أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فصل فی التشهد:
مسئله 1:
لا بدّ من ذکر الشهادتین و الصلاة بألفاظها المتعارفة، فلا یجزی غیرها و إن أفاد معناها، مثل ما إذا قال بدل أشهد: أعلم أو أقرّ أو أعترف، وهکذا فی غیره.
در تشهد باید آنچه گفته شد، ما همان را بگوییم؛ لفظ را بدل به لفظ دیگر کنیم، ولو معنا تفاوت نکند، نماز باطل است. این فرمایش ایشان مربوط به تشهد نیست، مربوط به همۀ نماز هم نیست بلکه مربوط به همۀ تعبدیات است. از اول نماز که اذان و اقامه و بعد هم واجبات، اوله التکبیر و آخره التسلیم، باید ببینیم نحوۀ آن چگونه است. از خود درآوری نمیشود، ترادفی هم نمیشود، تقریبی هم نمیشود و باید از اول نماز تا آخر نماز، به قول پیغمبر اکرم: «صلّوا کما رأیتمونی أصلی»؛ از نظر گفتار، از نظر کردار، از نظر خصوصیات، تعبدی باشد. لذا اگر کسی بخواهد نماز را به فارسی بخواند، ولو تبدل معنا یا ترادف معنا باشد، نمازش باطل است. به قول مرحوم سید در اینجا، یکی به جای «أشهد» بگوید «أعترف» یا «أعلم»، نمیشود بلکه باید لفظ «أشهد» باشد. یا اینکه نمیشود به جای اسم پیغمبر اکرم در نماز، اسم مترادف او آورده شود و بالاخره از اول نماز تا آخر نماز یک امر تعبدی است و روی تعبدیات نه میشود حرف زد و نه میتوان لمّ آن و علت آن را فهمید و اگر علل الشرایع نوشتند، اشارهای به حکمت حکم است، و الاّ همه جمع شوند و بخواهند بگویند چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر و عصر هشت رکعت و نماز مغرب و عشا هفت رکعت است، هیچکس نمیداند. به ما گفتند نماز صبح دو رکعت است و ما هم باید دو رکعت بخوانیم. حال اگر کسی حال داشته باشد و بگوید من میخواهم نماز صبح را سه یا چهار رکعت بخوانم، باطل است. از همۀ شما تقاضا دارم راجع به اعتقادات خیلی کار کنید اما وقتی به تعبدی رسیدید، راجع به آن اصلاً فکر نکنید. این عمر شصت و سه سالۀ پیغمبر اکرم خیلی خصوصیات دارد که ما راجع به آن اصلاً سرمان نمیشود. مثلاً چرا پیغمبر اکرم تا بیست و پنج سالگی زن نگرفت آن هم در آن محیط آلوده؟ چرا منحصر بود به حضرت خدیجه درحالی که تعدد زوجات فوق العاده رسم بود.؟ چرا بعثت پیغمبر اکرم در چهل سالگی بود؟ چرا پیغمبر اکرم در ولایت اینقدر پافشاری داشت که البته این خوب است. و بالاخره راجع به گفتار و کردار اهل بیت «سلاماللهعلیهم» مثل گفتار و کردار خدا، روی خصوصیت اصلاً فکر نکنید. به قول امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» در باب قضا و قدر میفرماید دریای سیاه است، وارد نشوید زیرا غرق میشوید. دریای متلاطم است، وارد نشوید، زیرا غرق میشوید. مقام رضا و تسلیم همین است که ما بدانیم پروردگار عالم حکیم است و هرکار انجام دهد، صد درصد به جاست. پروردگار عالم، عالِم است به ماسوی الله و هرچه بگوید صد در صد واقعیت دارد. و اما اگر ما بخواهیم راجع به خصوصیات فعل خدا، راجع به خصوصیات گفتههای خدا فکر کنیم، نمیشود.
زراره آمده بود خدمت امام صادق و سوالی کرد که جوابش به ذهن زراره نچسبید. گفت یابن رسول الله! از من سوال کردن است و از شما جواب دادن است و اگر شما یک انار را دو نصف کنید و بفرمایید نصف آن حرام و نصف آن حلال است. من آن نصفی که فرمودید حلال است، میخورم. و از آن نصف که فرمودید حرام است، اجتناب میکنم. لذا خیلی مواظب باشید در تعبدیات، فقط مقام تسلیم و رضا داشته باشید. دنیا هم پشت به پشت هم کند و بخواهد راجع به تعبدیات علت درست کند، نمیتواند، حتی اینکه کتاب نوشته شده و عللالشرایعها نوشته شده و در روایات چیزهایی آمده، اشاره است و به این حکمت حکم میگویند و اشاره به واقعیاتی است. اما اصل واقع را ما نمیفهمیم. یک دفعه حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» مزاح میکردند و میفرمودند امام صادق فرموده باید عمل کنیم و فضولی هم موقوف.
بنابراین راجع به تعبدیات چرا چرا نکنیم؛ و من تقاضا دارم از همۀ شما که مواظب باشید و اگر راجع به تعبدیات از شما سوال کردند، نه فکرش را بکنید و نه جواب دهید، بلکه جوابش همین است که تعبدی است و خدا گفته میدانیم صد درصد حکمت دارد و صد در صد مصلحت دارد، اما اینکه بدانیم مصلحتش چیست، یک در میلیون هم نمیدانیم. نهی هم شده از اینکه ما دربارهاش صحبت کنیم سوالاً و جواباً.
بهائیها روشی دارند برای اینکه جوانها و بیسوادان را به سوی خودشان بکشانند، و بگویند اشکال به اسلام است، یکی از کارهایشان همین است که چرا چرا میکنند. میگویند چرا ما فارسی زبانیم و نمازمان باید عربی باشد! چرا به جای نماز، دعا نخوانیم! روزه گرفتن یعنی چه؟ کمک به مردم کنیم و این وضع خمس و زکات و امثال اینها چیست؟ بالاخره شبهات دلپسند در دستگاه بهائیها هست که متأسفانه الان در میان جوانهای ما پیدا شده و میخواهند روحانیت را زیر سوال ببرند و روحانیت باید توجه به مطلب کند که بفهمد توصلی و تعبدی داریم و احکامی داریم که صد در صد حکمتش را میدانیم و احکامی داریم که صد درصد حکمتش را نمیدانیم، اما آنچه بر ما واجب است، اعتقادات ماست. برسیم به آنجا که امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» هرچه گفته است و به راستی از ایشان است، صد در صد مطابق واقع است اما واقع را نمیدانیم. لذا این فرمایش مرحوم سید مربوط به تشهد نیست، مربوط به نماز هم نیست بلکه مربوط به کلیۀ تعبدیات است که ما باید در جواب نمانیم و راجع به دعا هست که «ادعونی استجب لکم» و مسلم هر دعایی مستجاب میشود، اما چرا این دعاهای ما مستجاب نمیشود؛ میدانیم که مصلحت دارد اما نحوۀ مصلحت را نمیدانیم. به قول آقای نخودکی که گفته بود مؤمنین همیشه نق میزنند. در دنیا نق میزنند که خدایا چرا نمیدهی و در وقتی به آخرت رسیدند، میبینند ای کاش یک دعای آنها مستجاب نشده بود، و نق میزنند که خدایا چرا مستجاب کردی. کار کنید این مقام تسلیم و رضا برای شما پیدا شود. اگر این مقام تسلیم و رضا برای شما پیدا نشود، اعتقاد قلبی برای شما پیدا نمیشود. در وقتی پیدا میشود که راجع به اسلام عزیز، مقام تسلیم و رضا پیدا کنید. تسلیم و رضا هم اعتقادی و ان قلت قلت و استدلالی نیست و اگر مقام تسلیم و رضا بخواهید، رابطه با خدا داشته باشید. باید از خدا بخواهید. اگر تقوا داشته باشید، یکی از هدایایی که خدا به شما میدهد، مقام تسلیم و رضاست. مقام تسلیم و رضا مراتب دارد و همان مرتبۀ اولش هم برای ما بس است، اما با استدلال نمیشود مقام تسلیم و رضا پیدا کنیم بلکه عبادت میخواهد، نماز شب میخواهد، خدمت به خلق خدا میخواهد و بالاخره تقوا میخواهد و با تقوا مقام تسلیم و رضا را از خدا بگیرید و در دل شما مقام تسلیم و رضا رسوخ پیدا کند و تا این مقام تسلیم و رضا هم نباشد، دل آرام نمیشود و همیشه وسوسۀ شیطان هست و کار شیطان همین است (یُوَسوِسُ فِی صُدورِ النّاس).
مسئله 2:
یجزی الجلوس فیه بأیّ کیفیة کان ولو إقعاء؛و إن کان الأحوط ترکه.
در تشهد باید نشست. هرطور که بنشینید. دوزانو بنشینید یا چهارزانو بنشینید و یا پاها را دراز کنید و تشهد بخوانید و یا زانو را بلند کند و یک پا را دراز کنید. ایشان میفرمایند ولو نیمه نشسته یعنی نشستن روی پاها هم باشد، کفایت میکند.
میدانید که نحوۀ نشستن در روایات ما آمده و بهترین آن دوزانو نشستن و یا نشستن روی پای چپ است. دراز کردن پاها هم نشستن است و نمیتوان گفت نماز باطل است، اما بی ادبی است. چهارزانو نشستن هم طرز نشستن عجمهاست و بی ادبی است. و اما سرپا نشستن بعید است که نشستن باشد اما مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» می فرمایند ولو سرپا بنشیند و نماز بخواند، آیا تشهد در حال نشستن است؟! من خیال نمیکنم اینطور باشد و جلوس غیر از اقعاء است. ما هم میگوییم سرپا نشستن و اما ظاهراً نشستن نیست و اگر مرحوم سید فرموده بودند: «یجزی الجلوس فیه بأی کیفیة إلاّ أقعاءً»، بهتر بود.
مسئله 3:
من لا یعلم الذکر یجب علیه التعلّم، وقبله یتّبع غیره فیلقّنه،ولو عجز ولم یکن من یلقّنه أو کان الوقت ضیقاً أتی بما یقدر ویترجم الباقی، و إن لم یعلم شیئاً یأتی بترجمة الکلّ، و إن لم یعلم یأتی بسائر الأذکار بقدره، والأولی التحمید إن کان یحسنه،وإلّا فالأحوط الجلوس قدره مع الإخطار بالبال إن أمکن.
سابقاً گفتند کسی که بخواهد نماز بخواند باید از اول نماز تا آخر نماز بداند. اگر نمیتواند به هر اندازه که میتواند. یا اینکه اگر نمیتواند بخواند، گفتند به هر اندازه که میشود ولو اینکه رکوع و سجود بدون ذکر دارد، در اینجا هم میفرمایند همین است. یا اینکه اگر پاهایش درد میکند و نمیتواند بنشیند. سابقاً فرمودند بایستد و اگر نمیتواند بایستد تکیه دهد و اگر نمیتواند، بنشیند و اگر نمیتواند بنشیند، بخوابد؛ لذا فالأحوط در اینجا ظاهراً درست نیست و باید بگویند «من لا یعلم الذکر یجب علیه التعلم و ان لم یقدر و بما یقدر و ان لم یقدر فالأقوی الجلوس»؛ بنشیند به اندازهای که تشهد میخواند و بعد بلند شود. و اما اینطور نیست که اگر نمیتواند اصلاً جلوس نداشته باشد. وقتی که نمیتواند ذکر بگوید، جلوس کند و اگر نتواند جلوس کند، نوبت به خوابیدن میرسد که سابقاً دربارهاش صحبت کردم.
روایت 1 از باب 3 از ابواب القرائة، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 42:
صحیحه عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ مِنَ الصَّلَاةِ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ- أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ- لَا يُحْسِنُ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ أَجْزَأَهُ أَنْ يُكَبِّرَ وَ يُسَبِّحَ وَ يُصَلِّيَ.
روایت 2 از باب 67 از ابواب القرائة، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 150:
صحیحه مسلم عن مسعدة بن صدقه قال سمعت جعفر بن محمد علیهما السلام یقول إنک قد تری من المحرّم من العجم لایراد منه ما یراد من العالم الفصیح و کذلک الأخرس فی القرائة فی الصلاة و التشهد و ما أشبه ذلک. فهذا بمنزله العجم المحرم لایراد منه ما یراد من العاقل المتکلم. الفصیح.
در مکه اینطور نیست که از عوام مردم و از علما یک طور بخواهند. آن چیزی که در گفتار از ما طلبهها میخواهند از اول نماز تا آخر نماز، غیر از چیزی است که از عوام مردم و از جهال مردم و نود درصد مردم میخواهند و این جملۀ عوامانه که بعضی اوقات عوام میگویند آنچه از شما میخواهند از ما نمیخواهند. این هم راجع به نماز و هم راجع به گفتار و کردار است. در روایت آمده روز قیامت هفتاد گناه از جاهل آمرزیده میشود قبل از آنکه یکی از عالم آمرزیده شود. به قول آقای شاعر که میگوید:
خدایا به حق هشت و چارت اگر گویند شتر دیدی ندیدی
خدا رحمت کند و درجاتشان عالیست، عالیتر کند مرحوم آقا سید علی نجف آبادی خیلی ملا بوده است اما به خاطر مسئولیتی که پیدا کرد، منبر میرفت. ایشان از مراجع بود. در وسط صحبت ایشان کسی گفته بود آقا ما جهنم میرویم؟ ایشان گفته بود: نه. دوباره گفته بود آقا ما بهشت میرویم؟ ایشان گفته بودند: نه. گفته بود پس کجا میرویم؟ گفته بودند خدا چراگاه زیاد دارد و یکی از چراگاهها هم از تو و امثال تو. این جملۀ حضرت اشاره به همین حرف آقا سید علی عالم بزرگوار است که حضرت میفرماید: «لایراد منه ما یراد من العاقل المتکلم الفصیح»، هرکس به اندازۀ قدرتش. لذا ما جاهل مقصر را در همه چیز معذور میدانیم و این حرف من حرف خوبیست که بارها گفتم جاهل مقصر مطلقا معذور است و پروردگار عالم در روز قیامت چراگاه زیاد دارد. آنجا هم که تفریحگاه و سلامت است و به قول این مرد بزرگ چراگاه است، از کسانی که مسلمان بودند و اعمالی به جا آوردند و بالاخره خوبست بگوییم هشتاد درصد مردم بهشتی هستند به معنای اینکه جهنم نمیروند.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد