أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» به عنوان شروط نماز جماعت، فروع فراوانی را متعرض شدند؛ اصل مطلب که قبلاً معلوم شد، فروعاتی دارد و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» آن فروعات را در اینجا متعرض شدند، درحالی که اگر ما دقّتی در فروعات کنیم، میبینیم که تکرار آن اصول است. آن اصول چهارگانه، فروعات فراوانی دارد که حتی بعضی از آن فروعات را مرحوم سیّد هم متعرض نشدند و اگر اصلاً متعرض نشده بودند، ما خودمان میتوانستیم از آن اصول، این فروعات و احکامش را به دست بیاوریم. امروز هشت تا از این فروعات داریم که انشاء الله بعد از مباحثه میفهمیم که این فروعات از آن اصول چهارگانه است.
مسئله 3:
إذا كان الحائل زجاجا يحكي من وراءه فالأقوى عدم جوازه للصدق.
اگر حائل شیشه یا نظیر شیشه مثل کاغذ یا لباسی باشد. کسی که پشت شیشه است، نمایان است. آیا این حائل است یا نه؟!
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میگویند حائل است. بعد میبینند که نمیتوانند حائل بودنش را با اصل تطبیق دهند، بنابراین میفرمایند صدق عرفی اینست که شیشه حائل بین امام و مأموم است.
ممکن است و بعضی هم گفتند که حائل آنست که از پشت آن دیده نشود و اما اگر دیده نشود، حائل نشود. بنابراین شیشه که شخص نما باشد و هرچه که آن طرف را بنمایاند، حائل نیست؛ بنابراین اشکال ندارد. این صدق عرفی است و این چند روز و قبلا بارها گفتم در صدق عرفی تشکیک واقع میشود. مثل همین جا، کسی میگوید شیشه حائل است برای اینکه عرف میگوید حائل است. یکی هم میگوید نه، شیشه حائل نیست، برای اینکه عرف این را حائل نمیداند. لذا حائل بودن و حائل نبودن مربوط میشود به فتوای مرجع تقلیدش. اگر گفت حائل است، باید از آن اجتناب کرد و اگر گفت حائل نیست، اجتناب لازم نیست یا باید احتیاط کرد.
مسئله 4:
لا بأس بالظلمة والغبار ونحوهما، ولا تُعدّ من الحائل، وكذا النهر والطريق إذا لم يكن فيهما بعد ممنوع في الجماعة.
این هم عین همان مسئلۀ سوم است. در آنجا میگفتند حائل است و اینجا میگویند حائل نیست برای اینکه عرف به ظلمت و غبار، حائل نمیگوید. بعضیها همین جا فرمودند حائل است. هر دو تمسک میکنند به صدق عرفی.
مسئله 5:
الشباك لا يعد من الحائل، وإن كان الأحوط الاجتناب معه خصوصا مع ضيق الثقب، بل المنع في هذه الصورة لا يخلو عن قوة لصدق الحائل معه.
مصداق دیگری جلو آوردند و نتوانستند روی آن فتوا بدهند، لذا در آخر کار احتیاط واجب کردند، مثل ضریح مطهر. کسی برود سر قبر مطهر و میداند از این طرف دیده میشود درحالی که شبکهها هم خیلی ریز است اما دیده میشود. حال اگر جایز باشد کسی در ضریح مطهر است اقتدا میکند که به کسی که آنطرف ضریح است. آیا این درست است یا نه؟!
دستهای میگویند نه و دستهای میگویند آری. مرحوم سیّد هم از کسانی است که اول میفرماید طوری نیست و بعد هم میفرماید نه اشکال ندارد الاّ اینکه شبکهها خیلی ریز باشد. ممکن است در همین جا کسی بگوید ولو اینکه شبکهها ریز باشد، صدق حائل نمیکند. اینها را درحالی که مصادیق است، مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» به عنوان مسئله ذکر میفرمایند.
مسئله 6:
لا يقدح حيلولة المأمومين بعضهم لبعض وإن كان أهل الصف المتقدم الحائل لم يدخلوا في الصلاة إذا كانوا متهيئين لها.
این خیلی به درد میخورد و در رسالههای عملیه هم آمده است. اینکه صف کشیده شده و هنوز الله اکبر نگفتهاند، آیا صف سوم و چهارم میتواند الله اکبر بگوید؟ بعضیها گفتند نه، برای اینکه حائل هست و بعضیها گفتند در اینجا حائل نیست. بعضی هم گفتند اگر مأمومین مهیای برای الله اکبر باشند، طوری نیست و اگر مهیا نباشند، اشکال دارد.
همۀ اینها یا احتیاط است و یا فهم عرفی است که او این را فهمیده و دیگری چیز دیگری فهمیده و او احتیاط واجب و دیگری احتیاط مستحب کرده است.
مسئله 7:
لا يقدح عدم مشاهدة بعض أهل الصف الأول أو أكثره للإمام إذا كان ذلك من جهة استطالة الصف.
صف کشیده شده اما اگر نگاه کند، نمیتواند امام را ببیند، آیا این حائل است یا نه؟!
این حائل نیست. در اینجا علاوه بر صدق عرفی، سیرۀ متشرعه و سیرۀ ائمۀ طاهری«سلاماللهعلیهم» و مخصوصاً پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» چنین بوده است که صفها طولانی بوده و اگر عرضی هم حساب کنیم اگر صفها طولانی باشد، هفت هشت نفر که گذشتند، بعدیها نمیتوانند امام جماعت را ببینند و یا حتی نمیتوانند صف اول را ببینند. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرمایند این اشکال ندارد. همه هم میفرمایند اشکال ندارد. برای اینکه عرف یک وحدت درست میکند در این جماعت و همه را متصل به یکدیگر میداند.
مسئله 8:
لو كان الإمام في محراب داخل في جدار ونحوه لا يصح اقتداء من على اليمين أو اليسار ممن يحول الحائط بينه وبين الإمام، ويصح اقتداء من يكون مقابلا للباب لعدم الحائل بالنسبة إليه، بل وكذا من على جانبيه ممن لا يرى الإمام لكن مع اتصال الصف على الأقوى وإن كان الأحوط العدم، وكذا الحال إذا زادت الصفوف إلى باب المسجد فاقتدى من في خارج المسجد مقابلا للباب ووقف الصف من جانبيه فإن الأقوى صحة صلاة الجميع وإن كان الأحوط العدم بالنسبة إلى الجانبين.
این مسئله مبتلابه است و شأن نزولش هم اینست که در زمان معاویه برای اینکه میترسید بدون حائل به نماز بایستد، اطاقکی درست کرده بودند و در این اطاقک میرفت و با مردم نماز میخواند. گفتند این جایز نیست. در روایات هم آمده که اینها را جبارون انجام دادند یعنی معاویه و معاویه صفتان. و اما اگر این اطاقک در داشته باشد به بیرون و به واسطۀ آن در اتصال پیدا شود، اشکال ندارد. بعضی از بزرگان مثل استاد بزرگوار ما آقا بروجردی«رحمتاللهعلیه» همین جا را اشکال میکردند ولی مرحوم سیّد بدون دغدغه و بدون احتیاط میفرماید اگر دری باشد که متصل به مردم باشد، مانعی ندارد. بعد هم مثالی میزنند و آن مثال یک مسئله است و این را هیچکس اشکال نکرده و حتی آقای بروجردی. مسئله اینست که مسجد پر شده و صفها کشیده شده و صفها در دالان آمده و از آن دالان بیرون رفته و همه با هم نماز میخوانند. اولیها متصل به یکدیگر و متصل به امام جماعت هستند. کسانی که در دالان مسجد هستند، به واسطۀ دری که در صحن مسجد است، متصل هستند و کسانی که خارج از مسجد هستند، به واسطۀ در مسجد متصل هستند. همۀ اینها یک جماعت میخوانند و اشکالی هم ندارد و کسی در این باره اشکال نکرده است، بنابراین همه میتوانند نماز جماعت بخوانند و عرفاً حائلی در مسئله دیده نمیشود.
خصوصیاتش مثل مسجد و دالان مسجد و خارج از مسجد را در یکی دو صفحۀ قبل نفرموده بودند اما اصل مطلب را فرموده بودند و آن اینست که باید حائل بین امام جماعت و مأمومین نباشد و امام جماعت اگر در اطاقکی رفت و در اطاقک را بستند، نمیشود به او اقتدا کرد ولو اینکه صدایش را بشنوند، ولو اینکه طرز افعالش را ببینند. و اما اگر این اطاقک دری داشته باشد که متصل به بیرون باشد و بیرونیها متصل به امام جماعت باشند، اشکال ندارد و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» خیلی جزماً در این باره صحبت میکنند و بعضی از محشین بر عروه و من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» در این در اشکال میکردند و میفرمودند این عرفاً حائل است. لذا مسئله برمیگردد به اینکه آنها میگویند حائل نیست و اینها میگویند حائل است. کسانی که میگویند حائل نیست، نماز اشکال ندارد و کسانی که میگویند حائل است، نماز اشکال دارد.
از اینگونه فروعات زیاد داریم و اگر مرحوم سیّد نفرموده بودند و آن قاعدۀ کلی که اول فرمودند و دلیلش را هم فرمودند، کفایت میکرد. تقریباً مرحوم سیّد در اینجا ده بیست مسئله را تکرار کردند که اگر تکرار نکرده بودند، از همان سه چهار سطر اول مسائل واضح بود برای همه و مخصوصاً برای فقها و مسئلهدانها و برای کسانی که میتوانند فرع را بار بر اصل کنند و از اصل هم فرع بفهمند و این ده بیست مسئله فروعات آن اصل است که اگر اصلش را فهمیدیم، فروعات معلوم است.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد