أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث امروز به بعد به خواست پروردگار عالم و لطف حضرت ولی عصر«عجلاللهتعالیفرجهالشّریف» راجع به نماز جماعت است. نماز جماعتی که از نظر تأکید فوقالعاده مهم است.
امروز در مسئلۀ نماز جماعت، دو بحث داریم که هر دو بحث خیلی مهم است و متأسفانه راجع به هر دو بحث در کتابهای فقهی بحث نشده است. در کتابهای روایی، اصل بحث، بحث شده است و به عبارت بزرگان، بحث سیر و سلوکی در این دو بحث در فقه دیده نمیشود.
بحث اولمان راجع به فضیلت نماز جماعت است. بیش از صد روایت راجع به نماز جماعت داریم. شاید هم به همین اندازه تأکید پیغمبر اکرم و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» راجع به نماز جماعت داریم و اگر هیچ چیزی نداشتیم به جز این روایتی که در رسالههای عملیه آمده است و آن اینست که نماز جماعت اگر یک امام و یک مأمون باشد، در هر رکعتی ثواب صد و پنجاه نماز برای آنها هست. بعد روای تشریح ثواب دو یا سه نفر را میگوید تا میرسد به ثواب ده نفر. که اگر یک جماعت ده نفری تشکیل شود، اگر آسمانها کاغذ گردند و دریاها قلم گردند، اگر جن و انس و ملائکه نویسنده گردند، نمیتواند ثواب یک رکعت این نماز را بنویسند. نظیر این روایت فراوان است و با ادلّۀ تسامح در ادلّۀ سنن مطلب را تمام کردهاند و گفتهاند ثواب روی مستحبات است و ثواب روی مستحبات سند نمیخواهد و ولو ضعیفالسند باشد، گفتهاند قانون تسامح در ادلّۀ سنن میگوید حجت است.
این چیزیست که در رسالهها و در کتب ادعیه و در کتابهای سیر و سلوکی و همچنین در کتابهایی است که فضایل نقل میکنند. حرف در اینست که این ثوابها که نمیتواند استحقاقی باشد. مثلاً کسی دو رکعت نماز صبح با جماعت ده نفری بخواند و این ثوابها مستحقی باشد. تفضلی هم نمیشود؛ برای اینکه بین تفضّل باید تناسبی باشد؛ لذا معمولاً گفتند که استاد بزرگوار ما حضرت امام«قدّسسرّه» بعضی اوقات با اشاره میفرمودند که دانه میریزد تا کبوتر بگیرند. ثواب، ثواب ترغیبی و ثواب کنایی است، برای اینکه مردم را به نماز جماعت ترغیب کنند، این ثوابها را میدهند. ذکر لازم و ارادۀ ملزوم، کنایه میشود. یا اینکه ترغیب برای امری است و ترغیب روی مستحب یا واجب است و یا تهدید روی امری است و بعضی اوقات خود، خصوصیت ندارد، بلکه برای ترغیب و تحریص و برای استقبال مردم، این ثوابها را عنایت کردند. اگر توجه داشته باشید، در مفاتیح محدّث قمی«رحمتاللهعلیه» یا زادالمعاد علامه مجلسی«رحمتاللهعلیه» و یا مصباح المتهجد شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» و دیگران، فقط ثواب را نقل میکنند. شاید بیش از صد هزار در مفاتیح محدث قمی ثواب نقل کرده برای دعاها و توسلها و ثوابها هم خیلی بالاست. اگر فقط این ثوابها بود، ممکن بود کسی تشکیک کند در سند روایتها و بگوید سند ندارد. اما وقتی مقداری برویم در اصل قضیه، میبینیم که قضیه قرآنی است و همین روایتی که در رسالههای عملیه آمده که اگر کسی در نماز جماعت ده نفری شرکت کند، ثوابش را به غیر خدا کسی نمیداند؛ این در قرآن هم به طور فراوان آمده است. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[2]
در آیۀ بالاتر از این میفرماید: «وَ مَنْ يُطِعِ اَللّهَ وَ اَلرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اَللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَداءِ وَ اَلصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»[3]
کسی که متّقی حسابی باشد، محشور با اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و محشور با انبیاء و بالاخره محشور با بزرگان است. کسی که متّقی باشد، معمولاً باید یک ثواب معمولی داشته باشد، اما ثواب ترغیبی و تحریصی کار را به اینجا میرساند که: «وَ مَنْ يُطِعِ اَللّهَ وَ اَلرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اَللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَداءِ وَ اَلصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»
نظیر این آیه در قرآن زیاد هست که برای ترغیب و تحریص، ثوابهای بالایی عنایت میکنند، برای اینکه مردم به سمت مستحبات بروند. اتّفاقاً کار هم کار فوقالعاده مهمی است؛ یعنی رغبت روی مستحبات و مخصوصاً نماز جماعت که فوقالعاده مهم است و سازندگی خوبی دارد و قرآن میفرماید سازندگی اینست که انسان را به درجه پیامبری و درجه صدیقین و درجۀ شهدا میرساند؛ لذا بحث اول ما راجع به اینست که این نماز جماعت مستحب است اما آدمساز است. این نماز جماعت مستحب است اما ثوابی که بار بر آن است، فوقالعاده محیّرالعقول است و گفتم اینها ثواب استحقاقی نیست و حتی نمیشود ثواب تفضّلی باشد، بلکه ثواب ترغیبی کنایی است؛ لذا اینکه انسان را میرساند در مقام نبییّن، معنایش این نیست که پیغمبر میشود، بلکه معنایش اینست که محشور با پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» است. کسی که به کربلا میرود، معنایش این نیست که به مقام امام حسین«سلاماللهعلیه» میرسد بلکه معنایش اینست که امام حسین«سلاماللهعلیه» او را قبول میکند؛ لذا این بحث اول ماست که باید دربارۀ آن خیلی حرف زده شود، اما اصلاً حرف زده نشده و خلاصۀ بحث این شد که این نماز جماعت از مؤکّدات اسلام عزیز است و پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» به این نماز جماعت فوقالعاده اهمیت میدادند و بزرگان اهمیت داده و اهمیت میدهند؛ اما عمده قرآن است که روی نماز جماعت تأکید دارد اما قرآن میگوید هرکه سر و کار با مستحبات داشته باشد و به راستی توانسته باشد از حالت یقظه به حالت توبه و بعد به حالت تقوا درآید، و از حالت تقوا به حالت تخلیه و تحلیه و تجلیه برسد، آنگاه این شخص میرسد به مقام لقاء و آیۀ «وَ مَنْ يُطِعِ اَللّهَ وَ اَلرَّسُولَ» همان مقام لقائی است که بیست و یک مرتبه در قرآن آمده و به قول بزرگان چه داعی داریم که بگوییم ملاقات خدا یا ملاقات ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» و «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اَللّهِ»[4]
معنایش اینست که خیلی ثواب دارد؛ بلکه انسان را به مقام لقاء میرساند.
در قرآن علاوه بر بیست و یک جا که این کلمۀ لقاء آمده، بعضی اوقات آیاتی هست که فوقالعاده محیّرالعقول است. مانند: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»[5]
معنا ندارد که بگوییم در روز قیامت، نه، بلکه افرادی هستند که نظر دارند به خدا. یعنی همینطور که انسان آب بخورد، سیراب شود، میتواند به جایی برسد که خدا را بیابد، نظیر آدم تشنه که آب بخورد و سیراب شدن را بیابد، «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»
همچنین انسان رسد به جایی که به جز خدا نداند و این نماز جماعت و امثال جماعت و اهمیت دادن به مستحبات، انسان را به مقام لقاء میرساند و قرآن بیش از چهل پنجاه جا راجع به این مقام لقاء و مقام فناء صحبت کرده و این جملۀ علی«سلاماللهعلیه» «ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ»؛ من خدا را میبینم. اینکه میفرمایند خدا میبینم، با این چشم مبارکشان نیست، بلکه یعنی رسیدم به آنجا که میدانم و میبینم حقیقت را و مییابم آن حقیقت را که اگر انسان به آن مقام برسد، معنایش این میشود که این شخص به واسطۀ اهمیت دادن به واجبات و اهمیت دادن به مستحبات، به مقام لقاء میرسد. همچنین میرسد به مقامی که میبیند خدا را نظیر آدم تشنه که آب بخورد و سیراب شدن بیابد.
ما از این قضایا دوریم و قرآن آمده تا ما را نزدیک کند و واجبات آمده تا ما را نزدیک کند، مخصوصاً مستحبات آمده تا ما را به سرحد لقاء برساند؛ لذا همۀ این روایتها و آیات مربوط به مقام لقاء و مقام فناست و اینکه انسان برسد به جایی که به جز خدا نبیند. یعنی خدا را با چشم دل میبیند و با آن هویتی که پروردگار عالم در عمق جان او نهفته است؛ لذا این نماز جماعت که اینقدر روی آن تأکید شده است، ولو از مستحبات است، اما مستحبی است که اگر اهمیت به آن داده شود، بهشت و مقام لقاء و مقام فناء میشود و این روایات همۀ این ثوابهایی که دارد، کنایی است.
برعکس این هم هست. یعنی قرآن میفرماید: «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اَللّهُ لَهُمْ»[6]
اگر هفتاد مرتبه استغفار کنی، فایده ندارد؛ این هفتاد از باب مثال است. یعنی انسان گاهی میرسد به آنجا که آمرزیده نمیشود. انسان گاهی میرسد به آنجا که هویت آدمیّت را از دست داده است. اما همین جا هم این «سبعین مرة» از باب مثال است. حال بگویید کنایه است و بگویید به حرف حضرت امام، دانه میریزند که کبوتر بگیرند و بالاخره کنایتاً میخواهند بگویند انسان میتواند برسد به جایی که به جز خدا نداند.
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت به در آی تا ببینی طیران آدمیّت
این بحث اول راجع به نماز جماعت بود.
بحث دوم، اینکه مرحوم سیّد«رحمتاللهتعالیعلیه» میفرمایند هشت جا، نماز جماعت واجب میشود. یعنی مستحب مبدل میشود به وجوب؛ و این فرمایش مرحوم سیّد در عروه در کتابهای فقهی زیاد آمده است. مثلاً کسی که نذر کند به کربلا رود، کربلا رفتن برای او واجب میشود. یعنی تبدیل ماهیت میشود. همچنین کسی که نذر کند نماز جماعت بخواند، نماز جماعت برایش واجب میشود و این شهرتی در میان فقها در فقه ما و من جمله اینجا شده که هشت جا نماز جماعت واجب است و ما میگوییم در هیچ جا نماز جماعت واجب نمیشود و تبدیل ماهیّت معنا ندارد. اینکه گفتهاند واجب میشود معنای دیگری دارد که انشاءالله بماند برای فردا.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد
[1]. بحارالانوار، ج 85، ص 14، ح 26.