أَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 16:
إذا نسي السجدتين أو إحداهما وتذكر قبل الدخول في الركوع وجب العود إليها، وإن كان بعد الركوع مضى إن كان المنسي واحدة وقضاها بعد السلام، وتبطل الصلاة إن كان اثنتين، وإن كان في الركعة الأخيرة يرجع ما لم يُسلّم، وإن تذكر بعد السلام بطلت الصلاة إن كان المنسي اثنتين، وإن كان واحدة قضاها.
همۀ این فرمایشات قبلاً گفته شده و همۀ اینها هم امضا شده است و اشکالی در مسئله دیده نمیشود، مگر در اینجا که میفرمایند اگر سجده را فراموش کرده باشد؛ اگر دو سجده باشد و تشهد و سلام را گفته باشد، معلوم است که نماز باطل است، برای اینکه رکنی از ارکان از بین رفته است. اما اگر یک سجده باشد، اشکال ندارد و آن سجده را به جا میآورد و برای سجدۀ فراموش شده هم دو سجدۀ سهو به جا میآورد.
یک فرع باقی مانده و آن اینست که اگر سلام داده، اما منافی به جا نیاورده، آیا باز هم نماز باطل است یا نه؟! مرحوم سیّد در اینجا میگویند نماز باطل است، برای اینکه سلام مُخرج است و وقتی خارج از نماز باشد، قضای سجده و سجدۀ سهو معنا ندارد. و اما اگر کسی بگوید که سلام داد اما منافی به جا نیاورد، بلافاصله فهمید که یک سجده نکرده، در اینجا میتواند برگردد و سجده را به جا بیاورد و برای زیاد و کمی هم از نظر ما سجدۀ سهو مستحب است و از نظر مرحوم سیّد هم برای «لکل زیادة و نقیصة» سجدۀ سهو به جا بیاورد. لذا باید بفرمایند: «و إن کان فی الرکعة الأخیرة یرجع ما لم یُسلم ولا ینافی، ما یبطل الصلاة». و اما به جای «و إن تذکر بعد السلام بطلت» باید بگویند «و إن تذکر بعد السلام و تنافی من المنافیات بطلت الصلاة».
مثل اینکه مرحوم سیّد به این جمله توجه داشتند که اوله التکبیر و آخره التسلیم و وقتی سلام را گفت، از نماز خارج شده و وقتی از نماز خارج شد، تشهد فراموش شده را جدا به جا بیاورد با سجدۀ سهو و سجدۀ فراموش شده را نیز با سجدۀ سهو به جا بیاورد و اگر دو سجده را فراموش کرده، نماز باطل است. و اما روی عرض من، اگر گفت السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و متوجه شد که یک سجده به جا نیاورده، آنگاه برمیگردد و سجده را به جا میآورد و اگر گفت السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و فهمید که دو سجده را به جا نیاورده، باز برمیگردد دو سجده را به جا میآورد و نمازش هم درست است و از نظر ما سجدۀ سهو هم ندارد برای اینکه همۀ نماز آمده است. این دائرمدار این حرف است که مرحوم سیّد قبلاً این عرض مرا میفرمودند و میگفتند سلام تنها مُخرج نیست و سلام با منافی مُخرج است. مثلاً سلام بدهد و برگردد با کسی حرف بزند، آنگاه این حرفها درست است و اما اگر سلام دهد و با کسی حرف نزده باشد و صورت از قبله برنگردانده باشد، هنوز در نماز است و وقتی در نماز باشد، فقط تشهد و سلام بیجا داده است و تشهد و سلام بیجا مانعی به نماز ندارد و در سلام بیجا که میگویید سجدۀ سهو لازم دارد، در اینجا هم بگویید و اگر گفتید سجدۀ سهو لازم نیست، در نماز مقداری بیخودی جلو آمده و برمیگردد و سجده را به جا میآورد و بعد هم تشهد و سلام را به جا میآورد و نمازش تمام است.
مسئله 17:
لا تجوز الصلاة على ما لا تستقر المساجد عليه، كالقطن المندوف والمخدة من الريش والكومة من التراب الناعم أو كدائس الحنطة ونحوها.
در وقتی که سر را به زمین گذاشت، باید استقرار پیدا کند، اما اگر سر را گذاشته باشد روی چیزی که مستقر نیست، مثال میزنند به «کالقطن المندوف»، مثل پنبهای که بافته شده اما وقتی سر را روی آن بگذارند، بالا و پایین میرود. یا مثل ساقههای گندم که اگر سر را روی آن بگذارند، بالا و پائین میرود و با این بالا و پایین رفتن در حال گفتن مستقر نیست و باید در حال ذکر استقرار داشته باشد.
سابقاً این مسئله را فرمودند که استقرار بدن از اول نماز تا آخر نماز، و این ربطی به سجده ندارد. مثلاً در حالی که ایستاده اگر روی جایی ایستاده که بالا و پائین میرود، نمیتواند نماز بخواند. اگر رکوع کند و درحال رکوع تکان بخورد و بالا و پائین برود، استقرار ندارد و اگر به سجده برود، باز چنین است. و این استقرار را سابقاً فرمودند و در اینجا تکرار میکنند. یک جمله هم اضافه کردند و اینکه اگر این کوتاه و بلند شدن؛ یعنی زمینی باشد که انسان نمیتواند روی آن مستقر باشد، اگر کم باشد، طوری نیست. مثلاً روی جایی ایستاده که تکان میخورد و خواه ناخواه این هم تکان میخورد اما کم است؛ میفرمایند اگر کم باشد، طوری نیست. این هم دائرمدار عرف است و عرف باید بگوید این مستقر هست یا مستقر نیست و کم و زیاد ندارد و علی کل حال کاری به سجده ندارد و «لاتجوز الصلاة علی ما لا تستقر الصلاة» است، خواه سجده باشد و خواه رکوع باشد یا در حال گفتن حمد باشد. از اول نماز تا آخر نماز باید طمأنینه داشته باشد و مستقر باشد؛ اما اگر عدم استقرارش پیش عرف عدم باشد، میفرمایند اشکال ندارد. برمیگردد به اینکه از شرایط نماز، استقرار بدن است و سابقاً در مبطلات نماز مفصل صحبت کردند و صحبت در اینجا تکرار ماسبق است.
تا اینجا چیزی نداشتیم، لذا این مسئلۀ 16 و 17 تکرار ماسبق بوده و قبلاً مفصل دربارهاش صحبت کردیم و آنچه مرحوم سید میفرمایند قبول نداشتیم، در اینجا هم قبول نداریم و مرحوم سیّد نباید تکرار کرده باشد، اما از این تکرارها در عروه زیاد دیده میشود.
درجاتش عالیست عالیتر، مرجع تقلید خوب، آقا سید ابوالحسن اصفهانی مدیسهای، زوائد عروه را انداختند که به نام وسیله چاپ شده است. حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» دیدند که باز هم زائد دارد، لذا در وقتی که در ترکیه تبعید بودند، در آن یک سال یک دورۀ فقه نوشتند. در غربت و در تبعید بودند و اسلام به عقیدۀ خودشان در مخاطره بوده است و برای همین قیام کردند، و علی کل حال حضرت امام یک دوره فقه نوشتند و زوائد عروه و وسائل را انداختند. غیر از فتاوایشان تصرف در عروة الوثقی و وسائل نکردند بلکه زوائد آن را انداختند و به عنوان تحریرالوسیله چاپ کردند و این یک دوره فقه از حضرت امام در تبعید شد.
مسائل سجده تمام شد، بعد مرحوم سیّد چهل مسئله راجع به مستحبات و مکروهات در اینجا آوردند. در وسیله همۀ آنها حذف شده و در تحریرالوسیله نیز همۀ آنها حذف شده برای اینکه ان قلت قلت نداشته و این چهل مورد را همه قبول داشتند با تسامح در ادلۀ سنن آنچه مرحوم سیّد در عروه فرموده، محشین عروه هم در حاشیههای عروه فتوا دادند. فقط یک مسئلۀ مشکل در وسط آوردند و ای کاش این مسئله را در اینجا آورده بودند، اما نمیدانم چه شده که بردند در مستحبات. یکی از آنها جلسۀ استراحت است؛ یعنی وقتی سجده را گفت، باید بنشیند و بدن مستقر شود و بعد در رکعت اول بلند شود و در رکعت سوم بلند شود و حمد یا تسبیحات اربع بخواند. اما اگر ذکر سجده را گفت و وقتی بلند شد، ننشست و بدون نشستن بلند شد، به این جلسۀ استراحت میگویند و در اینجا اختلاف است و بعضیها گفتند جلسۀ استراحت واجب است، مثل مرحوم سیّد میگویند جلسۀ استراحت واجب نیست و عمده هم روایاتی است که در مسئله هست و جلسۀ استراحت از نظر ما واجب است و انشاء الله فردا دربارهاش صحبت میکنیم.
حال دو دسته روایت راجع به جلسۀ استراحت داریم. یک دسته از روایتها میگویند واجب است و یک دسته از روایتها میگویند واجب نیست. روایتها زیاد است اما ما میبینیم که جمع بین روایات به استحباب عرفی نیست بلکه قرائنی در کار است که آن قرائن میگوید جلسۀ استراحت واجب است و روایاتی که میگویند جلسۀ استراحت واجب نیست، تقیه است؛ برای اینکه یک مسئله متفّق با هم میگویند جلسۀ استراحت واجب نیست. و اما یک دسته از روایات دلالت میکند بر اینکه کسانی که میگویند واجب نیست، تقیه در کار بوده است. حتی گاهی ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» تقیه میکردند و وقتی از آنها سوال میکردند، میفرمودند شما کاری به من نداشته باشید و شما جلسۀ استراحت را به جا بیاورید.
مرحوم سیّد در مسئلۀ 4 از مسائل مستحب سجده میفرمایند:
الأحوط عدم ترك جلسة الاستراحة، وهي الجلوس بعد السجدة الثانية في الركعة الأولى والثالثة مما لا تشهد فيه، بل وجوبها لا يخلو عن قوة.
این حرف مرحوم سید است در مقابل خیلی از بزرگان که گفتند نه، میتواند وقتی سر از مهر برداشت، بدون نشستن بلند شود. یعنی همینطور که در حال سجده است، بلند شود و میگویند در اینجا جلسۀ استراحت نیامده است.
روایت 3 از باب 5 از ابواب السجود، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 346:
صحیحه عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : إِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ اَلسَّجْدَةِ اَلثَّانِيَةِ فِي اَلرَّكْعَةِ اَلْأُولَى حِينَ تُرِيدُ أَنْ تَقُومَ فَاسْتَوِ جَالِساً ثُمَّ قُمْ.
دلالت و سند روایت خوب است.
روایت 9 از باب 1 از ابواب افعال الصلاة، وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 465:
صحیحه أبی بصیر عن أبی عبدالله علیه السلام: إذا کان فی الرکعة الأولی والثالثة فرفعت رأسک من السّجود فاستقم جالساً فان علیاً علیه السلام، هکذا کان یفعل.
دلالت خوب است و شاهد هم آورده شده که امیرالمؤمنین علی «سلاماللهعلیه» جلسۀ استراحت داشتند.
روایت 16 از باب 1 از ابواب افعال الصلاة، وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 471:
صحیحه محمد بن مسلم عن أبی عبدالله علیه السلام عن آبائه عن أمیرالمؤمنین علیه السلام: إجلسوا فی الرکعتین حتی تسکن جوارحکم ثمّ قوموا، إنّ ذلک من فعلنا.
عامه است که جلسۀ استراحت ندارند و ما جلسۀ استراحت داریم و تو هم مواظب باش که جلسۀ استراحت داشته باش.
روایتها هم ظاهرالدلاله است و هم اشاره دارد به اینکه این جلسۀ استراحت یکی از اختلافهای بین سنی و شیعه است. سنّیها جلسۀ استراحت نداشتند بلکه مقید بودند و الان هم هستند که جلسۀ استراحت نداشته باشند به خلاف شیعه که مقید است این جلسۀ استراحت را داشته باشد و دلالت این روایتها هم خیلی خوب است.
و تعارضها روایاة تدلّ علی عدم الوجوب، منها:
روایت 2 از باب 5 از ابواب السجود، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 346:
رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا رَفَعَا رُءُوسَهُمَا مِنَ السَّجْدَةِ الثَّانِيَةِ نَهَضَا وَ لَمْ يَجْلِسَا.
میفرمایند من دیدم هم امام صادق و هم امام باقر، جلسۀ استراحت نداشتند و مثل اینکه سیرۀ ایشان بوده است.
روایت 6 از باب 5 از ابواب السجود، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 347:
قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ أَرَاكَ إِذَا صَلَّيْتَ فَرَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ السُّجُودِ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى وَ الثَّالِثَةِ تَسْتَوِي جَالِساً ثُمَّ تَقُومُ فَنَصْنَعُ كَمَا تَصْنَعُ فَقَالَ لَا تَنْظُرُوا إِلَى مَا أَصْنَعُ أَنَا اصْنَعُوا مَا تُؤْمَرُون.
من میدیدم که اینها جلسۀ استراحت داشتند و مثل اینکه تعجب کرده بود و سوال کرد و حضرت فرمودند کاری به من نداشته باشید و خودتان همینطور که جلسۀ استراحت به جا نمیآورید، به جا نیاورید.
این حسابی دلالت میکند به اینکه مسئله یک مسئلۀ تقیهای بوده و دیروز میگفتم از این تقیۀ مدارایی در کلمات ائمۀ طاهرین و حتی در رفتار ائمۀ طاهرین زیاد بوده، به اندازهای که به ما گفتند «التقیة دینی و دین آبائی»، ولو اینکه واجبی از بین رود و حرامی جلو بیاید، باید مدارا کرد و مخالفت با آنها نکرد و امام باقر میفرمایند اینکه میبینید من جلسۀ استراحت داریم، شما کاری به من نداشته باشید و شما مثل آنها جلسه استراحت نداشته باشید.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد