أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 37:
لا يجوز الاقتداء بإمام يرى نفسه مجتهدا وليس بمجتهد مع كونه عاملا برأيه، وكذا لا يجوز الاقتداء بمقلد لمن ليس أهلا للتقليد إذا كانا مقصرين في ذلك بل مطلقا على الأحوط، إلا إذا علم صلاته موافقة للواقع أن من حيث إنه يأتي بكل ما هو محتمل الوجوب من الأجزاء والشرائط ويترك كل ما هو محتمل المانعية، لكنه فرض بعيد لكثرة ما يتعلق بالصلاة من المقدمات والشرائط والكيفيات وإن كان آتيا بجميع أفعالها وأجزائها، ويشكل حمل فعله على الصحة مع ما علم منه من بطلان اجتهاده أو تقليده.
مسئله را مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودند و محشین هم امضا کردند. شخصی مجتهد نیست اما کسی از او تقلید میکند. آیا میشود به کسی که از او تقلید میکند، اقتدا کرد یا نه؟
میفرمایند نه. چنانچه به خود او نمیشود اقتدا کرد، به این مقلّد هم نمیشود اقتدا کرد.
مسئله وجهی ندارد، مگر آنجا که علم داشته باشیم و خلاف واقعی از این امام جماعت سر میزند. در تقلیدش اشتباهات دارد. اگر علم به این مطلب باشد، برگشت به این میشود که کسی که در نمازش اشتباه دارد، ولو عادل هم باشد، به او نمیشود اقتدا کرد. اما اگر نمیدانیم وضعش چطور است، اما میدانیم عادل است اما وضع تقلیدش از چه کسی است؟ آیا مجتهدی که از او تقلید میکند، جامعالشرایط هست یا نیست؟ در این باره دلیلی نداریم بر اینکه از این آقا نمیشود تقلید کرد، و اینکه مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» جزماً میفرمایند نمیشود تقلید کرد، بله، اگر بداند که این آقا از کسی تقلید میکند که با رأی خودش اشتباهات دارد و مجتهد نیست و ادعای اجتهاد میکند و رأی خودش را در مسائل میآورد. این مسئلۀ دیگری میشود و بالاخره مسئله برمیگردد به اینکه کسی که میخواهیم از او تقلید کنیم، باید بدانیم نماز صحیح میخواند. از اول نماز تا آخر نماز علاوه بر اینکه الفاظش صحیح است، غلط و اشتباهی در نمازش ندارد.
مسئله 38:
إذا دخل الإمام في الصلاة معتقدا دخول الوقت والمأموم معتقد عدمه أو شاك فيه لا يجوز له الائتمام في الصلاة، نعم إذا علم بالدخول في أثناء صلاة الإمام جاز له الائتمام به، نعم لو دخل الإمام لنسيانا من غير مراعاة للوقت أو عمل بظن غير معتبر لا يجوز الائتمام به وإن علم المأموم بالدخول في الأثناء لبطلان صلاة الإمام حينئذ واقعاً، ولا ينفعه دخول الوقت في الأثناء في هذه الصورة لأنه مختص بما إذا كان عالما أو ظانا بالظن المعتبر.
امام جماعت معتقد به اینست که وقت داخل شده اما مأموم میداند که او اشتباه میکند. معلوم است که اگر بداند اشتباه میکند، یعنی میداند وقت داخل نشده و چون میداند وقت داخل نشده، اگر اقتد اکند نمازش قبل از وقت بوده و نمازش باطل است. اما مسئلهای هست که مسئلۀ مشکلی است اما مشهور در میان اصحاب شده و روایت صحیحالسند هم بر طبقش هست. در خارج هم دیدیم بعضی لاابالی در دخول وقت هستند. چنانچه بعضی احتیاطهای بیجا در وقت میکنند. تاریک شده اما هنوز یقین پیدا نکرده که وقت داخل شده، اما بعضیها هم لاابالی هستند و زود یقین پیدا میکنند. به این میشود اقتدا کرد یا نه؟!
خود مأموم نمیداند وقت داخل شده یا نه. امام جماعت برای اینکه زودباور است، میداند وقت داخل شده است. آیا میتوان به او اقتدا کرد؟
مشهور در میان اصحاب است، چنانچه مرحوم سیّد در اینجا جزماً میفرمایند که میتوان به او اقتدا کرد. ما در قم زیاد دیدیم بعضی مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» در دخول وقت دیرباور بودند، لذا نماز مغرب و عشای ایشان در صحن مطهر دیر شروع میشد. اما بعضی از بزرگان زودباور بودند و حتی هنوز اذان نگفته، نمازشان را شروع میکردند. به عبارت دیگر با مظنه جلو میآمدند. حال آیا میتوان به او اقتدا کرد یا نه؟ نصّ معتبر دارد که میشود. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» هم در اینجا فتوا میدهند که میتوان به کسی که زودباور است، اقتدا کرد. اگر مأموم یقین به دخول وقت داشته باشد، میتواند اقتدا کند و اما اگر شک در دخول وقت است، امام جماعت هم آقای زودباور است، این اگر بخواهد با آن مظنهاش اقتدا کند، کار مشکلی است. اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید که: «و أما جواز الإقتداء فی الفرض للنصّ المعتبر»؛ یعنی مانعی ندارد. قبلاً میفرمود: «نعم لو دخل الإمام لنسيانا من غير مراعاة للوقت أو عمل بظن غير معتبر یجوز إقتداء به»
برای من خیلی مشکل است که بگویم درحالی که مأموم یقین ندارد و میداند این آقا زودباور است، میتوان به او اقتدا کرد، اگر از زودباوری او یقین به دخول وقت پیدا کند، بحث ما نیست و معلوم است. اگر از زودباوری او یقین به دخول وقت ندارد، نمیتواند اقتدا کند، اما مشهور و من جمله مرحوم سیّد در اینجا میفرماید: «نعم لو دخل الإمام لنسيانا من غير مراعاة للوقت أو عمل بظن غير معتبر یجوز إقتداء به»
من اینجا نوشتم: «یجوز الإقتداء به» مشروط به اینکه مأموم یقین به دخول وقت داشته باشد. اما اگر یقین نداشته باشد، مضنۀ او حجت نیست برای این و این هم که یقین ندارد و نمیتواند اقتدا کند. اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» قیدی که من میکنم که مأموم باید یقین داشته باشد،نمیکند و میرود روی مظنّۀ امام جماعت که امام جماعت اگر یقین ندارد بلکه مظنه دارد و آدم زودباوری است، با مظنهاش نماز میخواند، در این حال میتوان به او اقتدا کرد ولو اینکه یقین به وقت نداشته باشیم. لذا اصل مسئله، مسئلۀ مشکلی است. اگر بخواهیم بگوییم نه، شهرت و روایت میگوید آری. به این امام جماعت که با ظنّ غیرمعتبر و زودباوری او نماز را شروع کرده و ما یقین نداریم، میتوان اقتدا کرد. از یک طرف در دخول وقت یقین میخواهیم. یا از طرف امام جماعت به یقین برسیم و یا خودمان به یقین برسیم و از یک طرف هم درحالی که به یقین نرسیده، میتوان اقتدا کرد، با هم جور در نمیآید. لذا مسئله مشکل است و اگر این قید را بزنیم که امام جماعت زودباور است، با مظنه یقین پیدا میکند و نماز را شروع میکند و آن آقا هم با مضنّۀ او یقین پیدا میکند و نماز را شروع میکند. هر دو به یقین دخول وقت رسیدند و اشکال ندارد و اما امام جماعت یقین به دخول وقت ندارد و یا مأموم یقین به دخول وقت ندارد و بخواهند با مظنه نماز را شروع کنند، در امام نمیشود البته با ظنّ غیر معتبر و در مأموم هم نمیشود.
این مسئلۀ آخر در این مسائل است و این مسئلۀ آخر، انصافاً مسئلۀ مشکلی است.
فصل في شرائط إمام الجماعة
يشترط فيه اُمور: البلوغ، والعقل، والايمان، والعدالة، وأن لا يكون ابن زنا، والذكورة إذا كان المأمومون أو بعضهم رجالاً، وأن لا يكون قاعدا للقائمين، ولا مضطجعا للقاعدين، ولا من لا يحسن القراءة بعدم إخراج الحرف من مخرجه أو إبداله بآخر أو حذفه أو نحو ذلك حتى اللحن في الاعراب وإن كان لعدم استطاعته غير ذلك.
پذیرفتن این شرایط خیلی مشکل است. اول راجع به بلوغ است. این بلوغ شرط در امام جماعت و مشهور در میان اصحاب شده، درحالی که دلیل نداریم. یک روایت مرسلی مرحوم شیخ طوسی در مبسوط آورده است.
روایت 7 از باب 14 از ابواب الجماعة، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 322:
لَا بَأْسَ أَنْ يُؤَذِّنَ الْغُلَامُ قَبْلَ أَنْ يَحْتَلِمَ، وَ لَا يَؤُمُّ حَتَّى يَحْتَلِمَ فَإِنْ [أَمَّ[ جَازَتْ صَلَاتُهُ وَ فَسَدَتْ صَلَاةُ مَنْ يُصَلِّي خَلْفَهُ.
شهرت به این روایت چسبیده است؛ لذا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در شرط اول میفرماید امام جماعت باید بالغ باشد.
و اما روایت صحیحالسند داریم.
روایت 8 از باب 14 از ابواب الجماعة، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 323:
صحیحه عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُؤَذِّنَ الْغُلَامُ الَّذِي لَمْ يَحْتَلِمْ و أن یَؤمّ.
کسی که بالغ نشده، هم میتوان اذان اعلامی بگوید و مردم بپذیرند و هم میتواند خودش امام جماعت شود.
از نظر روایت، این روایت مقدم بر آن روایت است و آن مرسل است و اگر بگوییم جبران سند به عمل اصحاب شده، با این روایت تعارض دارند. وقتی تعارض داشتند، جمع بین روایت میگوید اینطور نیست امام جماعت باید بالغ باشد، بلکه باید مثل دیگران نماز صحیح بخواند. غیربالغ نمازش تمرینی نیست و وقتی تمرینی نباشد، نماز واقعی است. وقتی نماز واقعی بخواند، مثلاً یک طلبه ده سیزده ساله اما مقیّد به مسائل و مقیّد به اجتناب از گناه، نتواند امام جماعت واقع شود، وجهی ندارد اما به خاطر آن شهرت، مرحوم سیّد جدا میگویند که بلوغ باید باشد و اما ما میگوییم خوب است به خاطر آن شهرت تا تکلیف نشود، ولو اینکه از نظر علمی اشکالی نداشته باشد، از نظر تقوا اشکال نداشته باشد، خوب است که امام جماعت واقع نشود. علی کل حالٍ ما بلوغ را شرط نمیدانیم.
و اما چیزی که مهمتر از بلوغ است، اینست که این کلمۀ مجنون در همۀ ابواب آمده است. هرکجا میخواهند شرطی برای عبادتی نقل کنند، اول میفرمایند بلوغ و بعد هم میفرمایند عقل. مگر مجنون میتواند نماز بخواند تا اینکه بگوییم اگر بخواهد امام جماعت شود، باید عاقل باشد!
خدا رحمت کند، یک آدم دیوانهای بود اما ملاّ بود و فراموش نکرده بود. نماز نمیخواند و به او میگفتیم چرا نماز نمیخوانی؟ میگفت: «أخذ ما وهب و سقط ما وجب»؛ این را همه میدانند که در هر عبادتی چه فردی و چه اجتماعی، شرطش اینست که عاقل باشد و اگر دیوانه باشد، سالبه به انتفاء موضوع است. یعنی نمیتواند نماز بخواند تا اینکه بگوییم شرط تو اینست که در نماز جماعت عقل داشته باشی.
بله، اگر جنون او جنون ادواری باشد، در وقتی که دیوانه است، نمیشود برای اینکه نمیتواند و در وقتی هم که عاقل است، میتواند؛ برای اینکه از نظر نماز اشکالی ندارد. چه در گفتارش و چه در کردارش میتواند نماز صحیح بخواند. اما همۀ آنها و من جمله مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه»، این جنون ادواری مرا نمیفرمایند. آن هم نه تنها در اینجا بلکه در همۀ احکام، از جمله احکام فردی و اجتماعی. میگویند: يشترط فيه اُمور: البلوغ، والعقل، والايمان.
بلوغ و عقل را نمیپذیریم برای اینکه مسئله سالبه به انتفاء موضوع است. یعنی معلوم است، باید عاقل باشد و الاّ نمیتواند نماز بخواند، مگر همان جنون ادواری.
و اما در ایمان، الآن اختلافی است. اما در روایات هست و روایت صحیحالسند داریم که: «لَا تُصَلِّ إِلَّا خَلْفَ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ»[1]
یعنی باید شیعه باشد. نه تنها فقط مسلمان باشد، بلکه علاوه بر اینکه مسلمان است باید شیعه باشد و اگر بخواهیم به سنّی اقتدا کنیم، جایز نیست.
ما در صورت تقیه مثل وضع فعلی به خاطر وحدت که ما همیشه این وحدت را الحمدلله مراعات کردیم، اما متأسفانه مخالف ما هیچ وقت این وحدت را مراعات نکرد. ما به خاطر وحدت میگوییم نماز خواندن پشت سر اینها خیلی ثواب دارد و حتی در روایت آمده مثل اینکه پشت سر پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نماز بخوانید و این به خاطر قید وحدت است. و اما آیا میتوان به این نماز اکتفا کرد یا نه؟
الان مشهور در میان بزرگان است که میتوان اکتفا کرد و ما دلیلی برای اکتفا پیدا نکردیم و میگوییم حتماً اگر در میان جمعیت مخالف است، باید نماز را بخوانیم و اگر در میانشان نیست، برویم در میانشان و با آنها نماز بخوانیم و اگر ثوابش بیشتر از نماز پشت سر شیعه نباشد، کمتر نیست اما اکتفا به این نماز جایز نیست. یعنی دلیل بر اکتفا نداریم.
مباحثۀ امروز دو سه تا امر مشکل داشت و حل شدن این امور مشکل کار بسیار مشکلی است، لذا چارهای نداریم جز احتیاط. و اما آنچه مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» امروز جلو آمدند، ما به دو سه جای فرمایش مرحوم سیّد اشکال داریم و ظاهراً اشکالهایمان به جاست و مراعات حرف من موافق با احتیاط است.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد
[1]. وسائل الشیعه، ج 8، ص 309، باب 10، ح 2.