اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم
بسم اللَّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يَسِّرلى امرى و احْلل عقدة من لسانى
يفقهوا قولى.
مصيبت كرمان كه مصيبت بسيار
بزرگ است به همه شما تسليت مىگويم از طرف شما به حضرت ولى عصر
عجلاللَّهتعالىفرجهالشريف تسليت مىگويم كه مىدانيم آقا امام زمان الان خيلى
ناراحت هستند.
حالا يك حرف در اين كه همه ما
مصيبت زده هستيم، بايد هم باشيم و يك حرف هم اين كه بايد به هر اندازه كه مىشود
به اينها كمك كرد، كمك كرد. اينها الان احتياج به يك بلوز كهنه دارند چه رسد به
لباسهاى خوب و وضع الان خيلى مشكل است راستى انسان فكرش را بكند؛ ديشب چه گذشت
براى اينها كه زنده بودند؟ بعضىهايشان خانوادههايشان را از دست دادهاند، خانه و
زندگى خود را از دست دادهاند و خودشان اگر به آنها ملحق شده بودند از نظر آنها
خيلى بهتر بود خيلى خوب بود ولى از همه اينها بدتر اين كه ديشب در اين سرما - آنجا
هوا سرد است - اگر سردتر از اينجا نباشد گرمتر نيست - نه برقى، نه گازى، نه چراغى.
بنابراين تقاضا دارم از شما تبليغ كنيد واجب است ، لازم است، به هر اندازه كه بشود
به اينها كمك كنيم بايد بكنيم و البته كميته امداد مهيا است براى اين كار، امينتر
از همه جاها است. اما اگر خودتان هم بتوانيد مستقيماً تشكيل گروهى بدهيد، برويد
آنجا، من تقاضا دارم علاوه بر اين كه متأثر هستيد و بايد باشيد، به هر اندازه كه
مىشود كمك كنيد، كمك كنيد.
يك مطلب ديگر هم كه دردآور است
اين است كه قرآن مىگويد اين مصائب زير سر خودتان »و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت
ايديكم«(16) اگر ما اقتصاد اسلام را پياده كنيم نبايد اين صحنهها را داشته باشيم،
شما الان ببينيد ژاپن هر روز زلزله مىآيد، زلزلههايش هم خيلى هايش از اين بالاتر
است، كمتر است اما خرابى ندارد و اصلاً من شنيدهام زلزله براى اينها يك تفريح است
خب اگر ما اقتصاد اسلام را پياده مىكرديم چرا بايد خانههاى خشت و گلى، اين
خانههاى غريب و عجيب براى اين دهاتىها و براى اين شهرىها باشد؟
سيل يكى از نعمتهاى بزرگ خداست
چرا بايد خرابى داشته باشد؟ زمينخوارها زمين را مىخورند، بعد هم سد درستكنها،
سدّ درست نمىكنند، سيل مىآيد تخريب مىكند. سيل بايد جمع بشود يك جا مفيد باشد و
اين جمله قرآن را فراموش نكنيد. »و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم«
اگر اقتصاد اسلام پياده بشود -
نمىكنيد اين جورها مىشود - اين دردهاى غريب و عجيب، اين مصائب بزرگ براى ما جلو
نمىآيد.
حالا على كل حال اينها همه درد
است و به هر اندازهاى كه مىتوانيد تقاضا دارم به اينها كمك بكنيد، لااقل دعا،
راز و نياز با خدا، خدا كارشان را اصلاح كند، خدا اين مريضها را شفا بدهد، اينها
يكى و هزار تا و دو هزار و اينها نيست و به من گفتهاند كه 70 درصد همين جور كه
تخريب داشتيم كشته و مجروح داريم و 300 200 هزار نفر زير اين زلزله بودهاند -
انشاءاللَّه دروغ است - اگر اين باشد 200 هزار نفر كشته و مجروح دارد. بنابراين
انشاءاللَّه دروغ است، انشاءاللَّه هوچىبازى است اما كشته خيلى هست، مجروح خيلى
هست و بىخانمان همه آنها هستند و محتاج، حتى محتاج يك پتو، محتاج يك ژاكت، و ما
مسلم از غم ديگران كه بىغم نيستيم اما بايد از نظر عمل هم در اين كار كوشا باشيم.
مسئله 17):11)
مسئله ما رسيد به مسئله 11، اين
مسئله يك مقدار مشكل است توجه به آن بفرماييد »الحادية عشر: اذا كان للاجير على
العمل خيار الفسخ« عمله آمد، كار مىكند براى شما اما چون كه مثلاً حالش خوب نيست
و مىترسد نتواند اين كار را تمام بكند خيار فسخ مىگذارد. مىفرمايند:
»فان فسخ قبل الشروع فيه فلا
اشكال« هنوز سر كار نرفته پشيمان مىشود فسخ مىكند خب معلوم است مىتواند فسخ
بكند، نه بستانكار است، نه بدهكار.
»و ان كان بعده استحق اجرة
المثل« اين را اگر بخواهيم فرض كنيم بايد در خيار غبن فرض كنيم، اين آقا اجير شده
براى يك كسى كه مثلاً روزى دو، سه تومان بگيرد حالا كار كرد ديد كه عمله روزى پنج
تومان است خب اين الان خيار غبن دارد خب خيار غبن دارد معامله را مىتواند فسخ
بكند فسخ كردن معامله يعنى اجاره كلا اجاره. خواه ناخواه اين اجرةالمثل اين كه 5
تومان است ولو اين كه مورد اجاره 3 تومان بود، اجرةالمثل را الان مستأجر مىگيرد
اين هم معلوم است »و ان كان بعده« يعنى بعد از عمل »استحق اجرةالمثل«
سه صورت دارد: يكى قبل از عمل،
يكى بعد از عمل، يكى فى اثناء العمل كه هر سه تا را مرحوم سيد فرمودهاند
»و ان كان فى اثنائه« مثل اين
كه 4 ساعت كار كرد، حالش بهم خورد، حالا فسخ مىكند »و ان كان فى اثنائه استحق
بمقدار ما اتى به من المسمى او المثل على الوجهين المتقدمين« اگر يادتان باشد در
مسئله 10 گفتند كه مورد اجاره يك دفعه نتيجه است، يك دفعه خود عمل من حيث المجموع
اما عام استغراقى نه عام مجموعى، يعنى مثلاً 8 ساعت كار مىكند به 8 تومان، هر
ساعتى 1 تومان يك دفعه اين جور است. يك دفعه اين اجير شده براى اين كه اين چاه را
بكند نه اين كه يك متر اگر بكند يك متر را حساب كنند، دو متر اگر بكند دو متر را
حساب كنند، نتيجه عمل مورد اجاره واقع شده كه سابقاً گفتند مىفرمايد كه »و ان كان
فى اثنائه استحق بمقدار ما اتى به من المسمى او المثل على الوجهين المتقدمين« اين
راجع به آن عام جميعىاش خيلى خوب است و آن اين است كه هر ساعتى 1000 تومان، 4
ساعت كار كرده، حالا فسخ مىكند حالا كه فسخ كرد آن 4 هزار تومان مىگيرد چون كه
مورد اجاره على عام استغراقى بوده، على عام جميعى بوده و امّا اگر نتيجه عمل باشد،
ساعت اوّل و دوم و سوم مناط نيست بلكه تحويل دادن چاه مناط است خب اين در وسط روز
مثلاً دو متر، سه متر ، چاه را كنده معامله را فسخ بكند مىفرمايد اجرة المثل
دارد، اجرةالمثل يعنى چه؟ يعنى آن سه ساعت را حساب مىكنند عرفاً - ولو مورد اجاره
هم نيست - ببينند عرف چه مىگويد راجع به اين آن 3 ساعت را پول مىگيرد. اشكالى كه
توى مسئله هست اين است كه اين 3 ساعت خب نه مورد اجاره بوده، چون اجاره نتيجه بوده
و اين نتيجه را نتوانست تحويل بدهد، فسخ كرد بايد اصلاً چيزى بستانكار نباشد و
خيار فسخ مىگويد كه چاه را لازم نيست بكنى اين خيار فسخ است و اما آن دو، سه متر
را بايد بگيرى ظاهراً وجهى ندارد. اگر بخواهيد وجهى برايش درست بكنيد بايد عام
جميعى باشد، بگويد اين چاه هر مترى 1000 تومان حالا 4 متر كند، اگر خيار نداشت
نمىتوانست فسخ بكند اما خيار دارد حالا فسخ مىكند خب به اندازه 4 متر بايد اجرت
بگيرد. و امّا اگر نتيجه باشد خب مورد اجاره نتيجه است يعنى چاه را بايد تحويل
بدهد اين خيار فسخ دارد مىتواند چاه را تحويل ندهد، وقتى مىتواند چاه را تحويل
ندهد خب 4 متر كنده، تحويل هم نمىدهد، فسخ مىكند معامله را مىگويند استحق
اجرةالمثل. به چه دليل؟
اگر يادتان باشد ديروز در آن
مسئله 10 مىفرمود: »اذا آجر ليوصل مكتوبه الى بلد كذا الى زيد مثلاً فى مدة معينه
فحصل مانع فى اثناء الطريق او بعد الوصل الى البلد« روز جمعه اين نامه را بايد بود
برساند،نتوانست برساند فرمودند كه فان كان المستأجر عليه الايصال و كان طى الطريق
مقدمة لم يستحق شيئاً«
اينجا هم همين طور است براى اين
كه مورد اجاره چاه است، اين چاه را نمىتواند تحويل بدهد، يا خيار دارد و اعمال
خيار مىكند، آنجا كه مانع داشته باشد خب كسى نمىتواند به او بگويد چرا چاه را
تمام نكردى، آنجا هم كه خيار دارد نمىتوانند بگويند چرا چاه را تمام نكردى، خب
مسلم خيار دارد يا مانع دارد ديگر الزام به اين كه چرا نامه را نرساندى، مىگويد
نمىخواستم برسانم. اما حالا نامه را نرسانده بگوييم اين راه را كه رفته اجرةالمثل
بگيرد معنا ندارد.
بنابراين نمىدانم مراد مرحوم
سيد چيست؟ خودشان توجه دارند، مىفرمايند كه »و ان كان فى اثنائه استحق بمقدار ما
اتى به من المسمى او المثل على الوجهين المتقدمين« كه على سبيل عام استغراقى يا
عام مجموعى، كه گفتند اگر على سبيل عام استغراقى باشد گفتند يستحق شيئاً براى اين
كه گفته چاه را مترى 1000 تومان مىكنم حالا 4 متر كنده خب بايد 4000 تومان بگيرد.
امّا يك دفعه مىگويد چاه
مىكَنم، مىگويد اين چاه را 15 متر تحويل بده، خب حالا مانع جلو آمد يا اين كه
اعمال خيار كرد در آن مانعش ممكن است يك كسى بگويد فعل مسلمان محترم است كه ما در
آن مباحثه گفتيم فعل مسلمان اينجاها كه محترم نيست براى اين كه بالاخره بايد فعل
مسلمان را درستش بكنيم به قاعدهاى كه براى ديگرى كار كرده باشد اينجا تلف شده،
لذا مخصوصاً حالا در مسئله ما اعمال خيار كرده خود به خود اقدام كرده، وقتى خود
بخود اقدام كرده باشد چرا يستحق اجرةالمثل؟ بايد گفته باشند كه اجرةالمثل دارد على
عام استغراقى بلكه اجرةالمثل هم نيست، اجرةالمسمى، اما اگر آن نتيجه عمل باشد، نه
اجرةالمسمى دارد نه اجرةالمثل.
»الا اذا كان المستأجر عليه
المجموع من حيث المجموع« قسم سوم. در مسئله 10 اگر يادتان باشد سه وجه فرض كردند:
يكى نتيجة العمل مورد اجاره باشد، يكى عمل مورد اجاره باشد على سبيل عام استغراقى
يا عام مجموعى، عام مجموعى را در مسئله 10 با آن نتيجه يك جور حساب كردند فرمودند
براى اين كه عام مجموعى است، يك چاه 15 مترى بايد تحويل بدهد و اين مجموع من حيث
المجموع دخالت دارد، نتوانسته است، لم يستحق شيئاً، و اگر عام استغراقى باشد به هر
اندازه كه چاه مىكند به همان اندازه هم اگر مانعى توى كار آمد اجرةالمثل آمد، اگر
مانع توى كار نيامد و اعمال خيار كرد باز هم اجرةالمثل دارد، بلكه اجرةالمسمى براى
اين كه قسمت شده اين 20 متر به متر اول و دوم و سوم و چهارم، پس اين در حقيقت اين
جورى است كه مىگويد هر مترى 1000 تومان حالا 4 متر كنده اجرةالمسمى 4000 تومان
است، اجرةالمثل هم ديگر نيست اجرةالمسمى است.
آن مسئله 10 خيلى عالى بود و
جلو رفتيم اما اينجا همان مسئله هست ولى در عام نتيجهاى كه رسيدند گفتند
اجرةالمثل بايد بدهد.
حالا مجموعش را ببينيد
مىفرمايد »الا اذا كان المستأجر عليه المجموع من حيث المجموع فلا يستحق شيئاً« با
نتيجه چه فرقى مىكند؟ بلكه آن نتيجه العمل بيشتر لا يستحق شيئاً حالا شما
بفرماييد كه اين چاه كندن 3 صورت دارد: يك دفعه مىگويد آقا اين چاه را 15 متر
بكن، 15 هزار تومان به تو مىدهم و چاه تحويل بده، چاه را تحويل بده 15 هزار تومان
بگير اين نتيجةالعمل است. يك دفعه مىگويد 15 متر من حيث المجموع، آن 15 متر دخالت
دارد خب باز هم عام مجموعى مىشود، يك ، يك هيچ فايدهاى ندارد مثل اكرم مجموع
العلماء كه شما اگر 4 تا عالم را اكرام بكنى فايدهاى ندارد بايد همه، همه باشد
اينجا هم بايد همه، همه باشد، بله يك صورتش عام استغراقى است مىگويد اكرم كل عالم
شما اگر 10 تا عالم اكرام كنى به اندازه آن 10 عالم مثاب هستى، آنرا مخالفت كردى
معاقب هستى، ما نحن فيه هم همين طور است اگر گفت كه اين عام استغراقى يعنى هر مترى
1000 تومان خب 4 متر كند بايد 4000 تومان بگيرد و اما اگر گفت چاه بكن يا مجموع من
حيث المجموع 15 متر كه مجموع دخالت داشته باشد اگر مانعى جلو آمد لم يستحق شيئاً،
اگر هم اعمال خيار كرد لايستحق شيئاً. اما مرحوم سيد راجع به آن نتيجه مىفرمايد
كه يستحق اجرةالمثل، راجع به مجموع عام مجموعى مىگويند لا يستحق شيئاً! نمىدانم
چه شده؟
»و ان كان العمل مما يجب اتمامه
بعد الشروع فيه« فقهاء اين مسئله را در حج بذلى عنوان كردهاند كه اگر يك كسى پول
بدهد، خرج و مخارج بدهد براى كس ديگرى، حج براى او واجب مىشود حالا ولو آن شرايط
حجةالاسلام را هم ندارد اما همين مقدار كه مىگويد بيا توى كاروان ما، من مىبرم و
بر مىگردانم، اين فقير هم باشد بايد نيت وجوب بكند، به آن مىگوييم حج بذلى، حالا
اگر در وسط حج از او عصبانى شد كه زياد هم اتفاق مىافتد، اين آدم نابابى درآمد خب
اين آيا مىتواند به او بگويد برو گم شو در وسط عمل؟ گفتند نه، چرا نه؟ گفتند براى
اين كه اين بايد حج را تمام بكند و چون يجب عليه كه حج را تمام بكند، مانع شرعى
مثل مانع عقلى است معنا ندارد بگويد برو گم شو، بايد اعمالش را بجا بياورد وقتى
اعمالش را بجا آورد و رساندش به مقصود و رساندش به شهر آن وقت ديگر عمل تمام شده،
در حج بذلى فقهاء اين جور فرمودهاند. شايد هم يك شهرت يا يك اجماع به سزايى روى
آن هست حالا ما نحن فيه هم همين است. گفته است كه يك نماز ليلة الدفن يا يك نماز
صبح براى پدر من بخوان حالا اين نماز را شروع كرد و خيار هم دارد خيار دارد كه اين
نخواهد، بگويد نه، يا خودش يا آن كسى كه مستأجر است حالا اين نماز را شروع كرد،
حالش را نداشت آيا حالا مىتواند اين نماز را فسخ بكند؟ خب اگر فسخ كرد چه؟ ديگر
بايد نماز را بشكند مرحوم سيد مىفرمايد نه، نمىتواند براى اين كه اين مثل آنجاست
كه بايد بعد از عمل فسخ بكند، مثل اين كه 2 ركعت نماز خوانده مثلاً به 10 تومان
حالا در وسط عمل مىبيند اين نماز 100 تومان قيمت آن است. خب صبر مىكند، نماز را
مىخواند وقتى نماز تمام شد خيار غبن دارد معامله را فسخ مىكند معامله كه فسخ شد
مورد اجاره 50 تومان است اين 100 تومان مىگيرد كه وسط عمل را مىبرندش به بعد از
عمل مثل همان حج بذلى كه وسط عمل را مىبرندش آخر عمل، مىفرمايند چون كه مانع
شرعى هست نمىتواند اين نماز را بشكند يا اين حج را بايد تمام بكند پس اگر بخواهد
اعمال خيار بكند بعد از نماز بايد بكند، بعد از حج بايد بكند »و ان كان العمل مما
يجب اتمامه بعد الشروع فيه كما فى الصلاة بناءً على حرمة قطعها« اين جمله ايشان يك
اختلافى است كه آيا نماز واجب را مىشود بشكنيم يا نه؟ بعضىها گفتهاند نه، چه
نماز مستحب باشد، چه نماز واجب باشد نمىشود نماز را شكست، بعضيها گفتهاند مستحب
را مىشود، واجب را نمىشود،
بعضىها گفتهاند اگر داعى
عقلايى باشد مىشود ديگر هر چه باشد، از همين جهت هم حتى رساندهاند به آنجا كه در
مىزنند و اين مىتواند نماز را بشكند و برود ببيند كيست حتى اين قدر پايين
آمدهاند. براى خاطر اين كه دليل لفظى نداريم مىگويند اجماع است، و اجماع قدر
متيقن است، قدر متيقن آنجا است كه داعى عقلايى بر شكستن نباشد. حرمت قطع.
»و الحج بناءً على وجوب اتمامه«
اين را نمىدانم مرادشان چيست؟ چون كه در باب حج ديگر آن را نمىشود شكست و در
نماز اگر ما دليل داشته باشيم يا دليل نداشته باشيم و بشود بشكنيم، اما در حج اگر
كسى محرم شد ديگر بايد حجّش را تمام بكند حالا اين جمله »بناءً على وجوب اتمامه«
مرادشان اين است كه مثلاً - بعضىها هم گفتهاند - مىشود حج را شكست، على الظاهر
نداريم، دليل نداريم بلكه دليل به عكس داريم »والحج بناءً على وجوب اتمامه فهل هو
كما هو اذا فسخ بعد العمل اولا« اين آيا صورت دوم است كه گفتيم اگر در اثناء فسخ
كرد اجرةالمسمى دارد، اجرةالمثل دارد آيا اين هم اين جور است؟ يا نه بعد از عمل
است كه مسلم اجرةالمثل دارد و بايد صبر كند عمل تمام بشود آن وقت فسخ بكند. »فهل
هو كما اذا فسخ فعد العمل اولاً و جهان او جههما الاول« و درست هم هست اين كه مانع
شرعى كمانع عقلى پس در وسط چون نمىتواند فسخ بكند، نمىتواند نماز را بشكند پس
اگر بخواهد اعمال خيار بكند، مستأجر، موجر بايد بعد از عمل باشد.
»هذا اذا كان الخيار فوريّاً
كما فى خيار الغبن ان ظهر كونه مغبوناً فى اثناء العمل و قلنا ان الاتمام مناف
للفورية و الافله ان لا يفسخ الا بعد الاتمام« اين يك مسئله خوبى است و آن اين است
كه اين چيزهايى كه فورياست، مثلاً سجده قرآن را خواند خب فوراً بايد سجده كند يا
فهميد مغبون است فوراً بايد اعمال خيار بكند اين چه فورى است؟ مرحوم سيد مثل اينجا
مىخواهند فورى عقلى درست كنند حتى بعد از نمار و در وسط نماز ولى على الظاهر تمام
فورها، فور عرفى است لذا در خيار غبن مثلاً شب ساعت 12 فهميد كه مغبون شده خب
مىگويد صبر مىكنيم فردا مىرويم بازار، مىرويم درب مغازهاش مىگوييم آقا مغبون
شدهايم مىخواهيم معامله را بهم بزنيم، خب اين خيار فورى است ديگر، اعمال فورى
است و ما بگوييم كه همان 12 شب بايد برود و درب خانه او را بزند و بگويد من اعمال
خيار كردهام من معامله را فسخ كردهام علىالظاهر اين عرفپسند نباشد. يا آن سجده
مثلاً - عوام مردم اين جورى هستند مهر را مهيا مىكند و خودش هم مهيا مىشود تا
اين كه آيه سجده را خودش يا ديگران بخواند، فوراً سجده بكند، اين فورى نه، حالا
اگر مثلاً آيه شريفه را خواند و خب بلند شد رفت آن طرفتر و مهر تهيه كرد اينها
ضرر به فوريت نمىزند همه اين فورها چه در باب معاملات، چه در باب عبادات اينها
فور عرفى است لذا اينجا بايد بگوييم حتماً اگر در وسط نماز اعمال خيار نكرد و بعد
از نماز اعمال خيار كرد طورى نيست چرا؟ براى اين كه به فور ضرر نمىزند لذا لازم
نيست كه نماز را بشكند صبر مىكند، نماز را تمام مىكند، بعد از نماز خيار غبن
دارد، اعمال خيار غبن مىكند. »هذا اذا كان الخيار فورياً كما فى خيار الغبن ان
ظهر كونه مغبوناً فى اثناء العمل و قلنا ان الاتمام منافياً للفورية و الافله ان
لا يفسخ الا بعد الاتمام و كذا الحال اذا كان الخيار للمستأجر« يعنى هذا كله راجع
به اين كه اجير، موجر خيار داشته باشد و اما اگر مستأجر خيار داشت دو دفعه شروع
مىكنند در حاليكه آن مسئله 10، مسئله 11 را نيز در بر دارد. مسئله 10 كه خوانديم
همين مسئله امروز را در بر دارد، فرق بين موجر و مستأجر، آنجا راجع به مستأجر صحبت
كردند اما دو دفعه نمىدانم چه جورى است، از سر مىگيرند و علىالظاهر اين سه،
چهار تا مسئله تكرار شده تكرارى است كه هيچ نتيجه از آن نمىتوانيم بگيريم حالا
اين تذكر را من در آن مباحثه قبلى روز چهارشنبه دادم اينجا هم مىدهم براى اين كه
شما يك مطالعه دقيقى بكنيد ببينيد كه چرا اين دو، سه تا مسئله پشت سر هم تكرار شد،
على الظاهر تكرار است حالا مسئله بعد ما الثانية عشر انشاءاللَّه براى فردا.
و صلى اللَّه على محمّد و آل
محمّد.
----------------------------------------------------
16) سوره شورى، آيه 30.
17) عروة الوثقى، ج 2، ص 451.