أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئلۀ دیروز دربارۀ جلسۀ استراحت بود. یعنی در رکعت اول و رکعت سوم، آیا بعد از سجده، باید نشست و بدن آرام گرفت و برای رکعت دوم یا سوم بلند شد. یا اینکه میتواند ذکر سجدهاش که تمام شد، بدون نشستن و مستقر شدن بدن، بلند شد. به این از نظر اصطلاح، جلسۀ استراحت میگویند. حال آیا این جلسۀ استراحت واجب است یا نه؟!
عامه مقیدند که این جلسۀ استراحت را نداشته باشند. سجده که تمام شد، نیمخیز بلند میشوند برای رکعت دوم یا رکعت چهارم.
در میان خاصّه اختلاف است. یک دسته، جلسۀ استراحت را واجب میدانند و این مشهور هم هست و میگویند نشستن و استقرار بدن بعد از سجده واجب است. بعضی هم مستحب میدانند و میگویند کار خوبی است اما اگر ننشیند و بدن مستقر نشود و از سجده به جای اینکه به جلوس برود، قیام کند، نماز باطل نیست.
دیروز در این باره دو دسته روایت خواندم. یک دسته روایت میفرمود جلسۀ استراحت واجب است و یک دسته از روایات میفرمود جلسۀ استراحت واجب نیست بلکه مستحب است. آنها که میگفتند واجب است، به روایات وجوب تمسک میکردند و کسانی که میگفتند مستحب است، تمسک به روایات استحباب میکردند و جمع بین روایات میکردند که یک دسته میگوید واجب و یک دسته میگوید مستحب، و جمع دلالی دارد و حمل ظاهر بر نصّ دارد، لذا جمع بین روایات میگوید جلسۀ استراحت مستحب است و واجب نیست.
و اما چند روایت داریم که ین روایتها جمع دیگری میکنند و آن هم جمع عرفی است و میگوید به قرینۀ این روایتها، آن روایاتی که میگوید جلسۀ استراحت واجب نیست، حمل میکنیم بر تقیه؛ برای اینکه عامه حتی مقیدند که این جلسۀ استراحت را نداشته باشند و روایاتی که میگوید جلسۀ استراحت لازم نیست، حمل بر تقیه میشود، به قرینۀ این روایات. و بنا شد امروز بعضی از این روایاتی که دلالت بر تقیه میکند را بخوانیم.
روایت 2 از باب 5 از ابواب السجود، مستدرک الوسائل، جلد 4، صفحه 456:
إذا رفعت رأسک من آخر سجدتک فی الصلاة قبل أن تقوم فاجلس جلسة، ثمَّ قُم، و لا تطیش من سجودک مبادرا إلی القیام کما یطیش هؤلاء الأقشاب.
روایت صحیحالسند و طولانی است و در ضمن روایت جلسۀ استراحت را میفرماید.
وقتی میخواهی برای رکعت دوم یا رکعت چهارم بلند شوی، بنشین تا بدن مستقر شود و سرعت نکن، مثل این آدمهای بیخیر یعنی عامه مباش. تو شیعه و باخیر باش و جلسۀ استراحتی که آنها به جا نمیآورند، تو به جا بیاور. میفرمایند در سجدهات سرعت نکن و از سجده به قیام نرو از سجده که برمیخیری استراحت داشته باش؛ کما اینکه عامه چنین میکنند.
طیش به معنای سرعت و أقشاب به معنای من لا خیر له است و معنایش اینست که مبادرت نکن و جلسۀ استراحت داشته باشد و مثل عامه نباش که خیری در آنها نیست و جلسۀ استراحت ندارند، و تو جلسۀ استراحت داشته باش.
روایت 5 از باب 5 از ابواب السجود، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 347:
كان أمير المؤمنين عليه السّلام إذا رفع رأسه من السجود قعد حتّى يطمئنّ ثمَّ يقوم، فقیل له : یا أمیرالمؤمنین ، کان من قبلک أبوبکر وعمر إذا رفعوا رؤوسهم من السجود نهضوا على صدور أقدامهم کما تنهض الابل فقال امیرالمؤمنین علیه السّلام: إنّما یفعل ذلک أهل الجفا من الناس. ان هذا من توقیر الصلاة
امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» جلسۀ استراحت داشتند. به امیرالمؤمنین گفتند یا امیرالمؤمنین! آنها جلسۀ استراحت نداشتند و مثل بلند شدن شتر بلند میشدند یعنی از سجده به قیام میرفتند. باید از سجده به جلوس و از جلوس به قیام بروند، اما این جلوس را نداشتند و از همان سجده، بلند میشدند. شاید معنای حرف امیرالمؤمنین اینست که آدمهایی که حرف ولایت را نمیشنوند، جفاکارند. اینها حرف ما را نمیشنوند و از خوددرآوری جلسۀ استراحت ندارند، درحالی که جلسۀ استراحت واجب است، لذا من جلسۀ استراحت دارم.
بنابراین اگر هیچ نداشتیم جز این دو روایت، جمع بین روایات اینست که به آن دسته که میگفت واجب است، عمل میکردیم و آن دسته که میگفت واجب نیست، حمل بر تقیه میکردیم و جلسۀ استراحت مثل خود سجده و مثل بلند شدن از رکوع و آرام گرفتن بدن و رفتن به سجده و مثل نشستن بین سجدتین، واجب میشد و همینطور که آنها واجب است و اگر نیاوریم، نماز باطل است، در اینجا هم استقرار بعد سجدتین در رکعت اول و سوم باید باشد. لذا اینکه مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» احتیاط وجوب میکند و بعد هم فتوا میدهند، برای اینست که ظاهراً انسان یقین پیدا میکند که روایاتی که میگوید جلسۀ استراحت نباشد، حمل بر تقیه میشود و جلسۀ استراحتی که روایت میگوید واجب است، مانند سایر واجبات طمأنینه است و اگر ما طمأنینه را در همه جا واجب بدانیم به غیر از اینجا، معلوم است که درست نیست و مرحوم سیّد اگر از اول فرموده بودند جلسۀ استراحت واجب است علی الأقوی لأنّه من الطمأنینه فی الصلاة و قد مرّ اینکه طمأنینه در نماز واجب است. اگر این جمله را فرموده بودند، بهتر از این بود که بگویند احتیاطاً جلسۀ استراحت را به جا بیاور و بعد بفرمایند که «وجوبه لا یخلو من قوّه». علی کل حال مرحوم سید با این حرفها جلسۀ استراحت را واجب دانستند، اما ما این جلسۀ استراحت را علاوه بر اینکه جزء طمأنینه و واجب میدانیم، بلکه متابعت از اهل بیت میدانیم و اگر گفتند نه، دیروز روایتش را خواندیم که امام «سلاماللهعلیه» فرمودند اگر دیدی من در میان اینها جلسۀ استراحت به جا نمیآورم، کاری به من نداشته باش و همینطور که امر به آن شدید، پس جلسۀ استراحت را به جا بیاورید.
فصلٌ فی سایر أقسام السجود:
یجب السجود للسهو کما سیأتی مفصلا فی أحکام الخلل.
سجدۀ سهو داریم که مشهور در 5 مورد است، اما در پیش مرحوم سید «لکلّ زیادة و نقیصه» است.
مسئله 2:
یجب السجود على من قرأ إحدى آیاته الأربع فی السور الأربع وهی : الم تنزیل عند قوله، وحم فصلت عند قوله، والنجم والعلق وهی سورة «باسم اقرأ» عند ختمهما، وکذا یجب على المستمع لها بل السامع على الأظهر...
در قرآن چهار جا هست که وقتی آن آیه را خواندیم باید سجده کنیم و آن چهار آیه را میفرمایند.
ایشان اگر جملۀ آخر را نفرموده بودند بهتر بود و بعد میرسیم به اینکه اگر بعضی از آیۀ سجده را بخواند آیا سجده واجب هست یا نه، که بعضی گفتند واجب است؛ لذا مرحوم سیّد کلمۀ آخر در چهار جا را میگویند اما ما نمیگوییم برای اینکه احتمال دارد که سجده واجب باشد.
میفرمایند وقتی آیۀ آخر را خواند، باید سجده به جا بیاورد. سجدۀ واجب برای آنچه خودش میخواند واجب است و برای کسی که گوش میدهد، واجب است؛ اما اگر به گوشش بخورد، آیا واجب است یا نه؟!
بعضی از روایات میگوید واجب است و بعضی از روایات میگوید واجب نیست.
روایت 1 از باب 43 از ابواب قرائة القرآن، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 242:
صحیحه عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ سَمِعَ اَلسَّجْدَةَ تُقْرَأُ قَالَ لاَ يَسْجُدُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مُنْصِتاً لِقِرَاءَتِهِ مُسْتَمِعاً لَهَا أَوْ يُصَلِّيَ بِصَلاَتِهِ فَأَمَّا أَنْ يَكُونَ يُصَلِّي فِي نَاحِيَةٍ وَ أَنْتَ تُصَلِّي فِي نَاحِيَةٍ أُخْرَى فَلاَ تَسْجُدْ لِمَا سَمِعْتَ .
روایت حسابی دلالت میکند بر اینکه استماع یا گفتنش واجب است، و اما اگر بشنود، واجب نیست؛ مثل اینکه نماز میخواند و یکی هم قرآن میخواند و به آیۀ سجده رسید و آیه را خواند. در اینجا چون این شخص نمیخواسته گوش کند، سجده برایش لازم نیست.
و اما شهرت بسزایی از عامه هست که اینها در سماع و استماع و همۀ اینها واجب میدانند و اگر ما برای شنیدن یا گوش دادن، سجده را واجب بدانیم، انصافاً کار خوبیست، اما اگر به راستی بخواهیم تقید به روایات داشته باشیم، روایت عبدالله بن سنان میگوید برای سماع واجب نیست اما برای مستمع واجب است. من خیال میکنم روایت حمل بر تقیه میشود. بعضیها مثل صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» میگوید روایت عبدالله بن سنان ضعیف است، برای اینکه محمد بن عیسی قمی در روایت است و این محمد بن عیسی قمی، تضعیف شده است. اما نمیدانیم مراد صاحب جواهر و دیگران چیست، برای اینکه محمد بن عیسی علاوه بر اینکه از وکلای امام عسکری است، وکیل ناحیه در غیبت صغری هم هست و فوقالعاده جلالت دارد. اما تضعیفش کردند و برای اینکه غالی بوده، گفتند روایتش حجت نیست؛ درحالی که محمد بن عیسی قمی فوق العاده در پیش اهل رجال و فقها، محترم است و قولش را مثل قول امام «سلاماللهعلیه» تلقی بر قبول کردند و غُلُّوی هم از او ندیدیم. لذا روایت صحیحالسند و ظاهرالدلاله است که میگوید برای سماع واجب نیست اما برای مستمع واجب است اما چون شهرت میگوید فرقی بین سماع و مستمع نیست، پس عمل به شهرت بهتر است.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد