بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین
بحث این چند هفتۀ ما دربارۀ امر مقدسی بود و آن اینکه انسان باید دارای شخصیت باشد. باید دارای ابهت و عظمت الهی باشد. پروردگار عالم برای شخصیت انسان زمینه فراهم کرده است. بالاترین شخصیت را به انسان داده است. او را خلیفة الله کرده است و عالم هستی را برای استکمال او خلق کرده است، و بالاخره به این انسان زمینه داده است که برسد به جایی که به جز خدا نداند:
بار ديگر از مَلك پران شوم آنچه اندر وهم نايد، آن شوم
پروردگار عالم این استعداد را به همۀ انسانها داده است. پروردگار عالم واجب کرده است که ما از این استعدادها استفاده کنیم. با ارده و با انتخاب خود، خود را از نظر شخصیت به جایی برسانیم که ملائکه خدمت کردن به ما را یک وظیفه بدانند:
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ، نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»[1][1]
هم در دنیا و هم در آخرت به او کمک میکنند. میرسد به آنجا که در همین دنیا تماس با ملائکه دارد و ملائکه را میبیند. آخوند کاشی در همین مدرسه صدر مدعی است که در وقت نمازم ملائکه را میبینم و مقام شهود راجع به این آیه دارم که میفرماید:
«...جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ ...»[2][2]
البته این مرتبه خیلی پائین است. انسان خیلی بالاتر از اینهاست. این مکه با آن همه عظمتش، امّا در روایات دربارۀ نسبت مقام مؤمن به کعبه میفرمایند:
«الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ»[3][3]
جبرئیل با آن همه عظمتی که دارد، اما پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند:
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ»[4][4]
کعبه با آن همه عظمتش و جبرئیل با آن همه عظمتش، بالاتر هستند یا مؤمن؟! پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند مؤمن. لذا ما باید از شخصیّتی که خدا استعدادش را به ما داده است استفاده کنیم. ما باید مواظب باشیم شخصیت خود را ضربه نزنیم و لکّهدار نکنیم. این نظیر آدم کشی است که چقدر گناهش بزرگ است. کسی خود را برساند به آنجا که قرآن به او بگوید حیوان یا قرآن به او بگوید پستتر از حیوان:
«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[5][5]
خودش را برساند به آنجا که قرآن میگوید از میکروب پستتر. میکروب سرطان چقدر پست است و چقدر آدم میکشد و میکروب ایدز چقدر زشت است، قرآن میفرماید آدمی که شخصیت خودش را بکشد، از این هم پستتر است:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»[6][6]
پستتر از هر میکروب سرطانی یا میکروب ایدز، کسی است که خود را کور و کر کرده است. نمیتواند حقیقت را ببیند و حقیقت را نمیتواند بشنود. قرآن میفرماید پستتر از آن میکروب، این شخص است:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»
کسی که عقل ندارد، ممکن است شیطنت معاویه را داشته باشد، ممکن است شیطنت استکبار جهانی را داشته باشد، اما آنچه او را به آنجا برساند که خدا برای خلقت او آفرین بگوید: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»[7][7] ندارد.
قرآن میفرماید پستتر از هر درنده آن کسی است که این عقل را ندارد. لذا قرآن میفرماید جهنمیان در جهنم با هم حرف میزنند. یکی از حرفهایشان این است که میگویند:
«وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعيرِ»[8][8]
اگر عقل داشتیم جهنّم نمیآمدیم. عقل نداشتیم و عاقبت به جهنّم ما منجر شد. لذا اگر از شما بپرسند پستتر از میکروب سرطان چیست؟ بگویید انسانی که روح خود را بکشد و عقل خود را زیر پا بگذارد. آن استعدادهایی که خدا داده است برای اینکه پرّان شود و آنچه در وهم ناید آن شود، این استعدادها را سرکوب کند. لذا اگر بگوییم از آدمکشی بدتر است، اشتباه نکردهایم. اگر بگوییم اینها که قرآن دربارۀ ایشان میفرماید: «وَ لاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ»[9][9]، یک مصداقش همین است که انسان با دست خودش، خودکشی کند.
خودکشی دو قسم است: یک دفعه مثلاً دیوانه میشود و خودش را به دار میزند یا قرصهایی میخورد و نابود میشود. اما بدتر و بالاتر از این، اینکه انسان با دست خودش، خودش را جهنّمی کند. با اختیار خودش، خود را جهنّمی کند. قدری بالاتر، دانسته و فهمیده راه جهنم را بگیرد و جلو رود. قرآن میفرماید مثل اینکه خلق شده برای جهنم و اینطور رو به جهنم میرود:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[10][10]
مثل اینکه برای جهنم خلق شده، در حالی که خلق شده نه تنها برای بهشت، بلکه بهشت برای او کوچک است. خلق شده برای اینکه برسد به مقام عبودیت و به مقام قرب الهی و برسد به مقامی که انتها نداشته باشد و تا خدا خدایی میکند رو به استکمال رود. استکمالی که هر قدمش از بهشت بالاتر است. قرآن میگوید ای انسان خلق شدی برای این، اما وضعیّتت رسیده به اینجا که مثل اینکه خلق شدی برای جهنم و دوان دوام رو به جهنم میروی:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»[11][11]
«لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»: دل دارد و مقام خلیفة اللهی دارد، اما این دل مرده است. دل دارد اما نمیفهمد.
«وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها»: گوش دارد و با این گوش باید به واسطۀ قرآن و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» به مقام خدمت به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» برسد و به آنجا که برداشت از قرآن داشته باشد، برسد، اما این را کشته است و گوش شنوا ندارد. گوش دارد اما برای حرفهای نامربوط و لغویات و گفتوگوهایی که فایده ندارد، اما گوش خلق شده برای اینکه برسد به مقام عبودیت، اما این گوش را ندارد.
«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»: این شخص حیوان است یا پست تر از حیوان است. برای اینکه حیوان این استعداد را ندارد و جهنم هم ندارد. فرق بین ما و حیوانها اینست که حیوانها مدّتی زندگی میکنند و بعد میمیرند و تمام میشود. اهل معرفت هم که میگویند اینها معاد دارند و از قرآن استفاده میکنند، اما بالاخره معاد هم داشته باشند، چراگاهی است که در آنجا بچرند. لذا حیوانها غیر انسانها هستند. انسانها استعدادهایی دارند که همه و از جمله حیوانها هم برای این انسانها خلق شدهاند. استعدادهایی دارند که با این استعدادها میتوانند آقای دنیا و آخرت شوند.
در این جمله که گفتم یک قضیه یادم آمد. این جمله، اول حرف پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است در وقتی که به رسالت مبعوث شد. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به رسالت مبعوث شدند و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در غار حرا با ایشان بودند و معلوم است ایشان به حسب ظاهر ایمان آوردند. برای اینکه امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در وقتی در خانۀ خدا به دنیا آمده، مؤمن بوده است. لذا وقتی او را به دست پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» دادند، سوره مؤمنون را خواندند.[12][12] به هر حال، پیامبر از غار حراء به خانه آمدند و حضرت خدیجه«سلاماللهعلیها» ایمان آوردند. لذا به قول حتّی سنّیها، اول مؤمن امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و در زنها اول مؤمن حضرت خدیجه«سلاماللهعلیها» بود.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» خوابیدند و جبرئیل آمد با اوایل سورۀ مزمل و یک دستورالعمل یازدهگانه آورد که این دستورالعمل، خیلی بالاست و تقاضا دارم از همه و مخصوصاً از جوانها که به این دستورالعمل عمل کنند.[13][13] برای دنیا و آخرت و برای رسیدن به مقامهای بالا خیلی مؤثر است. بالاخره این دستورالعمل آمد:
«يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً»[14][14]
یا رسول الله! بلند شو و باید پروانهوار کار کنی. باید در شبها رابطه با خدا به هر اندازه که بتوانی و در روزها مثل این کرۀ زمین که در گردش است با آن حرکت سرسام آور، باید اینطور کار کنی. باید حسابی برای نبوّت کار کنی. و پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» هم تا وقتی از دنیا رفت، جداً چنین کرد. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» اول کاری که کرد این بود که توسط امیرالمؤمنین که نوجوانی بود، کفار قریش و کفار بنیهاشم و این سرکردههای عرب را دعوت کرد و شیربرنج هم پخته بودند و شامی هم به آنها داد. مرادم اینجاست که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بلند شدند و فرمودند میخواهید آقای دنیا و آخرت شوید! همه گفتند آری. فرمودند شما مرا راستگو و امین و صادق میدانید؟ همه گفتند آری. فرمودند اگر میخواهید آقای دنیا و آخرت شوید، بگویید «لا اله الاّ الله». کسی به جز امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» جواب نداد. این جوان بلند شد و فرمود «لا اله الاّ الله». حضرت فرمودند بنشین. دوباره همین جمله را تکرار کردند. سنّی ها در کتابهای خود نظیر مروج الذهب و شرح نهج البلاغه ابنابیالحدید و سیره حلبی و مابقی کتابها، این قضایا را ثبت کردهاند و شیعه هم ضبط کرد است. پیغمبر دوباره تکرار کردند که میخواهید آقای دنیا و آخرت شوید، بگویید «لا اله الاّ الله». جواب آقا را به جز امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» کسی نداد. بار سوّم دوباره پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» همین جمله را تکرار کردند که آیا میخواهید آقای دنیا و آخرت شوید، پس بگویید «لا اله الاّ الله». بار سوّم هم کسی جواب پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» را نداد به جز امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه». تاریخنویسان سنی و شیعه مینویسند پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به این مردم رو کردند و فرمودند این فرد بعد از من خلیفه و وصی من است و این بعد از من امام برای شماست.[15][15]
مرادم از نقل این قضیه این جمله است که «لا اله الاّ الله» انسان را آقای دنیا و آخرت میکند. خیال نکنید که صرف گفتن است و صرف استعدادها از طرف خداست، بلکه این باید جامۀ عمل بپوشد. البته به دست این شیعه و به رهبری امام زمان، پرچم اسلام روی کره زمین افراشته میشود. این استعداد انسان است و این استعداد شیعه است که گل میکند. ظلم در جهان برداشته میشود. جهل در جهان برداشته میشود و تبعیض و فقر از جهان برداشته میشود. آنگاه دنیا میشود یک گلستان به تمام معنا. لذا به دست این انسان البته شیعۀ خالص و به دست کسی که به راستی یک مؤمن واقعی است و میخواهد آقای دنیا و آخرت شود. در آخرتش معلوم است که بهشت برایش کوچک است و برای دنیایش هم میفرمایند:
«إِنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحَابَ وَ يَرْقَى فِي الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ»[16][16]
آقای دنیاست به اندازهای که میتواند سوار شود اما معلوم نیست سوار چه چیز شود. و معلوم نیست به کجا رود. این کهکشانی که شما میبینید، آسمان اوّل است:
«وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ»[17][17]
بعضی از این ستارهها به اندازهای از ما دور است که چندین هزار سال نوری طول میکشد که نورش به ما برسد. این آسمان اول است و آسمان دوّم را نه کسی میتواند بگوید و نه کسی میتواند تصور کند. اما این روایت میگوید میرسند به آسمان هفتم:
«إِنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحَابَ وَ يَرْقَى فِي الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ»
این انسان است و این استعداد انسان است. خدا ما را خلق کرده برای اینکه این استعدادها به کار بیفتد و برسیم به «سَيَرْكَبُ السَّحَابَ وَ يَرْقَى فِي الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ»؛ نرسیم به آنجا که استکبارجهانی ما را تحریم کند و از تحریمش ما را فلج کند. به خاطر اینکه استعدادهایمان را به کار نبردیم و بالاخره رسیدیم به آنجا که فقر و تبعیض داریم و رسیدیم به آنجا که محتاج به قطعات یدکی کارخانه و صنعت هستیم. برای اینکه به استعدادها عمل نمیکنیم.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند میخواهی آقای دنیا و آخرت شوی؟ راهش را فرمودند.
قرآن میفرماید اصلا خلق شدهاید برای اینکه آقای دنیا و آخرت شوید.
[1][1]. فصلت، 30 و 31: «در حقيقت، كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد، در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم.»
. فاطر، 1: «فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سهگانه و چهارگانهاند، پيامآورنده قرار داده است.»
[5][5]. الأعراف، 179: «آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند.»
[6][6]. الأنفال، 22: «قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانىاند كه نمىانديشند.»
[7][7]. المؤمنون، 14: «آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»
[8][8]. الملك، 10: «و گويند: اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقّل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم».
. البقره، 195: «و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد»
. المزمل، 1 و 2: «اى جامه به خويشتن فروپيچيده، به پا خيز شب را مگر اندكى.»
. الملك، 5: «و در حقيقت، آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم.»