بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما دربارۀ شخصيّت انسان بود که از بحثها فهميديم پروردگار عالم خيلي به انسان شخصيّت داده است و واجب کرده است که ما اين شخصيّت را حفظ کنيم و آقا و عزيز باشيم و با ابهت باشيم. گفتم کار و تلاش و کوشش موجب عزت است. هرکه به هرکجا رسيده است در اثر کار و تلاش و کوشش است. اين کار را به پنج قسم منقسم کردهاند: کار عبادي، کار فرهنگي، کار توليدي، کار توزيعي و کار خدماتي.
دربارۀ کار عبادي صحبت کردم و بالاخره رسيد به اينجا که قرآن ميگويد اگر ميخواهي آقا و عزيز باشي، متّقي باش و اگر کسي بخواهد متّقي باشد، زيربنايي دارد که مواظبت از آن زيربنا بايد باشد و آن تهذيب نفس است. در اثر کار و تلاش و کوشش درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضيلت به جاي آن بکارد و بارور کند و ريشهدار کند و از ميوۀ آن هم خود و هم ديگران استفاده کنند.
قسمت دوّم کار فرهنگي بود که فهميديم کار فرهنگي منحصر به کار عبادي نيست، بلکه هر کاري که مفيد باشد و شايستۀ يک آدم باشخصيت باشد. درباره معناي «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» گفتيم ايمان زيربنا و کار و تلاش و کوشش و هرکاري که مفيد براي خود و اجتماع باشد،رو بناست.
راجع به کار توزيعي نيز في الجمله صحبت شد و راجع به کار توليدي هم في الجمله صحبت شد و بالاخره بحث رسيد به اينجا که بنا شد که دربارۀ آن صحبت کنم و آن مسئلۀ رباست.
اين مسئلۀ ربا که الان مصيبت بزرگي در جمهوري اسلامي شده است، شايد مصيبت بزرگتر از اين مصيبت ربا نداشته باشيم. همۀ ورشکستگيها و فلاکتها و بدبختيها در اثر رباست. در مقابل، قرض الحسنه که چقدر زيباست و چقدر مفيد در اجتماع است، کمرنگ شده است.
قرآن راجع به اين ربا خيلي داغ صحبت کرده است. در اواخر سورۀ بقره دو سه تا جمله دربارۀ اين ربا هست که کم پيدا ميشود قرآن راجع به خباثتي اينقدر داغ صحبت کرده باشد. در اين سه جمله اولاً گناه رباخوري را جنگ با خدا ميداند و نداريم در قرآن جايي را که جنگ با خدا باشد، اما به رباخور ميفرمايد: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»[1][1]
ربا نخور و گناهش بزرگ است و مفسده خيلي بالاست. بعد ميفرمايد که رباخوري گناهش به اندازۀ اعلام جنگ با خداست. کسي علناً با خدا جبههگيري کند و به خدا بگويد ميخواهم با تو بجنگم، اين چقدر خباثت ميخواهد و گناه بزرگ است و در اواخر سورۀ بقره اين جمله آمده است، «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، رباخوري جنگ با خدا و جنگ با رسول الله است.
جملۀ ديگري هست که آن هم خيلي تاکيد دارد و شايد از نظر تأکيد منحصر به فرد باشد، اينکه ميفرمايد: «الَّذِينَ يَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»[2][2]
در روز قيامت رباخور به صف محشر ميآيد با وضع عجيبي و شکم او به اندازهاي بزرگ شده که روي زمين کشيده ميشود و مثل آدمهاي مست و ديوانه با اين حالت به صف محشر ميآيد و رسوا در صف محشر است و قرآن با تأکيد خاصي ميفرمايد: اي رباخور! مواظب باش، اگر ربا بخوري و ترک نکني، در روز قيامت مثل آدم ديوانه و مستي هستي که گاهي اين طرف ميافتد و گاهي آن طرف ميافتد و با شکم بزرگ و در حالي که روي زمين کشيده ميشود، به صف محشر ميآيي.
در آيۀ سوم از نظر اقتصادي هم اعلام ميکند و ميفرمايد: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ»[3][3]
ربا جامعه را فلج ميکند، اقتصاد را بيمار ميکند و بالاخره ميرسد به آنجا که اقتصاد را نابود ميکند.
آنچه اقتصاد سالم درست ميکند، قرضالحسنه است. نظير اين سه جمله در قرآن، آيات فراواني داريم. نظير اين سه جمله در روايات اهلبيت«سلاماللهعلیهم»، روايات فراواني داريم. در اقتصاد سه چيز ناپسند هست که متأسفانه الان در ميان ما هست و فکري هم براي آن نميشود، لذا اقتصاد ما ناسالم و مريض است و اقتصاد ما توأم با رباخواري است و اين مصيبت است. از اين سه چيز، يکي «تجمّلگرايي» است. تجمّل گرايي يعني مصرفبازي. زندگي گاهي ضروري است و اين خوب است و گاهي رفاهي است و خوبتر است به اين معنا که اسلام جلوي آن را نگرفته است، اما گاهي تجمّلگرايي و بيجا مصرف کردن و بيجا خرج و مخارج داشتن است، که در سورۀ واقعه ميفرمايد:
«وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ، فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ، لاَ بَارِدٍ وَ لاَ کَرِيمٍ ، إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذٰلِکَ مُتْرَفِينَ ، وَ کَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ»[4][4]
دست چپيها در روز قيامت چقدر شومند و بايد زير دود و هرم جهنّم زندگي کنند تا حساب و کتاب همه انجام شود و بعد هم به جهنّم بروند، زيرا آدمهاي مسرف و مترف بودند. اين تجمّلگرايي که الان دامن ما را گرفته است و اين رباخوري از همين جا پيدا شده است. مثلاً ميخواهد دخترش را شوهر دهد و پول ندارد و مجبور است که رباخوري کند. اگر جهيزيۀ اسلام باشد، احتياج به رباخوري ندارد، اما قضيۀ تجمّلگرايي است. يا ميخواهد پسرش را زن دهد و نميتواند و مجبور است از اين طرف و آن طرف وام بگيرد و يک خانۀ محقّري با وام بخرد. اما کمکم نميتواند اين وام را بدهد و رباي مضاعف ميشود و به قول قرآن ربا روي ربا ميشود و ناگهان ورشکسته ميشود و زير دود و هرم جهنّم ميرود. اين دود و هرم جهنّم از همين جا پيدا شده است. لذا تجمّلگرائي نيز نظير رباخوري، اقتصاد ما را فلج کرده است. از اين دو بدتر، اشاعۀ مواد مخدر است که گناهش خيلي بالاست و گناه آدمکشي است. کسي که بفروشد و کسي که بسازد و کسي که ترويج کند و کسي که بکشد و کسي که مبتلا شود و آن کسي که راضي به اين کار باشد، همه مثل آدمکشي است.
«وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها»[5][5]
آنچه الان مورد بحث است، اين رباخواري است. اما بايد بدانيم اين تجمّلگرايي هم دست و پا پيچ مردم شده است. بايد توجه داشته باشيم که اين مواد مخدر از صهيونيسم است و آنها براي نابودي اقتصاد ما و نابودي کار و تلاش و نابودي جوانهاي ما، ترويج ميکنند. اين موادّ مخدّر شهرت بهسزايي در ميان ما پيدا کرده است و هر سه گناهش بزرگ است و هر سه موجب بدبختي است و بالاخره موجب اينست که اقتصاد ما به طور کلي نابود شود.
آنچه الان ميخواهم بحث کنم، قضيۀ ربا است. غربيها اين ربا را ندارند و اين خيلي عجيب است و ما اگر خون گريه کنيم جا دارد. الان در دنياي غرب نرخ سود وام آن يک درصد است و در امريکا از يک درصد هم کمتر است و در ژاپن نيم درصد است. اما در جمهوري اسلامي از چهل درصد شروع ميشود تا ببينيم انصافها و بدبختيها تا کجا کشيده ميشود و لاأقل سيزده يا چهارده يا پانزده درصد است. معناي نرخ سود پانزده درصد، يعني رباخواري، امّا در ميان ما اينقدر شايع است. ما ميگوييم غربيها بد هستند و مواد مخدر را آنها ترويج ميکنند و داعشيها از غرب سرچشمه میگیرند که اين امريکاي جنايتکار و صهيونيسمها داعشي درست کردهاند. غربيها بدند و ما را از نظر اقتصادي فلج کردهاند، اما نرخ سود آنها يک درصد يا نيم درصد است؛ اما ما رسيدهايم به اينجا که ميخواهد دختر شوهر دهد و مجبور است وامي بگيرد و بعضي اوقات سه چهار ميليون آن، ده ميليون ميشود و ربا روي ربا شده و رباي مضاعف شده است. البته نبايد اين وامها را بگيرد و نبايد اشتباه کند، ولی تجمّلگرائيها و بدبختيهاي اجتماع او را مجبور کرده که اين وام را بگيرد و وقتي ندارد که ماه به ماه بدهد، آنگاه رباي مضاعف ميشود. مثلاً بايد صد هزار تومان بدهد و ندارد و ماه بعد دويست هزار تومان ميشود و يک سال يا دو سال طول بکشد، اگر چهار ميليون گرفته، لاأقل بايد چندین برابر بدهد و کسي که براي او ضمانت کرده، گرفتار ميشود و اين هم بدبخت ميشود. اين معناي آيۀ شريفۀ «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» است. پس ما بيائيم لاأقل خوبيهاي غربيها و از جمله اينکه رباخوري ندارند را ياد بگيريم. اين نرخ سود که ما به آن کارمزد ميگوييم و متأسّفانه کارمزدهاي ما خيلي بد شده است. اولاً رباخواري از بانکها به خيريّهها رفته است. اينها خيلي گريه دارد و کمرشکن است. آهسته آهسته ربا ميخوريم و ربا ميدهيم، و به اين تقلب در قانون ميگويند. به اسم خيريّه و قرضالحسنه و به اسم بانک منهاي ربا و به اسم جعاله و شرکت و غيره، همه رباخور ميشوند. در حالي که قرآن واجب ميداند که به کساني که ندارند، برسند. اگر جهيزيۀ دخترش را ندارد، هرکه دارد بايد بدهد. بايد اين دختر را با جهيزيهاي که آبرويش حفظ شود، به خانۀ شوهر بفرستند. ما بايد پسر عزب نداشته باشيم. ما اگر پسر عزب داشته باشيم و کمکی به او نکنیم، در روايت داريم که او(کسی که کمک نکرده) را به صف محشر ميآورند و چشمها از ترس به گودي فرو رفته است و در پيشاني او نوشته شده: «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»[6][6]
اين جهنّمي است و دستهايش از عقب بسته شده و بعد خطاب ميشود: اين خائن به خدا و خائن به پيغمبر و خائن به اسلام عزيز است.[7][7] بالاخره نداي خائن به اين شخص ميشود و بعد علت ميآورند که اين ميتوانست جامعه را اداره کند و اما نکرد. بعد ميگويند: اين ميتوانست جهيزيۀ اين دختر را بدهد اما نداد يا اين پسر عزب را زن بدهد اما نداد. برسد به آنجا که اين مجبور شود که ربا دهد يا نرخ سودش سي و پنج يا چهل درصد شود. خيال نکنيد فقط يک روايت است، بلکه مرحوم کليني«رضواناللهتعاليعليه» در اصول کافي بيش از پنجاه روايت اينگونه نقل ميکند و روايات صحيحالسند و ظاهرالدلاله است و به اين قانون مواسات ميگوييم و قانون مواسات يعني قانون برادري. اينکه بين ما مشهور شده که اين اخلاق است، اينطور نيست، علاوه بر اينکه اخلاق است، حکم و فقه است.
«وَ الَّذِينَ يَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»[8][8]
کساني که پول دارند، اما با وجود خلأ فردي يا اجتماعي اجتماع انفاق نميکنند، مصداق همین آیهاند. به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي در الميزان ميفرمايد: معناي انفاق اينست که مردم احتياج فردي يا اجتماعي دارند و اما اين پول را جمع ميکند و مصرف نميکند. همين که مصرف نميکند، «يَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» است و همين که پول را جمع ميکند و به ديگران نميدهد، مصداق «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» است. بعد ميفرمايد: در روز قيامت اين پولهايي که جمع شده آتش ميشود و به بدنش ميگذارند:
«يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ» پولها را به صورتش و سينهاش و پشتش ميگذارند و اينطور ميگويند که: «هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»[9][9]؛ بچش اين پولهايي است که بايد به دیگران ميدادي و ندادي!
معمولاً نود درصد مردم خمس نميدهند و فقط خمس و زکات هم نيست؛ اما در خمس بازي در ميآورند و مثلاً آقايي را پيدا ميکند و ميگويد پنجاه درصد آن را خودم ميخواهم استفاده کنم و آقا هم اجازه ميدهد. بالاخره ده درصد مردم خمس ميدهند و مابقي اصلاً خمس و زکات نميدهند، اما اين خمس و زکات رکن است؛ يعني در فروع دين، اين خمس و زکات را ميشماريم. اما آيۀ کنز مسئله و حکم نيست، بلکه اخلاق است، البته اخلاقي که اگر به آن عمل نکرد، اين گناهان و آثار را دارد. اگر قانون مواسات در جامعه پياده شود، جامعه منهاي فقر ميشود. اگر جداً قرضالحسنه درست شود، يعني مثلاً آقا يا خانمي بخواهد بچهاش را شوهر دهد و جهيزيه ندارد و به کسي بگويد ندارم، اما بعداً ميتوانم بدهم، پس به من قرضالحسنه بده و او هم قرضالحسنه بدهد. يعني ده ميليون بدهد و سال بعد همان ده ميليون را بگيرد. قرآن هفتهشتده آيه دربارۀ اين قرضالحسنه دارد و در روايات آمده هر قرضالحسنه هجده برابر ثواب دارد.[10][10] شايد به خاطر همين است که قرضالحسنه بهتر اقتصاد را شکوفا ميکند و براي همين قرآن ميفرمايد: قرضالحسنه خيلي ثواب دارد و روايت ميگويد: هجده برابر ثواب دارد. اگر اینگونه شد، آنگاه جامعۀ ما احتياج ندارد. يعني اگر به راستي قانون مواسات يا قانون برادري درست شود، زندگي منهای فقر ميشود و اقتصاد سالم و عالي و اسلامي ميشود.
اسلام اقتصاد دارد. نه اقتصاد فرمولي دنياي غرب، بلکه اقتصاد عملي و اقتصاد اسلامي دارد و يکي از حرفهاي اقتصاد اسلامي همين است که ربا ممنوع است. بالاتر از اين که ربا ممنوع است، بايد قرضالحسنه شهرت بهسزايي در ميان همه پيدا کند و روش، روش اهل بيت«سلاماللهعليه» باشد. اهلبيت«سلاماللهعليه» علاوه بر قانون مواسات، قانون مساوات داشتند. يعني از خود به ديگري ميدادند و خود استعمال نميکردند و به ديگران ميدادند. مثل حضرت زهرا«سلاماللهعليها» که در شب عروسي پيراهن خود را به فقير ميدهد و با پيراهن کهنه به منزل شوهر ميآيد و وقتي فرداي آن شب پيغمبر از او سوال کردند پيراهنت کجاست و گفت به فقير دادم. پيغمبر گفتند: چرا پيراهن کهنه را ندادي و حضرت زهرا جواب دادند: خدا در قرآن ميگويد اگر ميخواهي کمک کني، خوب را کمک کن. پيغمبر فرمودند: فداي تو! بارک الله! اين سورۀ «هل اتي» راجع به همين قوانین آمده است. اصلاً روش اهلبيت«سلاماللهعليهم» و از جمله حضرت زهرا و اميرالمؤمنين«سلاماللهعليهما» علاوه بر مواسات، مساوات بوده است. اين دو قانون است، يکي مساوات است که لازم نيست و مستحب است و استحبابش خيلي بالاست. يکي قانون مواسات است که اين واجب و لازم است. ولو اينکه اگر ندهد مثل خمس و زکات را اگر ندهد، حکومت اسلامي اگر قدرت داشته باشد از او ميگيرد: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً»[11][11]
در قرآن هم دو آيه راجع به خمس و زکات بيشتر نيست، يکي آيۀ «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً» و يکي هم آیۀ «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ...»،[12][12] اما راجع به قانون مواسات، لاأقل صد آيه است و در روايات ما لاأقل بيش از چندين هزار آيه هست. مرحوم کليني حدود پانصد روايت در اين باره نقل ميکند. و بالاخره قرآن ميگويد: مسلمان نيست کسي که در زندگي او قانون مواسات نباشد. خودخوري و خودمحوري ممنوع است، امّا ظلم اقتصادي به ديگري جنگ با خداست. رباخوري جنگ با خداست. حسابِ ممنوع بودن و گناه کم داشتن و از گناهان کبيره بودن نيست، بلکه جنگ با خداست. جنگ با خدا به حدّي در میان ما زیاد شده که رباي غربيها يک درصد و ژاپنيها نيم درصد است و اسمش را کارمزد ميگذارند و در ميان ما لاأقل ده درصد و بيست درصد است. متأسفانه اين امر ناپسند در خيريهها هم رفته است. بعضي اوقات به رئيس خيريّهها ميگفتم: من شنيدهام يک ميليون به کسي دادهايد به مدت دو ماه و اما به جاي يک ميليون به او هشتصد هزار تومان دادهاید؟! يعني دويست هزار تومان به عنوان کارمزد برداشتهايد. اين زشت روي زشت است و به اين کار، تقلّب در قانون ميگويند.
معناي تقلّب در قانون اينست که بهانهاي درست ميکند براي ربا خوردن. مثلاً وقتي بانک منهاي ربا يعني قرض الحسنه درست شد، همه خوشحال شديم و بعد ديديم تقلّب در قانون است. يعني تقلبي به عنوان مضاربه و مصالحه و امثال اينها ميکند و همان کاري که رباخور ميکند، اين هم ميکند. الاّ اينکه رباخور تقلب نکرده و ميگويد ربا ميخورم، اما او ميگويد: من بيع و شراع ميکنم. در آيهاي که خواندم ميفرمايد اين ديوانهوار به صف محشر ميآيد براي اينکه در دنيا اقتصادش ديوانهوار بوده است: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا»
و قرآن در ادامه ميگويد: «وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»[13][13]
بايد قرضالحسنه باشد و نه اينکه همان کاري که رباخور ميکند، همان کار را به عنوان اسلام و به نام اقتصاد و به نام مضاربه و امثال اينها بکند. معلوم است که اين بدبختي ميشود. لذا رباخواري گناهش خيلي بزرگ است، ولی متأسّفانه مشهور شده است. پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» ميفرمودند: در دورۀ آخرالزمان در امت من وضع اينطور ميشود. در ميان سنّيها اينطور نيست و سود آنها سه درصد است، ولی از ما سي درصد شده است! اينها گريه دارد و بايد روي اينها کار کرد و همه بايد مهيّا شويم و به جاي رباخواري، قرضالحسنه گسترده شود و به جاي تقلّب در قانون، به راستي بشود قانون قرض الحسنه را پياده کرد و قانون ربا را ملغي کرد.
اين بحث مفصّل و دامنهدار است و لاأقل يک ماه بايد دربارهاش صحبت شود، اما چون مصيبتزاست و همه مبتلا هستند و پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» ميفرمود: گرد ربا به دامن همه مينشيند. الان گرد ربا به دامن همۀ ما هست و همه رباخور و ربا ده هستند و همۀ بانکها و خيريّهها و بازار ما روي ربا ميچرخد. همين بازار مسلمانها که بايد قانون مواسات و قرضالحسنه در آن شهرت بهسزايي پیدا کرده باشد، اما بازار روي چک بازي ميچرخد و معناي چک بازي يعني رباخواري. الاّ اينکه اسم خريد و فروشي روي آن ميگذارند. مثلاً هشتصد تومان چک ميهد و يک ماه ديگر يک ميليون ميگيرد. همين کارهايي که بانکها و قرضالحسنهها ميکنند. قرضالحسنه بايد در کار توزيعي ما شهرت بهسزا پيدا کند و الاّ کار توزيعي ما مصيبت براي اجتماع ميشود و الان اين مصيبت براي اجتماع خيلي بزرگ است.
الان سه مصيبت داريم که خيلي بزرگ است؛ اوّل: فساد اداري و رشوهخواري و کم کاري و بدکاري در ادارهها. دوم: فساد اقتصادي، همين رباخواريها و تقلّب در قانون و بالاخره همين مواد مخدر و تجملگرائيها و تجملگرائي در خريد و فروش؛ اينکه جنس را از غربيها بياوريم براي اينکه به قول عوام لوکس است و چندين برابر بفروشیم. در حالی که قرآن حسابي در مقابل اينها ايستاده است. بدتر از اين دو، فساد اخلاقي است.
. البقرة، 279: «و اگر [چنين] نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاستهايد.»
. البقرة، 275: «كسانى كه ربا مىخورند، [از گور] برنمىخيزند مگر مانند برخاستنِ كسى كه شيطان بر اثر تماس، آشفتهسَرَش كرده است.»
. البقره، 276: «خداوند ربا را نابود مىكند و بر صدقات مىافزايد.»
. الواقعة، 41 تا 46: « و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟ در [ميان] باد گرم و آب داغ. و سايهاى از دود تار. نه خنك و نه خوش. اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند.»
. النساء، 93: «و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود.»
. التوبة، 34: «و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده.»
. التوبة، 35: «روزى كه آن [گنجينه]ها را در آتش دوزخ بگدازند، و پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند [و گويند:] اين است آنچه براى خود اندوختيد، پس [كيفر] آنچه را مىاندوختيد بچشيد.»
. التوبة، 103: «از اموال آنان صدقهاى بگير.»
. الأنفال، 41: «و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا و ... است.»
. البقرة، 275: «اين بدان سبب است كه آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است.»