید این هیچ؛ چنانچه سهواً کاری که انجام داده «لاشیء» است رفع مالایعلمون میآید. همۀ حرفها در عمد است و اما اگر در قهر یا در سهو باشد و به عقیدۀ ما در جهل باشد، قاعدۀ رفع و قاعدۀ اضطرار میگوید «وجوده کالعدم».
توقیع شریفی هم هست که بر این دلالت دارد.
عن اَلْحِمْيَرِيِّ إِلَى اَلنَّاحِيَةِ اَلْمُقَدَّسَةِ يَسْأَلُ عَنِ اَلْمُصَلِّي يَكُونُ فِي صَلاَةِ اَللَّيْلِ فِي ظُلْمَةٍ فَإِذَا سَجَدَ يَغْلَطُ بِالسَّجَّادَةِ وَ يَضَعُ جَبْهَتَهُ عَلَى مِسْحٍ أَوْ نَطْعٍ فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ وَجَدَ اَلسَّجَّادَةَ هَلْ يَعْتَدُّ بِهَذِهِ اَلسَّجْدَةِ أَمْ لاَ يَعْتَدُّ بِهَا فَوَقَّعَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا لَمْ يَسْتَوِ جَالِساً فَلاَ شَيْءَ عَلَيْهِ فِي رَفْعِ رَأْسِهِ لِطَلَبِ اَلْخُمْرَةِ .
در تاریکی شب نماز میخواند و به جای اینکه سرش را روی مهر بگذارد، سرش را روی جانماز گذاشت.
خُمره یعنی مهر و چیزی که به آن سجده میکنند. در این توقیع آمده که اصلاً برای پیدا کردن مهر سر را بلند کردن و دوباره گذاشتن، اشکال ندارد.
میگویند روایت معرضٌ عنها عندالاصحاب است و اینکه ما بگوییم به دنبال مهر بگردد و سر را که بلند کرده دوباره روی زمین بگذارد، اشکال ندارد، فقها این را نگفتند. اما بعد میگوییم در نوافل کم و زیاد شدن اشکال ندارد و حتی اگر یادتان باشد، در باب رکوع میفرمودند که اگر سهواً دو تا رکوع به جا بیاورد، نماز باطل نیست. ما میگفتیم مرحوم سید بعد راجع به رکوع تجاوز میکنند و میفرمایند راجع به همۀ اجزاء نماز، کم و زیاد ولو رکن باشد مثل رکوع، اشکال ندارد. اما در اینجا مرحوم صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» میفرمایند به روایت عمل نشده و حرف آنست که قبلاً گفته شد و نمیشود عمداً سر را بلند کند و دوباره بگذردو اما دستها و سر انگشتان و زانوها را دوباره بلند کند و بگذارد و ذکر را در حال استقرار بگوید، اشکال ندارد.
مسئله 15:
لا بأس بالسجود على غير الأرض ونحوها مثل الفراش في حال التقية، ولا يجب التفصي عنها بالذهاب إلى مكان آخر، نعم لو كان في ذلك المكان مندوحة بأن يصلي على البارية أو نحوها مما يصح السجود عليه وجب اختيارها.
رفته در مسجدالحرام و میخواهد نماز بخواند. باید همینطور که آنها روی فرش نماز میخوانند، این هم روی فرش نماز بخواند، به خاطر تقیۀ مدارایی، به قول امروزیها برای قید وحدت. همه با هم بگوییم الله اکبر، همه با هم نماز را به جا بیاوریم.
راجع به این تقیۀ مدارایی، در روایات ما زیاد سفارش شده است. مسلّماً خواندید و مباحثه کردید و حتی امام صادق میفرمایند که پشت سر اینها نماز بخوانید و نماز خواندن پشت سر اینها مثل نماز پشت سر رسول گرامی است. با هم ازدواج کنید، با هم رفت و آمد داشته باشید، عیادت مریض آنها بروید و بالاخره تا میتوانید این وحدت را حفظ کنید. لذا این قید مرحوم سیّد در اینجا که میفرمایند اگر مندوحه باشد، مندوحه را به جا بیاورد و مثال میزنند که «و لا یجب التفصی عنها بالذهاب الی مکان آخر، نعم لو کان فی ذلک المکان مندوحة بأن یصلی علی الباریة أو نحوها مما یصح السجود علیه وجب اختیارها»؛ با تقیۀ مدارایی جور درنمیآید، اینکه میرود برای نماز و بادبزن در دستش است و وقتی به سجده میرود به بادبزن سجده کند برای اینکه چوب است و از زمین روئیده شده و اشکال ندارد و یا برود به جاهایی که فرش نیست و روی زمین سجده کند و سنگها ولو مرمر یا موزائیک باشد، و اختیاراً روی اینها سجده کند اشکال ندارد. ایشان میفرمایند مندوحه، یعنی اگر چاره دارد، انجام دهد. اما روایاتی که اصرار دارد ما وحدت را حفظ کنیم، میگویند مندوحه باشد یا نباشد، به نماز اینها بروید و نمازتان هم درست است، ولو نماز آنها سر تا پا مخالف فقه ماست، اما نماز شما درست است و ثواب زیادی هم دارد و تا میتوانید این وحدت را حفظ کنید. این در زمان ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» بوده و در زمان فقها هست و الان هم حسابی اصرار دارند و به آن تقیۀ مدارایی میگویند.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد