بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما دربارۀ انسانشناسی بود و فصلهایی را در اینباره مباحثه کردم و الحمدلله فصلهای خوبی بود و گذشت.
فصل دوازدهم رسید به شخصیّت انسان، که این انسان دارای شخصیت الهی است و باید این شخصیت خود را حفظ کند. از دست دادن شخصیت خود حرام است، پا گذاشتن روی نعمتهای خداست. این انسان به اندازهای شخصیّت دارد که پروردگار عالم میفرماید عالم هستی را برای تو خلق کردهام و تو را برای خود خلق کردم: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»[1][1]
این شخصیت انسان است. اگر از شما بپرسند شما چقدر شخصیت دارید، بگویید از نظر خدا و از نظر قرآن، شخصیت اجتماعی من به اندازۀ عالم وجود است. و مهمتر از این، شخصیت من اینست که من برای خدا خلق شدهام، چنانکه در قدسیات آمده: «عبدي خلقت الأشياء لأجلك و خلقتك لأجلي»[2][2]
عالم را برای تو خلق کردهام و تو را برای خودم خلق کردم. لذا ما باید این شخصیت خود را حفظ کنیم. کلیه رذالتها و جنایتها از اینجا سرچشمه میگیرد که انسان اول روی شخصیت خودش پا میگذارد و بعد از اراذل و اوباش میشود و بعد یک آدم بیمعنایی میشود و آدمی میشود که ارزش ندارد بلکه پیش خدا، پستتر از هر حیوانی است. وقتی شخصیت خودش را از دست داد، خدا در قرآنش میفرماید پستتر از هر میکروبی تو هستی: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»[3][3]
لذا بحث انصافاً بحث مهمی بود. این فصل دوازدهم ناقص ماند. چه کنیم شخصیت پیدا کنیم؟! چه کنیم ابهت و عظمت اجتماعی پیدا کنیم؟! گفتم پنچ چیز باید در زندگی ما باشد و همۀ آنها برمیگردد به کار و تلاش و کوشش. آنگاه ما شخصیت اجتماعی را پیدا خواهیم کرد و آن عزت را پیدا خواهیم کرد و به طور ناخودآگاه در میان مردم عزیز میشویم و ابهت اجتماعی پیدا میکنیم. در جلسۀ قبل گفتم اول چیزی که موجب ابهت اجتماعی ما میشود، تقواست و فیالجمله دربارهاش صحبت کردم. یعنی کار و کوشش منقسم میشود به پنج قسم و قسم اول آن کار عبادی است. کار عبادی یعنی تقوا. آنچه در دویست جا به بالا پروردگار عالم از ما خواسته است. اهمیت به همۀ واجبات مخصوصاً عشق به نماز، اهمیت دادن به مستحبات الهی مخصوصاً خدمت به خلق خدا، و اجتناب از گناه. به عبارت دیگر برسیم به مقام عبودیت، و قرآن میفرماید تو را برای همین خلق کردم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[4][4]
تأکیدش خیلی بالاست و لذا اگر شخصیت اجتماعی میخواهیم و اگر میخواهیم خدا برای ما شخصیت قائل باشد و عالم ملکوت برای ما شخصیت قائل باشد، باید تقوا داشته باشیم.
قسم دوم در کار و کوشش، کار و کوشش فرهنگی است. معنا ندارد آدم جاهلی در عالم ملکوت شخصیت داشته باشد. در میان مردم نیز آدم بیسواد و آدمی که فرهنگ ندارد و به دنبال فرهنگ دینی و اجتماعی نیست، ابهت اجتماعی و شخصیت اجتماعی ندارد. در وقتی شخصیت اجتماعی پیدا میشود که قدم دوم را نیز بردارد. یعنی عالم باشد و لاأقل عالم در دین باشد. علم به هرچه داشته باشد که حلال باشد، خوب است و فضیلت است؛ اما آنچه خیلی فضیلت دارد و اوجب واجبات است و واجبی بالاتر از آن نداریم، فرهنگ دینی است. ما باید در دینمان عالم باشیم. هم در اعتقاداتمان کسی نتواند ما را فریب دهد و ببرد و هم در اخلاقمان شیطان نتواند ما را افسار کند و شیطان انسی نتواند ما را رو به شهوت و بدبختی ببرد و بالاخره از نظر فرهنگ اعتقادی، اعتقاد ما عالی باشد. از نظر احکام باید تسلط بر رسالۀ مرجع تقلید داشته باشیم. از نظر اخلاق نیز باید در کتابهای اخلاقی و منبرهای اخلاقی خیلی کار کنیم، به هر اندازه که میشود و اگر بتوانیم درخت رذالت را از دل بکنیم، عالیست و اگر نتوانیم، لاأقل جلوی شعلهور شدن آن را بگیریم. صفت رذیله اگر شعله ور شود، ما را بدبخت میکند. خدا نکند کسی حسادتش گل کند، آنگاه برادر میکشد، ولو پسر پیغمبر باشد. اگر کسی متکبر و خودخواه و دنیاطلب باشد، حاضر است دو ثلث جهان را بکشد و بر یک ثلث دیگر حکومت کند. لذا باید راجع به اخلاق کار کنیم.
در قسم دوم نیز مقداری صحبت کردم و الان هم این اشاره، اشارۀ مقدسی بود و همۀ ما باید لاأقل به این اشاره توجه کامل داشته باشیم.
قسم سوم، کار تولیدی است. انسان باید از دست رنج خودش خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج داشته باشد. همۀ پیامبرها چنین بودهاند. شما نمیتوانید پیامبری پیدا کنید که از دست رنج دیگران از نظر دنیا در خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج، استفاده کرده باشد. همه خودکفا بودند و از دست رنج خودشان میخوردند.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در وقتی در کوفه بودند، بر دو ثلث جهان حکومت میکردند. آن وقت هنوز امریکا فتح نشده بود و هرکجا فتح شده بود تقریباً زیر سیطرۀ اسلام عزیز بود. حکومت دو ثلث جهان از ما بود که وقتی این حکومت را از دست دادیم، مسلّم در روز قیامت کسانی که تقصیر داشتند و دارند، کیفر عجیبی خواهند برد. مرادم اینجاست که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» بر دو ثلث جهان حکومت میکرده، اما خودش میگوید من از نظر خوراک خودکفا بودم. خود آقا، جُوی میکاشتند و برداشت میکردند و از آن جو در شبانه روز از دو قرص نان استفاده میکردند و حتی وقتی امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میخواستند از کوفه حرکت کنند که نشد و آقا را شهید کردند. آقا میفرمایند با کوله باری از مدینه آمدم و با همین کوله بار انشاءالله از کوفه به مدینه برمیگردم.
کار تولیدی مخصوصاً زراعت داشته باشیم. اینکه ما الان احتیاج به امریکا داریم و مرگ بر امریکا میگوییم، اما گندم آن را هم میخوریم. این مسخره است. ما نباید در گندم احتیاج به غربیها داشته باشیم و متأسفانه در سال، چندین میلیارد گندم از غربیها و من جمله امریکا وارد میکنیم.
چند سال قبل خودکفا شدیم و اتفاقاً مثل الان خشکسالی بود. قبل از اینکه مقام معظم رهبری به اصفهان بیایند به من میگفتند وقتی به رودخانه زاینده رود میرسم، چشمهایم را برهم میگذارم برای اینکه آن وقت که من رودخانه دیدم چه آبی داشت و الان خشک است و به اندازهای ناراحت میشوم که چشمهایم را برهم میگذارم. در همان سالها دو سه سال تلاش و کوشش کردیم و از نظر حبوبات خودکفا شدیم. اما ما فعلاً شدیم دولت نفتی. یعنی نفتی زیر زمین استخراج میکنیم و به غربیها میدهیم و آنها مجانی میخورند. اینکه اسمش را طلای سیاه گذاشتند بالاتر از صد دلار و دویست دلار است، اما ما مجانی میدهیم و به جای آن گندم و جو و علوفه و ماشین و امثال اینها میگیریم.
روایتی از امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» هست که اگر همه خون گریه کنیم جا دارد. ميفرمایند:
«مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه»[5][5]
آن ملّتی که میتواند در زراعت خودکفا شود و امّا نشود، لعنت خدا بر این ملّت است.
این زراعت خیلی اهمیّت دارد. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» رد میشدند و جوانی آمد و سلام کرد و میخواست دست آقا را ببوسد و به آقا دست داد و آقا دیدند در اثر کار دستش خشن است. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» دست این کارگر را بوسیدند و فرمودند من دست کارگر را دوست دارم.[6][6]
کار تولیدی خیلی ثواب دارد. ثوابش از هر حج و عمرهای بالاتر است. ثوابش از هرچه شما فرض کنید، بالاتر است.
ما وقتی شخصیت پیدا میکنیم که به غربیها احتیاج نداشته باشیم. این غربیها مخصوصاً امریکا دشمن ما هستند و با ما آشتی نمیکنند به غیر از اینکه تشیع را بگیرند و اگر تشیع و نظام را بگیرند آشتی میکنند و ما مثل صعودیها که در غرب عزّت دارند، ما هم در پیش آنها عزّت پیدا میکنیم. ولی تا این اوضاع هست، دست برنمیدارند. در مقابل آنها معلوم است کسی که در ماشین سواری خود احتیاج به آنها دارد و در قطعات یدکی احتیاج به آنها دارد و نتواند هواپیما درست کند و این ننگ است که بعد از سی و پنج سال نتوانیم هواپیما درست کنیم و لوازم یدکی هم نداشته باشیم و ناگهان هواپیما داریم، اما نمیتواند حرکت کند و شش ساعت یا یک شبانه روز تأخیر پیدا میکند.
همۀ اینها تقصیر تنبلی ما و حرف نشنیدن از خدا و حرف نشنیدن از پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین«سلاماللهعلیهم» است. همۀ ائمه طاهرین«سلاماللهعلیهم» کار میکردند. شما نمیتوانید یکی از چهارده معصوم را پیدا کنید که کار نکرده باشد. دستهای حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» تاول زده بود. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در همان وقتی هم که حکومت میکرد، کار میکرد. وقتی کار میکند، البته میتواند این ادعا را بکند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در نماز جمعه در مقابل دشمن، در مقابل خوارج نهروان که خیلی بدتر از داعشیها بودند، میفرماید: ای مردم همۀ شما خوکفا هستید. من از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج همۀ شما را خودکفا کردم و حتی از دجله برای شما آب آشامیدنی آوردم.[7][7] پنج سال حکومت کرده و سه جنگ روی دست مبارکش گذاشتند اما دست از کار و تلاش و کوشش برنمیدارد. معنا ندارد مسلمان مستقل نباشد. ما در وقتی این نظام را پیروز کردیم، شعارمان همین بود که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». حال استقلال ما یعنی ما باید احتیاج به غربیها و شرقیها و غیره نداشته باشیم، بلکه آنها محتاج ما باشند.
الان قضیۀ تحریمها چه مشکلی شده است و چه دردسر عجیبی شده است! ما باید آنها را تحریم اقتصادی کنیم و نه اینکه آنها ما را تحریم کنند. ما باید آنها را از نظر ذخایری که داریم تحریم کنیم، آنگاه فلج میشوند. ذخایرمان برای خودمان و نسل آینده است. اصلاً چرا ما نفت را بفروشیم؟! و چرا مستقل و خودکفا نباشیم؟! سی و شش سال است که به جان هم افتادهایم و در این سی و ششهفت سال، سالی پراختلافتر از امسال نداشتیم. حال این ملت مستقل نمیشود و محتاج به غربیها میشود. پس همۀ ما باید دست از اختلاف برداریم، زیرا قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[8][8]
همه مسلمان و شیعه شویم و همه تابع امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» شویم و همه آنچه برای خود میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم و آنچه برای دیگران نمیخواهیم برای خود نخواهیم: «کلٌّ یدٌ علی ما سواهم»؛ همه یک دست در مقابل دشمن باشیم. اما الان به جان هم افتادهایم و فقط چیزی که بلد هستیم، اینست که یکدیگر را خراب کنیم. معلوم است این ملت نمیتواند مستقل باشد. استقلال در جایی است که متحد و برادر باشیم و تلاش و کوشش کنیم و همه به فکر استقلالمان باشیم و همه به فکر آزادی باشیم. همین که شعار دادند و به شهادت رسیدند و ما باید لاأقل به جای شهادت به شعارشان که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است، عمل کنیم و این کار و تلاش میخواهد. باید از اختلاف دست برداریم و به تلاش و کوشش و کار بچسبیم و آنگاه مسلّم مستقل خواهیم شد.
خود غربیها میگویند ایرانیها از نظر استعداد، بالاترین ممالک هستند. استعداد از نظر خودکفایی، از نظر استقلال و اینکه بتواند مستقل شود و از نظر اینکه بتواند ابتکار به خرج دهد، ما کمبود نداریم؛ اما تنبل هستیم و تنبلی روی ما حکمفرما شده و با هم اختلاف عجیبی هم داریم. اختلافی که شیطان چقدر خوشحال از این اختلاف است. شیطان جنی و شیطان انسی و مخصوصاً صهیونیسمها چقدر از اختلاف ما ذوق زده شدهاند.
پروردگار عالم همه را امتحان میکند و قاعده همین است: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»[9][9]
همه را امتحان میکند و درروز قیامت میگوید چرا در خوراک خودتان و خوراک حیوانها احتیاج به دیگران داشتید و شما میگویید خشکسالی بود و نمیتوانستیم زراعت کنیم و آنگاه چند سال قبل را جلو میکشند که شما رسیدید به آنجا که میتوانستید صادرات داشته باشید و چند سال خودکفا شدید، چرا این خودکفایی را از دست دادید؟ بدترین ذلتها احتیاج به دیگران است و آن هم احتیاج به دشمن. حال چرا احتیاج به دشمن داریم و چرا خودکفا نیستیم؟! ما باید بهترین هواپیماها را نه تنها وارد نکنیم، بلکه صادر کنیم، بلکه اختراع کنیم و دیگران به التماس از ما بگیرند. الان قطعات هواپیما را دولت با التماس عجیبی و غیرقانونی و با قیمت فوق العاده بالایی میخرد. همۀ اینها شرم آور است و گناه است و موجب بدبختی است. چرا باید جمهوری اسلامی هنوز هواپیما نداشته باشد و قطعات یدکی هواپیما یا قطعات یدکی کارخانهها را از دیگران به عنوان مخفی با قیمت چندین برابر بخرد؟! خیلی اوقات کارخانهای برای اینکه قطعات یدکی ندارد، تعطیل میشود. در قیامت میپرسند چرا اینطور شده است؟! استعداد داشتید و میتوانستید؛ ذخیره داشتید و پول داشتید، پس چرا چنین شد؟ و تنها میگویید چون نخواستم و نشد.
جملهای هست که جملۀ خوبیست و میگویند: نمیدانم و نمیتوانم و نمیشود در قاموس انسان راه ندارد. مخصوصاً در قاموس ایرانی.
اما با این وجود، حال کارش رسیده به آنجا که شهوت و بدبختی دارد و از نظر احتیاج هم به دشمن احتیاج دارد. قرآن میفرماید تولید داشته باشید و خودکفا باشید. روز اول گفتم جوانها! بیش از دویست جا در قرآن میفرماید: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[10][10]
عمل صالح فقط نماز نیست، ما زیاد روایت داریم. مثلاً امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در همان وقت که به کوفه آمده بودند، قبل از ظهر وارد مسجد کوفه شدند و دیدند دستهای در صفۀ مسجد نشستهاند و گردن کج کرده و ذکر و ورد میگویند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» فرمودند: اینها چه کسانی هستند؟ گفتند اینها رجال الحق هستند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» این لغت برایش تازگی داشت و فرمودند: رجال الحق کیست؟ گفتند اینها در مسجد جمع میشوند و عبادت میکنند و اگر چیزی به آنها رسید میخورند و الاّ صبر میکنند. حضرت عصبانی شدند و با آن ادب امیرالمؤمنین، اما باید این جمله را میگفتند و فرمودند: سگ هم همینطور است. سگ هم اگر چیزی به او رسید می خورد، وگرنه صبر میکند. بعد امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» تازیانه را در سر اینها کشیدند و فرمودند: الان که موقع نماز نیست، بلکه موقع کار و تلاش و کوشش است؛ به کار و تلاش و کوشش روید.
یکی از مریدهای امام صادق«سلاماللهعلیه» که از تجار بود و خیلی بالا بود، حضرت حال او را پرسیدند؟ گفتند: کار را رها کرده و در گوشۀ مسجد مشغول عبادت شده است. حضرت سه مرتبه فرمودند: «عَمَلُ الشَّيْطَانِ»[11][11] فرمودند: این که اسلام نیست، بلکه شیطان است و او را افسار کرده است. بعد فرمودند: کار و تلاش و کوشش داشته باشید و اگر خود احتیاج دارید برای خودتان و اگر احتیاج ندارید به دیگران بدهید.
معنای قانون مواسات همین است که اگر خود احتیاج داری خودت بخور و گرنه باید رسیدگی به دیگران بکنی. امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند موقع نماز هم به نماز جماعت برو و موقع نماز شب هم نماز شب بخوان. همه چیز برایمان گفته شده، اما حیف که عمل نمیکنیم.
این قضیه اختلاف جلو آمد و همۀ ما را ناراحت کرده است و گفتم سالی پر اختلاف تر از امسال در این سی و شش سال نداشتیم و مصیبت خیلی بالاست. لذا مثل اینکه هرکاری که میکنند، نمیشود و چارهای نیست جز توسل. این روزها مصیبت بزرگی برای اهلبیت«سلاماللهعلیهم» جلو آمده و من این مصیبت را میخوانم و امیدوارم ولو یک نفر اشکی بریزد در اثر این مصیبت و پروردگار عالم نظر لطفی به ما عنایت کند و این اختلافهای ما مبدّل به وحدت و ندانم کاریهای ما مبدّل به بدانم کاری و بالاخره شعار ما «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» زنده شود، انشاءالله.
لذا از شما تقاضا دارم در توسل، همین نیّت مرا بکنید.