أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 17:
الإمام الراتب في المسجد أولى بالإمامة من غيره وإن كان غيره أفضل منه، لكن الأولى له تقديم الإفضل، وكذا صاحب المنزل أولى من غيره المأذون في الصلاة، وإلا فلا يجوز بدون إذنه والأولى أيضاً تقديم الأفضل، وكذا الهاشمي أولى من غيره المساوي له في الصفات.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا کوتاه آمدند. بزرگان راجع به اینکه امام جماعتی مقدم بر امام جماعت باشد، صحبت کردند و حتی تشاح بین ائمۀ جماعت. که اگر اختلاف افتاد بین این دو، چه کسی باید این اختلاف را رفع کند و چطور باید رفع کرد. در نظام ما مرکزی هست به نام مرکز رسیدگی به امور مساجد و این در روایات ما آمده است و در رسالهها هم آمده است و الان هم در جمهوری اسلامی یکی از مراکز شده است.
یک قاعدۀ کلی میتوانیم بگوییم و اینکه امام جماعت معمولاً به مسجد حق پیدا میکند و من جمله همین امامت راتب. کسی که سالها و ماهها در جایی نماز خوانده و اگر دیگری بخواهد به جای او بایستد، اجازه میخواهد و به عبارت دیگر عرفاً این امام راتب حقی به این مسجد پیدا میکند. اگر یک امام جماعتی خودش زمینی را ساخته است و به عبارت دیگر خود مسجد ساخته است و زحمت در این مسجد کشیده است و آن را مرتب و منظم کرده است و الان کسی بخواهد جای او را بگیرد، نمیشود و باید با اجازۀ او باشد. به عبارت دیگر عرفاً حقی به این مسجد پیدا میکند و این حق، حق اولویت نیست که مرحوم سیّد میفرمایند و حتی مرحوم سیّد در اینجا راجع به امام راتب هم قائل به حق نیستند. میفرمایند خوب است امام راتب مقدم باشد بر کسی که مرتب در آن مسجد نماز نمیخواند. لذا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اصلاً حقی در این باره نمیبیند. بنابراین در امام راتبش میفرماید: اولی. مثل اینکه کسی بخواهد در خانۀ کسی نماز بخواند. ایشان میفرماید اولی اینست که اجازه بگیرد. ولی ظاهراً مسئله این نیست که مرحوم سیّد به طور مختصر گفتند و از مسئله رد شدند. و باید بگوییم که امام جماعت گاهی حق به نماز خواندن در مسجد دارد و اگر کسی بخواهد حق او را بگیرد، نمازش باطل است و حق او را ضایع کرده است و این حقوق زیاد است. گفتم فقها به اندازهای این حقوق را اهمیت دادند که رفتند در تشّاح بین دو نفر امام جماعت. او میگوید من باید نماز بخوانم و دیگری هم میگوید من باید نماز بخوانم. و اگر این کلی را بگوییم و از مسئله رد شویم، ردّ مرحوم سیّد است اما به طور مختصر هم یک قاعده است و آن اینست که اگر امام جماعتی حق عرفی و حق شرعی و حق قانونی به مسجدی پیدا کرد، دیگری نمیتواند بدون اجازۀ او در آن مسجد نماز بخواند و این حقوق زیاد است و این اختلافات زیاد است و ظاهراً همۀ این حرفها را میگیرد و آن اینست که امام جماعت گاهی بلکه اگر نگوییم همیشه، حق به مسجد پیدا میکند و اگر بخواهند حق او را بگیرند، نمیشود مگر اینکه قانون و حاکم شرع بگوید این حقی که تو میگویی، نیست و حاکم شرع او را بیرون کند و مانع نماز خواندن او شود.
مسئله 20:
يكره إمامة الأجذم والأبرص والأغلف المعذور في ترك الختان، والمحدود بحد شرعي بعد توبته، ومن يكره المأمومون إمامته، والمتيمّم للمتطهّر، والحائك والحجام والدباغ إلا لأمثالهم، بل الأولى عدم إمامة كل ناقص للكامل، وكل كامل للأكمل.
تقریباً مسئلۀ قبل است و راجع به اجذم و ابرص و أغلف یعنی کسی که ختنه نکرده است، مشهور در میان اصحاب اینست که مکروه هست که امام جماعت شود. اما اگر عمداً ختنه نکرده باشد، حرام است و نمیتواند امام جماعت واقع شود.
مرحوم سیّد «أغلف المعذور فی ترک الختان» را میفرمایند، اما راجع به آنکه معذور نیست و ختنه نکرده است، وضع چیست؛ مسئله را متعرض نمیشوند. درحالی که لازم بود مسئله را متعرض شوند. بعد که پنج چیز در این باره میفرمایند یک قاعدۀ کلی است و آن اینست که اولی اینست که أفضل مقدم بر مفضول است. حال در قانون باشد، واجب است و اگر حق باشد، واجب است. اگر قانونی نباشد و حق هم نباشد، معمولاً امام جماعت سمت الهی است و أفضل مقدم بر فاضل است.
فرمایش مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در مسئلۀ قبل و این مسئله میفرمایند: والأولی. ولی قضیۀ اولویت نیست و به طور کلی گفتند امام جماعت باید عادل باشد و علاوه بر عدالت باید متدین و مشهور به تدین و مشهور به اخلاق باشد. معلوم است این جملۀ مرحوم سیّد در آخر، فاضل مقدم بر مفضول و افضل مقدم بر مفضول است؛ و اما اولویت به طور مطلق نمیشود گفت و خلاصۀ حرف در این دو مسئله اینست که امام جماعت گاهی حق به مسجد پیدا میکند. گفتم این حق گاهی عرفی است و گاهی شرعی و گاهی قانونی است. و علی کل حال اگر حق جلو آمد، مقدم میشود بر کسی که حق ندارد و این اولی نیست. اگر حق دارد و دیگری حق او را ضایع کرد، نماز او باطل است؛ و اما حق نداشته باشد، یک قاعدۀ کلی اینکه باید امام جماعت أفضل از دیگران باشد و معلوم است کسی که سواد او کم است و شهرت او کم است و تدین و اخلاق او کم است و بخواهد امام جماعت شود برای افراد متدین و برای افراد فهیم مشهور در جامعه، جایز نیست.
این خلاصۀ این دو مسئله بود. معمولاً مرحوم سیّد بعد از این مسائل، مسائل دیگر را باید متعرض شوند، اما نمیدانم چه شده که مسائل بعد را گذاشتند برای بعد و مستحبات و مکروهات در نماز جماعت را راجع به امام و یا راجع به مأموم ذکر فرمودند. رسم کتاب نویسی اینست که باید مرحوم سیّد مسائلی که بعد میگوییم، از همین جا بگویند و تمام شود و در آخر کار مستحبات نماز جماعت را و بعد هم مکروهات نماز جماعت را متعرض شوند. اما این کار را نکردند و نمیدانم چرا و علی کل حالٍ مستحبات و مکروهات را جلو انداختند و آن مسائل را بعد متعرض شدند. و این مستحبات و مکروهات، روایت دارد ولو اینکه همۀ روایات از نظر سند اشکال دارد، اما تسامح در ادلّۀ سنن جبران سند میکند؛ لذا این مستحبات و مکروهاتی که مرحوم سیّد در این جا متعرض میشوند، علاوه بر اینکه مشهور در میان اصحاب است، از نظر سند هم با قانون تسامح در ادلّۀ سنن میتوانیم بگوییم که سند درست شده است.
در این باره مرحوم سیّد بدون استدلال مسئله را فرمودند و محشین بر عروه هم امضا کردند و اگر هم امضاء نکرده باشند، با قانون تسامح در ادلّۀ سنن که من گفتم، فرمایشات مرحوم سیّد را هم راجع به مکروهات و هم راجع به مستحبات پذیرفتند.
مرحوم سیّد مستحبات را اول جلو میاندازند و میفرمایند:
فصلٌ في مستحبات الجماعة و مكروهاتها
أما المستحبات فاُمور:
أحدها: أن يقف المأموم عن يمين الإمام إن كان رجلاً واحداً، وخلفه إن كانوا أكثر، ولو كان المأموم امرأة واحدة وقفت خلف الإمام على الجانب الأيمن بحيث يكون سجودها محاذيا لركبة الإمام أو قدمه، ولو كُنّ أزيد وقفن خلفه، ولو كان رجلا واحدا وامرأة واحدة أو أكثر وقف الرجل عن يمين الإمام والإمرأة خلفه، ولو كان رجالا ونساء اصطفوا خلفه واصطفت النساء خلفهم، بل الأحوط مراعاة المذكورات هذا إذا كان الإمام رجلاً، وأما في جماعة النساء فالاولى وقوفهن صفا واحدا أو أزيد من غير أن تبرز إمامهن من بينهن.
همینطور که الان رسم است در مساجد و مسئله را هم میدانند، همینطور هم مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا فرموند.
الثاني: أن يقف الإمام في وسط الصف.
الثالث: أن يكون في الصف الأول أهل الفضل ممن له مزية في العلم والكمال والعقل والورع والتقوى، وأن يكون يمينه لافضلهم في الصف الأول فإنه أفضل الصفوف.
الرابع: الوقوف في القرب من الإمام.
الخامس: الوقوف في ميامن الصفوف فإنها أفضل من مياسرها، هذا في غير صلاة الجنازة، وأما فيها فأفضل الصفوف آخرها.
السادس: إقامة الصفوف واعتدالها وسد الفرج الواقعة فيها والمحاذاة بين المناكب.
السابع : تقارب الصفوف بعضها من بعض بأن لا يكون ما بينها أزيد من مقدار مسقط جسد الانسان إذا سجد.
الثامن: أن يصلي الإمام بصلاة أضعف من خلفه بأن لا يطيل في أفعال الصلاة من القنوت والركوع والسجود إلا إذا علم حب التطويل من جميع المأمومين.
التاسع: أن يشتغل المأموم المسبوق بتمجيد الله تعالى بالتسبيح والتهليل والتحميد والثناء إذا أكمل القراءة قبل ركوع الإمام، ويبقي آية من قراءته ليركع بها.
العاشر: أن لا يقوم الإمام من مقامه بعد التسليم بل يبقى على هيئة المصلي حتى يتم من خلفه صلاته من المسبوقين أو الحاضرين لو كان الإمام مسافراً، بل هو الأحوط، ويستحب له أن يستنيب من يتم بهم الصلاة عند مفارقته لهم، ويكره استنابة المسبوق بركعة أو أزيد، بل الأولى عدم استنابة من لم يشهد الإقامة.
الحادي عشر: أن يسمع الإمام من خلفه القراءة الجهرية والأذكار ما لم يبلغ العلو المفرط.
الثاني عشر أن يطيل ركوعه إذا أحس بدخول شخص ضعف ما كان يركع انتظارا للداخلين ثم يرفع رأسه وإن أحس بداخل.
الثالث عشر: أن يقول المأموم عند فراغ الإمام من الفاتحة : «الحمد لله رب العالمين».
الرابع عشر: قيام المأمومين عند قول المؤذن «قد قامت الصلاة».
اینها مستحباتی است که ایشان ذکر فرمودند. مستحبات دیگری هم هست و همه پذیرفته شده است. متدینین و مسئله دانها در نماز جماعت مراعات میکنند و گفتم تسامح در ادلّۀ سنن میگوید درست است.
وأما المكروهات فاُمور أيضاً.
أحدها: وقوف المأموم وحده في صف وحده مع وجود موضع في الصفوف، ومع امتلائها فليقف آخر الصفوف أو حذاء الإمام.
الثاني: التنفّل بعد قول المؤذن : «قد قامت الصلاة» بل عند الشروع في الإقامة.
الثالث: أن يخص الإمام نفسه بالدعاء إذا اخترع الدعاء من عند نفسه، وأما إذا قرأ بعض الإدعية المأثورة فلا.
الرابع: التكلم بعد قول المؤذن : «قد قامت الصلاة» بل يكره في غير الجماعة أيضاً كما مر إلا أن الكراهة فيها أشد إلا أن يكون المأمومون اجتمعوا من شتى وليس لهم إمام فلا بأس أن يقول بعضهم لبعض: تقدم يا فلان.
الخامس: إسماع المأموم الإمام ما يقوله بعضاً أو كلاً.
السادس: ائتمام الحاضر بالمسافر والعكس مع اختلاف صلاتهما قصراً وتماماً، وأما مع عدم الاختلاف كالائتمام في الصبح والمغرب فلا كراهة، وكذا في غيرهما أيضاً مع عدم الاختلاف كما لو ائتم القاضي بالمؤدي أو العكس، وكما في مواطن التخيير إذا اختار المسافر التمام، ولا يلحق نقصان الفرضين بغير القصر والتمام بهما في الكراهة كما إذا ائتم الصبح بالظهر أو المغرب أو بالعشاء أو بالعكس.
نمیدانم چه شده که راجع به مستحبات ده پانزده تا فرمودند و راجع به مکروهات هم باید ده پانزده مورد فرموده باشند و رسالهها هم آمده و ایشان اکتفا کردند به این چند مورد.
این شش مورد راجع به مکروهات است و مکروهات در نماز جماعت زیاد است و نمیدانم چه شده که ایشان به شش مورد اکتفا کرده اما علی کل حالٍ مستحبات و مکروهات، همه صحیح است به قاعدۀ تسامح در ادلّۀ سنن.
مستحبات و مکروهات تمام شد و باید نماز جماعت تمام شده باشد اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» چند مسئلۀ دیگر هم راجع به جماعت فرمودند.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد