جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: جلسۀ چهارم
    موضوع درس:
    شماره درس: 58
    تاريخ درس: ۱۳۰۰/۱/۱

    متن درس:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَ المُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

     

    هفته گذشته بحثی را عنوان کردم که بحث مهمی بود و این بود که بزرگان قضا و قدر را به دو قسم منقسم کردند. قضا و قدر حتمی و قضا و قدر غیرحتمی و تعلیقی؛ و هفته گذشته گفتم نود درصد به بالا قضا و قدرها تعلیقی است و نه حتمی. و معنای قضا و قدر تعلیقی و غیر حتمی اینست که سرنوشت انسان دست خود انسان است. انسان است که می‌تواند سعادت دنیا و آخرت را برای خود تأمین کند. و انسان است که می‌تواند شقاوت دنیا و آخرت را برای خود تأمین کند. انسان است که می‌تواند عاقبت‌به‌خیر شود و انسان است که می‌تواند عاقبت‌به‌شر شود. و گفتم بیش از صد آیه در قرآن هست که سرنوشت انسان‌ها را تعیین می‌کند، و سرنوشت انسان‌ها را به دست خود انسان‌ها می‌دهد و اینکه پروردگار عالم در ازل می‌دانسته است که این سعادتمند می‌شود با ارادۀ خودش و با فعالیت خودش و پروردگار عالم در ازل می‌دانسته است که این عاقبت‌به‌شرّ می‌شود به واسطۀ اعمال ناپاکش و به واسطۀ اعمال شرّش. لذا با این عینکی که دادم اگر برویم در قرآن، می‌بینیم که سرنوشت انسان‌ها و قضا و قدر انسان‌ها دست خود انسان‌هاست. اینطور نیست که قضا و قدر حتمی باشد. البته گاهی قضا و قدرها حتمی است که فی الجمله درباره‌اش صحبت کردم و آن را از الطاف خفیۀ خدا دانستیم، اما این سرنوشت و قضا و قدر کم است، و آنچه از نظر قرآن فراوان است، قضا و قدر غیرحتمی و قضا و قدر تعلیقی و قضا و قدریست که دست خود انسان است:

    «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[1][1]

    و آیات قرآن در این باره یک تنبّه برای ماست. شب‌های گذشته در این باره صحبت کردم که مقام رضا و تسلیم خوب است و پیدا کردن آن مشکل است اما آنچه باید نباشد، گله داشتن از خداست. کفر است که انسان خود جهنمی شود و خود بدبخت در این دنیا شود و بعد تقصیر خدا بگذارد. این خیلی بی‌وفایی است و به قول قرآن کفر عملی است. لذا می‌گفتم اگر مقام رضا و تسلیم ندارید، لاأقل گله از خدا نداشته باشید. اگر می‌توانی تفسیر کن که این شقاوت تو از کجا پیدا شده است. اگر هم نعمت است، مغرور نشو و ببین این نعمت از کجا پیدا شده است. یک تنبّه و تفحص در قرآن به ما می‌گوید سرنوشت انسان دست خود انسان است. انسان است که می‌تواند با تلاش و کوشش و با ریاضت‌ها، خود را به مرتبۀ بالا برساند. برسد به آنجا که خدا درباره‌اش بگوید: «أَعْظَمُ‏ حُرْمَةً مِنَ‏ الْكَعْبَةِ»[2][2]، بالاتر از کعبه تو هستی. بگوید «أعظم حرمة من الملک المقرّب»[3][3] بالاتر از جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حَملۀ عرش، تو هستی. می‌رسی به آنجا که همان حَمَلۀ عرش با آن همه مقامشان افتخار پیدا می‌کنند که کمک کار تو شوند. برسی به آنجا که مثل جبرئیل افتخار کند کمک کار توست. اما اگر در راه نیفتی و شقاوت را انتخاب کنی، آنگاه می‌رسی به آنجا که «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»[4][4] به قول قرآن می‌رسی به آنجا که از سگ بدتر و از الاغ بدتر، این انسان است.

    «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ»[5][5]

    «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً»[6][6]

    رسیدن به آن مقام دست خود انسان است و رسیدن به مقام پست هم دست خود انسان است. تلاش و کوشش و حرکت به سوی کمال و بالاخره افتادن در راه مستقیم، آن مقامی است که به جز خدا نداند. رسد آدمی به جایی که به جز خدا نداند.

    اما انتخاب راه کج و نیفتادن در راه مستقیم، لحظه به لحظه انحراف است و انحراف او جهنم می‌شود. اگر در آخرت بهشت هست و آن مقام‌ها، این دست خود انسان است و اگر جهنم است و آن نقمت‌ها و بدبختی‌ها، باز دست خود انسان است. حتی آیات فراوانی راجع به دنیای انسان هست. انسان با تلاش و کوشش می‌تواند عاقبت‌به‌خیر شود. عاقبت به‌خیر به سه معنا؛ می‌تواند ذلت بعد از عزت پیدا نکند، بلکه هر روز رو به عزت باشد. عاقبت به‌خیری به این معنا که دست عنایت خدا روی سر او باشد و انحراف پیدا نکند. عاقبت به‌خیری به این معنا که دم مرگ خدمت امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» با یک سرفرازی او به او نگاه تا بالاخره روح مقدس او را با اذن امیر المومنین مثل گلی که بو کند این طور روح از بدن او جدا می شود.

    این عاقبت‌به‌خیری به معنای اوّل و دوّم و سوّم، دست خود انسان است. و امّا می‌تواند عاقبت‌به‌شر شود و ذلّت بعد عزت ببیند و گاهی ذلّت بعد عزّتش هم خیلی پست و بالاست. می‌تواند با تلاش و کوشش و انتخاب رفیق بد و انتخاب راه بد برسد به آنجا که العیاذبالله دشمن اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» شود و مثلاً یک داعشی شود و برسد به آنجا که دم مرگ امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» را به صورت دشمن ببیند و بالاخره با دشمنی امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» از دنیا برود. نه جبری در کار است، که در ماه مبارک رمضان دربارۀ جبر و تفویض صحبت کردم. پس نه قضا و قدر حتمی در کار است که این چند جلسه دربارۀ آن صحبت کردم. گاهی قضا و قدرها از الطاف خفیه خداست، اما بسیار کم است و برای عموم مردم کمتر است و آنچه برای عموم مردم است، اینست که سرنوشت انسان دست خود انسان است و اگر در تاریخ برویم همین را می‌بینیم که تاریخ هم به ما می‌گوید سرنوشت انسان دست خود انسان است. اگر خوب باشد با تلاش و کوشش خود و البته وقتی خوب شد پرورگار عالم هم به او کمک می‌کند:

    «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ»[7][7]

    آنگاه عاقبت‌به‌خیر می‌شود و با اهل‌بیت محشور می‌شود و اما اگر تلاش و کوشش او در کارهای بد و فسق و فجور باشد، خدا او را به بدبختی هُل نمی‌دهد، اما دست عنایتش را از سرش برمی‌دارد. گاهی قرآن می‌فرماید: «يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ»[8][8] مرحوم طبرسی در مجمع‌البیان و خیلی‌ها همین‌طور معنا کرده‌اند که پروردگار عالم گمراه کننده نیست، بلکه پروردگار عالم هدایت‌گر است و سه پیغمبر در درون ما خلق کرده است. پروردگار عالم صد و بیست و چهار هزار پیغمبر دارد و اگر با اوصیا حساب کنیم، میلیون‌ها پیامبرِ برون فرستاده است برای اینکه ما به راه راست هدایت شویم و برسیم به جایی که به جز خدا نداند. برسیم به جایی که نماز ما یک مکالمه با خدا و یک معاشقه با خدا باشد. لذا خدا هادی است و مضلّ نیست، پس این مضلّ در قرآن یعنی چه؟! به قول مرحوم طبرسی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گاهی انسان خودش را در معرض هدایت می‌آورد و خدا به او توفیق عنایت می‌کند و خدا به او کمک می‌کند و آن کمک خدا خیلی بالاست. اما گاهی این زیر نظر عنایت خدا نمی‌آید، بلکه زیر نظر عنایت شیطان درون و شیطان برون و شیطان انسی و شیطان جنی می‌رود و وقتی نشد، پروردگار عالم دست عنایتش را از روی سرش برمی‌دارد.[9][9] مضلّ نیست بلکه خدا کمکش نمی‌کند و این سرنوشت دست خودش است و برای این کمک نمی‌کند که قابلیت برای هدایت ندارد. مرحوم طبرسی در مجمع البیان مثالی می‌زند که مثال خوبی است و می‌گوید در سر کوه شما سنگی را گرفته‌اید و این سنگ مرتب می‌خواهد پرت شود و اگر آن را رها کنید این سنگ از دامنۀ کوه روی زمین می‌آید و ذره ذره می‌شود و شما این سنگ را نگاه می‌دارید، اما گاهی لجاجت می‌کند و از قدرت شما بیرون می‌رود. آن را رها می‌کنید و همین مقدار که آن را رها کردید، سنگ ذره ذره می‌آید تا به زمین برسد و از آن سنگ چیزی باقی نماند مگر یک مشت خاک. لذا پروردگار عالم هدایت‌گر است، با آن پیامبرهای درون و پیامبرهای برون و با دست عنایت خود. این «اللّهم وفقنا لما تحبّ و ترضی» را زیاد بخوانید. خدا به ما توفیق عنایت کند یعنی دست عنایت خدا روی سر ما باشد. مواظب باشیم کاری نکنیم که لیاقت هدایت نباشد و آنگاه ضلالت است. خدا مضلّ نیست و در حقیقت باز مائیم که مضلّ برای خود هستیم. هدایتش از خداست اما ضلالتش اصلاً و ابداً مربوط به خدا نمی‌شود، مربوط به خود ماست که در مقابل خدا ایستادگی می‌کنیم. زیر عنایت لطف و توفیق خدا نمی‌رویم و خواه ناخواه گمراه می‌شویم، اما در این گمراهی فقط پروردگار عالم دست عنایتش را از روی سر او برداشته است. لذا حتی در ضلالت‌ها هم باید بگوییم سرنوشت انسان دست خود انسان است.

    بعضی افراد عُقده‌ای و افرادی که به راستی زندگی را برای خود سخت و نکبت زده کرده‌اند، تمسک به اینگونه آیات را می‌خواهند گردن خدا بگذارند، بلکه سرنوشت ما دست خود ماست و رسیدن به بهشت با آن همه مقام‌هایش دست خود ماست، البته آنجا خدا کمک می‌کند. اما رسیدن به جهنم دست خود ماست و پروردگار عالم کمک نمی‌کند ما را جهنمی کند و مضل نیست، بلکه دست عنایتش را از روی سر ما برمی‌دارد و کمک نمی‌کند و وقتی کمک نکرد، در دنیا ذلت است و در آخرت ذلت بیشتر است.

    این دعائی که از پیغمبر اکرم در دل شب است:

    «اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي‏ إِلَى‏ نَفْسِي‏ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»[10][10]

    دعای خوبیست و از همه مخصوصاً از جوان‌ها تقاضا دارم این دعا را زیاد بخوانید. پیغمبر اکرم با آن مقام در دل شب حالی داشت و گریه و زاری‌ها داشت و دعاها داشت و یکی از دعای پیغمبر اکرم که زن‌های پیغمبر از پیغمبر نقل می‌کنند، همین جملۀ «اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي‏ إِلَى‏ نَفْسِي‏ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً» است. شما بخوانید «اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنا‏ إِلَى‏ انَفْسِنا‏ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً» یعنی وقتی حالی پیدا کردید به خودتان و به همسر و بچه‌هایتان دعا کنید و به نسل جوان دعا کنید و به همه و مخصوصاً ذوی‌الحقوق دعا کنید و این دعا بسیار ارزنده است. یک لحظه دست عنایت خدا نباشد، معلوم است که ذلت و بدبختی است. اما این را بدانید که خدا مضلّ نیست، بلکه ما مضلّ برای خود هستیم. ما از زیر پرچم عنایت خدا بیرون آمدیم و زیر پرچم رفیق بد و شیطان درون و شیطان برون رفتیم و کار به اینجا رسید.

    یک جمله‌ای یادم آمد و این جمله را بگویم و ببینید صددرصد تقصیر خود ماست. حضرت زید پسر امام چهارم است و لشکر مجهزی هم اطراف آقا را گرفت. بنی‌امیه در ضعف رفته بودند. حتمی بود که حضرت زید پیروز می‌شود. با این لشکر مجهز حرکت کرد. شب در جایی مسکن کرد و برای نماز شب بلند شدند. راوی می‌گوید من همراه آقا بودم برای تطهیر و وضو، و ناگهان چیزی که نباید واقع شود، واقع شد و دیدند در لشگر آقا کنسرت موسیقی و دارند می زنند و آوازخوانی می کنند. حضرت زید مات شدند لشگر دارد می رود برای ریشه کن کردن کفر. قیام برای اینکه گناه را ریشه کن بکند، حالا خودش کنسرت موسیقی دارد. راوی می گوید دیدم حضرت زید مثل بارون گریه می کند بعد رو کرد به من و گفت: «هذا القوم لن یفلح ابدا» گفت این لشگر پیروز نخواهد شد. اتفاقا فردا هم چنین شد دو لشگر مجهز با هم تقابل، اما تیری آمد به سر حضرت زید و همان تیر کارگر شد و حضرت زید شهید شد و لشگر متفرق شدند. این جمله حضرت زید به ما چه می گوید؟ به ما می گوید این ماهواره‌های در دل شب برای جوان‌ها از دختر و پسر این موجب بدبختی است. خدا کرده است؟ نه. این ساز و آوازها حتی در رسانه های گروهی. کی کرده است؟ این ماهواره با این خطرهایش. ماهواره چیز بدی است؟ نه، به‌واسطۀ ماهواره می‌توانید خودکفا در صنعت شوید. واجب است لازم است خیلی خوب است، اما الان ماهواره شده موجب ذلت و بدبختی برای جوان‌ها. موبایل خوب است یا نه؟ خوب خیلی خوب است. مخصوصاً برای اداره‌ها و برای کاسب‌ها و برای تاجرها. کار را هم که خیلی آسان کرده است. اما الان موبایل در میان ما عشق‌بازی برای دختر و پسر شده است. در کوچه موبایل دم گوشش است و عشق بازی می‌کند و بدبخت بازی می‌کند. «هذا القوم لن یفلح أبدا»، این بخواهد پیروز شود به معنای اینکه به دست این و به رهبری امام زمان پرچم اسلام روی کره زمین افراشته شود و عدالت اسلام سرتاسر جهان بگیرد، نمی‌شود. لذا من بارها در ماه مبارک رمضان در روزهای پنجشنبه و شب‌های جمعه که راجع به امام زمان صحبت می‌کردم، می‌گفتم ما منتظر امام زمانیم و باید باشیم و واجب است منتظر امام زمان باشیم و ثوابش هم خیلی بالاست، اما این را هم بدانید آقا امام زمان بیشتر منتظر ماست. همین‌طور که ما منتظر امام زمانیم، خود آقا امام زمان منتظر ماست. یعنی باید یک ملت آماده باشیم و تشیع آمادۀ آمدن امام زمان باشد. اما این نیست و الاّ قاعدۀ لطف به ما می‌گوید هر وقت این تهیّأ پیدا شد، بر خدا واجب است و برای امام زمان واجب است که ظهور کند. پس برای این ظاهر نمی‌شود که تهیّأ نیست:

    «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[11][11]

    خدا می‌فرماید: ما بر خودمان واجب کردیم و این وجوب را در همۀ کتاب‌های آسمانی نوشتیم که به دست افراد صالح و شایسته، شیعه این کرۀ زمین را فتح می‌کند. این‌طور است که: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»، اما عبادِیَ الفاسقون یا عبادِیَ الکافرون در قرآن نداریم و برعکس در قرآن نظیر این عبارت «عبادِی الصّالحون»، زیاد است. ما اگر بخواهیم سرنوشت خوب داشته باشیم، دست خودمان است. ما اگر بخواهیم سرنوشت بد داشته باشیم دست خود ماست.

    بیست و سه آیه راجع به حجاب و عفاف داریم. قرآن می‌گوید من چادر می‌خواهم و اگر چادر نباشد، ناقص است. چه رسد به بی‌بندوباری و اختلاط زن و مرد و بالاخره شهوت‌گری و شهوت‌رانی و بازی‌های جنسی و اختلاط بین زن و مرد. این کار افراد صالح و شایسته نیست، چون این کارها هست، پس ظهور امام زمان هم نیست. بعد در همین قضیۀ موسیقی شصت مفسده روی این موسیقی‌هاست. همین موسیقی که یک شهرت شده است و حتّی رسیده به آنجا که ترویج موسیقی از جمهوری اسلامی می‌شود. ترویج موسیقی و کنسرت‌های موسیقی شصت و چهار بدبختی دارد. آیا این شصت و چهار بدبختی دست خداست؟!

    در این بحثی که این چند شب کردم، این تقاضا را از همۀ شما دارم که این مصائب و بلاها و نگرانی‌ها را تقصیر خدا نگذارید و نگویید سرنوشت ما همین است. سرنوشت تو  دست خود توست و توئی که سرنوشت خوب برای خود تهیه می‌کنی و توئی که سرنوشت بد برای خود تهیه می‌کنی. اگر خود را بدبخت کردی، مدار از خدا که خدا تو را خوشبخت کند. قرآن می‌فرماید:

    «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَيْدِيکُمْ وَ يَعْفُو عَنْ کَثِيرٍ»[12][12]

    هرچه هست تو هستی. حال نمی‌توان گفت این آیات از متشابهات است، بلکه گفتم بیش از هزار آیه هست. خدا از خیلی‌ها گذشت می‌کند و الاّ باید سنگ ببارد، و الاّ باید نابود شویم و الاّ باید بلاها یکی پس از دیگری بیاید. پروردگار عالم بسیاری از آنها را نادیده می‌گیرد و عفو می‌کند. بسیاری از آنها به واسطۀ دعای اهل‌بیت و مؤمنین و بزرگان از بین می‌رود و کمِ آن هست که این بدبختی‌ها جلو می‌آید.

    هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست، ورنه قضا و قدر ما به غیر خوبی چیزی ندارد؛ پروردگار عالم ما را خلق کرده که به مقام خلیفة‌اللهی برسیم. از خاک شروع کنیم و با تلاش و کوشش خود برسیم به جایی که از جبرئیل برتر شویم. هدف از خلقت یعنی این.

    بدانیم هرچه هست تقصیر خود ماست یا تقصیر فرد است یا تقصیر اجتماع است. یا تقصیر دولت است یا تقصیر ملت است. یا تقصیر زن است و یا تقصیر مرد و امّا معمولاً تقصیر خود ماست.



    [1][1]. الإنسان‏، 3: «ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.»

    [2][2] . االخصال، ج 1، ص 27.

    [3][3] . ر.ک: بحار الانوار، ج 64، ص 72: «وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ»

    [4][4] . النساء، 145: «آرى، منافقان در فروترين درجات دوزخند.»

    [5][5] . الأعراف‏، 176: «از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه‏] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنى [باز هم‏] زبان از كام برآوَرَد.»

    [6][6] . الجمعة، 5: «همچون مَثَلِ خرى است كه كتاب‌هايى را بر پشت مى‏كشد.»

    [7][7] . الطلاق‏، 2 و 3: «و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد. و از جايى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‏رساند.»

    [8][8]. الفاطر، 8: «خداست كه هر كه را بخواهد بى‏راه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند.»

    [9][9] . ر.ک: مجمع‌البیان، ج 1، ص 166

    [10][10]. تفسیر القمی، ج 2، ص 75.

    [11][11]. الأنبياء، 105: «و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.»

    [12][12]. الشورى‏، 30: «و هر [گونه‏] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسيارى درمى‏گذرد.»

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365