أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجیم
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلّیاللهعلیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شهادت جانسوز و پرافتخار، شهادت جانسوز و پربرکت و روز عاشورا را به همۀ شما تسلیت میگویم و از طرف همۀ شما، این مصیبت بزرگ را به ساحت مقدّس حضرت ولی عصر«عجلاللهتعالیفرجهالشّریف» تسلیت میگویم و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» میخواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و انشاءالله با لطف حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» از جلسه بیرون رویم.
بنا شد در این ده روز، ده روایت از امام حسین«سلاماللهعلیه» برای شما بخوانم و معنا کنم و امروز روایت دهم است که این روایت بهترین روایات است و میتوان گفت مثل این روایت در کلمات معصومین و حتی در کلمات خود امام حسین«سلاماللهعلیه» نداریم. امام حسین«سلاماللهعلیه» این روایت شریف را در وقتی گفته است که جانگدازترین اوقات بوده است؛ که اگر انسان برای این روایت و حال امام حسین«سلاماللهعلیه» فکر کند، باید بمیرد.
امام حسین«سلاماللهعلیه» در گودال قتلگاه افتاده بود. ناگهان توجه کرد که دشمن رو به خیام حرم رفت. امام حسین چه کند؟ کسی را ندارد که از خیام حرمش دفاع کند. علمدار و ابوالفضلش را از دست داده است و خودش هم تیر سه شعبه به گلوی مبارکش آمده است. اما در مقاتل مینویسند یک افتخار است. ناگهان دیدیم امام حسین«سلاماللهعلیه» شروع کرد زانو زانو رو به لشکر برود. نمیتوانست بایستد و در آن حالی که زانو زانو رو به لشکر میرفت این روایت را خواند. امام حسین«سلاماللهعلیه» با آن مقامش، امام حسین«سلاماللهعلیه» با آن جملۀ «هیهات من الذّلة»، اما التماس میکند:
«وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ هَذِه»
ای بیانصافها! اگر دین ندارید و اگر ترس از معاد ندارید، آزادمرد و جوانمرد باشید.
شمر به امام حسین«سلاماللهعلیه» گفت چه میگویی؟ فرمودند من با شما جنگ دارم و شما با من جنگ دارید، خیام حرم من چه کرده است؟ لذا دستور داده شد اول برگردید کار حسین را تمام کنید و بعد به خیام حرم هجوم ببرید و خیام حرم را غارت کنید. بالاخره چنین کردند. آن جاذبۀ امام حسین اثر گذاشت و دشمن برگشت و کار امام حسین«سلاماللهعلیه» را تمام کرد و سر بریدۀ حسین«سلاماللهعلیه» بالای نی رفت و بعد از آن ریختند و خیام حرم را غارت کردند و آتش زدند.
از این روایت که روایت آخر امام حسین«سلاماللهعلیه» است، ما سه چهار مطلب استفاده میکنیم که ارزش هر مطلبی از دنیا و آنچه در دنیاست،بیشتر است.
استفادۀ اول اینست که اگر کسی دین بر او حکمفرما باشد، گناه نمیکند. اگر کسی گناه میکند، اگر کسی گناه چشم و گوش و زبان دارد، در اثر بیدینی است و دینش ضعیف است و الاّ اگر دین قوی باشد، انسان را میرساند در سرحد عصمت و زبان را کنترل میکند. آنگاه آن دین، چشم را کنترل میکند و گوش را کنترل میکند و یک آدم بیمه شدۀ کنترل شدهای برای خودش و برای جامعهاش است و اتفاقاً من در وقتی که در قم بودم، کتابی در این باره نوشتم به نام نیروی کنترل کننده. و در آنجا فروضی را گفتم که چه چیز میتواند این انسان درنده را کنترل کند. علم، عقل، تربیت، قانون و امثال اینها نمیتوانند اما دین میتواند. آن هم نه دین فلسفی و استدلالی بلکه دینی که رسوخ در دل کرده باشد و باور کرده باشد که خدا هست. باور کرده باشد که همه جا محضر خداست، همه جا محضر رسول الله است، همه جا محضر حسین است و همه جا محضر امام زمان است و ما در محضر ایشان هستیم و ادب حضور باید مراعات شود. اگر این باور برای کسی پیدا شود، معلوم است که گناه نمیکند. و اگر بخواهیم این باور دینی برای کسی پیدا شود، راهش فقط عبادت است. اهمیت به همۀ واجبات و مخصوصاً نماز، اهمیت به مستحبات نظیر انس با قرآن و انس با دعا و انس با توسل و انس با نماز شب و انس با خدمت به خلق خدا، و همچنین اجتناب از گناه. اینکه گناه جلو بیاید اما نکند. گناه چشم بیاید اما نگاه آلوده نداشته باشد. گناه گوش مثل غیبت و موسیقیهای شهوت انگیز جلو بیاید اما اجتناب کند. و همینطور گناه زبان نداشته باشد. اجتناب از غیبت و دروغ و تهمت، راه اینست که انسان دینی پیدا کند که در دل رسوخ کرده باشد. قرآن میفرماید:
«وَ اُعْبُدْ رَبَّكَ حَتّٰى يَأْتِيَكَ اَلْيَقِينُ»[2]
عبادت کن، آنگاه آن دین قلبی که اسمش یقین است، برایت پیدا میشود و وقتی آن یقین پیدا شد، صددرصد کنترل هستی و یقین داشته باش که گناه در زندگیت نیست. میرسد به آنجا که حاضر است تمام دنیا را بدهد اما یک گناه نکند. حاضر است تمام لذات را بدهد اما یک ظلم نکند.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در این باره میفرماید و هرکسی که دین رسوخی پیدا کند، این را میگوید: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه»[3]؛ به خدا قسم اگر تمام هستی را به من بدهند و بگویند به یک مورچه ظلم کن و پوست جویی که در دهانش هست، بیجا بگیر؛ من که علی هستم این کار را نمیکنم.
به راستی یک شیعه اگر به این جملۀ امام حسین«سلاماللهعلیه» در قتلگاه عمل بکند و دین داشته باشد، حاضر است بمیرد و گناه نکند. حاضر است هستی را بدهد و اما گناه نکند. لذا امروز روز عاشوراست و زیارت عاشورا میخوانید، در آن زیارت وقتی حالی پیدا کردید، از خود امام حسین«سلاماللهعلیه» بخواهید. بگویید آقا امام حسین! هستی خودت را دادی برای اسلام عزیز. مثل علی اکبر را دادی و حتی حاضر شدی علی اصغر را بدهی و حتی حاضر شدی زن و بچه به اسارت روند برای اینکه اسلام عزیز زنده شود. آقا امام حسین! توفیق بده که من امسال گناه نکنم.
این مطلب اولی است که از این جملۀ امام حسین«سلاماللهعلیه» فهمیده میشود.
مطلب دومی که از جملۀ امام حسین فهمیده میشود اینست که چیزی که در دین بهتر از همه انسان را کنترل میکند، توجه به معاد و ترس از معاد است؛ لذا به قول بزرگان در روز هفت هشت ده مرتبه و لاأقل لحظهای به فکر قبر و قیامت باشید. اگر به راستی ما معاد را باور کنیم؛ یعنی بگوییم ممکن است امشب شب اول قبر ما باشد و برای شب اول قبرمان چه کردهایم! برای مار و مور و عقربهایی که خود ساختیم، چه کردیم. این قبر ما را صدا میکند و ما گوش نداریم و الاّ اگر گوش شنوا باشد حسابی میشنود که میگوید ای صاحب من! تاریکم، چراغی بفرست. ای صاحب من! بیفرش هستم، فرشی بفرست. ای صاحب من! تنها هستم، مونسی بفرست. ای صاحب من! به فکر اینجا باش و اگر چیزی نداشته باشی، بدبختی. این صدای قبر است و اگر به راستی انسان آن مقام یقین را پیدا کند، صدای قبر را میشنود. بعضیها هستند که صدای قبرشان را میشنوند. قرآن میفرماید مقام مظنّه هم باشد، انسان گناه نمیکند:
«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ، وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ، اَلَّذِينَ إِذَا اِكْتٰالُوا عَلَى اَلنّٰاسِ يَسْتَوْفُونَ، وَ إِذٰا كٰالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ، أَ لاٰ يَظُنُّ أُولٰئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ»[4]
وای به کسی که پرتوقع است در میان جامعه، وقتی که میخواهد بگیرد، همیشه زیاد میگیرد و وقتی که میخواهد بدهد، کم میدهد. یعنی اداری گله میکند که چرا حقوقم کم است اما وقتی سر میز نشست تا بتواند کمکاری و بدکاری میکند. قرآن میفرماید ای وای به تو!. بعد قرآن میگوید تو اگر مظنّۀ به قبر و قیامت هم داشتی، گناه نمیکردی و این کمفروشیها را نمیکردی و اگر از مردم پُر میگیری و کم به مردم میدهی، در اثر اینست که مظنّه به معاد نداری. لذا تقاضا دارم از امام حسین برای همۀ شما که به فکر قبر و قیامت باشید. زن و بچهتان را به فکر قبر و قیامت بیندازید. در وقتی که گناه آمد، جداً به فکر قیامت باشید و گناه نکنید. اگر انسان به راستی به این فکر بیفتد که امشب شب اول قبر من است، حال چه باید کرد؟!
این سخنهای چو مار و کژدمت مار و کژدم میشود گیرد دمت
آقا امام حسین«سلاماللهعلیه» میفرماید اگر انسان به فکر معاد باشد و اگر به معاد مظنّه داشته باشد چه رسد به اینکه در دل رسوخ کند و باور داشته باشد، آنگاه گناه نمیکند.
مطلب سومی که از این روایت فهمیده میشود، جوانمردی است. اگر انسان به راستی جوانمرد باشد و حرّ و آزاد باشد، گناه نمیکند؛ برای اینکه جوانمردی او نمیگذارد گناه کند.
آیهای در قرآن است که مضمون آن مرتب تکرار شده و برای اینست که اگر به راستی ما به این آیه توجه کنیم، گناه نمیکنیم. آیه اینست:
«اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اَللّٰهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ»[5]
هرکاری که میخواهی بکن اما بدان که در محضر خدایی. جوانمرد باش و در محضر خدا روزی خدا را میخوری و در ملک خدایی.
آنکه نمک خورد و نمکدان بشکست پیش رندان خدا سگ به از اوست
همه جا محضر پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است و همه جا محضر امام حسین«سلاماللهعلیه» است و همه جا محضر امام زمان«عجلّاللهتعالیفرجهالشّریف» است. اگر این را باور کنیم، جوانمرد میشویم. یعنی اگر برای دینمان هم نباشد، توجه به اینکه امان زمان حرفهای مرا میشنود، آیا راضی هست یا نه؟! امام زمان این چیزهایی که من گوش میدهم، میبیند، آیا راضی هست یا نه؟! آقا امام زمان این کارهایی که میکنم، میبیند، آیا راضی هست یا نه؟! حال اگر راضی نیست، پس جوانمردی خود را به کار بیندازد و بگوید بیوفایی است، کسی که قطب عالم امکان و محور عالم وجود است و واسطۀ بین غیب و شهود است و کسی که من اگر نفس میکشم از اوست و اگر زنده هستم، از اوست و اگر نعمت دارم، از اوست؛ پس جوانمردیام اقتضا کند در مقابل او مخالفت خدا نکنم. لذا این آیه که در قرآن تکرار شده، جوانمردی ما را تحریک میکند و خوشا به حال کسانی که جوانمرد هستند.
امام حسین«سلاماللهعلیه» از این روایت از جوانمردی نانجیبها استفاده کرد و جوانمردی آنها را تحریک کرد و موجب شد که به خیام حرم هجوم نبرند.
چهارم چیزی که از این روایت استفاده میشود که الان در مخاطرۀ عجیبی است، این بیبند و باری و فساد اخلاقی اجتماع ماست. امام حسین«سلاماللهعلیه» در این روایت پیغامی به ما میدهد. میگوید ای مردها با غیرت باشید. حاضر نباشید مردها به ناموس شما نگاه کنند. ای زنها حاضر نباشید که بیبند و بار در اجتماع باشید. لاأقل اگر دین ضعیف است و اگر ترس از معاد ضعیف است، اما جوانمرد باشید و از قضیۀ کربلا یاد بگیرید. ببینید قضیۀ کربلا روی این بیبند و باری چقدر پافشاری دارد.
در این روایتی که خواندم، امام حسین«سلاماللهعلیه» میگوید من غیرت دارم. ای مردها! غیرت داشته باشید. زینب مظلومه«سلاماللهعلیها» هم روزی که نزد یزید آمد، همین جمله را داشت و گفت ای یزید! صورت زن و بچۀ پیغمبر خدا در مقابل نامحرم پیداست، آیا این عدالت است؟!
زینب«سلاماللهعلیه» نگفت ای یزید چرا حسینم را کشتی، نگفت ای یزید این چه وضعی است، چرا بیدین هستی، چرا حسین را کشتی. اما گفت ای یزید! ای بیعدالت و ای بیانصاف، زنهای تو پشت پرده باشند و زنهای پیغمبر در میان مردم باشند و صورت این زنها پیداست. یعنی آنچه زینب را در مجلس ابن زیاد میکشت،سر بریدۀ حسین نبود بلکه این بود که صورتش در میان نامحرم باز بود. گفت ای یزید آیا این عدالت است که زن و بچۀ تو پشت پرده باشند اما صورت من و صورت دخترهای پیغمبر باز باشد!
در وقت گفتن هم امام حسین«سلاماللهعلیه» تأئید کرد و سر بریده شروع کرد به حرف زدن و گفت زینبم نترس کار خودت را کردی، بارکالله. چقدر عالی حرف میزنی. زینبم بارکالله.
«وَ سَيَعْلَمُ اَلَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»[6].
یزید هم جواب داد و بنا کرد با چوب به لب و دندان امام حسین«سلاماللهعلیه» بزند.
بنابراین اگر یکی از این چهار مطلب پیدا شود، انسان کنترل میشود. لذا گفتم این روایت امام حسین«سلاماللهعلیه» در گودال قتلگاه بهترین روایات است. این روایت را حفظ کنید و هر روز برای خودت و برای زن و بچه و برای رفیقتان بگویید. جای آن را هم بگویید که در آخر با آن حالت که خون مثل فواره از بدن میریخته است و تیر به قلب مبارک آمده است، آن زخمها به بدن مبارک است و نمیتواند بلند شود اما زانو زانو رو به خیمهها میرود و یک پیام برای شما میدهد که:
«إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ هَذِه»
ای لشکر! اگر دین ندارید و ترس از معاد ندارید، لااقل جوانمرد باشید. من با شما کار دارم و شما با من کار دارید، زن و بچۀ من در خیام حرم چه کردهاند. و در آن موقع، لشکر برگشت.
و صلّیالله علی محمّد وَ آل محمّد
[2]. حجر، 99: «و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن.»
[3]. نهجالبلاغه، خطبۀ 224، ص 346: «به خدا قسم، اگر هفت اقليم را با آن چه زير آسمانهاست، به من دهند تا خدا را نافرماني کنم و پوست جويي را به ناحق از مورچهاي بگيرم، چنين نخواهم کرد.»
[4]. مطففین، 1 تا 5: «به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانی اش همیشگی، وای بر کم فروشان!، آنان که چون از مردم کالایی را با پیمانه و وزن میستانند، تمام و کامل میستانند، و چون برای آنان پیمانه و وزن کنند، کم میدهند، آیا اینان یقین ندارند که حتماً بر انگیخته میشوند؟، برای روزی بزرگ.»
[5]. توبه، 105: «عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را میبینند.»
[6]. شعراء، 227: «و کسانی که ستم کردهاند، به زودی خواهند دانست که به چه بازگشت گاهی باز خواهند گشت؟!»